از اسیدپاشیهای اصفهان تا قتلهای محفلی کرمان: سه دهه سرکوب زنان و امنیتی کردن موضوع حجاب
تحلیل هفته- کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران: طی دو هفته گذشته، اخبار اسیدپاشی به زنان در اصفهان و شایعات درباره حملات مشابه در شهرهای دیگر یکی از مهمترین خبرهایی بوده که نه تنها صفحه اول روزنامهها، بلکه یک از مهمترین اتفاقات در حوزه تحدید آزادیهای فردی در جامعه ایرانی به شمار می رود. در اینکه چه کسی چنین اقدامات غیرانسانی را مرتکب شده هیچ اطلاعاتی در دست نیست اما همه نگاه ها به یک سوی ختم میشود و آن مجموعه ایی از افراد، نهادها و سیاستهای عمومی است که به دنبال ماهها انتقاد پیاپی از وضعیت حجاب زنان، به تحریک و سازمان دهی افراد و گروه هایی برای برخورد با کسانی که از روایت رسمی برای پوشش استفاده نمیکنند پرداختند تا به این ترتیب تحرکی عملی برای کنترل وضعیت حجاب در شهرهای بزرگ انجام دهند.
اکنون گرچه هیچ کس مسئولیت حملات را بر عهده نمی گیرد، اما انگشت اتهام افکار عمومی به سوی همین جریان ها است.
اسیدپاشی در اصفهان؛ دلایل مذهبی یا غیرمذهبی؟
۲۴ مهرماه، خبرگزاری ایسنا اولین خبر در این زمینه را منتشر کرد. این خبرگزاری با اشاره به حمله ای که در خیابان مهرداد اصفهان صورت گرفته بود، نوشته بود: “این حادثه زمانی اتفاق افتاد که از چندی پیش تاکنون در شبکههای اجتماعی مطالبی با محتوای اسیدپاشی به زنان بیحجاب در اصفهان منتشر میشود اما مشخص نیست که آیا حادثه شبگذشته ارتباطی با این مطالب داشته است یا خیر؟”
فضلالله کفیل، فرماندار اصفهان ضمن تکذیب تعداد زیاد این حمله ها، در پاسخ به این پرسش که “آیا علت اسیدپاشیها در اصفهان میتواند مربوط به مطالب منتشر شده مبنی بر اسیدپاشی بر زنان بدحجاب باشد یا خیر؟” گفته بود: “یکی از خانمها که مورد اسید پاشی قرار گرفته متأهل است و احتمال دارد این حادثه مربوط به اختلافات شخصی باشد.”
بلافاصله پس از انتشار این خبر، ارتباط حوادث اصفهان با موضوع “بدحجابی” قربانیان مورد توجه قرار گرفت. یکی از کاربران خبرگزاری ایسنا زیر همان خبر نوشته بود: “برای کارهای ساده مردم مجرم اند و دستگیر می شوند و اگر اسید بپاشند بر دیگران آزادند و آزاد خواهند ماند. اگر بی حجابی زنان این قدر تحریک آمیز است آقایان بفرمایند بنشینند خانه. این چه ایمانی است که با موی بیرون زنان چنین به خطر می افتد.” کاربر دیگری نوشت: “این دلواپسان از دین فقط حجاب را بلد هستند…تااسم بورسیه و اختلاس و دزدی میاد، دین داری یادشون میره”.
روز شنبه، ۲۶ مهر، در اولین روز کاری هفته، روزنامه هفت صبح چاپ تهران در گزارشی از حوادث اصفهان نوشت: “اسیدپاشی در اصفهان در حالی ادامه دارد که از دو ماه پیش در شبکه های اجتماعی پیامکی با مضمون جلوگیری از بدحجابی تنهـا راه نجات زاینده رود از خشک شدن است، گوشی به گوشی در بین جوانان اصفهانی دست به دست می چرخید. منبع ارسال این پیامک دلهره آور اعلام کرده بود گروهی که هدفشان نجات شهر از بی حجابی و کفر است بر خود واجب می دانند تا به مـبـارزه بـا بدحجابی و جلوگیری از خشکسالی بپردازند.”
روز بعد، حجتالاسلام محمدتقی رهبر، امام جمعه موقت اصفهان در گفتگو با خبرگزاری ایسنا حوادث اسیدپاشی این شهر را محکوم کرد. او گفته بود: “چنین کاری به هر بهانهای محکوم است، حتی اگر یک زن به بدترین وضع به خیابان بیاید مجازاتش چنین چیزی نیست. کسی حق ندارد از این کارها بکند. اگر کسی چنین کارهایی را کند مجازات شرعی دارد و قصاص دارد.”
حجتالاسلام محمدتقی رهبر درباره اظهارات منسوب به او مبنی بر این که “امر به معروف و نهی از منکر باید از تذکر لسانی فراتر برود” هم تاکید داشت: “من نگفتم که تذکر فراتر از لسانی باشد، گفتم آنچه وظیفه یک مسلمان است تذکری ناصحانه، مشفقانه و مودبانه است. اگر قرار باشد برخوردی صورت بگیرد باید به صورت قانونی باشد و دستگاه قضایی و نیروی انتظامی چنین مسالهای را پیگیری کنند تا کسی خودسرانه وارد این گود نشود. این اقدامات خودسرانه به هیچ وجه صحیح نیست.”
پس از آن رسانه های تندرو ایران تلاش کردند که ارتباط فجایع اصفهان با موضوع امر به معروف و نهی از منکر و همچنین مساله بدحجابی را نادیده بگیرند.
کیهان روز ۲۸ مهرماه، در گزارشی با عنوان”اسیدپاشی به چهره حجاب موجسواری ضد انقلاب” که تیتر اول این روزنامه هم شده بود، نوشت: “در این هیاهو اصل موضوع، یعنی آسیب دیدن چند انسان بیگناه، عملا به بوته فراموشی سپرده و موضوع تازهای پیش کشیده شد. موضوعی که آشکارا حکایت از یک سناریو داشت! سناریوی پیوند عاملان حادثه اسیدپاشی با حامیان حجاب و عفاف در جامعه! این سناریو آنقدر برای بانیان آن مهم و ارزشمند بود که نه تنها سلامت قربانیان حادثه را فراموش کردند، بلکه حاضر شدند برای آن آبروی آنها را هم به بدترین شکل ممکن مخدوش کنند و آنها را انسانهایی لاابالی و بیقید نسبت به حجاب و مقدسات نشان دهند!” کیهان تلویزیون فارسی بی بی سی و روزنامه هایی را که “زنجیره ای” نامید، متهم دانسته بود.
روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران نیز در یادداشتی با عنوان “اسید پاشی به چهره انقلابیها!” هدف از “فضا سازی جهت دار” در این حوادث را “تخریب نیروهای مومن و انقلابی” دانست. این روزنامه نوشته بود: ” رسانههای ضد انقلاب در مطالب و گزارشهایی، «هجوم حزباللهیها به زنان بدحجاب در اصفهان» را برجسته کرده و حوادث اینچنینی را نتیجه مستقیم طرح حمایت از آمران به معروف در مجلس اصولگرا عنوان کرده و یک بازی پیچیده را علیه نظام، متدینین و مجلس به راه انداختند. با یک جستوجوی ساده تاریخی در طول سالهای حاکمیت دوم خرداد، میتوان موارد مشابهی را پیدا کرد که در آن تئوریسینهای این جناح با «پرونده سازی» و «اتهام افکنی» تلاش میکنند جناح مومن و انقلابی جامعه را به چالش کشیده و آنها را «خشونت طلب»، «اقتدارگرا» و «تمامیت خواه» نامگذاری کنند.”
این روزنامه ” مقابله با قوانین اسلامی- اخلاقی” را یکی دیگر از اهداف این فضاسازی دانسته بود، چرا که ” این طیف بارها نسبت به احکام اسلامی نظیر« قصاص در اسلام»، «تفاوت شهادت زن و مرد در محاکم قضایی»، «قرار دادن موادی در قانون مجازات اسلامی جهت برخورد با بدحجابی» و «تذکر لسانی و قانونی نسبت به هنجارشکان اجتماعی» واکنش تند نشان داده و آنها را نشانگر ارتجاع حاکمیت میدانستند.”
همزمان با این روزنامه ها، حجت الاسلام محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضائیه هم اعلام کرد که اسیدپاشی در اصفهان به دلیل بدحجابی نبوده است. او تاکید داشت:”تاکنون تأیید نشده است که این اقدامات به علت بیحجابی افراد صورت گیرد چرا که با توجه به ارتباطاتی که با این افراد گرفته شده است این افراد جزو بیحجابها نبودهاند.” پنداری اگر چنین اتفاق تراژیکی برای افرادی که او «بدحجاب» می نامید رخ می داد، تفاوتی در اصل ماجرا وجود داشت.
با اینهمه ارتباط این حوادث با گروه های تندرو مذهبی قابل چشم پوشی نبود. چنانچه روزنامه راست گرای جمهوری اسلامی در سرمقاله روز ۲۹ مهرماه خود نوشت: “بعضی زبانها و قلمها همواره درحال ترویج فرهنگ خودسری هستند. قضاوتهای خودسرانه درباره موضوعات مختلف و صادر کردن احکام مرگ و زندان و شلاق و تکفیر و ارتداد برای این و آن توسط افرادی که نه در منصب قضا هستند و نه مسئولیتی درباره موضوعاتی که درباره آنها سخن میگویند و مینویسند برعهده دارند، بسیار خطرناک است. این غیرمسئولانه سخن گفتنها و غیرکارشناسانه نوشتنها، عدهای را به اقدامات خودسرانه تشویق میکند.” این روزنامه اضافه کرده بود: “شاید این افراد، ذاتاً اهل اقدامات خلاف نباشند ولی آن اظهارنظرها، آن سخنان و آن نوشتهها آنها را به این راه انحرافی میکشاند زیرا احساس وظیفه دینی میکنند که مرتکب چنین اقداماتی بشوند درحالی که دین از این قبیل امور مبرا و حتی بیزار است.”
حجاب اجباری برای زنان؛ مسیر آیت الله خمینی
آیت الله خمینی قبل از پیروزی انقلاب وعده برابری زنان و مردان را داده بود. از جمله او در گفتگو با نمایندگان پارلمان بریتانیا در پاسخ به این مساله که “دشمنان شما ادعا مىکنند، که حقوق زنان در حکومت اسلامى از بین مىرود” گفت: “زنها در حکومت اسلامى آزادند؛ حقوق آنها مثل حقوق مردها. اسلام زن را از قید اسارت مردها بیرون آورد و آنها را هم ردیف مردها قرار داده است. تبلیغاتى که علیه ما میشود براى انحراف مردم است. اسلام همه حقوق و امور بشر را تضمین کرده است. الآن از فشار حکومت در ایران، آزادى نه براى مرد است و نه براى زن؛ در اسلام براى همه هست.”
اما پس از پیروزی انقلاب، آیت الله خمینی طلب آزادی از سوی زنان را “خواست تباهی” خواند. از جمله پنجم آذر ۱۳۵۸ در پاسخ به پرسش خبرنگاری ژاپنی که از تناقض مواضع آیت الله خمینی قبل و بعد از پیروزی انقلاب پرسیده بود، درباره تظاهرات زنان تهران در اعتراض به زمزمه اجباری شدن حجاب گفت: “زنهایی که تظاهر کردهاند همان زنهایی بودند که از تتمۀ آن مسائل بودند. آنهایی بودند که شاه آنها را به عنوان «آزاد زنان» به میدان آورده بود و آنها را به تباهی کشیده بود. آنها هم چون از این وضعی که آن تباهی ها آن آزادیهایی که آنها میخواستند، میخواستند که با جوانها آزاد باشند که هر کاری میخواهند بکنند و میخواستند با تباهیها هماغوش باشند. میخواستند کارهای برخلاف عفت بکنند. و میدیدند که اسلام با کارهای خلاف عفت، با کارهایی که مملکت را به تباهی میکشد و ملت را به عقب میراند موافق نیست. آنها بودند که آمدند در خیابانها و با آن صورتهایی که مردم دیدند تظاهرات کردند. و الاّ جلوی آزادی هرگز گرفته نشده است و نمیشود و مردم آزادند. الاّ آنجایی که بخواهند تباهی بکنند و بخواهند ملت را به عقب برانند.”
با همین نگاه بود که زمینه اجباری شدن حجاب فراهم شد و کمتر از یک ماه از پیروزی انقلاب گذشته بود که فشار بر جامعه زنان آغاز شد. در واقع، نگرش فقهی حاکم، تحمل سبکهای زندگی مختلف و مغایر با دستگاه فقه را که تا قبل از پیروزی انقلاب سخنی از آن به میان نمی آمد، نداشت.
آیت الله خمینی در اولین قدم طی سخنانی در پانزدهم اسفند ماه ۱۳۵۷ در مدرسه فیضیه قم، گفت: “الان وزارتخانهها ـ این را میگویم که به دولت برسد، آنطوری که برای من نقل میکنند ـ باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانۀ اسلامی نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانههای اسلامی نباید زنهای لخت بیایند؛ زنها بروند اما با حجاب باشند. مانعی ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند، با حفظ جهات شرعی باشند.”
این سخنان در حالی که یک ماه هم از پیروزی انقلاب نگذشته بود، اعتراض گسترده زنان را به دنبال داشت. آیت الله طالقانی طی سخنانی اعلام کرد که حجاب اجباری نخواهد شد و آیت الله خمینی هم بلافاصله گفت که نظرش همان نظر طالقانی است.
گرچه آیت الله خمینی عقب نشینی کرد، اما این عقب نشینی موقت بود. او در ماه های بعد بارها از سبک زندگی زنان انتقاد کرد، اما برای کم کردن حساسیتها دیگر از حجاب سخنی نمی گفت و فقط از “لخت” بودن زنها حرف می زد.
برای نمونه، هفتم تیر ماه سال ۱۳۵۸، طی سخنانی گفت: “اسلام جلوی شهوات را می گیرد؛ اسلام نمی گذارد که لخت بروند توی این دریاها شنا کنند. پوستشان را می کند! با زنها لخت بروند آنجا، و بعد زنها لخت بیایند توی شهرها. مثل کارهایی که در زمان طاغوت میشد. همچو کاری اگر بشود، پوستشان را مردم میکنند.” در هفدهم شهریور سال ۱۳۵۸ نیز اعلام کرد: “فریاد میزنند آی آزادی از بین رفت! آی آزادی! خوب آزادی از بین رفت، چه شد؟ شرابخانهها محدود شده یا گرفته شده؛ مراکز فحشا را جلویش را گرفتند ـ حالا تمامش هم باز معلوم نیست، من نمیدانم حالا پاکسازی شده یا نه ـ دیگر نمیگذارند این دختر و پسر تو دریا بروند لخت شوند با هم چه بکنند. اینها آزادی را این میدانند!”
بالاخره در تیرماه سال ۱۳۵۹ آیت الله خمینی طی سخنانی باردیگر از اینکه هنوز آثار دولت شاهنشاهی در ادارات و جود دارد اعتراض کرد. او خطاب به مسئولان دولت گفت: “اگر شاهنشاهی هستید، خوب بگویید تا ما تکلیفمان را با شما تعیین کنیم. تا من بگویم ملت باشما چه کند و اگر نیست، چرا این آرمها را برنمیدارید؟ چرا این اشخاصی که در این ادارات مشغول فساد هستند، چرا اینهایی که مشغول هستند که جوانهای ما را تباه کنند، در این ادارات تصفیه نمیکنید؟ من نمیدانم این مملکت وضعش چیست؟” او خواستار حذف ” آرم شاهنشاهی و همان کثافتکاریها” در عرض ده روز شد.
در سخنان خمینی اشاره ای به وضعیت حجاب نشده بود، اما از روز بعد تعرض به زنان بی حجاب در خیابانها آغاز شد. این تعرض ها چنان شدید بود که آیت الله خمینی مجبور شد روز سیزدهم آبان، در حکمی مکتوب بنویسد: “ممکن است تعرض به زنها در خیابان و کوچه و بازار، از ناحیۀ منحرفین و مخالفین انقلاب باشد. از این جهت، کسی حق تعرض ندارد و اینگونه دخالتها برای مسلمانها حرام است، و باید پلیس و کمیته ها از اینگونه جریانات جلوگیری کنند.”
از روز بعد ورود زنان بی حجاب به ادارات دولتی ممنوع شد. این اولین قدم در محدود کردن فعالیت زنان بی حجاب بود. ایجاد فضای وحشت علیه زنان بی حجاب اما متوقف نشد. حمله به زنان با اسید و سلاح های سرد و حتی پونز موجب وحشتی عمومی شده بود.
اسیدپاشی، رنگ پاشی و آزارواذیت زنان؛ سنتی به قدمت سه دهه
در اواسط دهه هفتاد، حجت الاسلام پروازی، از روحانیون نزدیک به انصار حزب الله که بعدها از این گروه جدا شد، طی یک افشاگری بی سابقه، اشاره ای کوتاه هم به موضوع اسید پاشی به زنان بی حجاب در سالهای آغازین استقرار حکومت جمهوری اسلامی کرده است. او درباره یکی از سران انصار حزب الله می گوید: “من مدتها با اینها بودم. چندسال قبل مسائل امر به معروف و نهی از منکر را مطرح می کردند. عبداللهی که یک چشم اش را در جنگ از دست داده اصرار می کرد که مرا هم به دنبال خودشان بکشاند، اما من وقتی فهمیدم او به زنها اسید پاشیده، بسیار ناراحت شدم و او خودش موضوع را فهمید و در رفت.”
آیتالله سیدحسین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب نیز اخیرا در گفت وگویی به روند اجباری شدن حجاب هم پرداخته و گفته است: “اواخر سال ۱۳۶۰ که بنده دادستان کل انقلاب بودم صحبتی در میان مسئولین شد؛ در جلسه ای که آیت الله هاشمی، مهندس میرحسین موسوی و بنده و سایر مسئولین سپاه بودند پیشنهادی در مورد مساله حجاب مورد بررسی قرار گرفت؛ به طور مثال قرار شد آیت الله هاشمی در خطبه های نماز جمعه در خصوص حجاب برای مردم صحبت کند و بنده هم اطلاعیه ای بدهم؛ بر این مبنا که چون بی حجابی مظهری از رضاشاه بوده افراد بیایند به احترام انقلاب حجاب خود را رعایت کنند. البته در آن زمان آقای لاجوردی داستان انقلاب تهران بود و یک گشت مبارزه با منکرات راه انداخت که موقتی بود و تنها به تذکر ختم می شد و در آن زندان و شلاق وجود نداشت.”
او اضافه کرد: “البته در تبریز در سال ۱۳۵۹ یک عده جوان نزد شهید مدنی رفته بودند و یک اجازه لفظی از وی گرفته بودند که تا اقدامات و تحرکاتی را در خیابان ها بر علیه بی حجابی انجام دهند و متاسفانه تندروی کردند و مثلا گاهی به صورت بی حجاب ها رنگ می پاشیدند.” او همچنین گفته است: “حفظ حجاب زنان بالاخره در سال ۶۱ با گفتار آیت الله هاشمی و بنده و سایر دوستان بدون زور و اجبار عملیاتی شد.”
البته گفته می شود که اقدامات تندروهای مذهبی، فقط “رنگ پاشیدن به صورت زنان” نبود. مهدی بازرگان، اولین نخست وزیر پس از پیروزی انقلاب در یکی از کتابهای خود آورده است: “خیلی فرق است مابین امر به معروف قرآنی و خداپسندِ سنت نبوی با آنچه مردم شنیده اند و می گویند که مثلاً در ماه رمضان گذشته داخل خانه کسی که تازه از عمل جراحی بیمارستان آمده وکباب برایش درست می کرده اند شده او را به جرم روزه خواری شلاق بزنند تا بخیه ها پاره شود و خودش فوت کند. جای دیگر دخترکی را که همراه مادر، بدون جوراب به خیابان آمده بوده است به منکرات برده ترحم به توضیح و تمناهای مادر نکرده چنان تعزیر و تهدیدش کنند که در اثر ضرب و ترس، مقابل چشم مادر جان بدهد!” (مجموعه آثار۲۳- پاورقی صفحه ۳۶۷)
بالاخره در سال ۱۳۶۲ حجاب اجباری بصورت قانون تصویب شد. در تبصره ماده ۱۰۲ مبحث تعزیرات قانون مجازات اسلامی، مصوب سال ۱۳۶۲، آمده بود: “زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به تعزیر تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهند شد.” به این ترتیب بود که حجاب اجباری در ایران رسمی شد.
گروه های خودسر و برنامههای ارعاب و سرکوب زنان: از قتلهای سریالی تا اسیدپاشی
با وجود تصویب اجباری شدن حجاب، این مساله هیچگاه در ایران به سرانجام مورد نظر حکومت منجر نشد و زنان حاضر به پذیرش کامل حجاب به ان شکلی که توسط دستگاه های حکومتی دیکته می شد نبودند. به همین دلیل بود که فشارها و تهدیدهای رسمی و غیر رسمی گام به گام گسترش یافت. حمله اخیر به زنان اصفهان که به مانند بسیاری از اقدامات مشابه در طی سه دهه گذشته، از مدل اینجاد وحشت و ناامنی برای زنانی که توسط مقامات حکومتی و مذهبی “بدحجاب” نامیده می شود تبعیت می کند و بر اساس شواهد و مدارک و نمونه های تاریخی اولین نوع از این اقدامات خودسرانه نیست.
پیش از این هم گروه های تندرو مذهبی بصورت “خودجوش” به قتل و جرح زنان پرداخته و آنان را متهم به نقض احکام مذهبی کرده اند. در سال های گذشته موارد متعددی از این حوادث در رسانه های عمومی هم منتشر شده است.
برای نمونه، حدود دوازده سال پیش (شهریور ۱۳۸۱) چند تن از اعضای پایگاه بسیج “علیاصغر مولا” در کرمان، تعدادی از شهروندان کرمانی را بصورتی سازماندهی شده به قتل رساندند. این افراد عضو فعال بسیج و سپاه پاسداران بودند و یکی از آنان فرمانده پایگاه مقاومت بسیج واقع در میدان ارگ کرمان بود. آنها معتقد بودند که مقتولان “مهدورالدم” بوده و برای اصلاح جامعه باید کشته شوند. قاتلان با وجود اعتراف به انجام این قتلها، بارها در دادگاه های مختلفی که تشکیل شد، تبرئه شدند.
مطابق ماده ۲۲۶ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۰ ” قتل نفس در صورتی موجب قصاص است که مقتول شرعاً مستحق کشتن نباشد و اگر مستحق قتل باشد قاتل باید استحقاق قتل او را طبق موازین در دادگاه اثبات کند.” و طبق تبصره ۲ ماده ۲۹۵: ” در صورتی که شخصی کسی را به اعتقاد قصاص یا به اعتقاد مهدور الدم بودن بکشد و این امر بر دادگاه ثابت شود و بعداً معلوم گردد که مجنی علیه مورد قصاص و یا مهدور الدم نبوده است قتل به منزله خطاء شبیه عمد است و اگر ادعای خود را در مورد مهدور الدم بودن مقتول به اثبات برساند قصاص و دیه از او ساقط است.” با استناد به همین قوانین است که جنایتکاران مذهبی وابسته یا نزدیک به حکومت از محکومیت قضایی می گریزند.
محسن عامری وکیل مدافع یکی از متهمان قتلهای کرمان، که بعدها سرپرست بسیج کانون وکلای دادگستری مرکز شد، در دفاعیات خود از متهمان نوشته بود: “سابقه و شخصیت مثبت متهمان و استخارهها و دعاهای قبل و بعد از انجام اقدامات یاد شده، نشاندهنده انگیزه آنها از بزههای ارتکابی و عقیده آنها به مهدورالدم بودن مقتولین است و انگیزه دیگری در این باره وجود ندارد. بنابراین مستند به تبصره دو ماده ۲۹۵ قانون مجازات اسلامی و تحریرالوسیله حضرت امام، قتل شبه عمد محسوب میشود. به نوشته آیتالله خمینی، همین قدر که قاتل اعتقاد به مهدورالدم بودن مقتول نماید، کافی است و لازم نیست که این موضوع را نزد حاکم ثابت کند.”
او در بخش دیگری از دفاعیاتش فاش کرد: “فصلالختام بحث این که، طبق ابلاغیه دفتر مقام معظم رهبری در موارد احکام قصاص صادره از محاکم، در مورد ماموران و بسیجیانی که در مقام انجام وظیفه شرعی یا اعتقاد به مهدورالدم یا تحت عنوان نهی از منکر مرتکب قتل عمدی شده یا میشوند، مقرر فرمودهاند هر مورد از این قبیل با تکیه بر جهتی که شایسته است موجب تبدیل قصاص به دیه شود.”
در میان قربانیان این محفل جنایتکار، چند تن از زنان کرمان هم بودند که از دیدگاه قاتلان متهم به “فساد اخلاقی” شده بودند. یکی از متهمان در اعترافات خود درباره یکی از این قتل ها گفته بود: “مقتول زنی به نام جمیله بود که او هم خرید و فروش مواد مخدر می کرد و فساد اخلاقی داشت. از آنجایی که این زن ازدواج هم کرده بود، پس از ربودن وی، او را خفه نکردیم بلکه چاله یی کندیم و با روش سنگسار او را به قتل رساندیم، بعد جسد این زن را به بیابان های اطراف کرمان بردیم و در آنجا انداختیم تا طعمه حیوانات شود.”
آنها همچنین گفته بودند: “به ما گفته بودند که محمدرضا نژادملایری و شهره نیک پور دختر و پسر فاسدی هستند که با هم ارتباط نامشروع دارند و به همین خاطر آنها را هنگامی که سوار خودروی پژوی محمدرضا بودند شناسایی کردیم و بعد از اینکه جلویشان را در جاده گرفتیم آنها را به چاله پر از آب هفت باغ بردیم و هر دو را در آنجا خفه کردیم. بعد اجسادشان را داخل پژو گذاشتیم و به بیابان بردیم و پس از آنکه اجساد را به بیرون انداختیم ماشین پژو را به آتش کشیدیم و موبایل محمدرضا را برداشتیم. ما نمی دانستیم شهره و محمدرضا زن و شوهر هستند و فکر می کردیم با هم رابطه نامشروع دارند.”
بر اساس اخبار منتشر شده قاتلان در داگاه حاضر به اظهار پشیمانی نبودند: “سال ۱۳۸۳ زمانی که حمزه مصطفوی در کنار پنج متهم دیگر پرونده در جایگاه متهم ایستاده بود، سرافراز بود. خانواده اولیای دم میگفتند که وی هنوز هم معتقد است که مجاهدی در راه خداست.” و ” رفتار متهم مغرورانه و متکبرانه بود و در طول مراحل رسیدگی به پرونده، موضع ایشان بیشتر تحکمآمیز بود. حتی این شخص در جلسه دادگاه میگفت که قتلها را مرتکب شدهام، ولی از اولیای دم عذرخواهی نمیکنم.”
شهریور ماه سال گذشته پس از گذشت یازده سال از تشکیل این پرونده اعلام شد که حکم اعدام برای چند تن از متهمان صادر شده است. دو ماه بعد روزنامه ایران خبر داد که در یک “عملیات مخفی” چند تن از اعضای این محفل که آزاد بودند، دوباره دستگیر شده اند. پس از آن دیگر خبری درباره این پرونده و اجرای احتمالی حکم منتشر نشده است. نباید فراموش کرد که در این دوازده سال بارها حکم قصاص برای این متهمان صادر شده، اما در مرحله بعد این حکم دوباره نقض گردید.
قتل های کرمان که بر اساس برخی روایتها هجده نفر در آن ماجرا به قتل رسیده بود، تنها یکی از اقدامات نیروهای مذهبی تندرو برای اجرای خودسرانه احکام فقهی است.
قتلهای زنجیره ای زنان در مشهد: «اجرای فرمان خدا»
یکی دیگر از پرونده های فاش شده در این زمینه مربوط به قتل نزدیک به شانزده زن و دختر مشهدی توسط فردی به نام سعید حنایی است که از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۰ اتفاق افتاد. او بدون ابراز ندامت از جنایت خود گفته بود که “با کشتن این زنان، فرمان خدا را اجرا می کرده است.” سعید حنایی در آخرین گفتگوی اش اعلام کرد که “با کشتن زنان خیابانی، ماموریتی مقدس را برعهده گرفته و ناحیه اطراف حرم مقدس در مشهد را از آلودگی پاک کرده است.”
در مراسم اعدام او هیچ یک از اعضای خانواده قربانیان حضور نداشتند و برخلاف رویه جمهوری اسلامی که چنین مراسمی را در ملا عام اجرا می کند، حکم سعید حنایی در حیاط زندان مشهد انجام شد. به همین دلیل هنوز هم شایعاتی درباره انجام نشدن حکم اعدام وجود دارد. بر اساس فیلم مستندی که مازیار بهاری بعدها درباره سعید حنایی تدوین کرد، گروهی از جریانهای تندرو مذهبی، هنوز هم از اقدامات وی حمایت کرده و او را قهرمان خود می دانند.
به جز جنایت هایی که با بهانه های مذهبی انجام می شود، حتی در حوادث مشابهی که به نظر می رسد گروه های مذهبی تندرو دخالت مستقیم نداشته اند، تریبون های رسمی در ایران به جای قاتلان و جنایتکاران، قربانیان این گونه حوادث را ملامت می کنند.
برای نمونه، در خرداد ماه سال ۱۳۹۰ خبری منتشر شد که بر اساس آن گروهی از اوباش به یک مراسم عروسی حمله کرده و بصورت گروهی به زنان تجاوز کرده بودند. امام جمعه خمینی شهر در واکنش به این حادثه گفته بود: “اینها (کسانی که به آنها تعرض صورت گرفته) آدمهای علیهالسلامی نبودند.”، رئیس پلیس آگاهی اصفهان تاکید داشت:”آنها (مهمانان) اگر لباس مناسب داشتند شاید اینطوری نمیشد.” و محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضائیه هم معتقد بود: “به خانوادهها سفارش می کنیم تا اقداماتی که موجب خدشهدار شدن عفت عمومی می شود، انجام ندهند. برخی از تعرضات به دلیل کوتاهی های اولیه است.”
حکومت ایران و مساله حجاب و عفاف: «…باید خونهای پاکی ریخته شود»
مساله حجاب به موضوع حیثیتی برای حکومت ایران تبدیل شده است. نافرمانی گسترده زنان ایران در اجرای الگوهای پوششی مورد پسند حکومت، علاوه بر نادیده گرفتن احکام فقهی، توسط بسیاری از تندروها نوعی شورش علیه اقتدار حکومت تلقی می شود تا اینکه چنین فهم بشود که مردم تنها می خواهند سبک و روش زندگی خود را خود انتخاب کنند و حکومت نمی تواند الگوهای خود را در این زمینه به شهروندان تحمیل کند.
اواخر شهریور ماه گذشته، حجتالاسلام قائممقامی در جلسه انصار حزب الله گفت: ” گاهی اوقات آدم با خود می اندیشد که مثلا فلان شخص به حجاب مقید نیست، او می تواند در خانه اش مقید نباشد، البته معصیت کرده است ولی چه اصراری دارد به اینکه این را در اجتماع بیاورد. البته جوابش کاملا مشخص است. ظاهر کردن یک پدیده به معنی دعوت وتبلیغ و سیاست است یعنی وقتی کسانی می آیند وبا حالات ورفتار وکردارشان به گونه ای با عرف ودین مخالفت می کنند، اینها می خواهند بگویند که فضای جامعه متعلق به آنان است ودر وهله جلوتر حکومت هم باید مال آنان باشد.” به دلیل همین نگرانی هاست که فشار بر زنان هر روز ابعاد تازه تری می گیرد.
سال ۱۳۸۵، حجت الاسلام سید مهدی طباطبایی عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس هشتم به کسانی که حاضر نیستند حجاب را رعایت کنند، توصیه کرده بود که “از کشور بیرون روند چون در کشور اسلامی مثل ایران جایی برای آنها نیست.” به مرور این توصیه ها لحن شدیدتری گرفت.
در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰، آیتالله سید احمد خاتمی در جلسهای با طلاب قم گفته بود: “به نظر میرسد دیگر با کار فرهنگی نمیتوان جلوی بدحجابی در جامعه را گرفت و فکر میکنم برای حل این مسأله باید خونهای پاکی ریخته شود تا این معضل از جامعه ما ریشه کن شود.”
در آذرماه همان سال حجت الاسلام سید یوسف طباطبایینژاد نیز اعلام کرد: “برای مقابله با بدحجابی باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد.” او گفته بود: “برخی معتقد هستند قوه قهری در جامعه لازم نیست و باید از باب فرهنگ وارد شد، اما با نصیحت تنها نمیتوان کاری کرد. امر به معروف و نهی از منکر هم زمان قدیم به صورت افرادی به نام محتسب بوده است که شلاق به دست بوده است.”
در آذرماه سال ۱۳۹۲، سرلشکر سید حسن فیروزآبادی در مراسم هفته بسیج گفت: “حجاب و عفاف، از عنوان صرفا یک پوشش برای زنان مسلمان خارج شده و به صورت یک سمبل اسلام خواهی و مقابله با غرب در آمده است.” او اضافه کرده بود: “اگر زمانی، مانند زمان فتنه ۸۸، بی حجابی و بی عفتی با هدایت شبکههای ماهوارهای و ضد انقلاب و به صورت سازمان یافته به منظور مخدوش کردن چهره انقلاب صورت میگیرد در این حالت موضوع امنیتی میشود و نهادهای امنیتی باید به وظیفه خود عمل کنند و با فعالیتهای سازمان یافته ضد انقلاب برخورد شود.”
بهمن ماه سال گذشته گروهی از مراجع مذهبی در پاسخ به استفتای یکی از سایتهای محافظه کار در ایران اعلام کردند که حکومت می تواند زنان را مجبور به رعایت حجاب کند و اگر حاضر به رعایت حجاب نشدند، می توان آنها را تعذیر کرد.
تابستان امسال نیز تحرکات گروه های تندرو مذهبی در این زمینه افزایش یافت و حتی به تشکیل گروه های گشت موتوری توسط انصار حزب الله منجر شد. اوایل اردیبهشت گذشته، غلامعلی حداد عادل، از نزدیکان سببی آیت الله خامنه ای و نماینده راست گرای مجلس در یک برنامه تلویزیونی گفت: “باید بعد از سی و پنج سال نگاهی به گذاشته بیندازیم، یکی از مسائل اصلی نظام ما مساله حجاب است، امروز وضعیت ما با ابتدای انقلاب تفاوت بسیاری کرده است، تجربه بسیاری پیدا کرده و واقعیات و تجارب زیادی به دست آورده ایم و باید بنشینیم از خودمان بپرسیم مشکل در عرصه حجاب چیست.” او معتقد بود: “دیدن بدحجابی در جامعه کار دشواری نیست، احساس ما این است که مثل روز که شب می شود، آرام آرام وضعیت حجاب هر سال بدتر می شود و گویی پله پله به پایین می رویم و برای این باید تدبیر و چاره اندیشی کرد.”
این اظهارات تنها گوشه ای از سخنان مسئولان حکومتی درباره حجاب زنان در سالهای اخیر است. در کنار این سخنان باید اقدامات نیروی انتظامی در سرکوب علنی زنان که به بهانه بدحجابی و تحت عنوان “طرح ارتقای امنیت اجتماعی” و گشت ارشاد انجام می شد را هم اضافه کرد.
در آذرماه سال ۱۳۹۲، سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران طی سخنانی فاش کرد که آیت الله خامنه ای برخورد با بدحجابی را به نیروی انتظامی سپرده است. او در پاسخ به سوال یکی از بسیجیان که “چرا سپاه در بحث عفاف و حجاب اقداماتی را انجام نمی دهد” گفته بود: “در مقابله با بد حجابی و موضوع عفاف و حجاب سپاه و بسیج بنا به تدبیر مقام معظم رهبری منع شده اند به خصوص از اقدامات سلبی، کاری که ما بلدیم کار سلبی است، البته ۴ تا ۵ سال است که در جلسه ایجابی وارد شدیم که کار بسیار سختی است مقابله با پدیده بی حجابی کار بسیار سختی است، فعلا کار به نیروی انتظامی سپرده شده است.” او اضافه کرده بود: “حضرت آقا نظرات جزئی و ریزی دارند که در قالب طرح صالحین و طرح امر به معروف و نهی از منکر زیر نظر حضرت آقا به جلو می رود و باید کمی صبر بکنیم.”
اکنون به نظر می رسد که “نظرات جزئی و ریز” رهبر جمهوری اسلامی زمینه عملیاتی جدیدی پیدا کرده است. طرح “حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر” و همچنین طرح “صیانت از حریم عفاف و حجاب” که در مجلس در حال تصویب است، را می توان بخشی از همین برنامه دانست. برخورد های جنایتکارانه با زنان و اسیدپاشی های اخیر را نیز نمی تواند بی ارتباط با این موضوع دانست.
حجت الاسلام پروازی در همان سخنان افشاگرانه خود که در اوایل دهه هفتاد منتشر شد، درباره طرز تفکر گروه های مذهبی تندرو گفته بود: “ما با بچه های سپاه نشستیم و بحث کردیم و آقای خامنه ای نیز با ما هم عقیده است که راز بقای نظام در ایجاد رعب و وحشت در مردم است. خیلی زیبا تحلیل میکرد، گفتم: تحلیل شما زیباست اما مرده شوی نتیجه گیریتان را ببرد. گفت:اگر ما مردم را ول کنیم براساس طبیعت حرکت می کنند و آزادی می خواهند. ما باید مردم را با توسری به سوی اسلام ببریم. در فقه داریم که حرکت به سوی معرفت قسری است با زور اسلحه و پسگردنی و زندان،امکانپذیر است.”
اکنون می توان فهمید که اصرار راستگرایان برای فرستادن اجباری مردم به بهشت که طرح آن طی ماههای گذشته در منابر و سخنرانی های عمومی موجب اختلافاتی بین نظرات حسن روحانی رئیس جمهور وبرخی از اصولگرایان بر سر این موضوع شده، بر اساس کدام برنامه بوده است. با گذشت بیش از سی سال از اجباری شدن حجاب در ایران، هنوز هم حکومت در حال پیگیری اجباری شدن حجاب است و گویا این برنامه هنوز پایان نیافته است.
دخالت رهبر ایران در این موضوع، و اینکه او «نظرات جزیی و ریزی» در این زمینه دارد و این طرحها را از طریق برنامه های مختلفی به پیش می برد نیز حاکی از حساسیت موضوع حجاب و مواضع افراد مختلف از منابر تا سطوح بالای نظام و نیز رابطه خشونتهای خیابانی در اشکال مختلف آن، با چنین برنامهها و رویکردهایی دارد.