مهدی خلجی در مصاحبه با کامبیزحسینی: در حوزه، نمیتوانند حقوق بشر به مفهوم غربی آن را بپذیرند
مهدی خلجی نویسنده و پژوهشگرساکن آمریکا، در مصاحبه با کامبیزحسینی در پادکست هفتگی «درساعت پنج عصر» با اشاره به موضوع برابری در حوزه های علمیه می گوید «در نظام فکری حوزوی مفهومی به نام برابری وجود ندارد.» او که هم اکنون در موسسه واشینگتن برای سیاست خاورنزدیک مشغول به کار است در توضیح این اظهارنظر میگوید: «برابری یک مفهوم کاملا جدید است. در نظام حوزوی اگر منظور همان فقه باشد، فقه استوار بر تبعیض و نابرابری است. نابرابری بین زن و مرد، نابرابری میان مسلمان و غیر مسلمان، نابرابری بین شیعه و سنی، نابرابری بین کودک و فرد بالغ، نابرابری بین فرد عاقل و مجنون، نابرابری بین برده و فرد آزاد، نابرابری بین زن آزاد و کنیز، نابرابری فقیه و غیر فقیه، نابرابری بین حاکم و محکوم. مجموعه ای از نابرابری هاست که تار و پود فقه و شرعیت را می بافد و بنابراین به همین دلیل است که امروز آقای یزدی اینطور توهین آمیز در مورد نامزدهای زن ریاست جمهوری صحبت می کند. اینها نمی توانند تصور کنند چگونه می شود زن و مرد برابر باشند.»
مهدی خلجی که تجربه سالها روزنامه نگاری را نیز در کارنامه خود دارد، به سوالات شنوندگان «درساعت پنج عصر» که توسط کمپین بین المللی حقوق بشردرایران هرهفته جمعهها در ساعت پنج عصربه وقت تهران به صورت آنلاین منتشرمی شود، پاسخ داده است. مشروح این مصاحبه همراه با فایلهای صوتی آن در زیر آمده است:
بخش اول
کامبیزحسینی: آقای خلجی خیلی خوشحالم که به برنامه این هفته ” در ساعت ۵ عصر” تشریف آوردید. کاندیدای مورد نظر آقای خامنه ای از نظر شما کیست جناب آقای خلجی؟
مهدی خلجی: من فکر می کنم الان که داریم با هم صحبت می کنیم یعنی حدود یکماه پیش از برگزاری انتخابات، هنوز آقای خامنه ای تصمیم قطعیش را نگرفته باشد به دلیل اینکه بسیاری اتفاقات ممکن است بیفتد. هنوز معلوم نیست چه کسانی به نفع چه کسانی انصراف خواهند داد. به دلیل اینکه چند نامزد وجود دارد که به نوعی نزدیک به خامنه ای هستند، آقای ولایتی، آقای قالیباف، آقای باقری لنکرانی و آقای جلیلی و بسیار زود است که به این نتیجه برسیم که دقیقا آقای خامنه ای نظرش با کیست.
– چقدر امکان دارد که آقای رفسنجانی و آقای مشایی رد صلاحیت شوند به نظر شما؟
آقای مشایی احتمالش زیاد است ولی آقای رفسنجانی احتمالش کم است اما مسئله این هست که دردسرهای آقای خامنه ای در هر دو صورت کم نخواهد شد. یعنی چه آقای مشایی تایید صلاحیت شود چه رد شود و چه آقای هاشمی تایید صلاحیت شود چه رد صلاحیت شود در هر دو صورت آقای خامنه ای با بحران و چالش های روبه رو خواهد بود که معلوم نیست چگونه می تواند آنها را مدیریت کند.
– با اجماعی که اصلاح طلبان الان در حمایت از رفسنجانی کردند چرا باید پذیرفت که آقای رفسنجانی گزینه بد در برابر بدترین است؟
ببینید آقای رفسنجانی بهرحال یکی از معماران اصلی انقلاب است و جمهوری اسلامی و رهبری خامنه ای یکی از گناهان و مشکلاتی است که آقای رفسنجانی به وجود آورده است یعنی در حقیقت آقای رفسنجانی گناهان بسیاری دارد که یکی از آنها رهبری آقای خامنه ای است و اگر آقای رفسنجانی نبود و مهندسی ایشان نبود، آقای خامنه ای نمی توانست رهبر شود و امروزه چنین قدرت فراگیری را در کشور داشته باشد. خیلی سخت است برای کسانیکه نگران حقوق بشر، آزادی های مدنی و همین طور شفافیت اقتصادی هستند دوباره آقای رفسنجانی را به عنوان نامزد برگزیده خودشان انتخاب کنند. فراموش کردن گذشته و هویت آقای رفسنجانی دشوار است و ما می دانیم که آقای رفسنجانی اگر موقعیتی را دارد که امروز دارد ناشی از محاسبات اشتباه و هوشمندی های آقای خامنه ای است که از دایره قدرت بیرون گذاشته شده وگرنه آقای رفسنجانی همچنان در کنار آقای خامنه ای می بود و پایه های جمهوری اسلامی را تحکیم می کرد ولی الان شرایطی به وجود آمده است که کم و بیش در حاشیه قدرت قرار دارد و هویت سیاسی اش بسته به این است که زبان، بیان، نماد و نماینده آن اقشاری از جامعه شود که به براندازی باور ندارند و در عین حال ناامید و مستاصل هستند و می کوشند از روزنه های کوچکی که به وجود می آید استفاده کنند برای تغییر حتی حداقلی وضعیت. ما می دانیم که امروز مهمتر از مسئله دموکراسی و حقوق بشر، مسئله اقتصاد مردم است یعنی مردم طبیعتا در بخش های زیادی از جامعه نگران افزایش بی رویه قیمت ها، بیکاری، تورم و مهمتر از همه آینده نامعلوم اقتصادی هستند و آقای رفسنجانی کسی است که هم حذفش از طرف آقای خامنه ای آسان نیست و هم در میان جامعه تجار و بازرگانان مقبولیت دارد و هم تکنوکرات های ایران به او احترام می گذارند و برایش اعتبار قائل هستند و هم اینکه به نوعی به درست یا غلط در جامعه جهانی تصویر یک آدم معتدل، غرب گرا و کسیکه چندان ایدلوژیک نیست را پیدا کرده است. همه اینها موجب می شود که با تمام پیچیدگی های که در این شخصیت است در مقایسه با نامزدهای دیگر بسیاری از مردم به انتخاب او روی بیاورند.
– پس شما فکر می کنید که اگر آقای رفسنجانی رد صلاحیت نشود، انتخاب می شود؟
آقای رفسنجانی اگر رد صلاحیت نشود به احتمال زیاد اینقدر رای خواهد آورد که به دور دوم کشیده شود مثل اتفاقی که هشت سال پیش افتاد و در دور دوم اگر تقلب نشود احتمال رای آوردنش خیلی زیاد است. ولی ما می دانیم که این بار اگر هم تقلب بکنند باز هم بحران ساز است. این فقط مردم ایران نیستند که به بین انتخاب بد و بدتر هستند، آقای خامنه ای هم بین بد و بدتر است. آقای خامنه ای هم بین گزینه های بسیار دشوار است. راه برون شد برای آقای خامنه ای بسیار غبار آلود و اصلا معلوم نیست. این هست که لحظه به لحظه ممکن است موقعیت این بازی تغییر کند و آقای خامنه ای نیازمند است که بسیار به هوش باشد که مبادا اتفاق پیش بینی نشده و غیر منتظره ای بیفتد که بحران عظیمی شبیه آنچه ۴ سال پیش به وجود آمد دوباره رخ بدهد.
– شما معتقدید که اگر رفسنجانی بیاید به دور دوم خواهد رفت. در مقابل ایشان چه کسی را می بینید از میان کاندیداها که شانس دارد؟
من فکر می کنم رقیب ایشان نامزد مطلوب آقای خامنه ای خواهد بود. من فکر نمی کنم که نامزد آقای احمدی نژاد چه مشایی باشد و یا چه شخص دیگری چندان شانسی برای رقابت با آقای رفسنجانی یا نامزد آقای خامنه ای داشته باشد. به دلیل اینکه رسانه اصلی کشور که صدا وسیما است در خدمت نامزد آقای خامنه ای خواهد بود. تمام امکانات دولتی و حکومتی در خدمت نامزد آقای خامنه ای خواهد بود و تبلیغات منفی علیه نامزد آقای احمدی نژاد و به ویژه شخص آقای مشایی بسیار پررنگ خواهد بود. آن کسانیکه تحت تاثیر رسانه رسمی کشور یعنی صدا وسیما نیستند بیشتر کسانی هستند که از وضعیت موجود ناراضی هستند و نه تنها از آقای خامنه ای بلکه از آقای احمدی نژاد هم ناراضی هستند. طبیعتا اینها بیشتر به آقای رفسنجانی متمایل خواهند بود. بنابراین در دوره اول احتمالا رقابت سه طرف خواهد داشت؛ آقای رفسنجانی، نامزد آقای احمدی نژاد و نامزد آقای خامنه ای. اما در دوره دوم به احتمال زیاد رقابت بین آقای رفسنجانی و نامزد آقای خامنه ای خواهد بود.
– آقای خلجی من می دانم که شما کتابی از زندگی نامه سیاسی آیت الله خامنه ای دارید می نویسید. این کتاب در چه مرحله ای است و کی منتشر می شود؟
والا من امیدوارم که تا آخر امسال بتوانم نوشتنش را تمام کنم به خاطر اینکه من تقریبا بیش از سه سال برای پژوهش این کار وقت گذاشتم و امیدوارم که بتوانم تا آخر سال ۲۰۱۳ نوشتنش را به پایان ببرم و سال ۲۰۱۴ به دست ناشر بدهم.
– آقای خلجی من یک سوال در آخر بخش اول مصاحبه از همه مهمان هایم می پرسم و اینکه حرف حساب مهدی خلجی این روزها چیست؟
مهمترین نکته ای که به نظرم می رسد این است که نباید فکر کرد که شرایط سیاسی در ایران یک شبه تغییر می کند. حالا این تغییر مهم نیست که از نظر من اصلاحات باشد یعنی نگه داشتن قانون اساسی و جراحی های زیبایی یا دگرگونی کل ساختار یا نهاد. یعنی حتی کل ساختار و نظام جمهوری اسلامی امکان ندارد که یک شبه تغییر کند. نه مردم این آمادگی را دارند و نه اگر این اتفاق بیفتد واقعا تغییر ساختاری رخ خواهد داد. یک انقلاب ۳۴ سال گذشته شد اما بسیاری از ساختارهای استبدادی دوباره بازتولید شد. بنابراین ممکن است شما نظام را یک شبه براندازید ولی ساختار استبدادی یک شبه از بین نخواهد رفت. این خیلی مهم است که همه کسانی که به آینده ایران علاقه دارند چه طرفدار اصلاحات و چه طرفداران براندازی در عین اینکه شبانه روز تلاش می کنند که قدم و گفتار و کردارشان معطوف به تغییر باشد اما شکیبایی هم بسیار مهم است. من معتقدم که اتفاقات مهم در ایران در نسل من و شما اتفاق نخواهد افتاد. نسل من و شما نسلی است که باید بکوشد و بکارد به امید اینکه نسل آینده درو کند. این شکیبایی لازمه کار سیاسی است و من این شکیبایی را بسیار کم می بینم. اگر این شکیبایی در کار باشد ما در نتیجه افق های دور را بیشتر می بیینیم. از منافع کوتاه مدت خودمان و گروه مان و همفکرانمان چشم پوشی می کنیم و برای نسل آینده برنامه ریزی می کنیم و می تواند خیلی ما را نجات دهد از افتادن در دام ها و تکرار اشتباهاتی که نسل گذشته ما کردند.
بخش دوم
– آقای خلجی یکی از مخاطبان این برنامه پرسیده است که با توجه به اینکه شما زندگینامه آقای خامنه ای را دارید می نویسید چه چیزی در مورد ایشان وجود دارد که ما نمی دانیم. اگر بخواهید به یک مسئله اشاره کنید؟
خب طبیعتا من نباید این را بگویم چون نکاتی که من بهش رسیدم جالب تر این است که منتشر شود ولی من می توانم یک نکته را بگویم در مورد آن چیزی که در مورد آقای خامنه ای برایم جالب است و من سعی می کنم آن را در این کتاب شرح بدهم. آقای خامنه ای محصول یک سیستم است. محصول یک مجموعه ای مناسبات و روابط است. یک فرد نیست و چه بسا هر کس دیگری جای آقای خامنه ای بود کم وبیش ما با چنین رهبری که الان داریم مواجه بودیم یعنی اینکه آقای خامنه ای یک بخشش وامدار گذشته اش، کودکیش، نوجوانیش، سابقه اش و محیطش پیش از انقلاب است ولی یک بخش بسیار مهمش محصول آن سیستم سیاسی است که بعد از انقلاب در ایران به وجود آمده است و همین طور یک برآیندی است از بسیاری چیزهای که ما هم در آن شریک هستیم. او از درون مناسبات و روابطی بیرون آمده است که ما هم درون آن روابط و مناسبات وجود داریم. بنابراین در این کتاب من سعی می کنم فقط درباره یک شخص ننویسم، درباره این است که چگونه آقای خامنه ای جمهوری اسلامی را شکل داد و چگونه جمهوری اسلاِمی آقای خامنه ای را شکل داد یعنی این تامل یا این تاثیر متقابلی که بین یک فرد و روابط و مناسبات پیرامونش است و این خیلی مهم است که بدانیم مسئله شخص آقای خامنه ای نیست. مسئله شناخت آن روابط و مناسبات است و اگر ما تمام حواس و توجه مان به یک شخص متمرکز شود بدون آنکه آن روابط و مناسبات را بشناسیم می توانیم در آینده شاهد این باشیم که یک شخص دیگری از درون همین روابط بیرون بیاید که شبیه همان شخصی باشد که ما داشتیم با او مبارزه می کردیم یا ما او را بد می دانستیم. این نکته خیلی مهم است. من آقای خامنه ای را برخلاف آقای خمینی یک فرد استثنایی نمی بینم. آدمی است میانه مایه، کم و بیش شبیه اکثر آدم های دیگر. برخلاف آقای خمینی که یک آدم استثنایی بود و این خیلی جالب است که آدم ببیند که یک آدم میانه مایه چگونه اینطور از نردبان قدرت بالا می رود.
– یکی دیگر از مخاطبان برنامه ما پرسیده است ( نمی دانم آیا شما به این سوال قبلا جواب دادید یا نه) ولی می خواهد بداند شما چه شد تصمیم گرفتید که لباس روحانیت را بگذارید کنار و لباس شخصی بپوشید و به کار تحقیق بپردازید؟
من لباس روحانی نپوشیدم و هیچ وقت شغل روحانی گری نداشتم. در حقیقت یعنی لباس روحانی را به عنوان لباسی که انتخاب کنم نپوشیدم.
– ولی حوزه رفتید؟
بله مدت طولانی حوزه رفتم. داستان اینکه بیرون آمدم یک داستان مفصلی است. طبیعتا تصمیم یک شبه نبوده است و مجموعه ای از اتفاقات باعث شد که به تدریج.. شبیه این می ماند که شما با یک نفر ازدواج کنید و از شما بپرسند چه جور شد طلاق گرفتی؟ آن طلاق یک پروسه است. از یک موقعی شروع می شود. اول شما تصمیم به طلاق ندارید ولی یک اتفاقاتی پشت سر هم شما را می کشاند به این تصمیم که جدا شوید.
– یکی از مخاطبان دیگر پرسیده است که وقتی به خودتان در حوزه و بعد سال ها در آمریکا الان نگاه می کنید فکر می کنید مهمترین تغییری که در شما ایجاد شده در چه زمینه ای بوده است؟
مهمترین تغییری که در من ایجاد شده این است که من خیلی انتقادی به بسیاری چیزها نگاه می کنم. اقتدارهای مقدس برای من شکسته است. حالا این اقتدار مقدس فقط دین نیست یا اقتدارهای دینی نیست بلکه اقتدارهای زمینی. این است که راحت تر می توانم پرسش کنم. در حقیقت پرسش کردن را یاد گرفتم. آنچه که من طی این سال ها آموختم این است که پرسش ها مهمتر از جواب ها هستند و تلاش بیشتر برای پرسش گری است که می تواند به انسان اندیشیدن یاد بدهد. و در نهایت یک چیز دیگر که من یاد گرفتم این است که آدم ها خیلی مهمتر از اندیشه و افکارشان هستند و هر اندیشه ای که وجود واقعی آدم ها را در نظر نگیرد و در پی این باشد که آدم های واقعی را قربانی اندیشه های انتزاعی کند بسیار خطرناک است.
– یکی از شنوندگان دیگر پرسیده است که به نظر شما آقای خلجی تعالیم حوزوی با موضوعاتی مثل مساوت و برابری اصلا همخوانی دارد یا نه؟ و این تعالیم چقدر روی روحیات و رفتار شخصی، اجتماعی و سیاسی افرادی که مثلا می روند نماینده مجلس می شوند یا می روند در قوه قضاییه و مثلا قاضی می شوند تاثیر می گذارد؟ آیا اصلا تاثیر می گذارد.
قطعا. ببینید در نظام فکری حوزوی مفهومی به نام برابری وجود ندارد. برابری یک مفهوم کاملا جدید است. در نظام حوزوی اگر منظور همان فقه باشد، فقه استوار بر تبعیض و نابرابری است. نابرابری بین زن و مرد، نابرابری میان مسلمان و غیر مسلمان، نابرابری بین شیعه و سنی، نابرابری بین کودک و فرد بالغ، نابرابری بین فرد عاقل و مجنون، نابرابری بین برده و فرد آزاد، نابرابری بین زن آزاد و کنیز، نابرابری فقیه و غیر فقیه، نابرابری بین حاکم و محکوم. مجموعه ای از نابرابری هاست که تار و پود فقه و شرعیت را می بافد و بنابراین به همین دلیل است که امروز آقای یزدی اینطور توهین آمیز در مورد نامزدهای زن ریاست جمهوری صحبت می کند. اینها نمی توانند تصور کنند چگونه می شود زن و مرد برابر باشند. در حوزه این را خیلی به صورت مشهود و محسوس می بینیم. شکلی که اینها به کافران نگاه می کنند، شکلی که به سنی ها نگاه می کنند، شکلی که به اقلیت های جنسی و به زنان نگاه می کنند کاملا استوار به اقتدار گرایی مذهبی، جنسیتی و فرقه ایی است و به همین دلیل است که اینها نمی توانند حقوق بشر را به مفهومی که ما در غرب در موردش صحبت می کنیم بپذیرند.
– آقای خلجی یکی از مخاطبان برنامه از یکی از مقاله های شما سوال دارد، مقاله “آیت الله ها درباره سیاست چه می اندیشند” ایشان از طرف شما نقل قول کرده که شما گفتید« جمهوری اسلامی تنها بهشت قابل تصور روحانیت است.» سوالش این است که با این وضعیت چطور روحانیون تن به خواسته مردم خواهند داد؟
یک بخشش این است که خودشان را غیر سیاسی نشان بدهند. کاری که آقای سیستانی می کند و آنهایی که اسم خودشان را روحانیون سنتی می گذارند. می گویند که ما با سیاست کاری نداریم. در حالیکه این رویکرد بسیار ریاکارانه است به خاطر اینکه آنها از سیاست بسیار نفع می برند، از سیاست موجود ایران بسیار نفع می برند. از جمهوری اسلامی بسیار سود می برند. آقای وحید خراسانی و آقای سیستانی و بقیه کسانیکه خودشان را مراجع سنتی می نامند ولی به مردم می گویند که ما سیاسی نیستیم، ما حکومتی نیستیم و آنچه که در عرصه حکومت می گذرد، خوب یا بد به ما ربطی ندارد ولی در دلشان بسیار نگرانند. این نگرانی را دارند که وجه و اعتبارشان به خاطر رفتار جمهوری اسلامی مخدوش نشود. اما از نظر اقتصادی این نکته خیلی مهم است که در نظر بگیرید که روحانیت امروزه برخلاف روحانیت ۴۰ ساله پیش یا تا پیش از انقلاب چندان به وجوهات شرعی مردم وابسته نیست یعنی پیش از انقلاب روحانیت یا مراجع تقلید مهمترین و اصلی ترین منبع در آمدشان وجوهات شرعی خمس و ذکات بود. الان روحانیت بیزینس می کند، الان روحانیت تجارت می کند، الان روحانیت در صادرات و واردات و کارخانجات و اینها فعال است. فروشنده است، می فروشد و بازرگانی می کند و این تا اندازه ای روحانیت را از منابع مردمی مستغنی می کند، بی نیاز می کند اما این مشکل وجه و اعتبار را حل نمی کند. بهرحال روحانیت این مشکل را دارد ولی مسئله اصلی این است که بدیل جمهوری اسلامی برای روحانیت چیست، بدیل جمهوری اسلامی برای روحانیت یا یک حکومت نظامی به دست سپاه پاسداران است یا یک حکومت سکولار عرفی و دموکراتیک است. در هر دوی این بدیل ها روحانیت چندان جایگاه ویژه ای نخواهد داشت و به احتمال زیاد همه ی این مزایا و امتیازات انحصاری را از دست خواهد داد بنابراین می شود گفت جمهوری اسلامی تنها بهشت قابل تصور روحانیت است.
– شما در مقاله ای به نام “سیاست سنتی و سنت سیاسی” گفته اید« تغییر سیاسی در ایران نه از طریق انتخابات در چارچوب جمهوری اسلامی که از راه تکیه بر نیروهای اجتماعی و بسیج همسوی آنها صورت می پذیرد. اصلاح طلبان با چانه زنی با رهبر جمهوری اسلامی قدرت نمی یابد. قدرتی که وامدار او باشد با اشارت او نیز از میان می رود.» حالا چطور معتقدید که جناب خلجی باید به هاشمی یا کس دیگری رای داد؟
خیلی روشن است. به دلیل اینکه هاشمی می تواند بخش زیادی از مردم را بسیج کند و در عین حال ما می دانیم که آقای هاشمی قدرتش را از آقای خامنه ای نمی گیرد. و این آقای خامنه ای نیست که به او قدرت می دهد و ما می دانیم که آقای خامنه ای اصلا دوست نداشته که آقای هاشمی نامزد شود. درست به این دلیل باید از آقای هاشمی حمایت کرد که نامزدی آقای هاشمی برای آقای خامنه ای مشکل زا است و بحران ایجاد می کند. به همان دلیلی که باید به موسوی رای می دادیم، به همان دلیلی که باید به آقای خاتمی در سال ۷۶ رای می دادیم. به دلیل اینکه اینها می توانند بخش عمده ای از نیروی اجتماعی را بسیج کنند و کس دیگری جز اینها نمی تواند در شرایط موجود این کار را انجام دهد. از طرف دیگر اینها نرفتند با چانه زنی و التماس از رهبر، در حقیقت تایید او را بگیرند و نامزد رهبر نیستند. در واقع نامزدی در مقابل نامزد رهبر هستند. این می تواند شکاف در درون حاکمیت را گسترده تر و عمیق تر کند. شکاف در درون حاکمیت یکی از مهمترین راه ها برای تغییر سیاسی است. یعنی در خیابان و در عرصه جامعه ما یک مردم بسیج شده و سازمان دهی شده را داشته باشیم و از طرف دیگر در درون حاکمیت ترک ها و گسست های بسیار عمیق و به طور فزاینده عمیق شونده را داشته باشیم و ترکیب این دو می تواند راه را باز کند به سوی امکان های تازه. وگرنه اگر آقای هاشمی کسی بود که رفته بود با آقای خامنه ای ساخته بود یا اگر ما فکر می کردیم که آقای هاشمی رفته با آقای خامنه ای ساخته و با تایید و رضایت آقای خامنه ای وارد عرصه انتخابات شده طبیعی است که آنموقع حمایت از آقای هاشمی هیچ معنایی نداشت و نمی توانست به تغییر سیاسی منجر شود.
– جناب خلجی یکی از مخاطبان این برنامه پرسیده است که به نظر شما چه چیزهای است که مقامات ایرانی در مورد آمریکا نمی فهمند؟
تقریبا همه چیز. یکی اینکه قانون اساسی آمریکا را اصلا نمی فهمند و این مشکل خیلی های دیگر هم در دنیا است. مسئله آزادی بیان را اصلا نمی فهمند. مسئله حق آزای شهروندان برای داشتن ادیان مختلف، برای داشتن حقوق مختلف را اصلا نمی فهمند. مسئله رسانه در آمریکا را اصلا نمی فهمند. پیچیدگی های فرایند تصمیم گیری سیاسی در دولت و ارتباط آن را با کنگره اصلا نمی فهمند. یک تصویر کاملا یک دست، یکنواخت و غیر واقعی از قدرت آمریکا دارند. نمی دانند نقطه ضعف ها و نقطه قوت های دولت آمریکا کجاست. به دلیل اینکه نقاط ضعفش را نمی دانند خیلی موقع ها تصورشان از قدرت آمریکا بیش از واقعیت است و به دلیل اینکه نقطه های قوتش را نمی دانند خیلی موقع ها قدرت دولت آمریکا را دست کم می گیرند و همین طور تصوری از کوچک بودن دولت در آمریکا ندارند. اینکه آنچه که ما اینجا (گرس دموکراسی)Grass Democracy می گوییم و اینکه چگونه دموکراسی در آمریکا به وجود آمده و چگونه این دموکراسی دارد کار می کند و فعال است. این تصورات را ندارند و نمی شناسند و بیشتر یک تصویر ایدلوژیک از آمریکا دارند تا تصوری که مبتنی بر شناخت دقیق باشد و به همین دلیل است که دولت جمهوری اسلامی می توانست در فرصت های گوناگون برای بهبود رابطه با آمریکا استفاده کند ولی ظاهرا نیازمند این هستند که یک تصویر ایدلوژیک داشته باشند تا اینکه حکومت خودشان را ادامه بدهند. متاسفانه هویت جمهوری اسلامی پیوند برقرار کرده با یک تصویر غیر واقعی داشتن از آمریکا و مبارزه با آن دشمن خیالی.
– من باید سوالم را برعکس می کردم و می پرسیدم چه چیزی است که می فهمند! شاید آنطور شما جواب کوتاهتری می داشتید. ولی شما در میان سیاستمداران ایرانی کدام را نزدیک می بینید که سیاست خارجی و سیاست جهانی و خلاصه سیاست غرب را بفهمند و بتوانند بنشینند سر میز مذاکره و با یک زبان نو سیاسی الان دنیا با سیاستمداران غرب صحبت کنند. جناب خلجی کسی را می شناسید در میان کسانیکه الان کار سیاسی در ایران می کند بتواند این کار را انجام دهد؟
ببینید طبیعتا دیپلمات های که با آقای رفسنجانی و آقای خاتمی کار می کردند بیش از دیپلمات های که با آقای خامنه ای کار می کنند با زبان دیپلماسی و عرف بین الملل آشنا هستند ولی مشکل این است آنهایی که در جمهوری اسلامی تصمیم می گیرند و در راس آنها آقای خامنه ای اساسا اعتقادی به عرف بین الملل و دیپلماسی ندارند. به عبارت دیگر آنها که قدرت دارند دیپلماسی بلد نیستند و آنها که دیپلماسی بلدند قدرت ندارند.
– جناب آقای خلجی یکی از مخاطبان این برنامه از شما سوال کرده که چه کاری را الان دوست دارید انجام دهید که به دلایلی انجام نمی دهید؟
فقط تمرکز کردن روی نوشتن رمان است.
– و اینکه آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
– آخرین کتابی که من خواندم به فارسی یا به انگلیسی؟
– می توانید هر دو را بگوید.
آخرین کتابی که من به انگلیسی خواندم یک کتابی بود که مربوط به درآمدی بر پدیدارشناسی بود و آخرین کتابی که به فارسی خواندم، کتاب آقای آجودانی “مشروط ایرانی” را برای بار دوم خواندم.