شیرین عبادی درمصاحبه با کامبیزحسینی: جایزه نوبل کینه حکومت را نسبت به من بیشتر کرد
شیرین عبادی، تنها ایرانی است که در طول تاریخ برنده جایزه نوبل شده است. او در سال ۲۰۰۳ درحالی این جایزه را گرفت که مرکزمدافعان حقوق بشر که توسط این وکیل و چندین وکیل برجسته حقوق بشری و وفعالان مدنی تشکیل وفعالیت می کرد هنوز در مراجع رسمی ثبت نشده بود. شیرین عبادی درمصاحبه ای تفصیلی با کامبیزحسینی در پادکست هفتگی «درساعت پنج عصر» که کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران آن را تولید می کند، به سوالات متنوع خوانندگان و همچنین کامبیزحسینی پاسخ داده است.
شیرین عبادی به شرح فشارها و آزار واذیتی که برخانواده او طی سالهای گذشته رفته است، بحث و گفتوگوهایی که برسر تفسیر او از موضوع تناسب اسلام با حقوق بشر وجود دارد، برخی از پرونده هایی که وکالت آنها را به عهده داشتهِ، روزشنیدن برنده شدن جایزه نوبل وبسیاری از سوالات دیگر پاسخ داده است که شرح آن در زیر می آید. بخش اول این مصاحبه را می توانید در فایل صوتی پادکست هفته چهاردهم و بخش دوم آن را در فایل صوتی که درمیان این مصاحبه است می توانید گوش کنید:
بخش اول
– خانم عبادی خیلی تشکر می کنم که به این برنامه “در ساعت ۵ عصر” تشریف آوردید؟ چه سالی از ایران آمدید بیرون سرکار خانم؟ هیچ وقت فکر می کردید که این سال ها و یا حتی بیشتر در ایران بیرون بمانید؟
اجازه بدهید من اول سلامی بکنم به شنوندگان شما. من در سال ۲۰۰۹، ۲۱ خرداد ۱۳۸۸ از ایران بیرون آمدم و برای شرکت در سیمنار سه روزه به اسپانیا رفتم. روز چهارم که می خواستم به ایران برگردم دیگر ایران کشوری نبود که من ترک کرده بودم. متاسفانه تعدادی از مردم در خیابان کشته شده بودند، تعداد بیشتری در زندان بودند و تعدادی از همکاران من در زندان بودند و تعدادی در حقیقت مخفی بودند. به من گفتند و خواهش کردند که به جای ایران به سازمان ملل متحد و پیش خانم پیلار بروم و گزارشی از آنچه در ایران اتفاق افتاده به ایشان بدهم که من رفتم و با توجه به سابق آشنایی که ما داشتیم توانستم همان روز خانم پیلار را ببینم و من اولین گزارش از وقایع سال ۱۳۸۸ را تنظیم کردم و به خانم پیلار دادم و از آن زمان تا کنون سیل حوادث به گونه ای بود که روز به روز دایره عملکرد در ایران تنگ تر شده تا حدی که بگوییم کمک کردن به زلزله زدگان از سوی حکومت اقدام علیه امنیت ملی معرفی شد و به این جرم تعدادی را به زندان انداختند. امکان هیچ فعالیت حقوق بشری در ایران نبوده و تا الان هم نیست. به همین دلیل من بیرون از ایران ماندم.
– فکر می کنید که یک فعال حقوق بشر مثل شما چقدر به اجبار از ایران بیرون مانده و چقدر در خارج از ایران می تواند موثر باشد؟ اصلا اگر در ایران بودید می توانستید هیچ کاری.. فرمودید که نمی شد در ایران کار کرد پس در خارج از ایران چه جوری می شود فعالیت کرد؟ چه راه های است برای فعالیت تاثیر گذارتر؟
طبیعی است که اگر فعالیت حقوق بشری در ایران ممکن باشد بودن در ایران بسیار مفیدتر است اما زمانیکه هیچ امکان فعالیتی در ایران نیست بایستی در بیرون از ایران افرادی مثل من که هستند، از آزادی بیانی که دارند استفاده کنند و صدای مردم ایران را که به علت خفقان و سرکوب شنیده نمی شود بلند کنند و به گوش مردم جهان برسانند.
– یعنی راه عملیش چیست؟ می توانید مثال بزنید؟ بهترین کاری که می شود کرد چیست.
مهمترین کاری که می شود کرد گزارش دهی سالم و بدون اغراق و مستند به مقامات بین المللی و نهادهای که برای حقوق بشر کار می کنند و همچنین از طریق سایت های مختلف و ایجاد نت ورکین کردن ( ارتباط برقرار کردن) و افراد را دور هم جمع کردن.
– خانم عبادی طی چند سال گذشته همان طور که خودتان هم قبلا اعلام کردید، فشار زیادی روی همسر و اعضای خانواده تان بوده از جمله اینکه دفتر کار و همه مایملک تان را دولت جمهوری اسلامی مصادره کرده است. الان وضعیت چطور است؟ هنوز هم فشار بر روی خانواده شما در داخل ایران است؟
بله الان هم بر همان منوال است البته خوشبختانه همسر و خواهر من که به دلیل فعالیت های من مدتی در زندان بودند آزاد شدند ولیکن پاسپورت همسرم را گرفتند.
– خانم عبادی خیلی ها راجع به چند تا از نظرهای شما که جنجالی بوده سوال کردند. من اینها را در یک سوال از شما در بخش اول می پرسم، از من پرسیدند، یعنی از من خواستند که از شما بپرسم که شما در زمان اخذ جایزه نوبل از رفتار بد در زندان گوانتانامو صحبت کردید و از اینکه حکومت اسلامی با دموکراسی سازگار است. منظورتان دقیقا چه بود خانم عبادی؟ آیا یک حکومت اسلامی ایده ال در نظرتان بود یا همین جمهوری اسلامی با همین قانون اساسی یا گونه دیگری؟ این را اگر یک مقداری بشکنید برای من و شنوندگان این برنامه، من ممنون می شوم.
هیچ کدام از این ها مورد نظر من نبود و نیست و من در این زمینه بارها صحبت کردم متاسفانه بارها هم سوال می شود و دلیلش این است که کسانیکه این سوال را می کنند در واقع نمی خواهند بشنوند آنچه که من می گویم. با عرض معذرت از کسانیکه که بارها و بارها توضیح من را شنیدند و حتما خسته هستند از اینکه من این مسئله را اینقدر تکرار می کنم ولیکن مجبورم چون سوال کردید دو مرتبه تکرار کنم.
ممنون می شوم از شما…
و آن این است که اولین پله دموکراسی جدایی مذهب یا هر نوع ایدلوژی از حکومت است. بنابراین من شخصا به سکولاریزم یا اولین پله دموکراسی اعتقاد دارم. اما سوال سر این است که اگر در جایی مردم آزادانه آمدند و یک حزب اسلامی را انتخاب کردند و حکومت در دست احزاب اسلامی افتاد مثل اتفاقی که در بهار عربی افتاد یا اتفاقی که در سال ۱۳۵۷ در ایران افتاد. مردم آمدند انتخاب کردند آیا ما حق داریم که بگوییم که شما حق ندارید انتخاب کنید! آیا ما می توانیم عقیده خودمان را بر همه تحمیل کنیم. جواب این است که نه، مسلما نمی توانیم. پس چکار می شود کرد؟ راه حلی که به نظر من می رسد آن است که هر مذهب و هر ایدلوژی که به قدرت می رسد باید به گونه ای تفسیر و تاویل شود که منطبق با ضوابط حقوق بشر و دموکراسی باشد بنابراین نسبیت فرهنگی باطل است. ظلم کردن مردم به بهانه اسلام درست نیست. اسلام را باید طوری تفسیر کنیم و اجرا کنیم که ضوابط حقوق بشری قابلیت اجرا داشته باشد و می بینیم که اسلام هم مانند هر دین و ایدلوژی دیگری تفسیرهای گوناگونی دارد به عنوان مثال در عربستان سعودی زن ها نمی توانند حتی رانندگی کنند یا در ایران می گویند زن ها حق ندارند از جهت شرعی قاضی شوند اما در کشورهای دیگری مثل اندونزی که مهمترین کشوری اسلامی است زیرا بیش از ۲۲۰ میلیون مسلمان در آنجا زندگی می کند یا در بنگلادش یا پاکستان از سال های قبل زنها به سمت های مانند ریاست جمهوری و نخست وزیری رسیدند بنابراین سوال این است که چرا باید اسلام به گونه ای تفسیر شود که زنان را بی حقوق بی انگاریم؟! صحبت سر این است که اگر در جای مردم به احزاب اسلامی رای دادند و آنها به قدرت رسیدند بایستی حاکمان اسلامی، اسلام را به گونه ای تفسیر کنند که ضوابط حقوق بشر قابلیت اجرا پیدا کند.
– پس شما اعتقاد دارید که اسلام با دموکراسی سازگار است؟
اسلام با دموکراسی می تواند سازگار باشد در صورتیکه تفسیر درستی از اسلام داشته باشیم.
– می توانید کوتاه توضیح دهید آن تفسیری که مدنظر شماست، چیست؟
تفسیری که مدنظر من است همان دموکراسی است که شما هم تعریفش را می دانید. دموکراسی یعنی رعایت حقوق اقلیت. اکثریتی که در یک انتخابات آزاد به قدرت می رسند طبیعی است که هر نوع حقی را به خودشان اختصاص دهند زیرا قدرت در درست آنهاست. اما حقوق اقلیت چه می شود؟ بنابراین حکومتی دموکرات است که حقوق اقلیت را حفظ کند. مثلا تظاهرات به نفع حکومت در هر جای آزاد است اما تظاهرات علیه حکومت باید آزاد باشد.
– خانم عبادی یک سوالی است که من از تمام کسانیکه با آنها مصاحبه می کنم می پرسم و آن این است که حرف حساب شما چیست خانم عبادی؟ برای مخاطبین این برنامه که نسل جدید ایران هستند چه چیزی را می توانید بهشان بگوید به عنوان حرف حساب شیرین عبادی، تجربه شیرین عبادی؟
حرف حساب من آن است که جوانان حقوق خود را بشناسند و برای به دست آوردن حقوق خودشان مقاومت کنند، دلسرد نشوند، نامید نشوند و دست به خشونت نزنند و پیگیر مداوم حقوق خودشان باشند.
بخش دوم
– خانم عبادی الان روزها و هفته هایتان را چطور می گذرانید ؟
من بیشتر اوقاتم به سفر کردن در نقاط مختلف دنیا و سخنرانی به ویژه در دانشگاه های مختلف سپری می شود و همچنین دوره های کوتاه مدت ایرانشناسی و حقوق بشر را دارم و همچنین وقتم صرف رسیدگی به سایت کانون مدافعان حقوق بشر و سایتی که به تازگی به راه انداختیم یعنی “مرکز حامیان حقوق بشر” و مسائل دیگر از جمله نوشتن می شود.
– خانم عبادی می خواهم شما را برگردانم به سال ۲۰۰۳، زمانیکه جایزه صلح نوبل را گرفتید، می توانید بگوید کجا بودید و چطور خبر دار شدید؟
من برای شرکت در یک سمینار به پاریس رفته بودم. روز جمعه ای بود و قرار بود به ایران برگردم که خبردار شدم برنده این جایزه شدم و سه روز سفرم را به تعویق انداختم. رفتم به دفتر “فدارسیون بین المللی جوامع حقوق بشر” یعنی ( FIDH) که عضو آنجا هستم زیرا من رییس کانون مدافعان حقوق بشر هستم و کانون مدافعان حقوق بشر عضو (FIDH) است. من رفتم دفترمان و سه روز تمام مشغول مصاحبه و ملاقات با رسانه های مختلف بودم و سپس به ایران برگشتم.
– مثل اینکه در همان کنفرانس خبری، البته اگر اشتباه می کنم لطفا بفرمایید، در همان کنفرانس خبری در پاریس شما جلوی دوربین های تلویزیونی بدون روسری ظاهر شدید. درست است؟
من نه تنها در آن سفر بلکه در سفرهای که همیشه به خارج از ایران می کردم و قبل از آن یعنی شاید ده سال قبل از آن که به سخنرانی می رفتم همیشه بدون روسری شرکت می کردم و سخنرانی می کردم.
– معذرت می خواهم که حرفتان را قطع می کنم اما در کنفرانس خبری جلوی دروبین های تلویزیونی برای اولین بار بود، درست است؟
در کنفرانس خبری بدون روسری بودم و قبل از آن هم باز هم کنفرانس خبری داشتم و همیشه بدون روسری بودم.
– چه شد که این تصمیم را گرفتید، چه هزینه ای برایتان داشت وقتی به ایران برمی گشتید؟
اساسا قوانین کیفری درون مرزی هستند یعنی هر کشوری حق دارد در درون مرزهای خودش تعیین کند که چه کاری مجاز است و چه کاری مجاز نیست و بیرون از آن مرزها این قوانین قابلیت اجرا و احترام ندارد. به همین دلیل من به عنوان یک حقوقدان با وجود آنکه معتقدم هر زن باید آزاد باشد که نوع پوشش خود را خودش تعیین کند ولیکن چون بدون حجاب بودن در ایران جرم است اجبارا حجاب سر می کردم و وقتی که خارج از ایران بودم چون قانون ایران خارج از مرزها حاکمیت ندارد حجابم را برمی داشتم.
– سرکار خانم عبادی این جایزه نوبل شما باعث افتخار همه ماست. می خواهم ببینم چقدر در کارتان تاثیر گذاشت. می دانم که انتظاراتی که مردم از شما داشتند بیشتر و بیشتر شده است. این فشاری که به خاطر انتظارات مردم روی شما ایجاد شده آیا انگیزه به شما داده که بیشتر کار کنید؟ آیا موانعی هم بوده این وسط برای شما؟
جایزه نوبل در سطح بین المللی بلندگوهای بیشتری را در اختیار من قرار داد و باعث شد که صدای من بلندتر و رساتر به گوش مردم جهان برسد و این البته در پیشرفت کار من و مقاصد من بسیار موثر بوده است اما از سوی دیگر جایزه نوبل کینه حکومت را علیه من بیشتر کرد و بایستی من یاد آور شوم که زمان خواندن پرونده قتل های زنجیره ای که من وکالت خانواده فروهرها را به عهده داشتم. داریوش و پروانه فروهر به وسیله ماموران امنیتی با ضربات چاقو کشته شده بودند و من به وکالت از خانواده آنها این پرونده را داشتم می خواندم که در موقع مطالعه پرونده متوجه شدم که ماموران امنیتی که مسول قتل آنها بودند در قبال سوال بازپرس عنوان کردند که نفر بعدی که باید کشته می شد شیرین عبادی بود و آنها رفته بودند پیش وزیر اطلاعات وقت یعنی آقای دری نجف آبادی، و اجازه اجرای دستور را بعد از ماه رمضان گرفته بودند که در این فاصله مسئله به علت سروصداهای بین اللملی و اینکه قتل های زنجیره ای خیلی سر و صدا کرد، داستان برملا شده بود و دیگر اجرا نشده بود. من از همان تاریخ می دانستم که آنچنان مورد بغض حکومت هستم که دستور قتل من صادر شده است و این گفتار ماموران امنیتی در پرونده قتل های زنجیره ای منعکس بود، علاوه بر من پرستو فروهر و ناصر زرافشان و وکلای دیگری که در این پرونده دخالت داشتند این مسئله را خواندند و اطلاع دارند. این جایزه باعث شد که آتش خشم حکومت بیشتر شلعه ور شود و کار به آنجا کشید که تمام اموال من را مصادره کردند و دفتر وکالتم و ان جی اوهای ( سازمان های غیر دولتی) من را بستند. و همکاران من متاسفانه تعدادی در زندان هستند و اساسا همکاری و دوستی با عبادی تبدیل شده به یک جرم.
– خانم عبادی من خیلی متاسفم که حکومت اسلامی می خواست شما را به قتل برساند، خیلی خوشحالیم که موفق نشدند این کار را انجام بدهند. ولی من یادم است که شما در پرونده نوار سازان زندان رفتید. همان یک بار به زندان رفتید و یا باز هم زندان رفتید و چقدر در زندان ماندید و اصلا چه تاثیری داشت روی شما به عنوان یک وکیل که همیشه از عدالت دفاع کرده است، چه تاثیری روی شما داشت که وقتی به زندان رفتید و دیدید متهمانی را که شما همیشه از آنها دفاع می کردید آنجا بودند؟
من در پرونده نوار سازان وکیل خانواده جوانی بودم که در ۱۸ تیرماه کشته شد و شاهدی داشتم که عنوان می کرد و می دانست که چه اتفاقی افتاده است. شاهدم را به دادگاه معرفی کردم. اسم شاهد امیر فرشاد ابراهیمی است متاسفانه به جای آنکه متهمان پرونده که علیه شان شهادت داده شده بود، دستگیر و راهی زندان شوند من و شاهد را به زندان فرستادند. من ۲۵ روز در بازداشت بودم. تمام مدت در حبس انفرادی بودم. پس از ۲۵ روز با قرار وثیقه آزاد شدم و در دادگاهی که تشکیل دادند و البته غیرمحرمانه و غیرقانونی بود من محکوم به یکسال و نیم حبس و ۵ سال محرومیت از شغل وکالت شدم. از آنجایی که واقعا بی گناه بودم و همچنین فشار بین اللملی و نهادهای حقوق بشری باعث شد که در دادگاه بعدی حبس من تبدیل به جزای نقدی شد. این پول را دادم و این پرونده بسته شد.
– خانم عبادی به خاطر دارید خود شما یا کانون مدافعان حقوق بشر که شما و جمعی از وکلای برجسته مانند آقای سیف زاده یا دادخواه تاسیس کردید از چند متهم سیاسی دفاع کردید از آن مدت تا الان؟ آمار دقیق نمی خواهم فقط می خواهم بدانم در چه حدود بودند متهمان سیاسی. چون جمهوری اسلامی می گوید ما اصلا زندانیان سیاسی نداریم.
جمهوری اسلامی خیلی حرف ها می زند از جمله رییس جمهور ما در سازمان ملل متحد عنوان کردند که در ایران اصلا کسی همجنس گرا نیست. بنابراین حرف های حکومت مردان ما سوای حقایقی است که وجود دارد. اگر ما زندانی سیاسی نداریم افرادی مانند مهندس موسوی یا تاجزاده یا آقای سیف زاده یا آقای سلطانی و خانم ستوده پس اینها برای چی در زندان هستند؟ آیا قاچاقچی بودند، آیا آدم کشتند، آیا از دیوار خانه مردم بالا رفتند. بنابراین حرف های که از سوی ماموران حکومتی زده می شود می توانم بگویم که اعتباری ندارد. در مدتی که کانون مدافعان حقوق بشر دایر بود علاوه بر ما که اعضای هیات نظارت بودیم و بنیان گذاران آنجا. تعدادی وکیل به عنوان همکار با ما همکاری می کردند از جمله خانم نسرین ستوده. تعداد پرونده های که ما و وکلای همکار ما دفاع کردند تا جاییکه به خاطرم می آید بیش از ۶۰۰ پرونده بود.
– ۶۰۰ فرمودید؟
بله، بیش از ۶۰۰ پرونده. و در اینجا لازم می دانم که بگویم آقای سلطانی و آقای سیف زاده از وکلای هستند که در تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر هم پای من و هم زمان با من اقدام کردیم، سه نفر اولیه بودیم که متاسفانه این دو نفر الان در زندان هستند. آقای دادخواه که ۱۱ سال حبس محکوم شدند بعد از اینکه ایشان را به زندان برای اجرای حکم بردند خوشبختانه یک ماه و نیم بعد به مرخصی آمدند و از آن موقع تا الان بیرون از زندان هستند ولیکن آقایان سلطانی و سیف زاده هنوز در زندان هستند و حبس های طویل مدت دارند. آقای سیف زاده به سه سال حبس محکوم شده بود که سه سالش هم تمام شد ولی چون از زندان بیرون نیاید تا سه سالش تمام شد بلافاصله برایش پرونده دیگری ساختند و این بار شش سال محکومش کردند.
– مانی صادقی، از مخاطبان این برنامه خواسته که من از شما بپرسم، نمی دانم درست می گوید یا اشتباه می کند ولی شما بفرمایید اگر اشتباه است. ایشان می گوید چرا مدارکی که در مورد حوادث کوی دانشگاه داشتید هیچ وقت در اختیار رسانه ها قرار ندادید؟
این چیزهای که من در مورد کوی دانشگاه در اختیار داشتم کاملا در اختیار رسانه ها قرار گرفت و در حقیقت مهمترین مدرک من شهادت شاهدی بود که خودش در جریان ماوقع بود به نام امیر فرشاد ابراهیمی که متاسفانه او را زندان انداختند. امیر فرشاد ابراهیمی بارها و بارها حرفش را عنوان کرده و سایت هم دارد که تمام حرف هایش در سایت است. در حقیقت دلایل من حرف های امیر فرشاد ابراهیمی بود که متاسفانه دادگاه ترتیب اثر نداد.
– سوال دوم ایشان این است، فیلمی که اخبار ۲۰:۳۰ از همسر شما پخش کرد، چند درصد با واقعیات منطبق بود؟
کسانیکه به شیوه عملکرد وزارت اطلاعات آگاهی دارند، می دانند که وزارت اطلاعات چگونه افراد را تحت شکنجه ای جسمی و روحی قرار می دهد و آنها را وادار می کند که علیه خودشان و علیه بستگانشان صحبت کنند. همسر من یک مهندس برق است که در تمامی عمر هیچگاه فعالیت سیاسی و حتی اجتماعی نداشت و بعد از اینکه حکومت متوجه شد که من به ایران برنمی گردم و در حقیقت دستش به من نرسید، تلافی را سر خواهرم و همسرم در آورد و هر دو نفر را تحت فشار وادار کرد که علیه من صحبت کنند که من کاملا وضعیت آنها را می فهمم و خوشحالم که علیه من صحبت کردند برای اینکه اگرعلیه من صحبت نمی کردند تا الان آنها را در زندان نگه می داشتند. چنانی که آقای سلطانی هم بارها بهش گفتند اگر علیه عبادی صحبت کنی فورا از زندان آزادت می کنیم. آقای سیف زاده هم همین طور. و اینها حاضر نشدند صحبت کنند. اینها آدم های هستند که فعالیت اجتماعی و سیاسی داشتند و می دانند که چگونه در مقابل خواسته های کثیف، نامشروع و غیرقانونی ماموران امنیتی مقابله کنند اما خواهر من و همسر من اینها آدم های غیر سیاسی و غیر فعالی بودند و طبیعتا قدرت مقاومت روحی نداشتند. و من تکرار می کنم بسیار کار خوبی کردند که علیه من صحبت کردند والا تا الان در زندان مانده بودند.
– علی دهقان نژاد پرسیده است، برای یک دانشجوی رشته حقوق، با توجه به تمام توصیف های که شما فرمودید برای وکلای ایرانی به وجود آمده است. مهمترین وکیل های ما در زندان هستند. ایشان پرسیده است که برای یک دانشجوی رشته حقوق علاقمند به حقوق بشر شما چه پیشنهادی دارید با وضعیت موجود؟
حقوق بشر می بایستی آرمان یک وکیل باشد و اگر علاقمند به این رشته در آن حدی هستید که عاشق کار و فعالیت هستید وارد این حرفه شوید که مهمترین چیزی که در این حرفه انسان به دست می آورد رضایت خاطر است. یعنی آدم وقتی خودش را آینه نگاه می کند از خودش خجالت نمی کشد که چشم بسته بر روی مظالمی که در اجتماع اتفاق می افتد و تمام هم و غمش صرف جمع کردن حق الوکاله نمی شود. من به دانشجویان جوانم همواره گفته ام که شما درس نمی خوانید که پولدار را پولدارتر کنید، شما درس می خوانید که داد مظلوم را بستانید و ستاندن داد مظلوم ممکن است خود شما را هم مورد ظلم قرار بدهد ولیکن اگر چنین شرایطی برای شما پیش آمد حداقل پیش وجدانتان سرافزار هستید و شب سر راحت روی بالش می گذارید. و من بسیار خوشحالم که در تمام عمر وجدانی راحت و آسوده ای داشتم هر چند که باعث شد در سنی که همه بازنشسته می شوند همه چیزم را ببازم اما باز هم خوشحالم و خودم را برنده احساس می کنم برای اینکه چیزی را دارم که خیلی ها که میلیارد ها ثروت دارند، ندارند و آن وجدان راحت و آسوده است.
– خانم عبادی، شقایق نور زاده پرسیده است که بعد از آنکه جایزه نوبل را شما گرفتید آیا امکانات بیشتری در اختیار شما قرار دادند؟ مثلا تیمی دارید که بتوانید با آن کار کنید یا با برنامه و هدفمند دارید می روید جلو و یا اینقدر سرتان شلوغ است با رسانه ها و سخنرانی ها و به همین دلیل هدفتان لزوما آنطور که می خواهید جلو نمی رود. و اصلا چند درصد به هدفتان رسیده است؟ ایشان خیلی می خواهد بداند که هدف شما چیست؟
هدف من بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران است. و بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران به عهده من به تنهایی نیست. یعنی اینطور نیست که مثلا یک مهندس تصمیم می گیرد که ساختمانی را بسازد و می سازد. بهبود وضعیت حقوق بشر می بایستی توسط حکومت صورت بگیرد و حکومت حاضر نیست که این اتفاق بیفتد پس وظیفه مدافعان حقوق بشر مثل بنده این است که از طریق افکار عمومی چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی حکومت را وادار به احترام به حقوق بشر کند. و اینکه من تا چه حد موفق بودم بایستی بگویم در مقاطعی این موفقیت را ما داشتیم. به عنوان مثال چند قانون به نفع مادران تغییر کرد. بعد از محاکمه کودکی که در اثر قانون غلط حضانت توسط پدر و نامادری به قتل رسید یعنی آرین گلشنی، قانون حضانت عوض شد زیرا فشار افکار عمومی برای تغییر قانون حضانت آنچنان بود که یک سال بعد از این محاکمه قانون حضانت به نفع مادران ایرانی عوض شد. پس در جاهای با کمک سایر همکاران و هم رزمان موفقیت های هم داشتیم اما در مجموع با توجه به اینکه حکومت ایران به هیچ وجه نمی خواهد به حقوق مردم احترام بگذارد، نمونه اش هم عملکرد حکومت در خرداد ۸۸ بود، دیدید که راه پیمایی مسالمت آمیز مردم به چه صورت خاتمه یافت بنابراین به خواست نهایی خودم که احترام به حقوق بشر از سوی حکومت باشد هنوز نرسیدم.
– سپهر حیدری پرسیده است که به قوه قضاییه ایران از صفر تا ۲۰ شما چه نمره ای می دهید، با توجه به اینکه آدم منصفی هستید؟
در زمینه محاکمات سیاسی و عقیدتی که تخصص من است اگر می توانستم منهای ۵ می دادم.
– خانم عبادی، دانیال پرسیده است که نظر شما درباره به خانم مهرانگیز کار چیست؟ و آیا فکر می کنید که جایزه نوبل را باید مشترکا به شما و خانم کار اهدا می کردند؟
خانم مهر انگیز کار دوست صمیمی من هستند. ایشان علاوه بر اینکه وکیل شجاعی هستند قلم بسیار توانا و شیرینی هم دارند و اینکه آیا جایزه نوبل را باید مشترکا به بنده و ایشان می دادند این سوالی است که بایستی از هیات ژوری جایزه نوبل بکنید نه از من.
– این آخرین سوالی است که می خواهم از شما بپرسم خانم عبادی عزیز، فرشید فاریابی پرسیده که شما در اعتراض تحریم های غرب علیه ایران نظر جالبی داشتید که هیچ وقت توسط رسانه ها خوب پوشش داده نشده است. من نمی دانم نظر شما چیست و می خواهم بدانم که نظر شما نسبت به تحریم ها چه بوده که ایشان می گویند جالب است؟
من با تحریم اقتصادی مخالف هستم زیرا که تحریم اقتصادی به مردم صدمه زیادی می زند ضمن اینکه تعدادی از دست اندرکاران حکومت با فساد اداری از این تحریم ها سوءاستفاده کردند و پولدارتر شدند. به جای تحریم اقتصادی من همواره تحریم سیاسی را پیشنهاد کردم و من منظور من از تحریم سیاسی، تحریم های است که حکومت را تعضیف می کند ولیکن به مردم صدمه نمی زند. تحریم سیاسی انواع و اقسام دارد، از جمله می دانید که ایران به ۱۶ زبان دنیا تلویزیون برون مرزی دارد و تبلیغات دروغ و نفرت پراکنی را از این تلویزیون ها ارائه می دهد. این تلویزیون ها روی ستلایت های غیر ایرانی برنامه پخش می کند. سه ستلایت، (یوتل ست، عرب ست و آسیا ست) این برنامه ها را پخش می کند. ایران باید تحریم ماهواره ای شود تا بلندگوهای تبلیغاتی حکومت در سطح بین اللملی قطع شود تا حکومت نتواند با نفرت پراکنی و دروغ مردم دنیا را فریب بدهد و همچنین می بایستی لیستی از ناقضان حقوق بشر تهیه شود که اینها را به جای راه ندهند و اموالی اگر در خارج از ایران دارند مصادره نند. این لیست الان در اتحادیه اروپا است و بیش از ۱۰۰ نفر جز لیست هستند اما متاسفانه می بینید که حتی افرادی که در داخل لیست هستند گاهی اوقات بنا بر دلایلی که برای من مشخص نیست اینها را معاف می کنند از جمله آقای نجار، وزیر کشور جز لیست تحریم اروپا است ولیکن سه ماه قبل برای شرکت در یک سمیناری به اروپا آمده بودند. آن لیست باید گسترش پیدا کند و ضمنا می بایستی اجرا هم شود یعنی اینطور نباشد که فقط روی کاغذ باشد. موارد بسیار دیگری می توان جز تحریم های سیاسی نام برد که نام بردن همه اینها وقت بسیار طولانی می طلبد. من فقط به طور خلاصه بگویم تحریم های که به مردم صدمه نمی زند ولیکن باعث تعضیف حکومت غیر دموکراتیک می شود.