بهمن قبادی درمصاحبه با کامبیزحسینی:«به عنوان فیلمسازحق مصاحبه با هرجا را دارم»
بهمن قبادی کارگردان صاحب نام که اخیرا فیلم «فصل کرگدن» او که داستان زندگی یک زندانی سیاسی را روایت می کند به بازارآمده ، در گفت وگو با کامبیزحسینی در پادکست هفتگی «درساعت پنج عصر» از مشکلات فیلم سازی در ایران و همچنین مشکلاتی که به خاطر توزیع غیرقانونی فیلم خود با آن مواجه بوده سخن گفت. در این مصاحبه آقای قبادی می گوید ممکن است فیلمسازی را کنار بگذارد و به نوشتن کتاب روی بیاورد. این فیلمساز همچنین در شرح آنچه باعث شد فیلمسازی را در ایران ترک و برای ادامه کار به خارج از کشور مهاجرت کند می گوید که به او گفته شده که « تو چرا نمی روی از این مملکت، ما را هم رو راحت کن.» و از محدودیت هایش می گوید: «من به عنوان فیلم ساز حق مصاحبه با هر جا دارم.با بی بی سی، صدای آمریکا، رادیو فردا… حق دارم با هر جا حرف بزنم. اگر حرفی زدم که علیه امنیت و حکومت شماست بیاید یقه ام من را بگیرد و از مملکت بیرون بیاندازید که دارید می اندازید. تا به جای رسید که من از جانم ترسیدم و آمدم بیرون. و این را بگویم که از ایران موقتا بیرون آمدم. ایران جای من است و جای آنهایی نیست که من را بیرو ن کردند.»
پادکست «درساعت پنج عصر» با کامبیزحسینی
متن کامل این مصاحبه درزیر آمده است:
بخش اول
– کامبیز حسینی: قبل از هر چیز بگوید که چرا نسخه آخرین فیلم تان “فصل کرگدن” قبل از پخش عمومی و رسمی یک دفعه از اینترنت سر درآورد؟ کسی آن را دزدید؟
بهمن قبادی: من فکر می کنم دزدیده شده، از ترکیه دزدیده شد. چون ترکیه اولین کشوری بود که فیلم در آن پخش شد. در سینما و یکی از شبکه های تلویزیونی اش و طبق قرار دادی که با تهیه کننده مشترک ترکیه ام داشتم باید امسال در آن تاریخ پخش می کردند. از ترکیه فیلم صدرد رفته. الان باید همزمان در ۱۶ کشور از طریق کمپانی واید بانک در می آمد که الان خیلی ضربه بزرگی بابت این خوردم و الان فیلم را نگه داشتند.
– چه ضربه ای خوردید؟
۸ کشور از کشورهای که فیلم را گرفته بودند نمی توانند روی پرده سینما بیاورند.
– چرا؟
برای اینکه همه جا هست. من با مدیر اصلی یوتیوپ که دوست کرد ایرانی است تماس داشتم. سه تا آدم در نیویورک و لس آنجلس گرفتیم که از صبح تا شب درگیر بستن این وب سایت های مختلف غیرایرانی هستند که فیلم را پخش می کنند.
– شما آقای قبادی اینهمه فیلم ساختید، اینهمه کارگردانی کردید، چطور فیلم شما را دزدیدند؟
نمی دانم . من خیلی خوشحال می شدم که فیلمم مثل “گربه های ایرانی” برود. روی این فیلم خیلی هزینه شده بود. نمی شد کنترلش کرد. من کنترل از دستم خارج شده بود. اولین بار بود که برای فستیوال های خارجی دی وی دی می دادیم و برنامه داشتیم که این فیلم را در داخل ایران پخش کنیم، در یکی دو ماه آینده.
– در داخل ایران چطور می خواستید پخش کنید؟
از طریق یکی، دو تا از تلویزیون های اصلی از دو ماه پیش با بچه هایش در ارتباط بودیم و برنامه داشتیم که برای ایرانی ها فیلم را پخش کنیم. به مثابه یک شب سینما برای همه. این ایده ما بود و نه اینکه این ایده فقط شامل فیلم ما باشد بلکه برای همه فیلم سازانی که در خارج از ایران کار می کنند. ایده مان این بود که یک شب، یک سنیما و ۷۰ میلیون تماشاچی، هر که توانست بنشیند و فیلم ما را ببیند.
– منظورتان کانال های خارج از ایران است یا داخل ایران؟
کانال خارج ایران. بعد کامبیز جان اگر نیاز بود که فیلم برود، نسخه کامل شده فیلم را مثل فیلم گربه های ایرانی خودم می دادم. اولین جای که می خواستم پخش شود ایران بود. من مثلا اصلا نمی خواستم فیلم گربه ها را بسازم. من رفته بودم با این آدم ها آشنا شوم که یک دفعه پنجره جدیدی از فیلم سازی برایم باز شد و تبدیل شد به یک فیلم. و بعد گفتم که وقتی این فیلم با ارزانترین هزینه ساخته شد بگذار تقدیم به مردم ایران کنم و اولین جای هم که فیلم پخش شد ایران بود. اگر می توانستم در مورد این فیلم هم این کار را می کردم. حقوق این فیلم در ایران به بهروز وثوقی تعلق دارد و این من را اذیت کرد.
– آقای قبادی حرف از گربه های ایرانی زدید، شما همیشه یک کارگردان جنجالی بودید. حالا نمی دانم شما با این حرف من مواقق هستید یا نه؟ ولی هر وقت یک فیلم از شما در می آید یک حواشی فراوانی هم به دنبالش می آید. مثلا چند وقت پیش خانم تورنگ عابدیان گفت که ایده فیلم گربه ها برای ایشان بوده است یا موارد مشابه. آیا شما قبول دارید فیلم ساز جنجالی هستید؟
من الان به تو کامی جان می گویم. من بزرگترین مشکلی که دارم این است که از دل فیلم سازان جوان می آیم که حداقل بیش از ۱۰۰۰ فیلم ساز جوان من را می شناسند، حداقل ۱۰۰۰ تا. با بچه های که فیلم سازی حرفه ای انجام داده اند مانند جفعر پناهی، حسن یکتاپناه یا اصغر فرهادی. من از قلب فیلم سازان جوان بیرون می آیم. شما مثال این خانم را گفتید مرسی که گفتی. من هیچ وقت نمی خواستم پاسخگو باشم. من دو دلیل می آورم و تو به عنوان رسانه در این ۷ دقیقه برنامه ی که داری باید این بخش حرف من را بکشد. من هیچ وقت دنبال این موضوع نرفتم چون برایم سردرد می آورد. دو دلیل دارم که می تواند بر ادعای این خانم خط بطلان بکشد. این خانم تهیه کننده اتریشی دارد، خیلی آسان بود که بر اساس قوانین اروپایی از واید بانک از بهمن قبادی شکایت کند و همین الان هم همچنان این در باز است که این کار را انجام دهد. دوم من این فیلم را ندیده بودم، مدیر ساپلو این فیلم را برایم فرستاد. من اینجا به شما اعلام می کنم اگر در فیلم این خانم تورنگ و فیلم گربه های ایرانی یک شات، یک بازیگر مشترک، یک دیالوگ مشترک، یک داستان مشترک یا یک نقطه مشترک پیدا کردید من تمام حقوق معنوی و مادی فیلم را از طریق کانال حقوق بشر تو پرداخت می کنم. مشکل ملت ما این است که نشنیده و ندیده لیدر تعیین می کنیم، انقلاب می کنیم و برای دیگران خط و نشان می کشیم. در بحران ترین دوران زندگیم دوستا ن نا دوستی که ضربه می زدند چون فکر می کردند که این توطئه دولت ایرانی است. من ولی کارم را کرده بودم و اگر ترس و واهمه ای داشتم فیلمم را پخش نمی کردم. شما از این خانم بخواهید که فیلمش را در یکی از تلویزیون ها پخش کند اگر این خانم فیلم ساز است به طور قانونی عمل کند و این تصویر زن ایرانی را که نشان می دهد که تو سری خورده است و حقوقش زائل می شود را این خانم نباید تشدید کند. حتی یک منتقد نیامد این فیلم را نقد کند. مشکل سرزمین من این است. کامبیز جان دلم برای ایران یک ذره تنگ نیست، دلم برای جریان سینمای ایران ذره ای تنگ نیست. من دل زده و دل خورده از جریانی هستم که هم دولتم من را آزرم داد و همین طور بخشی از مردمی که بدون اینکه قضاوت درستی بکنند و بدون تحقیق در مورد دیگران رای صادر می کنند. خسته ام از این فرهنگ و خسته ام از آن سرزمین. می خواهم ایرانی و فیلم ساز کرد ایرانی باقی بمانم و می خواهم از دور عشق، علاقه ام و محبتم را به دیگرانی که به راحتی با من ارتباط ندارند برسانم . این برنامه من است برای سال های باقی زندگیم.
– آقای قبادی من وقتم کم است و دو سوال خیلی کوتاه دارم. گفتید که دل زدگی و دلخوردگی از کشورتان دارید، فکر می کنم که منظورتان بیشتر حکومت باشد تا کشور؟
راستش بخواهید من به عنوان یک کرد ایرانی جاهای هم احساس می کنم نگاهی که بعضی مردم ایران به من کرد، به دوست دیگر لر و آذربایجانی می کنند انگار نمی پذیرند تو را. انگار باید در کلاس دوم باشی. همیشه این حس مستقیم و غیر مستقیم به من انتقال داده شده است. نسبت به دولت هم جرمم این است که کرد و سنی هستم. همیشه یک کوچولو ما را ندیده (ایگنور) کردند نه به اندازه ترک ها و عرب ها، چون من ایرانی هستم، همه کردها ایرانی هستند. من به عنوان کرد می خواستم آنجا حضور داشته باشم و کار کنم و فیلمم را به زبان کردی نمایش بدهم. مشکل من این است. چرا درمورد فیلم ساز لرستانی، اذربایجانی اینقدر حرف و حدیث نیست.
– من به عنوان اخرین سوال می خواهم یک دقیقه به شما وقت بدهم که بگوید حرف حساب بهمن قبادی چیست؟
من حرف حساب ندارم. من یک انسان ساده ای هستم که می خواهم بقیه عمرم را ساده بزیم و دور از جغرافیای ایران و فرهنگی که من را آنجا آزار داده و به اینجا رسانده است. ما باید رودربایستی کنار بگذاریم. ما ملتی هستیم که خیلی وقت ها دچار مشکل هستیم. همه مان. من ، تو و دوست دیگر. مشکلاتی داریم که باید اصلاح کنیم. این ملت به راحتی درست نمی شود. من دوباره می گویم ما مشکل داریم. من یک کوچولو عصبانی هستم از شرایط امروزم که فیلمم را روی پرده گذاشتند. کامبیز گفتم روزهای خوبی برای من نیست. من به ایرانی بودن و کرد بودنم افتخار می کنم ولی الان هیچ خاطره حتی یک تصویر مثبت از ایران ندارم چه چیزی من را به اینجا رسانده است. قطعا ریشه اصلیش از سرمداران ایران است که اینها ما را آزار داده اند. همه عصبی هستیم در ایران. هیچ کس طاقت کسی را در ایران ندارد، حوصله کسی را نداریم. چشم دیدن همدیگر را نداریم. هیچکس طاقت موفقیت همدیگر را نداریم. خودت کارهای که در غرب می کنی. خودت یک روز باید صادقانه اعتراف کنی که وضعیت ایرانی های داخل مدیاها چطور است تا برسد به من فیلم ساز که اگر فیلم بسازم با بیش از ۱۰۰ نفر در ارتباط هستم و باید دل ۱۰۰ نفر را به دست بیاورم. مگر می شود حرف و حدیث پیش نیاید عزیزم. الان کتاب تمام کردم احتمال دارد که فیلم سازی را کنار بگذارم و شروع کنم به کتاب نوشتن یا نقاشی کنم. من فقط آرامش می خواهم الان. ۴۳ سالمه و در ناآرامترین نقطه و فرهنگ دنیا زندگی کردم. آمدم بیرون که یه کوچولو عشق و محبت به سرزمینم بدهم، چه شمالی، چه آذربایجان، چه بلوچ، چه شمالی باشد، هر کجا در ایران باشد بتوانم خدمتی به آنها کنم.
بخش دوم مصاحبه با بهمن قبادی
– در این بخش بیشتر درباره کار شما و خودتان صحبت می کنم. برای من جالب است که بدانم البته چند نفر هم در فیس بوک پرسیده بودند که آیا بهمن قبادی بعد از دریافت جایزه و فروش فیلم گربه ها توانست برای گربه ها کاری بکند یا نه؟
بیش از ۸۰ درصد از بچه های که با ما بودند از ایران رفتند، گروهی رفتند نیویورک، گروهی رفتند لندن. مهیار عزیز آهنگ سازی که برای هیچکس خواند الان پاریس است. با این بچه ها بودم و تلاش کردم کاری که اگر کاری از دستم برمی آمد انجام بدم. در حد توانم کمک کردم.
– شادی جوادی، از مخاطبان برنامه پرسیده است که آقای قبادی عزیز به دیدن فیلم های شما همیشه بسیار علاقمند بودم اما این سوال برایم مطرح بوده است که آیا دلیل خاصی دارد که در اکثر آثار شما اسم حیوانی هم وجود دارد…. مثلا لاک پشت، اسب، گربه و کرگدن.
من عاشق حیوانات هستم. وصادقانه ترین جمله ام را بگویم اینکه خیلی وقت ها دوست دارم وقتم را با حیوانات بگذارنم تا با بعضی از رسانه ها.
– من یک سوال شخصی دارم، با این همه ظلمی که به کرد ها شده است، بهترین دوستان من در زندگی کرد بودند و از نزدیک شاهد محرومیت ها و تبعیض ها یشان بودم. با این همه کشت و کشتار و محرومیت ها … کدام یک از فیلم های شما حق مطلب را تا الان در این باره گفته است؟
نگفته است. تمام فیلم های که من ساختم به ۳۰۰ دقیقه هم نمی رسد. هیچ کاری نکردم کامبیزجان. من به این دلیل بیرون آمدم. به خودم می گویم که ۴ سالگیم را دارم عمر می کنم. فیلم سازی خیلی سخت است، یک صنعت است. من سه سال در کردستان عراق می مانم تا بتوانم بودجه یک فیلم سیصد چهارصد هزار دلاری را جور کنم. از دور همه چیز قشنگ و زیبا است. من در رنج بلند شدم و در رنج و سختی و استرس فیلم ساختم. با عصبانیت کامل از سیستمی که در آن بودم، الان هم ته مانده اش است. هیچ وقت از فیلم سازی و کارم لذت نبردم و نتوانستم انچه که می بایست می کردم را بکنم اگر بگردم به گذشته بهت بگویم قطعا فیلم سازی را انتخاب نمی کردم.
– فکر نمی کنید به عنوان هنرمند این عصبانیت به شما انگیزه کار کردن می دهد؟
آره، آره ولی سلامتی هم مهم است. نمی خواستم تا ۴۰ ، ۵۰ سالگی فیلم بسازم. فکر می کنم که کوتاهترین عمر ممکن را به دلیل این اضطراب ها و فشارها خواهم داشت.
– مشکل اصلی وزارت ارشاد یا مشکل اصلی اصلا جمهوری اسلامی با فردی مثل شما چیست ؟ یا چه بود؟
با من فقط نیست با آژانسی، دکه دار کوچه و محل هم هست. با همه مشکل دارند کاش فقط من بودم.
– منظورم این است که رسما به شما چیزی گفتند؟
نه. این را بگویم که یکی ، دو تا از آادم های که با دولت ایران ارتباط دارند را این اواخر دیدم. این ها خیلی مهربانانه آمده بودند بودند که از من دعوت کنند که به ایران برگردم و آنجا فعالیت کنم. من به این دوستان گفتم که من هر بار از فستیوالی به ایران بر می گشتم بخصوص بعد از فیلم لاک پشت ها، خیلی نگاه ضد امریکایی به جنگ عراق داشتم، خیلی معترض بودم. اما آنها در فروردگاه مهرآباد پاس من را می گرفتند و می گفتند فلان روز بیا. بعد می رفتم می گفتند امروز فلانی نیست. همه اش تو را می ترساندند. بعد آقا اولین جمله اش این بود: “آقا قبادی چطوری، ما مخلصیم، تو چرا نمی روی از این مملکت. ما را هم رو راحت کن.” می گفتم مشکلت چیست؟ می گفت “خب با وثوقی حرف می زنی.” می گفتم که آخه عاشقشم. می گفت “چرا با صدای آمریکا حرف زدی؟” می گفتم خب مگر بهت فحش دادم. من به عنوان فیلم ساز حق مصاحبه با هر جا دارم.با بی بی سی، صدای آمریکا، رادیو فردا… حق دارم با هر جا حرف بزنم. اگر حرفی زدم که علیه امنیت و حکومت شماست بیاید یقه ام من را بگیرد و از مملکت بیرون بیاندازید که دارید می اندازید. تا به جای رسید که من از جانم ترسیدم و آمدم بیرون. و این را بگویم که از ایران موقتا بیرون آمدم. ایران جای من است و جای آنهایی نیست که من را بیرو ن کردند. به نظرم کسانیکه من را بیرون کردند اشغالگرانترین های دنیا هستند. آنها باید ان سرزمین را ترک کنند. آنجا جای من و شما است، ما باید برگردیم و به ایران خدمت کنیم.
– از قبادی که دستیار کیارستمی بود تا قبادی که فصل کرگدن را ساخت، شما چه تغییر فکری کردید؟ حتما تغییر کردید. خودتان را الان کجا می بینید؟
نمی شود گفت. من خیلی چیزها از کیارستمی آموختم و همچنان هم خودم را شاگرد کامل این آدم می دانم. از او همچنان یاد می گیرم. و از ده فیلم محبوب دنیایم همچنان سه تای آنها فیلم های کیارستمی است. اما نمی دانم چقدر تغییر کردم. نمی توانم ازخودم بیایم بیرون و خودم را ببینم. همچنان درگیر مسائلی هستم که می بایست با من نمی آمد و نمی ماند. دارم این ها را از خودم دور می کنم و تا فرصتی پیدا کنم که خودم را قضاوت کنم که چقدر تغییر کردم. اما می دانم که بهمن ۳۸ ساله ای که ایران را ترک کردم را کامل دفن کردم. آن آدم رفت در بایگانی. از نگاه دیگری به زندگیم نگاه می کنم و با نگاه دیگری به فیلم سازی نگاه می کنم که امیدوارم پایان درستی داشته باشد. الان پروژه های دشواری برداشتم که امیدوارم بتوانم عملیش کنم.
– من ارزوی موفقیت برای پروژه های شما می کنم. اما صحبت کیارستمی که شد، می خواهم بدانم در ایران و نه در دنیا، از چه فیلم سازهای غیر کیارستمی تاثیر گرفتید… مثلا از مخملباف تاثیر گرفتید؟
من خیلی دوستشان دارم. خیلی . بهترین فیلم های عمرم “گبه”و “ناصر الدین شاه اکتور سینما” است. نمی توانم لذتی که تماشای “بایسکیل ران” به من داد را فراموش کنم. با اتوبوس از پادگان همدان به تهران آمدم و ۵ سانس پشت سر هم این فیلم را با موسیقی اش دیدم . شیفته مخلباف بودم و همچنان هستم. آقای کیارستمی، امیر نادری عزیز. همین طور آقای بیضایی و تقوایی به خاطر دو، سه فیلم هایشان. خیلی ها هستند. راستش فیلم سازی نیست که من خیلی بدم بیاید ازشان. به جز فیلم سازانی که باج به دولت می دهند و متنفرم از آنها و ارزش اسم بردن هم ندارند. مردم ایران راحت می توانند بفهمند آنهایی که نان خور جمهوری اسلامی ایران هستند و باج می دهند چه کسانی هستند.
– تنفر اما کلمه خیلی قوی است.
نه تنفر دارم. به دلیل اینکه سینما را له کردند. من نگران خودم نیستم. نگران نسل جوانی هستم که قرار پا بگیرد و جای برای آنها نیست. آن نمی تواند بهمن قبادی باشد که بیاید بیرون و تا بتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. من نگران آن آدم هستم. برادرم می تواند فیلم بسازد چون بهمن را دارد. اما من نمی توانم برادر ۲۰ نفر باشم. دارم تلاش می کنم که اینجا به دو، سه جوان های دیگر کمک کنم،کرد باشد یا غیر کرد. زورم همین اندازه می رسد چون فیلم سازی خودم سخت تر است. کاش بعضی از سال های که فیلم می ساختم بنیه مالیم را قوی تر می کردم . دو آرزو داشتم یکی راه اندازی دو، سه استودیوی موزیک فقط برای بچه های که از ایران می ایند و حق اجازه ضبط موسیقی ندارند و رایگان به آنها کمک کنک و همین طور برای کسانیکه اجازه چاپ کتابشان را نداشتند دومی تهیه کننده فیلم سازان جوان باشم و آرزو دارم کمپانی راه بیاندازم به نام “در را باز کن”. امیدوارم یک روزی بتوانم در را برای فیلم سازانی باز کنم که حقشان و استعدادشان از من بیشتر است.
– من این فیلم فصل کرگدن را دیدم و من فکر می کنم تصاویر به شدت زیبایی دارد وبازی وثوقی عزیز در سکوت شاهکار بود. اما من یه جای دیدم که شما گفته اید که فیلم نامه نداشتید و همه چیز روی صحنه رقم خورده، چقدر این روش برایت کار کرده و آیا باز هم می خواهی این روش را ادامه بدهی؟
من فیلم نامه را با خودم نبرده بودم اما فیلم نامه داشتم. خیلی روی فیلم نامه کار کرده بودم با دوستانی که در ایران بودند و همیشه می گوید اسمم را ببر، آقای حسین آبکنار. من این فیلم را فقط فقط به خاطر بهروز وثوقی ساختم. عشقم بهروز بود، بهش ۵،۶ سال پیش قول داده بودم. من باید به عهدم وفادار می ماندم و این کار را کردم ایده ام یک ذره کهنه شده بودم و می خواستم تغییر بدم اما دیدم بهروز دوست دارد گفتم نه، من برای این آدم هستم و این فیلم و این دو سال هم فدای بهروز عزیز. اما چرا این فیلم ساکت است. من فیلم نساختم اصلا این فیلم قابل مقایسه با بقیه فیلم هایم نیست. من آمدم به غربت. و در این غربت سکوت به من حمله کرد. یعنی سه سال در استانبول، المان و تیویورک خیلی تنها در آپارتمانم ماندم . و در این سه سال سکوت در بالکن خانه ام، در پذیرایم، در اتاقم خیلی خفه ام کرد و ناخوداگاه امد در فیلمم. و بهروز شات به شات که ازش فیلم می گرفتم یک اه می کشید و چشمانش پر آب می شد. کاراکترهای این فیلم کپی از روح من و بهروز در این چند سال بود که مشترکا حس غربت داشتیم و درد داشتیم. من در این فیلم داستانی را دنبال نمی کردم مانند لاک پشت ها، مستی اسب ها ، آسان برایم بود که قصه تعریف کنم چون من از سرزمین قصه ها می آیم. برای من دو چیز در این فیلم مهم بود. شعرهای صادق کمانگر و زندگیش را تبدیل به فیلم کنم و شاعره ایرانی که نمی توانم اسمش را بیاورم که ازش خواستم که بر اساس این فیلمم شعر بنویسد و دوربینم قلمی بود که شعرهای این آدم را به تصویر تبدیل کند. تک تک سکانس های که می بینید از شعرهای اوست. فیلمم ۱۴۵ دقیقه است اما تبدیلش کردم به ۱۰۶ دقیقه که خواستم وفادار بمانم به یک سینمای شعر تمام. من دیگر برایم مهم نبود که تماشاچی فکر می کند که چرا بهروز این کار را کرد، چرا بهروز سکوت کرد. من فقط می خواستم که خودم راتخلیه کنم. من این فیلم را ساختم که دق نکنم، این فیلم ساختم که نمیرم. خب تو آدم نیستیم. تماشاچی هم به راحتی می تواند تو را قضاوت کند. ولی نزدیک ترین فیلم به من، به وجودم این فیلم است. من از این فیلم بسیار اموختم. این فیلم باعث شد که پلی باشد که من را به سمت سینمای دیگری ببرد. الان فیلمی در نیویوروک دارم که امیدوارم میکس سینمای قبلم و این سینمای را با هم ترکیب کنم و بتوانم کار جدید، بهتر و جمع و جورتر و تاثیر گذاتر بسازم.
– آقای قبادی عزیز من آخرین سوالم را می خواهم از تان یک سوال رویایی بپرسم. اقای قبادی اگر شما در ایران بودید وآ زاد بودید که هر فیلمی با هر مضمونی بسازید و کسی نبود که سانسورتان کند ، چه می ساختی، با چه مضمونی، چی را نشان می دادید؟
نمی دانم واقعا. نمی توانم الان بهت جواب بدم. من یک پروژه داشتم که این پروژه را خفه کردند. به نام “شصت ثانیه در بالای ماه” که درباره زندگی یک نویسنده کرد ایرانی در تهران بود. یک عالمه هم کار پیش تولید و هزینه کرده بودیم و نشد که فیلم را بسازم. داشتم می مردم، اینقدر وزارت ارشاد و دولت ایران تحت فشار من را گذاشتند. اگر برگردم ان فیلم را می سازم چون دو، سه سال باهاش زندگی کردم الان سناریو رو کمی تغییر دادم. ۷۰ درصدش را بردم نیویورک و سی درصدش را در ایران اتفاق می افتد که احتمالا بتوانم در کردستان عراق یا مراکش فیلم برادری کنم.