هفت روز هفت یادداشت؛ از ابطال آرای مینو خالقی تا قصاص نورانی (ابراهیم نبوی)
ابراهیم نبوی
از این هفته، ستون طنز سیاسی «هفت روز هفت یادداشت» در مورد اتفاقات سیاسی روز که طبعا بخش مهم آن شامل موضوعات مرتبط با حقوق و آزادیهای مدنی و سیاسی است و حداقل پنجاه درصد مطالب با دو برادر لاریجانی رابطه دارد را بر روی وبسایت کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران می توانید بخوانید و از این همه اتفاقات طبیعی که می افتد اصلا تعجب نکنید.
یک، رد صلاحیت مینوخالقی بعد از انتخاب شدن
یک، هرچه فکر می کنم این یکی ته حماقت است، یک دفعه یک دسته گل جدید را طرف از آستینش در می آورد، که به هر چه قبلا کرده و گفته بود، رودست می زند. تا حالا رد صلاحیت مخالفین را داشتیم، رد صلاحیت موافقین را هم داشتیم، رد صلاحیت دسته جمعی زنان را داشتیم. رد صلاحیت دو روز قبل از انتخابات را هم داشتیم، ولی این خانم مینو خالقی تایید صلاحیت شده، انتخاب شده، رای هم آورده، اسمش هم اعلام شده، بعد کاشف به عمل می آید که وقتی بچه بوده با سنگ شیشه همسایه را شکسته، آن وقت یک هفته بعد از انتخابات شورای نگهبان نماینده منتخب را رد صلاحیت می کند. آش اینقدر شور بود که استانداری اصفهان و وزارت کشور و تعداد زیادی از نمایندگان مجلس زیر بار این ماجرا نرفتند، ولی فعلا که مرغ آقای جنتی کلا یک پا دارد. لامروت ها صبر هم نمی کنند که مثلا موقع تائید اعتبارنامه، اعتبارش را رد کنند. آن هم بخاطر چی؟ بخاطر اینکه شایع شده که طرف دوهزار سال قبل در خارج از کشور با یکی دست داده. بقول علی مطهری هیچ معلوم هم نیست درست باشد یا نباشد. اصلا گیریم دست داده، یعنی شما وقتی تایید صلاحیت می کنید، اطلاعات ندارید؟ یعنی این همه رد صلاحیت با همین اطلاعات ناقص است؟ فقط مانده دو سال دیگر وکیل مجلس را بخاطر اینکه سرپایی جیش کرده، بعد از دو سال رد صلاحیت کنند.
دو، عفو زندانیان شامل چه کسانی می شود؟
آقای صادق لاریجانی نامه نوشته که به مناسبت دوازده فروردین تعدادی از زندانیان عفو بشوند، رهبری هم با عفو این گروه از زندانیان موافقت کرده. البته بیخودی یا زیادی ذوق زده نشوید، طبیعی است هر زندانی که آزاد بشود، یا زندانش کم بشود، آدم خوشحال خواهد شد، ولی عفو زندانیان شامل بعضی از جرایم نمی شوند.
یک، سرقت مسلحانه و روزنامه نگاران
دو، قاچاق اسلحه و روزنامه نگاران
سه، قاچاق مسلحانه و نویسندگان زندانی
چهار، آدم ربایی و تجاوز و شاعرانی که غزل مدرن می گویند
پنج، اقدام علیه امنیت داخلی و خارجی کشور که بطور خلاصه شامل همه مخالفان سیاسی می شود.
شش، متهمان اسیدپاشی اصلا آزاد نمی شوند، البته دستگیر هم نشده اند.
هفت، دایر کردن مراکز فساد و فحشاء( یعنی هر مهمانی و پارتی یا هرجا کنسرت موسیقی برگزار شد.)
هشت، پولشویی، اخلال در نظام اقتصادی، اختلاس و ارتشاء بدون هماهنگی با دولت.
سه، روشنگری با توپ، تانک، مسلسل
طبق قانون سپاه حق دخالت در سیاست را ندارد، اتفاقا آن قسمتی هم که اصلا حق ندارد، همان قسمت انتخابات است. البته منظورمان از قانون، حقوق بشر و قوانین جهانی و قوانین منطقی نیست، همین قانون اساسی جمهوری اسلامی و همان حرف هایی که همان رهبر « هیچ» زده بود. بابا جان! دخالت سپاه در انتخابات یعنی حکومت نظامی. حالا سپاه می گوید ما موظفیم انقلاب را حفظ کنیم، البته ما که الحمدالله کلا بی خیال انقلاب شدیم، ولی چطوری است که کلیه اعضای شورای انقلاب، خانواده بنیانگذار انقلاب، کابینه اول انقلاب، همه شان رفتند زباله دانی تاریخ، اصلا چی باقیمانده که سپاه می خواهد حفظ اش کند؟ اصلا به فرض که بخواهد حفظ اش کند، این چه ربطی دارد به اینکه آقای علی سعیدی نماینده رهبری در سپاه حکم نورانی بدهد که: « سپاه در مورد انتخابات آینده به روشنگری می پردازد.» خیال مان راحت شد، حالا دیگر تکلیف مردم معلوم است. همین که سپاه بگوید به کی رای ندهید، ملت می فهمند به او باید رای داد. اصلا چطور است انتخابات توی پادگان ها برگزار شود و مردم رای شان را بریزند توی تانک، بعد هم نتیجه را با خمپاره پرت کنند وسط میدان توپخانه؟
چهار، اعتراض مهمانداران ایرفرانس به حجاب
البته که قانونی وجود دارد که اگر یک شرکت هواپیمایی خارجی مثل ایرفرانس یا لوفت هانزا می خواهد به ایران یا عربستان سعودی سفر کند، مهمانداران زن قوانین حجاب را طبق توافق با آن کشور رعایت می کنند. تا اینجای کار بالاخره طبیعی است. مهمانداران زن فرانسوی هفته قبل اعتراض کردند که اگر ایرفرانس که هشت سال سفرهایش را به ایران تعطیل کرده بود، می خواهد دوباره این پروازها را از سر بگیرد، مهماندارانی که با حجاب مخالفند، حق دارند به ایران نروند. ظاهرا اگر آنها از این سفر خودداری کنند، جریمه می شوند یا در پرونده شان مشکل پیش می آید. ولی از همه اینها گذشته، این قانون هم جالب است که جمهوری اسلامی مهمانداران زن خارجی را مجبور می کند که در محدوده هوایی ایران حجاب داشته باشند، و بیرون محدوده هوایی هم کت و دامن شان نباید تنگ باشد. یک دفعه دیدی بخشنامه هم کردند که از این به بعد مهمانداران زن خارجی موقع ازدواج باید رضایت ولی شان را که همان سازمان هواپیمایی جمهوری اسلامی است جلب کنند، یا افرادی که در کوچه سفارت ایران در فرانسه زندگی می کنند، موقع رد شدن از جلوی سفارت باید حجاب شان را حفظ کنند. اگر همچین قانونی تصویب شد، اصلا تعجب نکنید، پیشنهاد می کنم که کلا از تعجب کردن در جمهوری اسلامی خودداری کنید، برای خودتان که هیچ، برای قلب تان هم خوب نیست.
پنج، چرا انتخابات الکترونیکی بد است؟
شورای نگهبان برای هفت هزارمین بار با برگزاری انتخابات الکترونیکی مخالفت کرد. لابد خیال می کنید دلیل اش این است که شورای نگهبان فکر می کند که چون کامپیوتر حزب اللهی نیست و احکام نورانی اسلام را نمی فهمد و بلد نیست که اگر دو دوتا شد چهار تا، برای حفظ ارزشهای اسلامی باید اعلام کند دو دوتا می شود ۴۵۶۷۶۵ نفر، بنابراین این رای را باطل کن، آن یکی را باطل کن که احمد جنتی به زور دگنگ ته جدول باقی بماند و به زباله دانی تاریخ پرت نشود. البته دلایل کافی وجود دارد که انتخابات الکترونیکی مخالف احکام نورانی اسلام است. اولا بخاطر اینکه کامپیوتر در عرض دو صدم ثانیه رای مردم را جمع می بندد و این طوری نمی شود که یک میلیون رای را سه ساعته بشمرد، صد هزار تا را یک هفته کششش بدهد، دوم اینکه برای کامپیوتر « حداد عادل» و « محمدرضا عارف» با هم فرقی ندارند، « عادل» می شود تعدادی صفر و یک، « عارف» هم می شود تعدادی صفر و یک دیگر، و هی نمی شود اینها را با هم قروقاطی کرد و یک دفعه حدادعادل را مصلحت چپان کرد به مجلس. سوم هم اینکه چه ولی فقیه حکم بدهد، چه حکم ندهد، دو خط موازی در کامپیوتر به هم نمی رسند، حتی به اذن ولی امر، باز هم دلیل می خواهید یا همین ها بس است؟
شش، قصاص نورانی و هاله نور
یعنی زمان می برد که بخواهیم درک کنیم که جمله آقای جواد لاریجانی که قصاص حکمی « نورانی» است، یعنی چه؟ یا مثلا همین حرفی که امام جمعه آبیک قزوین زده بود که بدحجابی دهن کجی به احکام نورانی اسلام است. اصلا آدم نمی فهمد چرا همه قوانین را با رفتارهای کودکانه تعریف می کنند. طرف قانونی را اجرا نکرده، می گویند « دهن کجی» کرد، یا می گویند: این « ریشخند کردن» احکام اسلام است، یا روزنامه وطن امروز اجرای برجام را « انجام فریضه واجب « سُک سُک» دانسته، کلا به نظر می رسد که این علمای اسلام همه شان فکر می کنند توافق هسته ای، یا اجرای حقوق بشر، نوعی بازی سک سک و گرگم به هواست. از این گذشته، آدم نمی فهمد این احکام قصاص کجایش نورانی است؟ البته وقتی آدم می شنود که قرار است برای قصاص اسیدپاشی، طرف اسید بپاشد توی صورت مجرم تا عدالت رعایت شود، برق از آدم می پرد، ولی حالا این پریدن برق باعث شود نوری هم تولید شود، معلوم نیست. یعنی کلا داریم یاد می گیریم که هر وقت یکی بی عرضه بود و بلد نبود کاری بکند، « هاله نور» دارد، و اگر حکمی مستدل و قانونی نبود « نورانی » است و اگر زنی مجبور بود حجاب سرش کند، این به دلیل اجرای احکامی است که نورانی است و چهل سال است نورش چشم همه مان را کور کرده.
هفت، تشویش ساختار شکنانه مسوولان عالی نظام
طرف خودش رئیس شورای تشخیص مصلحت است، می گویند مصلحت خودش را تشخیص نمی دهد. آن یکی مثل روحانی رئیس شورای امنیت ملی است، محسنی اژه ای می گوید « تشویش اذهان عمومی از سوی مسئولان عالی نظام جرم است.» یعنی اگر طرف خودش مسئول امنیت است، ولی نمی فهمد که سخنانش جرم است، پس این نمکدان گندیده را توی سر کی باید زد؟ لابد قرار است محسنی اژه ای دو تا گاز هم از روحانی بگیرد تا به او حرف زدن یاد بدهد. گفتم گاز، یاد عیسی سحرخیز افتادم، مهدی سحرخیز گفته عکس های پدرم را که دیدم شوکه شدم. عیسی سحرخیز در این عکس ها به شدت وزن کم کرده بود و حالش بد به نظر می آمد. یعنی واقعا اگر مردم عادی حق حرف زدن ندارند، روزنامه نگار هم حق حرف زدن و نوشتن ندارد، نماینده مجلس هم که یا حرف حسابی می زند و مثل مطهری کتک می خورد، یا مثل کودک زاده عربده می کشد و فحاشی می کند و جایزه اصولگرای سال را می گیرد، رئیس جمهور اسبق هم که کلا ممنوع البیان و ممنوع التصویر و ممنوع الحیات است. رئیس جمهور هم که خودش مسئول حفظ امنیت است، بلد نیست حرف بزند و بقول رئیس دیوان عدالت اداری « حرف های ساختار شکنانه» می زند. پس کی حق دارد حرف بزند؟ بابا! این طرف خودش ساختار است، این چطوری ساختار شکنی می کند؟