رهبر، رد صلاحیتها و بازی با نقش مردم؛ حذف مخالفان با ادامه حکومت اقلیت بر اکثریت
در حالی که رد صلاحیت هزاران نفر از کاندیداهای انتخابات در ایران، اعتراضهای گستردهای را برانگیخته، آیتالله سیدعلی خامنهای بار دیگر به دفاع از عملکرد شورای نگهبان پرداخت و تاکید کرد که نباید اجازه داد که مخالفان جمهوری اسلامی وارد مجلس شوند. تاکید خامنهای بر اینکه مخالفان حکومت اجازه انتخاب شدن ندارند، در واقع اعلام آشکار نقض حق انتخاب شدن و انتخاب کردن در جمهوری اسلامی و همچنین پایمال کردن حق مردم با دیدگاههای متفاوت برای مشارکت در قدرت سیاسی است.
مخالفت بیپرده رهبر جمهوری اسلامی با انتخابات آزاد و دموکراتیک، در حالی است که پیش از این مسئولان حکومتی ادعا میکردند که مخالفانشان جایگاهی در بین مردم ندارند و بنابراین نگران نحوه انتخاب مردم نیستند. اظهارات رهبر جمهوری اسلامی که با دفاع از شورای نگهبان، رد صلاحیتها برای جلوگیری از ورود مخالفان حکومت به مراکز تصمیمگیری را ضروری دانست، در واقع پذیرش ناخواسته ادعای مخالفان بود که تاکید میکنند جمهوری اسلامی پشتیبانی مردم را کاملا از دست داده است.
تفسیر رهبر جمهوری اسلامی از سخنان خودش
سخنان جدید رهبر جمهوری اسلامی از آن جهت مورد توجه قرار گرفت که پیش از این، از مخالفان خواسته بود تا در انتخابات شرکت کنند. او روز نوزدهم دیماه گذشته در یک سخنرانی عمومی تاکید کرد: “من بارها این را قبلاً گفتهام -حالا چندبار یادم نیست- که حتّی آن کسانی که نظام را قبول ندارند، برای حفظ کشور، برای اعتبار کشور بیایند در انتخابات شرکت کنند. ممکن است کسی بنده را قبول نداشته باشد، عیبی ندارد امّا انتخابات مال رهبری نیست، مال ایران اسلامی است، مال نظام جمهوری اسلامی است. همه باید بیایند در انتخابات شرکت کنند؛ این موجب میشود که نظام جمهوری اسلامی تقویت بشود، پایداری آن و ماندگاری آن تأمین بشود، کشور در حصار امنیّت کامل باقی بماند.”
تاکید خامنهای بر اینکه حتی مخالفان او و کسانی که “نظام” را قبول ندارند هم در انتخابات شرکت کنند، به معنی چراغ سبزی برای اصلاحطلبان بود تا امیدوار باشند که اجازه شرکت در انتخابات اسفند ماه را خواهند داشت. با اینهمه رد صلاحیت هزاران تن از کسانی که برای نامزدی در انتخابات ثبتنام کرده بودند و حذف تقریبا همه اصلاحطلبان از گرودنه رقابتها، نشان داد که رهبر جمهوری اسلامی چندان مایل نیست که مخالفانش در انتخابات مشارکت کنند.
حتی سیدحسین هاشمی، استاندار تهران نیز با استناد به اظهارات رهبر جمهوری اسلامی از رد صلاحیت گسترده کاندیداهای انتخابات انتقاد کرده و با اشاره به سخنان خامنهای گفته بود: “ایشان تاکید کردند کسانی که حتی نظام و من را قبول ندارند، رای دهند. اما باید کسی وجود داشته باشد که مردم به او رای دهند. هنگامی که رهبری فضا را اینطور توصیف میکنند، باید تلاش کنیم که حقوق همه افراد رعایت شود.”
این اظهارات و تفسیرهای مشابه از سخنان خامنهای، واکنش مستقیم رهبر جمهوری اسلامی را در پی داشت. او اینبار دقیقتر توضیح داد که در واقع تنها خواستار شرکت مخالفانش در فرایند رایگیری است و از شرکت آنها در مرحله کاندیداتوری و رقابت برای نمایندگی مجلس جلوگیری خواهد کرد.
خامنهای طی سخنانی که در آخرین روز دی ماه منتشر شد، در ابتدای سخنانش باز هم گفت: “مهمترین شرط یک رقابت سالم، شرکت همه واجدان شرایط رأی دادن و حتی آن کسانی است که نسبت به نظام مسئله دارند.[…] ممکن است افرادی نسبت به نظام مسئله داشته باشند اما این افراد قاعدتاً نسبت به امنیت، پیشرفت و عزت کشور مسئلهای ندارند و بر همین اساس اگر خواهان استمرار امنیت ملی، افزایش عزت ملی و تضمین پیشرفت و حرکت روبهرشد کشور هستند، باید در انتخابات شرکت کنند.” او در عین حال با اشاره به سخنان پیشین خود در همین مورد، تاکید کرد: “این سخن به معنای آن نیست که بخواهند کسانی که نظام را قبول ندارند به مجلس بفرستند. در هیچ جای دنیا، افرادی را که اصل نظام آن کشور را قبول ندارند، به مراکز تصمیمگیری راه نمیدهند.”
خامنهای شرط رقابتی بودن انتخابات را “شرکت همه واجدان شرایط رأی دادن” دانسته بود. او توضیح نمیداد که حتی اگر همه واجدان شرایط هم در انتخابات شرکت کنند، وقتی که امکان انتخاب میان گرایشهای گوناگون سیاسی وجود نداشته باشد، رقابت بر سر چه چیزی خواهد بود؟
از طرفی رهبر جمهوری اسلامی برای تشویق رایدهندگان، از جمله مخالفان خودش، به موضوع “امنیت” اشاره کرده و تاکید میکند که مردم اگر “خواهان استمرار امنیت ملی” هستند، در انتخابات رای دهند. این بخش از سخنان خامنهای در اظهارات چند هفته پیش او هم تکرار شده و از مردم خواسته بود رای دهند تا “کشور در حصار امنیّت کامل” قرار گیرد. تاکید خامنهای بر مساله امنیت در کشور، بخش دیگری از زمینهسازیهای لازم برای دخالت در انتخابات را آشکار میکند. نباید فراموش کرد که همزمان با گسترش دخالتهای نظامی ایران در منطقه که آنهم به بهانه حفظ امنیت در داخل مرزها انجام شد، تاکید مسئولان جمهوری اسلامی بر موضوع امنیت افزایش یافته است. حجتالاسلام غلامحسین محسنیاژهای، معاون قوه قضائیه دهم دیماه گذشته طی سخنانی تاکید داشت: “اهمیت انتخابات و نقش آن در امنیت مدنظر کارگزاران باشد.”
البته این اولین بار نیست که رهبر جمهوری اسلامی از مخالفانش برای شرکت در انتخابات و “رای دادن” دعوت میکند. او در روز ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ و در آستانه انتخابات ریاستجمهوری نیز در یک سخنرانی عمومی گفته بود: “من توصیه اوّل و اهمّم حضور در پای صندوقهای رأی است؛ این از همه چیز مهمتر است برای کشور. ممکن است بعضیها – حالا به هر دلیلی – نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت بکنند امّا از کشورشان که میخواهند حمایت کنند، آنها هم باید بیایند پای صندوق رأی. همه باید بیایند پای صندوقهای رأی، حضور خودشان را اثبات کنند.”
خامنهای بعد از انتخابات باز هم با اشاره به اینکه لابد بعضی از کسانی که “با نظام اسلامی خیلی دل صافی ندارند” هم رای دادهاند، اضافه کرده بود: “این نشاندهندهی چیست؟ نشاندهنده این است که حتّی کسانی که طرفدار نظام هم نیستند، به نظام اعتماد دارند؛ آنها هم میدانند که نظام جمهوری اسلامی منافع کشور را و عزت ملی را میتواند حفظ کند و از آن دفاع کند.”
نقش مردم در حکومت جمهوری اسلامی
دعوت خامنهای از مخالفان نظام برای رای دادن، در حالی که اساسا حقی برای مشارکت آنها در قدرت قائل نیست، در واقع تصویری روشن از رویکرد حاکمان جمهوری اسلامی به مردم و حقوق آنان را ترسیم میکند.
آیتالله خامنهای پیش از این بارها از اعتماد مردم به نظام سخن گفته است. او از جمله در مرداد سال ۱۳۹۰ در جمع مسئولان حکومت تاکید کرد: “متأسفانه میشنویم همین طور در اظهارات مصلحتجویانه، مکرر میگویند: آقا اعتمادِ از دست رفته مردم را برگردانید! کدام اعتمادِ از دست رفته؟! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام را دوست دارند، از نظام دفاع میکنند.”
در واقع “وظیفه مردم” همین است که نظام را دوست داشته باشند و از آن دفاع کنند. حق دیگری نمیتوان برای آنان تصور کرد. این تصویر را هواداران آیتالله خامنهای هم بدون پردهپوشی بیان میکنند. از دیدگاه آنان وظیفه مردم در حکومت اسلامی اطاعت کردن و شکرگذاری است.
اواخر مرداد ماه گذشته، آیتالله مهدی شبزنده دار، از فقهای شورای نگهبان گفته بود: “ولایت فقها، ولایتی انتخابی نیست. […] وظیفه مردم این است که با کسی که خصوصیات یک فقیه جامعالشرایط را داراست و به این طریق انتخاب شده، بیعت کنند و اگر بپذیرند؛ او میتواند آثار آن خلافتی را که خدای متعال برای او قرار داده، به منصه ظهور و عینیت برساند.” او تاکید داشت: “در زمان ما اگر مقام معظم رهبری حکمی فرمودند، کسی نمیتواند بگوید من آن را قبول ندارم چرا که بنا به فحوای این روایات، حکم خدا را کوچک شمرده است.”
با اینهمه بعد از آغاز مذاکرات هستهای و عقبنشینی آشکار جمهوری اسلامی، متحدان آیتالله خامنهای، مردم را متهم کردند که حاضر به اطاعت از ولی خود نبودهاند. بیست و چهارم مرداد ماه گذشته حجتالاسلام علی سعیدی، نماینده آیتالله خامنهای در سپاه پاسداران با تاکید بر اینکه برخی مردم عضو حزب باد هستند، و اینکه “جامعه ما در اشتباهات بسیاری بسر میبرد”، تاکید کرده بود: “رهبری در اداره امور جامعه مواضعی دارد که باید همگان این مواضع را رعایت و اجرا کنیم، ولی متأسفانه وقتی ایشان مثلا درباره ضرورت حضور در انتخابات مطلبی را عنوان میکند، افرادی پیدا میشوند که در انتخابات شرکت نمیکنند.” سعیدی یکبار هم با تاکید بر اینکه مشروعیت خامنهای از جانب خداست و مردم تنها میتوانند در مقبولیت او نقش داشته باشند، گفته بود: “ولایت به طور تام انشا شده و آنچه معلق است پشتیبانی مردم بوده که برای تحقق ولایت ضرورت پیدا میکند.” او اضافه کرده بود: “باید همطرازی اختیارات ولیفقیه با امام معصوم در جامعه را بپذیریم همانطور که همطرازی در ماموریتها نیز برقرار است و همسانی در تبعیت نیز ضرورت دارد.”
چند روز بعد و در چهارم شهریور ماه، حجتالاسلام عبدالله حاجصادقی، جانشین نماینده “ولی فقیه” در سپاه پاسداران تاکید کرد که مردم ایران باید شکرگزار باشند که “نعمت بزرگ ولایت” بر سر آنهاست. او گفته بود: “وجود ولایت و رهبری در نظام مقدس اسلامی نعمتی عظیم از سوی باری تعالی برای مردم است” و “باید مردم ایران اسلامی همواره شکرگزار نعمت بزرگ ولایت باشند.” حجتالاسلام عبدالله حاجصادقی اضافه کرده بود: “شکر نعمت ولایت فقیه نیز فهمیدن درست ولایت و اجرای به موقع فرامین او است.”
مشابه این سخنان، توسط دیگر حامیان خامنه ای هم بیان شده است. حتی یکبار آیتالله مصباح یزدی اعلام کرد که مردم لیاقت رهبری خامنهای را ندارند و اضافه کرد: “خدا را شاهد میگیرم جامعه ما لیاقت چنین رهبری را ندارد. ایشان بالاترین مراتب مدیریت را در جامعه دارد و بزرگترین دشمنان جامعه کسانی هستند که در زمینه تضعیف ولایت فعالیت میکنند.”
با اینهمه عقبنشینی آیتالله خامنهای در جریان مذاکرات هستهای که خودش آن را “نرمش قهرمانانه” نامید، به معنی عدم پشتیبانی مردم از برنامه “نظام” تلقی شده بود. در انتخابات ریاستجمهوری تابستان سال ۱۳۹۲، دو رویکرد کاملا متفاوت به برنامه هستهای در برابر هم قرار گرفتند و در نهایت حسن روحانی که معتقد به تعامل با غرب بود پیروز شد. این پیروزی به معنی شکست برنامه مورد حمایت آیتالله خامنهای تلقی شد. پس از آن بود که حتی نگرانی از “قرار گرفتن مردم در مقابل نظام” آشکارتر مطرح میشد. برای نمونه حجتالاسلام سیدابراهیم رئیسی دادستان کل کشور اواخر مرداد ماه گذشته، در یک جلسه عمومی اعلام کرد: “امروز دشمن با ایجاد شبهه و تردید میخواهد مردم را در مقابل اسلام و نظام قرار دهد و این حرکت بزرگ را از بین ببرد. هوشیاری و بصیرت یک ضرورت است و میتوان با همین بصیرت هدف دشمن را خنثی کرد.”
حتی آیتالله سیدعلی خامنهای هم یکبار در اواخر تیرماه گذشته و بعد از توافق هستهای گفته بود: “به دستور امیرمؤمنان، باید از لغزشها و خطاهای مردم گذشت کرد، البته به جز مواردی که حدود الهی زیر پا گذاشته میشود و یا پای محاربه با اسلام و حکومت اسلامی در میان است.” در آن زمان، این سخنان به معنای شکایت او از عدم حمایت مردم تلقی شد. در واقع خامنهای اعلام میکرد که از “لغزشها و خطاهای مردم” و اینکه حاضر به پیروی از خواسته او نشدهاند، گذشت کرده است!
حکومت اقلیت باید حفظ شود
در حالی که آیتالله خامنهای و متحدان او میدانند که رای و حمایت مردم را ندارند، پافشاری آنها برای حفظ قدرت، به بهانه حفظ حکومت اسلامی صورت میگیرد. حدود دو دهه پیش، آیتالله مصباح یزدی گفته بود: “وقتی حکومت حق تشکیل شد، مادامی که یار و یاور دارد، رئیس حکومت باید از نظام دفاع کند. پس از تشکیل حکومت اسلامی صحبت از رفراندوم، رای اکثریت و این حرفها برای تغییر حکوت اسلامی نیست. چون وقتی حکومت حق و الهی تشیکل شد باید از آن دفاع کرد، کار تا هر جا بکشد برای حفظ حکومت کمیت ملاک نیست. ملاک این است که تعداد ی ازافراد از امام(ع) یا ولایت فقیه مشروع حمایت کنند که بتوانند حکومت را حفظ کنند. گاهی ممکن است با ۹۰ درصد، گاهی با ۸۰ درصد و گاهی با ۵۰ یا ۴۰ درصد. او مامور است که حکومت اسلامی را حفظ کند.” [روزنامه ایران، ۱۰ آذر ۱۳۷۹]
اظهارات مصباح یزدی که در واقع نظریهپرداز حکومت آیتالله خامنهای محسوب میشود، همان چیزی است که در این سالها عملی شده و “اراده مردم” و رای و خواسته آنها، هیچگاه با نظریه “ولایت فقیه” قابل جمع نبوده است.
این سخنان البته تنها نظریه شخصی مصباح یزدی نیست. آیتالله جنتی، دبیر شورای نگهبان هم در دیماه سال ۱۳۹۲ گفته بود: “حفظ نظام جمهوری اسلامی برعهده کسانی است که خدمتگزار برای خدا باشند، و لو اینکه در اقلیّت باشند. بنابراین باید با بصیرت افزایی، بتوانیم مردم را توجیه کنیم.”
حفظ حکومت در حالی که حاکمان در اقلیت قرار گرفتهاند، دستورالعملی است که از دهه هفتاد مورد توجه قرار گرفت. از همان زمان بود که دیگر امیدی به حمایت مردم وجود نداشت.
آیتالله مصباحیزدی یکبار هم درباره حق رای مردم در جمهوری اسلامی اعلام کرد: “در حکومت اسلامی رای مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن “رضایت ولایت فقیه” است .اگر در جمهوری اسلامی تا کنون سخن از انتخابات بوده است، صرفا به این دلیل است که ولی فقیه مصلحت دیده است فعلا انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود. ولی فقیه حق دارد و می تواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلا به رای مردم مراجعه نشود انتخاب کند . مشروعیت حکومت نه تنها تابع رای و رضایت ملت نیست، بلکه رای ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد.” [هفته نامه پرتو۷/۱۰/۱۳۸۴]
در این صورت، اقلیت برای تداوم حکومت چه راهی در پیش خواهد داشت؟ اواخر آذرماه سال ۱۳۹۲، آیتالله محسن اراکی، دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، آشکارا اعلام کرد که “زور و تطمیع و تهدید” هم بخشی از روند اعمال حاکمیت اسلامی خواهد بود. او گفته بود: “یک پایه حکومت و نهاد حاکمیت، مشروعیت و پایه دیگر آن قدرت یا اعمال حاکمیت است؛ بنابراین اگر حاکمیتی مشروعیت داشته باشد، باید پذیرش نیز داشته باشد که این پذیرش از راههایی همچون زور، تطمیع، تهدید یا سویههای استدلالی و اغنایی انجام میشود.” او اضافه کرده بود: “نقش مردم نقش فاعلی است نه نقش مشروعیت بخشی.”
بر اساس این تفسیر، از آنجا که مشروعیت حکومت اسلامی از جانب مردم نیست، “اعمال حاکمیت” از راههایی چون ” زور، تطمیع و تهدید” هم ممکن است.
این نظریه، همان چیزی است که دو دهه پیش از آن و همزمان با آشکار شدن وضع حکومت اقلیت در ایران، توسط گروههای فشار در ایران حمایت شد. حجتالاسلام محمد پروازی، از بنیانگذاران انصار حزبالله، اواخر دهه هفتاد، درباره طرز تفکر گروههای تندرو داخل حکومت گفته بود: “یک روز یکی از سرکردگان جناح راست گفت بقای انقلاب در چیست؟ گفتم در پیوند حکومت با مردم. […] ایشان گفت ما بچههای سپاه نشستیم و بحث کردیم و آقای خامنهای نیز با ما همعقیده است که راز بقای نظام در ایجاد رعب و وحشت در مردم است. خیلی زیبا تحلیل میکرد، گفتم: تحلیل شما زیباست اما مرده شوی نتیجهگیریتان را ببرد. گفت: اگر ما مردم را ول کنیم، براساس طبیعت حرکت میکنند و آزادی میخواهند. ما باید مردم را با توسری به سوی اسلام ببریم. در فقه داریم که حرکت به سوی معرفت قسری است با زور اسلحه و پسگردنی و زندان،امکانپذیر است.”
به این ترتیب، مردم نه تنها حقی برای اعمال حاکمیت خود ندارند، بلکه “ولیفقیه” مجاز است که به جای آنان هم تصمیم بگیرد و مردم را به سوی بهشت ببرد. تبدیل جمهوری اسلامی به استبداد آشکارتر از آن بود که پنهان شود و البته این استبداد به زبانهای گوناگونی مطرح میشد. برای نمونه آیتالله عبدالمحمود عبداللهی، نماینده اصفهان در مجلس خبرگان رهبری اوایل آذرماه گذشته اعلام کرد: “جمهوری اسلامی بر مبنای حاکمیت خداست؛ در حالی که در نظام سکولار، اساس مشروعیت قانونگذار به مردم است.” او اضافه کرد: “رأی مردم در جمهوری اسلامی ابتکار نظام بود چون جمهوری اسلامی برای مشروعیت نیازی به رأی مردم نداشت.”
در نمونهای دیگر، و در بهمن ماه سال ۱۳۹۲، حجتالاسلام علیرضا پناهیان از نزدیکان بیت رهبر جمهوری اسلامی طی سخنانی گفت: “اصلاً ولایت همین اختیار تو را میخواهد و دادن اختیار سخت است. به عنوان مثال اگر کسی بخواهد از خانۀ شما استفاده کند، در اختیار او قرار میدهید تا مثلاً روضه یا مراسم دیگری در آن برگزار کند ولی سند آن را به نام فرد تقاضاکننده نمیزنید. این فرق اطاعت و ولایت است. کسی که ولایت را میپذیرد، خودش را وقف کرده است و اختیار خود را به طور کامل به «ولی» داده است.”
ولی فقیه در واقع اختیار کامل مردم را طلب میکند. با چنین رویکردی، ردصلاحیت نامزدهای مخالف و منتقد درانتخابات از یک طرف و دعوت مردم -حتی مخالفان- به شرکت در انتخابات، چندان هم بیمعنی نیست. حداقل به همان اندازه همراهی ولایت فقیه و جمهوریت، میتواند معنی داشته باشد. به نظر میرسد که تفسیر آیتالله مصباح یزدی از جمهوری اسلامی، دقیقترین تصویر آن است: “انتخابات” نمایشی است که برای زینت “نظام” طراحی شده و کارکرد دیگری ندارد.