هفت روز، هفت یادداشت: وقتی آنچه مقامات سپاه میگویند از آنچه من میگویم طنزش بیشتر است! (نوشته ابراهیم نبوی)
هفت روز-هفت یادداشت ابراهیم نبوی
تجاوز فرهنگی دشمن
این علمای اسلام هم دائم دارند با عبارت « … فرهنگی» مسابقه جمله سازی برگزار می کنند. یکی می گوید « شبیخون فرهنگی»، یکی می گوید: « تهاجم فرهنگی»، یکی می گوید: « نفوذ فرهنگی» یکی می گوید: « تجاوز فرهنگی». آیت الله صدیقی امام جمعه تهران گفته است که « اختلاط دختر و پسر در دانشگاهها تجاوز فرهنگی و یک غارت است.» این جمله در کشوری گفته می شود که هشتاد سال است در دانشگاههایش از همان آغاز تشکیل دانشگاه، و سی و هفت سال است که پس از آغاز انقلاب جز یکی دو دانشگاه مخصوص دختران همیشه دانشگاههای ایران مختلط بوده است. به نظرم می رسد که آیت الله صدیقی که در دانشگاه تهران هر هفته نماز جمعه می خواند، احتمالا خبر ندارد که در همه این سالها که فکر می کرد دانشگاه تهران نمازخانه شهر تهران است، در همان محل برگزاری نماز جمعه در سایر روزهای هفته دانشگاه مختلط بوده. اصلا فرض کنیم که اختلاط دختر و پسر در دانشگاه کار بدی باشد، این موضوع چه ربطی به تجاوز دارد؟ و اصولا این امام جمعه محترم انگار خبر ندارد که بیست درصد جمعیت کشور فارغ التحصیل دانشگاههایی هستند که بیش از ۹۰ درصد آنها مختلط بوده است. یعنی از هر پنج نفر ایرانی حداقل یک نفر در محیط تجاوز فرهنگی درس خوانده اند. یعنی باید به این امام جمعه چه چیزی گفت؟
کیم کارداشیان و اینستاگرام
تصویری که بعضی از علمای اسلام از جهان دارند، کمابیش شبیه روستای پدریشان است، وقتی می گویند جهانیان باید بدانند، فکر می کنند سر قنات «علی آباد» ایستادند و کدخدا هم کنارشان است و دارند برای عینعلی و حسنقلی حرف می زنند. از یک طرف موحدی کرمانی هفته قبل گفته است: «در اینجا از تریبون نماز جمعه به دنیا و کشورها اعلام میکنم پولهایتان را از بانکهای آمریکا بیرون بکشید…» یعنی حضرت آیت الله فکر می کند مردم جهان همه شان ظهر جمعه همه گوش به رادیو تهران نشستند و نماز جمعه را که به همه زبانهای زنده و مرده جهان همزمان در حال پخش است، گوش می کنند و همهشان منتظرند که ایشان حکم بدهد و پوهایشان را از بانکهای آمریکا بیرون بکشند. اصلا هم فکر نمی کند، به فرض که همین فردا جهانیان این همه پول را از بانکهای آمریکا بیرون کشیدند، آن را کجا بگذارند؟ اصلا فکر هم نمی کند که دو سال است بابک زنجانی در زندان جمهوری اسلامی است و ممکن است اعدام شود، بازجو به او میگوید پولی را که دزدیدی و در حسابت داری، پس بده و طرف گوش نمی کند. بعد آقای موحدی کرمانی به مردم جهان، اعم از آمریکا و اروپا و بقیه جهانیان اعلام کرده پولهایتان را از بانکهای آمریکا بیرون بکشید.
از آن طرف آقای مصطفی علیزاده، سخنگوی مرکز بررسی جرائم سازمان یافته سایبری سپاه اعلام کرد: «خانم کیم کارداشیان یک مدل جدی در حوزه لباس است و مدیرعامل اینستاگرام به او می گوید این را بومی کن. بومی کردن مدل ها در دستور کار است. قطعا پشتیبانی مالی جدی صورت می گیرد. ما با تقسیم نقش جدی با این موضوع روبرو هستیم.» یعنی طرف فکر می کند که اینستاگرام هم مثل ثبت احوال فلان شهرستان یک مدیرکل دارد که او می تواند به کیم کارداشیان دستور بدهد و کیم کارداشیان هم به عنوان مدل جدی در حوزه لباس، مدل های لباس را بومی می کند. فرض کن مدیر اینستاگرام همین نقشه را داشته باشد و فقط بخواهد آن را برای کیم کارداشیان توضیح بدهد. واقعا فکر می کنید در زمانی کمتر از بیست سال طول می کشد که همین موضوع را به کیم کارداشیان تفهیم کنند؟ ممکن است اگر به او بگویند لباس ات را دربیاور، بتواند این کار را انجام دهد، ولی این که بگویند لباس ات را بومی کن، که فقط پنج سال طول می کشد باور کند یک دیوانه در یک جای کره زمین فکر می کند که او بفرض اینکه بخواهد یا بفهمد، چنین فکری را در موردش می کند.
چنین موجودی به اسم برادر علیزاده با این نبوغ شکوفا مثل آب خوردن تصمیم گرفته و ۵۸ نفر کاربر اینستاگرام را به دلیل اینکه مدل لباس هستند، ۵۱ نفر را به عنوان طراح لباس و مالک مزون لباس، ۵۹ نفر را به عنوان عکاس و آرایشگر دستگیر کردند و ماههاست در حال پیگیری هستند که احتمالا دو میلیون کاربر اینستاگرام را به اتهام لایک کردن و فالو کردن آنان دستگیر و محاکمه کنند. من هیچ حرفی ندارم، ولی اگر من به عنوان طنز نوشته بودم که مسئول یک بخش رسمی سپاه همین جمله سردار علیزاده را درباره کیم کارداشیان گفته است، شما نمی گفتید برای چی این همه اغراق می کنی و فکر می کنی مسئولان سپاه و مدیران امنیتی و ارتش سایبری احمق اند؟ یعنی تا این حد؟ خدایا! چرا من؟ چرا اینجا؟
نجس ها
بخش مهمی از مشکلات بشریت حل شد، به دنبال انتشار عکس فائزه هاشمی در کنار یکی از بانوان بهائی زندانی که برای مرخصی به خانه اش آمده بود، وب سایت های امت شهیدپرور اصولگرای همیشه در صحنه فتوای رهبر جمهوری اسلامی را در مورد بهائیان منتشر کردند، در این فتوا آمده است: « بهائیان نجس و دشمن دین و ایمان شما هستند، پس فرزندان عزیزم جدا از آنها بپرهیزید.» فائزه هاشمی در توضیح دلیل پرهیز نکردنش از ملاقات با فریبا کمال آبادی گفت: « حیوان که نیستیم، برای چی با دوستم ملاقات نکنم.»
نه سازش، نه تسلیم، نبرد با رکسانا
آمارهای منتشر شده نشان میدهد که ۱۵ درصد از طلاقها در ایران بخاطر دخالت خانوادههاست، ۱۵ درصد دیگر هم بخاطر عدم رعایت شروط ازدواج است، ۸ درصد بخاطر ترک زندگی است، ۷ درصد بخاطر اعتیاد است، ۴ درصد بخاطر فقر و ۳ درصد بخاطر خشونت، بقیه عوامل هم کلا ۳ درصد میشوند. یعنی وقتی جمع می بندید می توانید بفهمید که کلا دلایل طلاق ۵۵ درصد است. اصلا شوخی نمی کنم، به آمارهای مختلفی که داده می شود مراجعه کنید. متوجه می شوید که دلایل طلاق که در آمارهای منتشره می خوانید، غالبا فقط شامل ۵۰ تا ۶۰ درصد طلاقها میشود.
نکته دیگری هم که از آمارهای طلاق که توسط مراکز مختلف ارائه می شود، می توان نتیجه گرفت، این است که آمارها براساس غیرت، توجه به تهاجم فرهنگی، توجه به تحریم اقتصادی، مشکلات اینستاگرام، دوری از سیاه نمایی، توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری، نقش ازدواج در اسلام، ضرورت افزایش فرزند برای آینده شیعیان و توجه به اصلاحات یا اصولگرایی کاملا متفاوت است. در بعضی از آمارها رابطه جنسی با افراد دیگر و خیانت دلیل ۴۹ درصد طلاق هاست، اما در یک آمار دیگر رابطه نامشروع و خیانت فقط عامل ۱/۲ درصد طلاق هاست. در این جا می توانیم پی ببریم که آمارها توسط یک انسان طرفدار خانواده و مخالف با انحرافات اخلاقی خیانت ارائه شده است. در بعضی از آمارها بیشترین سن طلاق در سنین زیر ۲۰ سال یا ۲۵ تا ۳۰ سال عنوان می شود. اغلب این آمارها به نظر می رسد که توسط دشمنان رهبر معظم جمهوری اسلامی تهیه شده و این عنصر مزدور و پلید هیچ توجهی به فرمایشات رهبری مبنی بر توجه به ازدواج در سنین پائین و سخت نگرفتن در ازدواج ندارد و به همین دلیل چنین آمارهایی ارائه می شود. اما درست سه روز بعد از چنین آماری یکباره آمار دیگری منتشر می شود که نشان می دهد که عامل اصلی طلاق لایک کردن و کامنت گذاشتن در فیسبوک است.
اما از همه اینها گذشته، دلایل ثابت طلاق در اغلب آمارها شامل مواردی است مانند « عدم تفاهم و توافق اخلاقی»، « ناسازگاری و عدم سازش»، « بداخلاقی و بدرفتاری»، « خشونت»، « فقر و اعتیاد و بیکاری»، « نداشتن مهارت در برقراری رابطه جنسی با همسر»، « سوء ظن»، « عدم آشنایی با همسر قبل از ازدواج».
توضیح بدهم که من اصولا از آدمهایی که همه چیز را به سیاست ربط می دهند بدم میآید، ولی بیشتر از آن از کسانی بدم میآید که باعث شده اند که همه چیز به سیاست ربط پیدا کند. به همین دلیل است که نمیخواهم بگویم که همه دلایل طلاق و مشکلات اجتماعی کشور حکومت و دولت است، ولی اصلا من هم نخواهم بگویم، وقتی ۹۰ درصد موسسات اقتصادی زیر نظر دولت باشد، کدام دیوانه ای می پذیرد که عامل بیکاری دولت نباشد؟ اصلا فرض می کنید همین الآن رئیس جمهور گینه بیسائو شخصا دستگیر شود و اعتراف کند که عامل اصلی طلاق در ایران است، آیا کسی به حرف او گوش می کند؟ به همین دلیل است که من از شما می خواهم به این پنج موضوع توجه کنید:
یک، وقتی حکومت ده سال است که موضوع تفکیک جنسیتی را اجرا می کند و گشت نسبت و گشت ارشاد و گشتهای مختلف دیگر تا فیهاخالدون ماشینهای ملت را هم میگردند، این دخترها و پسرها در کدام قبرستان بقیعی باید با هم ملاقات کنند و با هم آشنا بشوند که یکی از عوامل مهم طلاق در کشور «عدم آشنایی زوجین قبل از ازدواج» نباشد؟
دو، وقتی ده سال است که آیت الله خامنه ای، محمود احمدی نژاد، محسن قرائتی، آیت الله جنتی و غیره، هفتهای هشت روز و روزی سی ساعت تلاش جانکاه به خرج داده اند که دخترها و پسرها هنوز بیست ساله نشده ازدواج کنند و بلافاصله بچه دار شوند و نهضت فرزندآوری راه بیاندازند، چرا باید از اینکه طلاق زیر ۲۰ سال و زیر سی سال است، تعجب کرد؟ چرا باید تعجب کرد که اغلب طلاق ها با وجود یک یا دو فرزند اتفاق می افتد؟
سه، وقتی که دو سال است تنها توافق سیاسی و آشتی تاریخی ایران در ۳۷ سال گذشته میان ایران و آمریکا صورت گرفته و با گذشت دو سال از جریان توافق و سازش میان این دو کشور تمام امامان جمعه، سپاه، نمایندگان مجلس سابق، روسای قوه قضائیه همه با « توافق»، « سازش» و « آشتی» و « برجام» مخالفند، و از آن مهم تر اینکه با هر گونه « آشتی ملی»، « سازشکاری»، « وفاق» و « چشم پوشی از اشتباهات دیگران» و « برجام ۲» مخالف هستند، چه تعجبی دارد که فکر کنیم عامل اصلی طلاق در کشور « عدم تفاهم و توافق اخلاقی» و « ناسازگاری و عدم سازش» است.
چهار: وقتی که رهبر کشور و پیروانش بیست سال است به استکبار جهانی، عناصر فرهنگی خودفروخته و خائن، علوم انسانی، نخبگان فرهنگی، نفوذی های دشمن، نفوذ غرب در سینما، جریان انحرافی در شعر مدرن، مدلینگ و آرایش در اینستاگرام، کیم کارداشیان، جورج سوروس و احمد شهید « سوء ظن» دارند و «مشکوک» هستند و «می خواهند دفتر تلفن و گوشی شان را چک کنند» چه چیز عجیبی است که فکر کنیم یکی از مهمترین عوامل طلاق سوء ظن و شک زوجین نسبت به همدیگر است. وقتی علی آقا رهبر کشور با اکبر آقا کسی که او را « نشانده» است و چهل سال با هم حال و حول کردند، ده سال است در طلاق عاطفی به سر می برد و قرارهای دیدار هفتهای یک بارش را هم لغو کرده، اصولا یعنی چی اون وقت؟
پنج: یعنی من باید توضیح بدهم که عامل اصلی اعتیاد، بیکاری، فقر و بحرانهای روحی و روانی، رئیس جمهور گینه بیسائو و باسن کیم کارداشیان و بنیاد جورج سوروس و خط حمله بارسلونا نیست؟
یعنی آدم باید سرش را به کدام دیواری بکوبد که روی آن ننوشته باشد « نه سازش، نه تسلیم، نبرد با رکسانا»؟
کنسرت شهرام ناظری در نیشابور
کنسرت شهرام ناظری در شهر نیشابور، شهر ابوالوفای بوزجانی، ابوالحسن باخرزی، ابوالفتوح رازی، ابوالفرج رونی، ابوحامد غزالی، ابوسعید ابی الخیر، عمرخیام نیشابوری، فریدالدین عطار نیشابوری، نظیری نیشابوری، شریف نیشابوری، یغمای نیشابوری، ادیب نیشابوری، فرخ تمیمی، فریدون جنیدی، محمدرضا شفیعی کدکنی و پرویز مشکاتیان لغو شد. مولانا درباره عطار نیشابوری قرنها قبل گفته بود: «هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.» محمدرضا شفیعی کدکنی هم دهها سال قبل در کتاب « در کوچه باغ های نشابور» سروده بود: «چو از این کویر وحشت/ به سلامتی گذشتی/ به شکوفه ها به باران/ برسان سلام ما را» بعد از انتشار خبر لغو کنسرت شهرام ناظری خیلی دقیق و روشن و مشخص گفت: «متاسفم». محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت گفت: «روحانی با لغو مجوز قانونی کنسرت ها مخالف است.» ملت گفتند: «چشم، حتما، از این به بعد دیگر کنسرت ها را لغو نمیکنیم، تا حالا هم چون خبر نداشتیم این کار را کردیم.»
خنگ و خنگ تر
اسمش معینی بود، اسم کوچکش یادم نیست، ولی می دانم که به اتهام سرقت مسلحانه با لباس سپاه زندانی شده بود. در سالن شش زندان اوین او را دیدم، نشسته بود در کنار پنج شش زندانی دیگر و داشت تریاک می کشید. من با وجود اینکه از دود تریاک آزار می کشم، ولی تحمل می کردم، چاره ای هم نبود. فقط دو سه اتاق از سالن شش به زور زندانیان فرهیخته ای که غالبا به اتهام فساد اقتصادی زندانی بودند، برای کشیدن تریاک ممنوعیت داشتند. جالب این بود که یکی از اتهاماتی که داوود یکی از زندانیان سالن شش به آن اتهام پنج سالی زندان به هجده سال دیگرش اضافه شده بود، همین دائر کردن مجلس مصرف مواد مخدر بود. داوود در همه عمرش سیگار هم لب نزده بود و او یکی از کسانی بود که بطور جدی با مصرف مواد در اتاق ما مخالفت می کرد، اما آن زندانی که نامش معینی بود، از وقتی به زندان آمده بود، رسما معتاد به تریاک شده بود. و مهم ترین دستآورد او از زندان اوین بعد از ده سال زندان، اعتیاد به تریاک بود. خلاصه آنچه گفتم همین می شود که یک زندانی که هرگز به مواد مخدر لب نزده بود، به پنج سال زندان بخاطر موادمخدر محکوم شده بود و در زندان جلوی مصرف مواد مخدر کسی را می گرفت که در زندان به تریاک معتاد شده بود. واقعا جز احمق چه اسمی را روی کسی که چنین زندانی را اداره می کند می شود گذاشت؟ و احمق تر آن کسانی بودند که چنین احکامی را صادر می کردند.
گاهی اوقات فرق دو گروه از روسا و مدیران حکومت جمهوری اسلامی همین دو وجه است؛ چه کسی احمق و چه کسی احمق تر است؟ خبرهای مربوط به فائزه هاشمی را در هفته گذشته اگر مرور کنیم، به همین نتیجه خواهیم رسید. فقط باید بتوانیم تشخیص بدهیم احمق تر کدام یکی است.
خبر اصلی این است: فائزه هاشمی، نماینده سابق مجلس، رئیس سابق ورزش بانوان، دختر فعلی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با یکی از دوستانش که از قضا بهائی بوده و در زندان با هم دوست شده بودند، ملاقات کرده است. در این ملاقات آنها عکس گرفتند و این عکس در فضای اینترنتی منتشر شده است. منتشر کنندگان عکس هم یکی از دو طرف بودند و هیچ کدام شان، نه آن خانواده بهایی و نه فائزه هاشمی نه از آن عکس و ملاقات ناراحت اند و نه از انتشار آن عکس پشیمان. پدر فائزه هاشمی یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی مردی که در آخرین انتخابات جمهوری اسلامی لیست مورد تائیدش رای اکثریت مردم را از فهرست حامیان رهبری برده است، اعلام کرده که « فائزه اشتباه بزرگی کرده و باید آن را جبران کند.» دختر آقای هاشمی هم که غالبا حامی پدرش بوده، بعد از شنیدن حرف پدرش در کمال شعور و عقل و اختیار، گفته است که « خیلی هم کار خوبی کردم، نه از این موضوع ناراحتم و نه پشیمان.» و یک جمله درخشان و خیلی طبیعی را در مورد انگیزه خودش از این ملاقات گفته است: « حیوان که نیستیم. وظایف اخلاقی و انسانی ام را انجام دادم.»
بعد از این ملاقات آیت الله تسخیری گفته است: « اقدام فائزه دهن کجی به نظام بود.» آقای نقدی هم گفته است که « نفوذی های دشمن با بهائیان نشست و برخاست می کنند.» حالا فرض کنید که از آقای نقدی سئوال شود که، بسیار عالی! فائزه هاشمی نفوذی دشمن است، حالا باید با نفوذی های دشمن چه کرد؟ در این حالت احتمالا سردار نقدی به چیزی شبیه به گفته منصور حقیقت پور اشاره خواهد کرد که « قوه قضائیه باید با فائزه هاشمی برخورد کند.» یا مثل آقای ناصر مکارم شیرازی خواهد گفت: « فائزه هاشمی را می توان تعقیب قضائی کرد.» و اگر از قوه قضائیه سئوال کنیم که قوه قضائیه چه خواهد کرد؟ محسنی اژه ای همان را که دیروز گفته تکرار خواهد کرد که « قوه قضائیه فائزه هاشمی را تحت تعقیب قرار خواهد داد.» چرا؟ محسنی اژه ای توضیح داده که: « با کسی که به اتهام خیانت به ملت دستگیر و به زندان رفته ملاقات کرده است.» حالا به فرض فائزه متهم شود، دادگاهش تشکیل شود، دادگاه او را محکوم کند و فائزه هاشمی به زندان برود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پاسخ مشخص است: فائزه هاشمی می رود به همان سلولی که فریبا کمال آبادی در آن زندانی است.
چنان حرف می زنند انگار فائزه هاشمی و فریبا کمال آبادی در دیسکو یا پارک ملت یا یا بستنی فروشی با هم آشنا شدند. برادر من! این دو تا اصلا در زندان با هم آشنا شدند، اگر زندان فایده داشت که فائزه در آنجا با فریبا و فریبا با فائزه در زندان آشنا نمی شدند. حالا می خواهید او را به اتهام یک ساعت ملاقات با فریبا کمال آبادی بیاندازی زندان که یک سال با او ملاقات کند؟ پیشنهاد می کنم فیلم احمق و احمق تر را سه بار ببینید. فیلم خوبی است.
تصویر مجرمانه در موبایل
معاون فرهنگی قوه قضائیه اعلام کرد: « دارندگان تصاویر مجرمانه در موبایل محاکمه می شوند.» البته او توضیح نداد که معنی تصویر مجرمانه چیست. آیا اگر زنی تصویر خودش را بدون روسری در موبایل خودش داشته باشد، آیا آن تصویر مجرمانه است یا نه؟ آیا اگر در آن تصویر آن زن آرایش کرده باشد، به عنوان مدلینگ، آرایشگری، شبکه عنکبوت ۲، طراح لباس، ساپورت پوشان دشمن، عکاسان شبکه کیم کارداشیان مجرمانه قلمداد خواهد شد یا نه؟ و هزار تا چیز دیگر. اما قوه قضائیه اعلام کرد که حامد طالبی منتشر کننده عکس بی حجاب مینو خالقی آزاد شد.