رضامعینی در مصاحبه با کامبیزحسینی: «مادرم تا لحظه مرگ ندانست فرزندش کجا دفن شده است»
رضامعینی، مسوول بخش کشورهای فارسی زبان سازمان گزارشگران مرز در گفت وگو با کامبیز حسینی در قسمت سیام پادکست هفتگی کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران«درساعت۵عصر»، به عنوان عضویکی از خانوادههای اعدام شده در سال ۶۷ میگوید: «مادرم که همین دو ماه پیش فوت کردند، ۲۵ سال تمام در خاوران برای حق گریه کردن تلاش می کرد، برای دانستن، برای دانستن آنکه گور فرزندش کجاست. این خیلی خیلی جالب است که یک خانواده اینگونه عذاب بکشد ویک مادر نداند. ۴۵ سال از عمرش را آن پیرزن – از زمان شاه تا خمینی- در زندانها و گورستانها سپری کرد و ندانست آخر فرزندش کجا دفن شده و چرا کشته شده است؟
رضامعینی، علاوه بر آنچه برای روزنامه نگاران و وبلانویسان و دیگرافرادی که به خاطر محدودیتهای آزادی بیان حقوق آنها نقض میشود، انجام میدهد، از جمله افرادی است که در جریان اعدامهای پس از انقلاب سیزده تن از اعضای خانواده و نزدیکان خود را از دست داده است. این گفت وگو به مناسبت بیست وپنجمین سالگرد اعدام زندانیان سیاسی در تابستان سال ۶۷ انجام شده است. او به تفصیل در خصوص اعدامهای دهه شصت، پیگیری قتلها در دادگاههای بینالمللی، خاطرات آیتالله منتظری، انتصاب مصطفی پورمحمدی به عنوان وزیردادگستری و آزارواذیت خانوادههای کشتهشدگان که از دهه شصت تا کنون ادامه دارد پرداخته است.
آقای معینی درخصوص اینکه ۲۵ سال پس از اعدامهای سال ۶۷، درخواست خانوادههای آنها و جامعه حقوق بشری نسبت برای پیگیری این موضوع چیست می گوید: « به نظرم یکی از اصلی ترین تلاش های مادران خاوران که در ایران به شکل یک رویداد تاریخی می ماند، تلاش برای دادخواهی و نه انتقام گیری بود. این دادخواهی یک کلمه است اگر بخواهم مثل خانواده ها بگویم، این است: این امر دیگر در ایران تکرار نشود، خانواده های دیگر چنین نشوند. هرگز چنین مباد. ولی این بدون مجازات و محاکمه مردم و آگاهی مردم (امکان پذیر) نیست. به همین خاطر من از دادخواهی ملی دفاع می کنم چون (این موضوع) باید به یک بحث عمومی و ملی تبدیل شود و مردم بدانند چه بلای سر ما آمده است و بعدا بتوانند از آن پیشگیری کنند. بدون این نگاه آگاهانه نا ممکن است.»
مشروح این مصاحبه در زیر آمده است:
کامبیزحسینی- آقای معینی تشکر می کنم که دعوت ما را پذیرفتید. این هفته سالگرد اعدامهای دهه ۶۰ است. شما بسیاری از نزدیکانتان را در آن اعدامها از دست دادید. ظاهرا ۱۳ نفر از نزدیکان و اعضای خانواده تان. درست است؟
رضا معینی: بله ولی همه در آن سال نبودند یعنی از سال ۵۸ تا ۶۷. در سال ۶۷ من ۴ نفر از نزدیکانم را از دست دادم.
۱۳ نفر از اعضای خانواده …آقای معینی این خیلی باید دردناک باشد؟
از اعضای خانواده و نزدیکان بله. و با کمال تاسف باید گفت که خانواده ما تنها خانواده اینگونه نیست و متاسفانه از این تعداد خانواده ها در ایران زیاد هستند.
شما مشخصا در مورد اعدامهای دهه ۶۰ چگونه خبردار شدید؟ در چه دوره زمانی بود؟ مثلا همه در یک ماه یا دو، سه ما بود؟ چطور خبردار شدید؟
در اعدامهای ۶۷، آنطور که روایت شده، من خودم البته آنموقع در خارج بودم ولی خانواده تا ماهها خبر نداشتند. یعنی از مرداد ماه که ملاقات ها قطع شده بود عملا هیچ خبر نداشتند. از اواخر مهرماه که ملاقات ها باز شدند برخی زندانیان خبر را به بیرون می دادند و به خانواده ها می گفتند و خانواده ها منتقل می کردند ولی رسمیت نداشت. تقریبا از آبان ماه به طور مشخص دادستانی یا اوین خانوادهها را احضار می کرد یا به خانوادهها که برای ملاقات می رفتند، میگفتند که فلان روز بیایید که من خواهرم رفته بود و به ایشان گفته بودند که برادرتان اعدام شده است. چند روز قبلش هم خودشان زنگ زده بودند به یکی از خواههایم که همسرش اعدام شده بود و به ایشان گفته بودند و یکی از پسرعمه هایم که اعدام شده بود به خانواده اش اطلاع دادند.
– چه کار کرده بودند این آدم ها که اعدام شدند؟ جرمشان چه بود؟
راستش را بخواهید جرم خاصی نبوده است. تعدادی از اینها از سالهای قبل در زندان بودند. من به طور مشخص در مورد دامادمان بخواهم بگویم که از روند پرونده اش می دانم، ایشان به ۱۵ سال زندان در سال ۶۳ محکوم شده بود. برادرم به حبس ابد محکوم شده بود. در مورد برادرم خیلی مشخص و معین نوشتهایی است که ما داریم که ما این نوشته را به مسول سازمان ملل داده ایم. سند مشخصی است که در سال ۶۷ چند روز قبل از این اعدام ها به امضاء آقای موسوی، رییس اصل کمیسیون اصل نود رسیده بود که به خانواده این حکم گفته شود، همین طور نوشته شده بود (درنامه که) بعدش رسیدگی می شود و فلان و بهمان.. اما پسرش همچنان بر مواضع الحادی خود اصرار می ورزد اما نوشته که در فلان تاریخ بیمار شده و بستری شده است و در این تاریخ به این حکم محکوم شده است. این برای سال ۶۵ است اما در سال ۶۷ دوباره آن دادگاه ها برگزار شدند یا پسرعمه ام، آقای نصیری ایشان به ده سال حکم (زندان) در سال ۶۲ محکوم شده بود.
(بخش اول مصاحبه درپادکست شماره ۳۰)
-آقای معینی من می دانم که اخیرا مادر شما دار فانی را وداع کردند، من خیلی تسلیت به شما می گویم. ایشان یکی از فعالان مادران عزادار بودند و بارها برای رفتن به محل دفن کشته شدگان برایشان مشکل ایجاد شده بود، درست است؟
بله، واقعیت این است که امسال بیست و پنجمین سالگرد کشتار جمعی زندانیان در زندان اوین است و بیست و پنجمین سالگرد به وجود آمدن – من می توانم بگویم – تشکلی به اسم مادران خاوران است که مادران زندانیان سیاسی بودند و در طی این ۲۵ سال تلاششان حفظ همین گورستان خاوران بود که به عنوان نمادی از اعدامهای جمعی عملا تبدیل شده بود. البته پیش از این گورستان خاوران یا گورستانهای خاورانهای ایران، چون در همه قبرستان های ایران بعد از فتوای آیت الله خمینی که گفته بودند قبر غیر مسلمان در گورستان مسلمانان جایز نیست، یک قطعاتی را درست کردند و به اصطلاح زندانیان کافر یا بی دین یا حتی تعدادی (که) مسلمان بودند را در آن قبرستان دفن می کردند. گورستان خاوران در سال ۵۹ در اصل به وجود آمد و سپس در سال ۶۰ بعد از شروع اعدام ا عملا گورستان رسمی اعدامیها شد.
– فرمودید که گورستان جمعی، من می دانم که هیچ سنگ قبری برای کسانیکه که دفن شدند ساخته نشده است. آیا پیگیری شده که برای کشته شدگان سنگ قبر بگذارند؟ اصلا چرا نمی گذارند؟ دلیلش چیست؟
آقای کامبیز حسینی عزیز، این گورستان را حتی ویران کردند. یعنی نه تنها نگذاشتند که در سال ۸۷ آن را شخم زدند و به گفته ای، تعدادی از استخوانها را برداشتند و جای دیگر بردند، بقایایی که مانده بود. البته در آن دو کانال. چون خود خاوران دو قسمت است، یک قسمت زندانیانی بودند که قبلا اعدام شده بودند حالا به شکل گروهی یا فردی، که آنها یک نشانههایی دارند. بعضی از خانواده ها سنگ گذاشتند که سنگ ها را شکستند ولی در کشتار دست جمعی تقریبا سه کانال با بلدوزر کنده بودند که جنازهها را آنجا انداخته بودند و جمعی همان جا دفن کرده بودند. اینکه چرا نمی کنند، دلیلش خیلی مشخص است. این یکی از اسناد جدی جنایت علیه بشریت در ایران است و بدون شک هدف شان بیشتر پاکسازی آن بود. علیرغم آنکه خانواده ها تلاشیهایی می کردند اما این اجازه را هیچ وقت ندادند.
-جناب معینی آیا پروندهایی علیه هر کدام از این افراد که دست داشتند در کشتار سال ۶۷ در خارج از ایران شما می دانید که تشکیل شده است یا نه؟ مثلا نمونه اش در تاریخ ما می دانیم که برای پینوشه و یا فکر کنم چند مسوول آفریقایی پرونده حتی در دادگاه بین المللی جنایی یا (ای سی سی) تشکیل شد و حکم برایشان صادر شده یود. آیا امکان این کار برای مسوولانی که در این اعدام ها در ایران دست داشتند هم وجود داشته یا شده اصلا ؟
واقعیت این است که امکان حقوقی آن بسیار دشوار است به دلیل که دادگاه جزایی بین المللی موارد گذشته را شامل نمی شود علاوه بر اینکه ایران (درآن) عضویت ندارد. اما امکانات دیگری است از جمله شورای امنیت که می تواند دادگاهی را تشکیل دهد مانند دادگاه یوگسلاوی یا دادگاههای موردی دیگر که در جهان تشکیل شده است. یعنی راستش را بخواهید من در این مورد نظر مشخصی دارم و مدافع دادخواهی ملی هستم و فکر میکنم که بهترین راه حلش این است که این مساله در چارچوب ملی حل شود. حل شدنش هم این نیست که اعتماد به این نظام است یا پشت گوش انداختنش. واقعیت این است که محاکمه و مجازات این افراد یکی از وظایف اساسی است ولی مجازات و محاکمه به تنهایی مساله ما نیست. مساله انتقام گیری نیست. مساله این نیست که انتقام از این افراد گرفته شود. مساله این است که این جامعه بداند که چه بر سرش آمده است. شما سوال اولتان در مورد خانواده ما بود. ولی این یک واقعیت است که ما خانواده، من خانواده قربانی مستقیم بودیم. درد کشیدیم، زجر کشیدیم. هنوز هم ادامه دارد. باور کنید هنوز هم ادامه دارد. اما در اصل این جامعه بوده که آسیب دیده است و این را نباید فراموش کرد. این افراد نخستین فرزندان این کشور بودند که از همان حق و حقوقی برخوردار بودند که مجتبی خامنه ای برخوردار است، که دختر آقای خاتمی برخوردار است. چرا از حق و حقوق شان محروم شدند. به چه علت؟ این را هیچکس پاسخگو نیست. یعنی چرا برادر من به اندازه پسر آقای خامنه ای حق و حقوق در این کشور نداشته است؟ و امروز خانواده من و مادرم که اشاره کردید همین دو ماه پیش فوت کردند، ۲۵ سال تمام در خاوران برای حق گریه کردن تلاش می کرد، برای دانستن، برای دانستن آنکه گور فرزندش کجاست. این خیلی خیلی جالب است که در کشور اینگونه ای، یک خانواده اینگونه عذاب بکشد. یک مادر نداند. ۴۵ سال از عمرش را آن پیرزن جلوی در زندان ها، از زمان شاه تا خمینی در زندانها و گورستانها سپری کرد و ندانست آخر فرزندش کجا دفن شده و چرا کشته شده است.
بخش دوم:
– برای کسانیکه نمی دانند بفرمایید که چه اصراری بود که آن همه آدم را سریع و فوری در آن مقطع زمانی اعدام کنند و علتش از نظر شما چه بود که حاکمیت آن تصمیم را گرفت؟ مگر اعضای خانواده شما از لحاظ سیاسی به چه گروهی وابسته بودند، آنموقع چه کار داشتند میکردند؟
هیچکدام از کسانیکه در سال ۶۷ از اعضای خانواده من اعدام شدند فعالیتهای مسلحانه نداشتند. برادرم از رهبران سازمان فدایی بود و از زندانیان شناخته شده دوران شاه بود و بسیاری از این آقایان که در حکومت هستند در بند بوده است و به قول خیلیهایشان از سمبلهای مقاومت در زندانهای شاه بود. دامادمان و پسرعمه ام به همچنین. و بقیه هم همین طور که اعدام شدند هیچ ربطی به آن بهانههایی که بعدا آوردند به عنوان اینکه عملیاتی شده، حمله کردند و اینها می خواستند همکاری کنند، نبود. دقیقا سوال شما سوال ما هم هست. یعنی در دی ماه سال ۱۳۶۷ خانوادههایی که مطلع شده بودند، جلوی دادگستری رفتند. مادر من و مادر بسیاری دیگر از اعدام شدگان، یعنی همین مادران خاوران، جلوی دادگستری رفتند. نامه ای به آقای حبیبی (دادند که) آنموقع وزیر دادگستری بودند. آنجا مورد توهین، اهانت و کتک قرار گرفتند ولی به هر صورت نامهایی را به دادگستری دادند که این سوال را کرده بودند که به طور مشخص امروز، پس از ۲۵ سوال ما این است که چرا؟ چرا این اعدامها صورت گرفت؟
– آقای معینی الان آیا تصاویر دقیقی وجود دارد که چطور این اعدام ها صورت گرفته است؟ هیچ تصویری است که منتشر شده باشد یا مثلا شنونده های ما ببینند؟
بله، خوشبختانه تعدادی از زنده ماندگان یا بازماندگان زندانی که بیرون آمدند و خاطرات شان را نوشتند، شهادتهایشان را دادند. تعداد زیادی از خود خانوادهها با تحقیق و پرسوجو به اطلاعاتی رسیدند. درهمان روزها یک عکسی بیرون آمد که بعدا آن عکس را من خودم شخصا به آقای گالیندوپل دادم و با لیست اولیه اعدامها که ۹۴۰،۹۵۰ نفر بودند که خانوادهها بیرون داده بودند من خدمت آقای گالیندوپل دادم که داشتند می رفتند ایران، گالیندوپل گزارشگر ویژه سازمان ملل برای ایران بود که اجازه یافته بود به ایران برود. نگذاشتند خاوران را ببیند و نگذاشتند که با خانوادهها ملاقات کند اما به هر صورت این خاطرات امروز هر چه بیشتر است. آنچه که مهم است پاسخگوی رسمی مسولان جمهوری اسلامی است که به هیچ عنوان تا امروز پاسخگو نبودند یعنی هیچکدام اصول گرا و اصلاحطلب که هر دو هم با هم در این جنایت دست داشتند هیچکدام حاضر نیستند دراین رابطه صحبت کنند و این مسله خیلی مهمی است.
– شما در بخش اول این مصاحبه به خاطرات آقای منتظری و حرفی که ایشان زدند، اشاره کردید، آیا از خاطرات ایشان و آن سند می توان در یک دادگاه بین المللی استفاده کرد؟
بدون شک، بدون شک. یعنی گفتههای آقای منتظری بسیار دقیق، هوشیارانه و سند است. یعنی به طور مشخص آقای منتظری است که به طور کامل مشخص اسم هیات مرگ آقای خمینی را نام می برد و گفتگوهایی هم که ایشان کردند عملا سند است. علاوه بر آن سند زیاد است. یعنی واقعیت این است که اگر دادگاهی برگزار شود من فکر میکنم ما خانوادهها آنقدر سند داریم که بشود تک تک این مسوولان یا مجرمان را محاکمه کرد. من این واقعیت را می خواهم بگویم که ما مجرم داریم و مسوول داریم و بین این دو تفاوت است. آنچه که تصیمم می گیرد دادگاه است.
– سوال بعدی من این است که آیا در عرصه جهانی بازگشایی پرونده هایی از این دست که متعلق به سال های قبل است اصلا امکان پذیراست، نمونه دارد؟؟ راجع به دادگاه بین اللملی صحبت کردیم اولا اینکه هیچ اقدام عملی با توجه به اسنادی که موجود است و اگر نگرفته چرا؟ و آیا نمونه دارد در کشورهای دیگر؟ یعنی مثلا نسل کشی های دیگر که در کشورهای دیگر صورت گرفته است.
نسل کشی شامل حالش نمی شود بنا به تعاریف سازمان ملل. چون نسل کشی تعریف خاص خودش را دارد.
– پس تعریف این کار چیست؟
تعریف این کار، کشتار جمعی است که خودش در اصل جنایت علیه بشریت است. این کشتار جمعی، کشتاری برنامه ریزی شده و عامدانه است. همه اسناد اینها (موجود) است. از چه زمانی این آمادگی بوده و از چه زمانی این نگاه را داشتند. به هرحال این تحلیل است. تحلیل خود من این است که پس از پایان جنگ، مهمترین معضل دیگر نظام مساله زندان و مساله حقوق بشر بود که باید به نوعی این مساله را حل می کردند. سران رژیم جمهوری اسلامی خود آزاد شده از زندان بودند و خود می دانستند که آزادی این تعداد زندانیان چه عواقبی در شرایط بحرانی، یعنی شرایطی که در جنگ بدون اغراق به بدترین شکل شکست خورده بودند و هیچ پاسخی نداشتند. آقای خمینی در چند سخنرانی خود پشت سر هم تکرار می کردند: امروز وقت چراها و چگونهها نیست. این جام زهری را که نوشیده بودند عملا سوالات زیادی را در جامعه به وجود آورده بود و یک راه حل بود برای پاک کردن صورت مساله حقوق بشر در ایران. که راه حل بسیاری بدی هم بود. این مساله هست اما به شکل جدی، این نوع اقدام یعنی عامدانه بودنش، کشتار جمعی بودنش و پنهان بودنش، غیر قضایی بودنش و فرا قضایی بودنش از این زوایه که حتی دادگاههایی که آنها را قبلا محکوم کرده بود بی اعتبار بودند اما ناعادلانه نبودند. اما این دادگاه ها با چند تا سوال که آیا مسلمانی؟ آیا با رژیم همکاری می کنید؟ که نمی شود کسی را کشت. بدون حق دفاع که هیچ وقت حتی در دوره های قبل هم نبود ولی این دیگر بدتر.
– جناب معینی، آقای مصطفی پور محمدی الان به عنوان وزیر دادگستری اعلام شده است. نقش ایشان را در کشتار ۶۷ شما می دانید چه بوده است؟
بله، نقش ایشان خیلی مشخص و معین است بنا بر شهادت بسیاری از بازماندگان و کسانیکه ایشان از انها بازجویی کرده بودند. ایشان به اتفاق چند نفر دیگرجز هیات مرگی بودند که آقای خمینی تشکیل داده بود و یکی از اصلی ترین عوامل کشتار ۶۷ است. یعنی یکی از متهمان اصلی جنایت علیه بشریت است.
– نظر شما چیست که یک آدمی اینجوری الان وزیر دادگستری شود؟
نظر من این است که ایشان قابل پیگرد هستند و در حالی یعنی به هر شکلی که باشد نباید از این قضیه کوتاه آمد. یعنی در این مورد خاص ما خانواده ها کوتاه نخواهیم آمد. و یک نکته را فقط می توانم بگویم از نظر حقوقی و نه نظر شخصی خودم، همکاری با متهم جنایت علیه بشریت عملا همیاری با جنایت است. این را چه حالا روشنفکرانی که این روزها راه افتادند و فکر می کنند باید از حکومت برای اعتدال دفاع کرد حالا به هر دلیلی که دارند باید این را مدنظر قرار دهند و خود مسولان حکومتی هم این را می دانند یعنی چیز پنهانی نیست. اما عملا آقای پورمحمدی از متهمان جنایت علیه بشریت است. ایشان البته هم تنها نیست. تعدادی از این افراد از جمله آقای رییسی که از مسولان بلند پایه دادگستری ایران است اما ایشان را به عنوان وزیر اتتخاب کردند که به نوعی پوزخند زدن به بخش عمدهای از جامعه ایران است
– الان وضعیت خانواده های کشته شدگان چطور است؟ مثلا از نظر حق و حقوق شهروندی عرض می کنم، آیا محروم هستند و یا اینکه حق کار و تحصیل و زندگی معمولی دارند؟ مثلا ما می دانیم که با پیروان بهاییت کارهایی می کنند آیا شبیه به آن است؟ و آیا این مطالبات به آقای روحانی منتقل شده یا خواهد شد؟
ببینید در قسمت اول پرسش شما واقعیت این است که این خانوادهها علاوه بر این بی عدالتی که در اعدام فرزندانشان، همسرانشان، برادرانشان دچار شدند و قربانی این بی عدالتیها شدند، به نوعی هم این خانوادهها هم جمعی مجازات شدند. با این مواردی که من اشاره نمی کنم، محروم شدن از مراسم و خیلی چیزهای دیگر و ندانستن و این سوگ پایان نیافته است کامبیز حسینی عزیز. این سوگ خانواده ها پایان نیافته است. سوگ به این معنا است که من بنشینم و برای خودم تصور کنم که این عزیزم چگونه فوت کرده، در کجا است و امروز تمام شده و این خاک سردی که در اصطلاح خودمان است، این نیست. و این سوگ پایان نیافته چون حقیقت روشن نشده و کسی نمی داند.
اما علاوه بر آن شما به هموطنان بهایی اشاره کردید. من آنچه که شاهد بودم این خانوادهها وضعیتشان از وضعیت بهاییها بسیار بدتر بوده است. در یک سکوت کامل هستند. امروز خوشبختانه جامعه به آن وجدان و این نگاه رسیده که ببیند چه ظلم و ستمی به هموطنان بهایی ما می شود. هم وطنان بهایی سازمانهای خاص خودشان را دارند. در خارج حمایتی های را دارند. اما در طی این ۲۵ سال گذشته، طی این سی و چهار سال گذشته من از شما به عنوان خبرنگار می پرسم، کی و کجا از این خانوادهها دفاع کرد و گفت چه زجری می کشند؟ فرزندانشان از تحصیل محروم شدند، پدر و مادرها در اشک و انتظار مردند و بازداشت ها و احضارها.. هیچ کس نمی گفت که به پیرزن ۸۴ ساله تلفن می زنند و احضارش می کنند و می گویند نباید به خاوران بروی. هیچ کس نمی گفت در آنجا خواهران، مادران و همسران را کتک می زنند. دریغ از یک اطلاعیه، یک نگاه و روشنگری. و متاسفانه همچنان ادامه دارد. شما می دانید که الان مدتی مد شده نامه نوشتن به آقای اوباما یا دیگران. اما در این مورد در بیست و پنجمین سال این کشتار است و اتفاق سادهای هم نبوده است. این اتفاق کامبیز حسینی عزیز من روی این کار کردم از ۱۹۴۴ تا ۱۳۶۷ یعنی ۱۹۸۸ در اصل، در جهان بی سابقه است. آخرین باری که چنین اتفاقی افتاده در زندان های یوگسلاوی بوده که نازی ها و فاشیست ها، عده ای از زندانیان را کمتر از ۱۵ نفر اعدام کردند و پس از آن در ایران است.
– آقای معینی جناب روحانی آیا قرار است که بهفمد و کاری کند؟ خیلی در مورد حق و حقوق شهروندی صحبت می کند و سوال من این است که آیا اقدامی صورت گرفته که این نگرانی ها به ایشان منتقل شود در مورد خانواده شما و خانواده دیگر زندانیان؟
ببینید آقای روحانی یکی از مسولان امنیتی این کشور بودند بدون شک نه تنها می دانند بلکه از کم و کاست این حادثه هم به نظر من باخبر هستند و به خوبی می دانند که چه گذشته است. علاوه بر این مسول سیاسی بودند و در این رابطه اطلاع دارند. امروز مسولیت ریاست جمهوری در ایران را دارند و این متفاوت است. ولی بله در همین دو هفته گذشته دو تن از اعضای خانواده های اعدام شدگان ۶۰ و به ویژه ۶۷، مثلا خانم منصوره بهکیش دو نامه نوشتند و برای آقای روحانی ارسال کردند.
– فکر می کنید در زمان آقای روحانی که قول مراعات حقوق شهروندی و اعاده حقوق ملت را دارند، وضع شما و خانواده تان و گروه خانوادههای دیگری که در درد و رنج زیادی در ۲۵ سال گذشته کشیدند، آیا فکر می کنید امکان دارد وضع بهتر شود و یا اقدامی صورت گیرد؟
اولین گام شان این که وزیر دادگستری ایشان آقای پورمحمدی است که در اصل انگشتی بود که ایشان در چشم همه ما کردند. اما ایشان چنین مسولیتی را دارند. یعنی واقعیت این است که چه بخواهند و چه نخواهند، ۲۵ سال این خانواده ها تلاش کردند و نگداشتند این مساله فراموش شود و فراموش نشدن این مساله هم مساله ایران است، مساله خود این خانواده ها نیست. این یک واقعیتی است که هر سیاستمداری که بخواهد با تدبیر حکومت را اداره کند و کشور را اداره کند بابد پپذیرد. خواسته ای که خانم بهکیش یا خانم میلانی همین هفته گذشته در نامهشان نوشتند همان خواستههایی هستند که در دی ماه ۱۳۶۷ به وزیر دادگستری، آقای حبیبی دادند. ما میخواهیم بدانیم چرا اینها کشته شدند؟ در کجا دفن شدند و وصیت نامه شان و وسایل شان کجاست؟ و سپس با روشن شدن این حقیقت امکان شکایت از مسوولانی که این فاجعه را سر این کشور وارد آوردند.
– جناب معینی، سوال آخر من این است که بیشتر از ۲۵ سال از این موضوع می گذرد، رابطه شخصی شما با این موضوع چطور است؟ الان شما واقعا دنبال چه هستید؟ گفتید که دنبال انتقام نیستید اما من می خواهم در مورد رابطه شخصی یک انسان وقتی ۱۳ نفر از اعضای خانواده اش اعدام می شود (بپرسم)، بعد از ۲۵ سال الان چه احساسی دارید؟
این احساس را من به شما گفتم. یعنی قسمتی از آن این است که آدم فراموش نمی کند. ما همچنان در سوگ هستیم و همچنان عزا پشت سر عزا میآید. و در طی سال سالگردهای متفاوت است که باید باهاشان سر کرد. روزهای خاصی است. روز تولد و روز مرگ یکی میشود و اینها همگی یادآور است. اما آنچه که مهم است، و به نظرم یکی از اصلی ترین تلاش های مادران خاوران که در ایران به شکل یک رویداد تاریخی می ماند، تلاش برای دادخواهی و نه انتقام گیری بود. این دادخواهی یک کلمه است اگر بخواهم مثل خانواده ها بگویم، این است: این امر دیگر در ایران تکرار نشود، خانواده های دیگر چنین نشوند. هرگز چنین مباد. ولی این بدون مجازات و محاکمه مردم و آگاهی مردم (امکان پذیر) نیست. به همین خاطر من خدمت شما گفتم که من از دادخواهی ملی دفاع می کنم چون باید به یک بحث عمومی و ملی تبدیل شود و مردم بدانند چه بلای سر ما آمده است و بعدا بتوانند از آن پیشگیری کنند. بدون این نگاه آگاهانه نا ممکن است.