ذکر احوال شیخ جواد لاریجانی: رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه (ابراهیم نبوی)
طنز- نوشته ابراهیم نبوی
آن حل المسائل، آن جواد کامل، آن سالک گونیا و پرگار، آن مالک هکتار، آن از پنج تن لاریجان، آن آکل کشک و بادمجان، آن بحر عمیق، آن کاشف مباحث دقیق، آن شیخ الشیوخ فن ریاضی، آن دائم الذکر مذاکرات ماضی، آن ناطق حقوق بشری، آن دارنده هر نقصانی و شری، آن یار اسبق شیخ ناطق، آن عذرای نیک براون را وامق، آن مذاکره کننده با شیطان رجیم در جهنم، آن میانه رو و اصولگرای درهم، آن تالی تلو اینشتن، آن پیرو پنش تن، آن محاسب تانژانت و کسینوس، آن متجسد ارسطاطالیس و بطلمیوس، آن جالس نیاوران، آن وکیل اسبق تهران، آن رئیس مرکز فیزیک نظری و ریاضی، آن مشاور حقوق بشر هر قاضی، آن یار جانی، آن کیسینجر ثانی، العبد الفانی، شیخنا و مولانا و وتدنا شیخ محمدجواد لاریجانی*، دیپلمات بود، و فارغ از کت و کراوات بود، و باسوات بود.
نقل است چون بزاد تا ده سال سخن نگفت، چنان که حکیمان آن دیار بیامدندی و معجون زبان گنجشک به وی خوراندندی تا مرهم شود، پس به یکباره زبان گشوده و گفت: «الدو الدو فهو الچهار»(ترجمه: دو دو تا چهارتا، سه سه تا نه تا، چار چار تا شونزه تا . الخ…) و این معجزت چندان عظیم بودی که ده حکیم از هوش برفتند و مترجمان و اصحاب هندسه بیامده، در شرح این نکته بسیار گفتند. و تا آن زمان هیچ کس در لاریجان اعداد نمی شناختی و این از کرامات طفل بودی. این بود تا شیخی از غیب بیامد و حاضران را ندا در داد که یا ایها الشیوخ! این طفل چون فی الفور به ینگه دنیا گسیل دارید، تا عالمی را فسیل بشمارید. چون وی ابوعلی سینای ثانی بود و هر چه داند نامعلوم و نهانی بود. و بدان زمان هیچ کشتی نبود تا به ینگه دنیا رود. پس شیخنا به طرفه العینی طی الارض بکردی و بر قالیفرنی نازل شد و به چند سال مشغول کامل کردن چند پازل شد.
شیخ بختیاری گوید: اول کار وی آن بود که چون به مکتب نصاری در قالیفرنی برفت، به یک ساعت چندان که مساله در کتب ثقیله بود، به خط خوش نبشتی و حل بکردی، چند تن استاذان از اجله علمای نصاری چون این کرامت بدیدند باز بر او مسائل دشوار در علوم بسیار عرضه داشتند. ، پس باز نبشتی و حل بکردی، و بدین نمط به هفت بار شتر از کتب ثقیله در جبر و مثلثات و اسطرلاب و جفر و کسینوس هرکدام به لمحه ای حل نموده، دیگر هیچ مساله در کل بلاد فرنگیان خاج پرست بنماند، مگر که شیخنا آن را حل نموده و فرنگیان را مچل. بدین کرامت، علمای آن دیار جامه بر تن بدریدند و گوشه عزلت گزیدند. و از این جامه درانی فن شریف استریپ تیز دائر بگشت و شیخ بر خواتین مذکوره زائر. شیخ آلین الجانسون از علمای قالیفرنی نقل کند که شیخنا را چنان حب خداوند در دل بود که هر چون خواستند به وی دکترا بدهند، امتناع بکرد. پس حاکم قالیفرنی او را گفت « پلیز کام آن، توبی اور نات توبی؟» ( ترجمه: ای شیخ! بر ما مرحمت نمای و ریاست امور ما را بپذیر و هر چه سکه زر و کنیزکان جمیله و غلامان رشید و عمارت و باغات مفرح خواهی تو را بخشیم .) لیک شیخنا گفت نمانم و به چشم بر هم زدنی طی الارض کرده، به طهران داخل شد وبه سمت نیاوران مایل شد وبدان جای همی بود تا چند سال.
شیخ موریص دبورالدین از شیوخ افرنسیه گوید: اخوان دالتون از اعاظم اراذل قانزاس بودندی و در سرقت بانک و به راهزنی روزگار گذراندندی، تا شریفی بر آنان نازل گشته و هر پنج تن اخوان دالتون را مجروح ثم مقتول نمودی، لیکن عارفی بر روح این اخوان که شیخ باورز، شیخ باب، شیخ گرات ، شیخ دیک و شیخ جواد دالتون نام داشتندی، ظاهر گشته و گفت به تلافی این مصیبت خواهم عمری دوباره شما را دهم، لیکن در عمری دیگر نامی دیگر بر شما دهم و در جایی دیگر در ام القرای اسلام شما را نهم، پس اجساد آن دوالتون( جمع دالتون) جان گرفته و در بلاد لاریجان از امکنه ایران ظاهر گشتی و آن پنج تن اخوان با هم عهد ببستند که چون حبل المتین بر هم بافته گردند و تا عمر بدارند با همدیگر بی وفایی ننمایند. و از حب صاحب الزمان و ائمه اطهار نام خویش علی و صادق و جواد و فاضل و باقر بکردند و تا بودند پشت در پشت بودند و چون پنج تن انگشتان یک مشت. و این روایت موریص دبورالدین افرنسی بکرد، العهده علی الراوی.
نقل است که شیخ جواد را مالک هکتار همی گفتند. شیخ احمد متوکل از وی سئوال بکرد، چون شد که مالک هکتار گشتی؟ شیخنا بگفت: تا در سیاست داخل بودمی خواستم تا مردمان را چون گوسفندان شبان شوم، تا آنان را به جنت معلی ببرم، لیک مردمان بد عهد بودی و از این سبب هکتاری چند از اراضی از اخوی بگرفتم و در آن گوسفندانی مطیع نشاندم و این از عشق خدا بود و از ثروت و مکنت جدا. پس حسودان نتوانستند همین ۸۰۰ هکتار بر من ببیند و این سبب گشت تا بر حیثیت ما برینند. و این بود که ما را ” مالک هکتار” نام کردند. و شیخنا بگفت: « مالک دینار اگر نگشتمی، مالک هکتار گشتم.»
از وی کرامات بسیار نقل است. اول آنک هر مذاکره که بکردی آن را ول نکردی ، مگر آن که کاربه جنگ و مرافعه کشیدی . و چنین معجزت تا قبل از شیخنا هیچ شیخ نکرده بود. دویم آن که چون آینه بدید هرچه از احوال آینده بود بگفتی و هر چه گفت معکوس بود. سیم آن بود که شیخ به هر منزلی که فرود آمدی، بدان منزل مرکز تحقیقات بساختی و چون برآمدی سقف به منزل فرود آمد، چهارم آن بود که هرچه گفت در آن زمان کس ندانست، مگر آن که فرنگی بود و از لندن بیامدی و معنای قول شیخ بدانستی.
شیخ احمد متوکل در نعت وی بگفت: « انت رجل دقیق و الدیبلوماسی» ( ترجمه: جواد پسر خاله ماست و تائیدش می کنم.) و شیخ اکبر ولایتی در وصف وی بگفت: « الجواد السرویس دهاننا» ( ترجمه: همین جواد ده سال دهن ما رو سرویس کرد.) و شیخ اکبر شیخ الشیوخ بگفت: « چون به یمین شدیم در یسار بود و چون به یسار آمدیم به یمین شد.» و شیخ محمود منور از باب وی بگفت: « فارسی حرف می زنه؟ پس چرا من نمی فهمم؟»( ترجمه: نهی نهی، مه را دل جواهر کرتاهی.)
از شیخ جواد سئوال شد حقوق بشر چه باشد؟ گفت: همان که خود گیریم و کس ندهیم. سئوال شد: حقوق نسوان چه باشد؟ گفت: نسوان می نشناسم، لیک منازل را دانم که باید در خانه مانند و شیران نر زایند. سئول شد: محبوسین را چه حق باشد؟ گفت: حق بسیار دارند، آنان را اطعام دهیم و هر جا خواهند بروند، اما نه بیرون از محبس. سئوال کردند: این اشخاص که مقتول گشتند از چه سبب بود؟ گفت: خداوند اسباب المسببات است، ما را چه به امر الهی. سئوال کردند: متهم را چه حقی دهی؟ گفت: حق دارد که تا هر وقت بخواهد در محبس ماند. سئوال کردند: آزادی بیان چه باشد؟ گفت: این یکی را ندانم چه باشد، من اهل این محل نیستم، از کسی دیگر بپرسید.
چون در لباس دیپلمات حاضر گشت، بدو گفتند بر آب مذاکره کنی؟ گفت: کنم. گفتند: بر هوا مذاکره کنی؟ گفت: کنم. گفتند: در جنت مذاکره کنی؟ گفت: او کی هچ! گفتند: در جهنم مذاکره کنی؟ گفت: کنم. گفتند: با یهود و نصاری مذاکره کنی؟ گفت: ایکی ثانیه، این که کاری نداره. گفتند: با فرنگیان و خاج پرستان و بریطانیان مذاکره کنی؟ گفت: واووووو! آخ جون! گفتند: با شیطان مذاکره کنی؟ گفت: کنم. گفتند: با کدام کس نتوانی مذاکره نمایی؟ گفت: انا اکلّم بکل لسان الا پرشیان ( من به هر زبانی مذاکره می کنم جز با خودی و به زبان فارسی)
و شیخنا بزیست به هشتاد سال، تا عزرائیل بر وی نازل شده و بدو گفت: خواهم که جانت بستانم، شیخنا خندیدی و گفت: اول مذاکره بکنیم، اگر توافق کردیم بعد، و ده سال مذاکره همی کردند تا حضرت عزرائیل خسته شد و بگریخت و شیخنا بدین کرامت تا سیصد سال زنده همی بود.
—
* جوادلاریجانی، رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه است. او ریاست پرونده حقوق بشر ایران را در مجامع بین المللی به عهده دارد. طی سالهای گذشته، آقای لاریجانی از چهرههایی بوده است که همواره به انکار موارد نقض حقوق بشر پرداخته است. جواد لاریجانی همچنین از افرادی بوده است که از ورود گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل به ایران جلوگیری کرده و بارها به انتقاد از گزارشهای او پرداخته است بدون آنکه به نقض موارد مطرح شده توسط این گزارشگر بپردازد. ایران از سال ۲۰۰۵ به هیچ گزارشگری اجازه ورود به ایران و گزارشگری در خصوص وضعیت حقوق بشر در حوزه های مختلف را نداده است.