بازجوییهای خشن، سلول انفرادی،فشارروحیوجسمی وبلاتکلیفی پس از سه ماه زندانی مفیدی
دو دختر بدرالسادات مفیدی روزنامه نگارباسابقه و دبیر انجمن تعطیل شده روزنامه نگاران ایران در مطلبی که پس از ملاقات با مادر خود در زندان منتشر کرده اند از فشارزیادروحی وجسمی، بازجوییهای خشن وممتد، زندان انفرادی، قطع تلفن به خانواده، تعویض مکرر سلول و بلاتکلیفی حقوقی پرونده وی سخن گفته اند.
به گفته بدرالسادات مفیدی بازجویی ها تنها منحصر به فعالیت های حرفه ای وی نبوده بلکه از سی سال فعالیت او پرسش شده است. کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از مسوولین قوه قضاییه ایران می خواهد که به روند بازداشت غیرقانونی و رفتارغیرانسانی با این روزنامه نگار پایان دهند و در اسرع وقت وی را به قیدوثیقه آزاد کنند. این واقعیت که پس از سه ماه بازداشت هنوز هیچ اتهامی علیه وی ارایه نشده است و در بازجویی ها به جستجو در زندگی شخصی وی در طی سالهای گذشته پرداخته میشود طبق قانونی حقوق شهروندی غیرقانونی است و ادامه این روند غیرقانونی تنها به بی اعتباری بیشتر قوه قضاییه ایران می انجامد.
با توجه به بیماری قلبی بدرالسادات مفیدی و استمرار آنچه وی « بازجویی های خشن» نامیده است، کمپین بین المللی حقوق بشر وزارت اطلاعات و قوه قضاییه را مسوول هرگونه اتفاق ناگوار برای خانم مفیدی می داند و استمرار این بازداشت غیرقانونی را بر خلاف کلیه اصول حقوقی و انسانی می داند.
دو دختر این روزنامه نگار در این نامه که نسخه ای از آن در اختیارسایت کلمه قرار گرفته است گفته اند طی ملاقاتی که با وی داشته اند وی بارها به آیه ایی از قرآن اشاره کرده که همه مرگ را ملاقات می کنند.“کل نفس ذائقه الموت” . به گفته آنان فشار روحی و جسمی بر مادر آنها آنچنان است که راهی برای رهایی از آن نمی بیند.
مسعودآقایی همسر بدرالسادات مفیدی که از فعالان سیاسی گروه ملی-مذهبی به شمار می رود نیز همراه با بدرالسادات مفیدی در ۲۸ دسامبر( ۷ دی ماه ۸۸) بازداشت شد و پس از تحمل ۵۲ روز بازداشت انفرادی در بند ۲۴۰ وزارت اطلاعات با سپردن وثیقه ۵۰۰ میلیون توانی آزاد شد.
بدرالسادات مفیدی از روزنامه نگاران باسابقه ای است که پیش از این خبرنگارپارلمانی روزنامه هایی همچون حیات نو و شرق بوده است. او همچنین دبیرانجمن صنفی روزنامه نگاران بود که سال گذشته به دستور مقامات ایرانی تعطیل شد. این انجمن بزرگترین انجمن مستقل روزنامه نگاران در ایران به شمار می رفت که منتقد سیاست های دولت در زمینه مطبوعات و روزنامه نگاران بود. نزدیکان مفیدی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفتند که وی در جریان تجمعات بعد از انتخابات اساسا هیچگاه فعال نبود و در هیچ یک از این تجمعات شرکت نداشت و بازداشت او به دلیل وقایع روز عاشورا غیرواقعی است. آنها همچنین تاکید کردند که در جریان فشار بر انجمن صنفی روزنامه نگاران، بدرالسادات مفیدی بارها به انتقاد از تصمیم مقامات دولتی و نیز غیرقانونی بودن تصمیم آنها پرداخت و تا آخرین لحظه فعالیت انجمن به دفاع از حقوق مطبوعات از طریق نامه نگاری با مقامات و طرح مسایل این حوزه در مطبوعات پرداخت و دلیل دستگیری وی نیز انتقادات وی در مقام دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران بوده است.
دستگیری مفیدی به این ترتیب بود که در ساعت ده شب روز هفتم دی ماه، روز بعد از واقعه عاشورا، پنج تن از ماموران وزارت اطلاعات با نشان دادن یک حکم کلی از سوی دادستان تهران که مربوط به کسانی که در جریان تشییع پیکر آیت اله العظمی منتظری شرکت داشتهاند بود، به خانه این روزنامه نگار مراجعه کردند و پس ازبازرسی خانه و جمع کردن وسایل شخصی مسعود آقایی، بدرالسادات مفیدی و دو دختر وی با بازداشت کردند.
اولین ملاقات با بدرالسادات مفیدی روز پنج شنبه دهم بهمن به صورت کابینی صورت گرفت. اگر چه خانواده وی نامه ای از دادستان تهران داشتند مبنی بر ملاقات حضوری. خانم مفیدی درملاقات گفته است که با هیچ یک از مامورین دادستانی برای تفهیم اتهام و صدور حکم بازداشت روبرو نشده است، به اعتراضش هم توجهی نکردهاند و بازجویی هایش هم در طول بیست روز اول بازداشت انجام گرفته بود. از آن به بعد تا روز پانزدهم اسفند وی را چندین بار در سلولهای مختلف انفرادی و عمومی جابجا میکردند بدون اینکه هیچ بازجویی از وی شده باشد یا دلیلی برای این کار به او بگویند.
دو دختر وی در این نامه نوشته اند: «از طریق یکی از آزادشدگان با خبر شدیم که مادر را پانزده اسفند و پس از پنجاه و دو روز بلاتکلیفی و پایان بازجویی ها دوباره به بند ۲۰۹ برگرداندهاند. تلفن هایش از همان روز قطع شد و ملاقات های کابینی را هم ممنوع کردند. آقای جعفری دادستان تهران چهارشنبه نوزدهم اسفند به پدرمان گفت که ماموران وزارت اطلاعات به دلیل عدم همکاری مادر با آزادشدن وی مخالف هستند. البته گفته بود که “بروید و فردا ملاقات کابینی بکنید، هفته بعد هم دستور ملاقات حضوری میدهم. به قاضی ایشان هم گفته ام پرونده را سریع رسیدگی کند”.
آنها در ادامه این نامه افزوده اند:« فردایش که ملاقات ندادند (به گفتهی مامور زندان به حکم قضایی وی ملاقات ممنوع است). بعد از چند روز رفت و آمد، بیست و شش اسفند آقای جعفری نامه دستور ملاقات حضوری را برای روز اول فروردین صادر کردند. صبح روز اول سال نو مامان یک تماس کوتاه تلفنی دو دقیقه ای گرفت. در حالی که صدایش به شدت می لرزید، تنها التماس دعا داشت. گفتیم داریم با نامه ملاقات می آییم.»
دختران بدرالسادات مفیدی در شرح ملاقات خود با مادرشان گفته اند: «به در زندان که رسیدیم خانواده یکی از زندانیان بند ۲۰۹ بیرون آمدند. جویا شدیم، گفتند از ملاقات میآییم. ولی ماموران نامهی ما را که دیدند گفتند ملاقات برای دو هفته تعطیل است. بروید و پس از پانزدهم بیایید. اصرار ما هم نتیجه نداد. پنجشنبه پنجم فروردین با ناامیدی به سالن ملاقات زندان رفتیم. جمعیت زیادی بود. ظاهرا ملاقاتها شروع شده بود. باز هم به نامه توجه نکردند ولی گفتند فعلا میتوانید کابینی مادرتان را ببینید. مادرمان را که دیدیم باورمان نمیشد. فشارهای بیست و پنج روز انفرادی به شدت ضعیفش کرده بود. مثل همیشه شاداب نبود و بسیار نگران مینمود.»
ملاقات یاد شده با حضور ماموراطلاعاتی انجام شد. ملاقات بعدی با وی در زندان با حضور دو دختر خانم مفیدی وهمسرش صورت گرفته است. آنها گفته اند وقتی وارد محوطه زندان اوین شدند مادرشان را دیدند که داخل یک خودروی پژو نشسته بود و ظاهرا نمی دانسته برای چه از زندان بیرون آمده است.
دختران مفیدی در ادامه نوشته اند:« سوار ماشین شدیم و به ساختمان چند طبقه ای که همان نزدیکی بود رفتیم. ما را به اطاقی بردند در حالی که همان مامور در میانه در ایستاده بود. نیم ساعتی کنار او بودیم. بسیار پریشان بود، مثل اینکه فشار زیادی را تحمل می کرد. دستش جوهری بود. تازه از بازجویی آمده بود. ظاهرا در تمام این مدت و تقریبا هرروز به صورت فشرده بازجویی می شده است. از خشن بودن بازجوییها گله داشت و این که از سی سال پیش شروع کردهاند. چند بار هم تکرار کرد که اجازهی صحبت در مورد بازجوییها را ندارد.»
آنها اشاره کردند که مادرشان از بیماری قلبی رنج می برد:« میگفت بیش از بیست روز است که به دلیل ناراحتی قلبی شبها به او قرص میدهند (آرام بخش قوی). صبح ها به سختی از خواب بیدار می شود و بیشتر اوقات حالت گیجی دارد. اشاره کرد یک بار آنقدر گیج بود که دل بازجویش به رحم آمد و بازجویی را تعطیل کرد.»
وکیل خانم مفیدی در تمام این مدت نتوانسته او را ملاقات کند. نه از اتهام خبری دارد و نه پرونده را دیده است.
دختران بدرالسادات مفیدی در پایان نامه خود خواستار آن شده اند که به وضعیت مادرشان رسیدگی شود و از او درشرایط عادی بازجویی شود: «مادر ما یک روزنامهنگار است و ذات کار او علنی بودن است، چه چیزی برای مخفی کردن دارد که این رفتارها در برابر او صورت می گیرد.»