مادران مجرم؛ دفاع مادران از فرزندان متهم و عواقب آن – تحلیل حقوقی مهرانگیزکار
مهرانگیز کار حقوقدان و وکیل برجسته ایرانی که هم اکنون در ایالات متحده آمریکا ساکن است در یادداشتی به وضعیت مادران برخی از زندانیان عقیدتی می پردازد که به خاطر دفاع از فرزندانشان با آزار واذیت و یا حتی زندان مواجه شده اند. او آنچه بر مادر دو زندانی سیاسی به نام های علی سلیمانی و کوهیارگودرزی رفته را به عنوان نمونه در این نوشتار مورد بررسی قرار می دهد و اینکه تاوان دفاع از فرزند برای آنها چگونه بوده است و قوه قضاییه در واکنش به ایستادگی آنها چگونه عمل کرده است. این یادداشت را می خوانید:
مادران مجرم
قوانین جزائی ایران در این باره که مادران به جرم دوست داشتن فرزندان مجرم شناخته شده و می توان آنها را به علت پرس و جو پیرامون حال فرزند زندانی شان به زندان انداخت ساکت است. در عوض دادستان یا مدعی العموم که قرار است حقوق مردم را پاس بدارد، بی اعتنا به این سکوت قانونگزار، مادران را که در اطراف زندان های ایران برای خبرگرفتن از جگر گوشه شان پرسه می زنند و گاهی از بس فریادرسی درون کشور نیست به ناچار از تریبون بخش فارسی رادیو- تلویزیون های خارجی با مردم درد دل می کنند دستگیر می کند و به آنها افترا می بندد و به “اتهام تبلیغ علیه نظام” حکم بر محکومیت شان صادر می کند. خانم پروین مخترع مادر رنج کشیده کوهیار گودرزی زندانی همیشه در بند از این دسته مادران ایرانی است که به شوخی گفته اند “بهشت زیر پای شان است” و در جمهوری اسلامی در عمل به آن افزوده اند “به شرطی که فرزندش را دوست نداشته باشد و از ستمی که بر او رفته و می رود لام تا کام چیزی نگوید “. این سخن ماده تاریخی دارد. مثال های ممکن هم یکی دو تا نیست. زیاد است و به مادر کوهیار گودرزی منحصر نمی شود. علت توجه به او در این یادداشت این است که یکی از آخرین موارد است و بی تردید آخرین مورد نیست . کاشکی بود!
پروین خانم مخترع که فرزندش کوهیار گودرزی برای چندمین بار زندانی شده، رفته است دنبال کار فرزندش و خبرگرفته که پسرش از مرداد ماه که بازداشت شده از حقوق بنیادی و انسانی زندانی که از قضای روزگار در قانون حقوق شهروندی ایران مصوب سال ۱۳۸۴ پیش بینی شده محروم بوده و نسبت به اوبسیار خشونت ورزیده اند. مادراز بس امید خود را نسبت به قوه قضائیه و مسئولین زندان از دست داده و آنها را بی مسئولیت یافته، موضوع را با رسانه ها ی فارسی زبان خارجی در میان گذاشته و اکنون به این جرم که فرزند خود را دوست دارد و از حقوق انسانس او دفاع می کند به اتهام ” تبلیغ علیه نظام” بر اساس حکم شعبه دوم دادگاه انقلاب کرمان به ۲۳ ماه حبس تعزیری محکوم شده است .
در این ارتباط سوای بحث های حقوق بشری که در جمهوری اسلامی ظاهرا بی مقدار است ، این بحث هم قابل طرح است که “تبلیغ علیه نظام” از عهده ی چه کسانی بر می آید؟ کسانی که در قوه قضائیه و سازمان زندانها برای زندانی کرامت انسانی باقی نمی گدارند بر ضد نظام تبلیغ می کنند یا مادران زندانیانی که وقتی لباس فرزندشان را از دفتر زندان می گیرند آن را خونین می یابند؟ مادر علی سلیمان پور مادر دیگری است که می گوید فقط یک ملاقات از دادستان می خواهد تا حرفهایش را بزند و به او بگوید: ” آقای دادستان فکر کنید که علی آقا بچه خودتان است !” علی سلیمانی، عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران است که یازدهم خرداد سال جاری بازداشت و به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است . وی که خونین بوده پس از درمان به بند دو الف سپاه و سپس به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شده است. مادر می گوید رفتم لباسهایش را بگیرم دیدم که خونین بود . به ما گفتند اعتراض نکنید تا عفو بخورد حرف شان را باور کردیم و اعتراض نکردیم . از عفو هم خبری نشد.
انصاف بدهید قاضی مقیسه رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب که مسئولان قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران را که علی سلیمانی را خونین کرده اند بازخواست نکرده و در عوض یک معلم را محکوم کرده، مرتکب تبلیغ علیه نظام شده یا علی سلیمانی؟ آیا وقتی قوه قضائیه کشوری به اهمیت ایران به هر زبان در جهان فریاد می زند که مستقل نیست و زیر دست سپاه و قرارگاه ثارالله آن است، بر ضد نظام تبلیغ می کند یا مادر علی سلیمانی و مادر کوهیار گودرزی؟
مادر علی سلیمانی ساده و شریف به یک سایت خبری که با او مصاحبه کرده گفته است: الان مصاحبه می کنم تا دادستان صدایم را بشنود و اجازه بدهد اورا ببینیم و دادخواهی کنیم . قصد دیگری نداریم. از این مادر باید پرسید:
راستی دادستان کجاست؟ اساسا دادستان داریم؟ این دادستان به داد چه کسانی می رسد؟ برای ضارب کیفرخواست صادر می کند یا برای مضروب؟ حقوق شهروندان را پاس می دارد یا قلدری و رفتار غیر قانونی ماموران قرارگاه ثارالله را؟ با مادران زندانیان کتک خورده که لباس خونین فرزندان شان را تحویل می گیرند دیدار می کند یا با روسای ریز و درشت نظامی اش؟ پرسش ها بسیار است و دادستان این طور که پیداست موجود دست و پا بسته ای است که نمی داند “دادستان” در فرهنگ قضائی مبتنی بر حقوق بنیادی انسان تا چه اندازه والا مقام و محترم و شجاع است و تا چه اندازه با ایفای نقش های حق مدارانه می تواند همان نظم سیاسی را که در آن خدمت می کند از بی اعتباری و بی آبروئی حفظ کند و نجاتش بدهد.
افسوس که دادستان ما این ها را نمی داند و از آن بدتر نمی داند که نمی داند. از این رو مادر کوهیار گودرزی را به اتهام تبلیغ علیه نظام بازداشت می کند و چه بسا به زودی های زود مادر علی سلیمانی را! آن بهشت که قرار بود زیر پای مادران باشد زیر لگد ناقضان قانون و مال اندوزان زیر و زبر شده است. اگر دادستان دادستان بود یک برگ جلب صادر می کرد و نام خودش را جای نام متهم روی آن می نوشت و در مقام دادستان و از برای حفظ آبروی نظام اتهام “تبلیغ برعلیه نظام” را بر خود می نهاد و گناهان سالهای ناخدمتی به حقوق مردم را از دامان می شست و چندی در قرارگاه ثارالله میهمان برادران می شد تا از نزدیک ببیند که آئین برادری و حفظ کرامت انسانی و حیثیت نظام را چگونه به جا می آورند.