افشای تهدید خانواده کیانوش آسا در نامه برادرش: از همه انجمن ها وفعالان اجتماعی برای پیگیری این جنایت بزرگ کمک می طلبیم
کامران آسا برادر کیانوش آسا دانشجوی دانشگاه علم وصنعت تهران که در راه پیمایی روز ۲۵ خرداد ماه در میدان آزادی مورد اصابت دو گلوله قرار گرفت و چند روز بعد جسدش به خانواده اش تحویل داده شد در نامه ای خطاب به برادرش نوشته است که از این پس برای او و دیگر اعضای خانواده اش روز ۱۶ آذر ، روز عزای دانشگاه علم و صنعت است. در این نامه مفصل، کامران آسا از روزهای که به او و خانواده اش پس از مرگ برادرش گذشته نوشته است و خطاب به برادرش از مشکلات امنیتی که در برگزاری مراسم های عزاداری او وجود داشته نوشته وسپس درباره تهدید و فشارهای که بر او و خانواده اش در طول یکسال گذشته اعمال شده نوشته است. او همچنین درباره مراسم های که به یاد او در دانشگاه گرفته شده گفته است واز روزهای که قرار است از این به بعد بدون او طی شود.
کیانوش آسا ، کاریکاتوریست و نوازنده تنبور و دانشجوی کارشناسی ارشد رشته شیمی دانشگاه علم وصنعت تهران در غروب ۲۵ خرداد ماه در میدان آزادی گلوله خورد و مفقود شد. جسد او ۸ روز بعد یعنی سه تیرماه در پزشکی قانونی تحویل خانواده اش داده شد در حالیکه به گفته خانواده اش در روزهای قبل به آنها گفته شده بود که کیانوش در زندان اوین است. اکنون با گذشت یکسال و اندی هنوز مشخص نشده است تاریخ دقیق کیانوش آسا چه زمانی بوده است، آیا او در همان میدان آزادی که مورد اصابت دو گلوله قرار گرفت فوت کرد و یا در روزهای بعدی.
کامران آسا که پس از فوت برادرش دو بار بازداشت شده و هم کنون با قید وثیقه آزاد است در نامه خود به برادر جان باخته اش که نسخه ای از آن در اختیار کمپین بین حقوق بشر در ایران گذاشته شده آورده است:«با کسب اجازه از اساتید و دانشجویان برای ارج نهادن به مقام انسانیت روز ۱۶ آذر ماه که نماد پیوند دانشگاه و جامعه است را روز عزای دانشگاه علم و صنعت عنوان کرده تا شاید بدین طریق بتوانیم از تکرار این فجایع هولناک و مصیبتهای جانکاه برای جامعه دانشگاهی و ملت ایران جلوگیری کنیم.»
کامران آسا در نامه اش آورده است که هرجا لازم باشد می گوییم: « دلیل حضور کیانوش در تجمع میلیونی ۲۵ خرداد آزادی، اعتراض به وضع جامعه و احساس مسؤلیت نسبت به سرنوشت آن بوده است و گرنه او می توانست مشغول درس خواندن وامور شخصی خود باشد. »
برادر این شهید با اشاره به اینکه تا به حال چندین بار برادر بزرگش احضار و تهدید شده و خواهرش پرستو نیز تهدید به بازداشت و اخراج از کار شده است، از “همه انجمن ها و فعالان حقوقی، اجتماعی، دانشگاهی و سیاسی برای پیگیری این جنایت بزرگ بخصوص زوایای پنهان آن” کمک طلبیده است.
در جای از نامه کامران آسا با اشاره به اینکه “قتل دانشجوی نخبه و جوان با اخلاق ایرانی گناه نابخشودنی و انتساب آن به خارجیان دروغی بزرگ است” ، درباره بازداشتش پس از فوت کیانوش در بازداشتگاه انفردای اطلاعات کرمانشاه نوشته است: «در آن ده روز بازجویی های مختلفی از من صورت گرفت. یکی از جرم هایم قصد نوشتن نامه به آقای لاریجانی ، رییس قوه قضاییه بودقای و یکی ازشبها پس از آنکه ناگهانی از خواب بیدارم کردند در حالتی خوابآلود برگهای را به من دادند امضاءکنم که آن زمان و پس از آن هر چقدر سعی کردم بفهمم که موضوع آن برگه چه بوده جوابی به من داده نشد.»
خانواده کیانوش آسا از اقلیت های مذهبی و اهل حق به حساب می آیند و کامران در نامه خود با گلایه از توهین های بازپرس ها نوشته است: « هیچ گاه توهین های بازپرس را فراموش نمی کنم که گفت این اهل حق های نامسلمان را باید کشت. ریختن خون آنها حلال است.»
کامران آسا در این نامه درباره ممانعت از برگزاری مراسم سالگرد کشته شدن کیانوش نیز نوشته است:« نیروهای امنیتی با فشارهای مختلف سعی در عدم برگزاری مراسم سالگرد داشتند و به صورت گسترده ای نزد بستگان دور و نزدیک در محل کار و یا سکونتشان رفته و آنها را برای عدم شرکت در مراسم و هرگونه تحرکی تحت فشار قرار داده و تهدید به بازداشت کرده بودند، لباس شخصیها از یک هفته قبل از روز سالگرد مسیرهای ورود و خروج منتهی به منزل ما را در کنترل داشته و با برخی از بستگان و آشنایان برخورد میکردند، خادم مسجد و تالاری که قصد استفاده از آن مکان برای مراسم سالگرد شهادتت را داشتیم تحت فشار قرار دادند تا مراسم هماهنگ شده با مقامات انتظامی استان در هیچ تالاری و به هیچ شکلی برگزار نشود و به ما گفتند: حق ندارید اعلامیه سادهای هم جهت خبر رسانی منتشر کنید.»
کامران آسا در نامه اش نوشته است :« در برگه گواهی فوت جلوی علت فوت عبارت “خشونت به وسیله دیگران” به چشم می خورد و من باورم نمی شود که دیگر تو را نمی بینم. روزها وماهها درگذرند و ما هر روز بدون حضور تو طلوع را به غروب رسانده و در این شرایط غمبارکه روح و جسممان رفته رفته خسته تر می¬شود، گذشته را برابر چشمانمان تصور میکنیم.»