هفت روز هفت یادداشت: عذرخواهی یک قاضی بی همه چیز متهم به همه چیز(ابراهیم نبوی)
طنز اجتماعی- ابراهیم نبوی
بچه بودم با برادرم دعوا می کردم، کتکم می زد و می گفت: «بگو گه خوردم» تازه نه اوین در کار بود و نه غلط کردم قانونی. می گفتم: «گه خوردم» ادامه می داد و می گفت: «غلط کردی گه خوردی!» یعنی آدم نمی داند چکار کند.
بالاخره قاضی مرتضوی از ماجرای کهریزک عذرخواهی کرد و به نظر من هم عذرخواهی و متن آن نه تنها بد نبود خیلی هم خوب بود. حالا خیلی ها گیر سه پیچ دادند که این عذرخواهی کافی نیست. انگار طرف فکر می کند با همین عذرخواهی کل حکومت تغییر کرده و قرار است همه بی عدالتی ها جبران شود و تمام. نیم ساعت بعد هم حکومت عدالت در کل کره زمین حاکم خواهد شد. من که از این ماجرا بسیار خوشحالم. البته کوچک زاده اصلا خوشحال نیست، او گفته: «ای مرتضوی! چرا متهمان محاربه را شهید خواندی؟» طرف چنان حرف می زند انگار نه انگار ملت در انتخابات تهران او را نفر ۶۴ ام کردند.
از طرف دیگر حسین شریعتمداری در کمال شگفتی( ربطی به کمال خرازی ندارد) گفته: «چرا موسوی و کروبی مثل مرتضوی معذرت نمی خواهند؟» مثل این می ماند که رئیس جمهور آلمان از کشته های یهودی جنگ دوم جهانی عذرخواهی کند، بعد بگویند چرا نیجریه عذرخواهی نمی کند؟ چه ربطی به نیجریه دارد؟ اصلا کروبی و موسوی باید برای چی عذرخواهی کنند؟ لابد موسوی باید بگوید من عذرمی خواهم که رای مرا خوردید و یک احمق را رئیس جمهور کردید که الآن همه تان مثل هاپو از کارتان پشیمان هستید؟ و ببخشید که من هفت سال است در حصر و حبس هستم.» یعنی اینطوری است؟ به نظر من این عذرخواهی یک اتفاق مهم و یک پیروزی بزرگ برای جنبش آزادی و دموکراسی ایران است. خوشحالم که این اتفاق افتاد.
جنایتکاران در دادگاه اسلامی
به نظر من هر کسی حق دارد مزخرف بگوید، این اولین حق هر انسانی است، اما حق ندارد فکر کند اگر مزخرف گفت، بقیه باید به حرفش گوش بدهد. ممکن است بگوئید افرادی هستند مثل کیم جونگ اون یا تقریبا همه دیکتاتورهای دنیا که هم مزخرف می گویند و هم انتظار دارند بقیه به حرف شان گوش بدهند و این انتظار خیلی اوقات برآورده می شود. مثلا همین کیم جونگ اون هم مزخرف می گوید و هم مردم بدبخت کره شمالی مجبورند به مزخرفاتش گوش بدهند. ولی این واقعیت باعث نمی شود من در نظرم شک کنم، بلکه توضیح می دهم که اگر کسی مزخرف گفت و انتظار داشت بقیه به مزخرفاتش گوش بدهند، حتما باید به اندازه کافی زور داشته باشد، یا مردم به اندازه کافی بدبخت باشند و زورشان به او نرسد. اگر کسی زورش به هیچ کس نرسد و انتظار هم داشته باشد همه حرفش را گوش کنند، این یکی دیگر دیکتاتور نیست، بلکه احمق است، البته این دو تا بقول علما مانعه الجمع نیستند، آدم می تواند در آن واحد هم احمق باشد و هم دیکتاتور، ولی حتی دیوانه ای مانند کیم جونگ اون هم اگر بگوید «رهبران کره جنوبی را باید جهانیان محاکمه کنند.» خودش می داند که چنین چیزی احمقانه است، مگر اینکه یا نداند که مزخرف می گوید، یا فکر کند جهانیان هم مثل او مزخرف می پذیرند. معمولا حتی دیوانه ها هم چنین حدی از بلاهت را ندارند.
پس نتیجه می گیریم که آقای احمد خاتمی امام جمعه چشم ورقلمبیده عبور موقت تهران وقتی می گوید که «جنایتکاران آل سعود باید در دادگاه اسلامی محاکمه و مجازات شوند.» یا واقعا نمی داند که این حرف چقدر مزخرف است، یا اینکه فکر می کند بقیه کشورهای دنیا و بخصوص کشورهای اسلامی که الحمدالله رب العالمین همه شان با جمهوری اسلامی مخالف هستند، خیلی کشورهای باحالی هستند که جنایتکاران سعودی را محاکمه می کنند. حالا اگر به آقای احمد خاتمی بگویی: بیخودی اینقدر مزخرف نگو، کسی عربستان سعودی را محاکمه نمی کند، بیخودی هم یقه ات را جر نده. می گوید: پس کشورهای اسلامی باید عربستان سعودی را تحریم کنند. می پرسی: کشورهای اسلامی خودشان تحت حمایت عربستان هستند، چی چی را تحریم کنند؟ می گوید: پس حداقل کشورهای اسلامی رابطه شان را با عربستان سعودی قطع کنند. می پرسی: این کشورهای اسلامی که همه شان با پول عربستان زنده هستند، چطوری رابطه شان را قطع کنند؟ اصلا کشورهایی مثل ترکیه و امارات و قطر و اردن و پاکستان که هیچ، همین جیبوتی کجایی هم رابطه اش را سر عربستان با ما قطع کرد، شما کجای کاری برادر؟
و نکته این است که در همان سخنرانی همان آقای احمد خاتمی و نه هیچ احمد خاتمی دیگر، خودش می گوید: «آنچه مصیبت است این است که ۳۷ کشور اسلامی جان باخته منا داریم، متاسفانه جز ایران اسلامی هیچ یک از کشورهای اسلامی فریادی برنیاوردند و این مصیبت بزرگتر است که دنیا پرستی تا کجا حق سکوت گرفتند تا دربرابر این جنایت آرام بگیرند اما بدانند در پیشگاه خود جای خود دارد و خداوند آن ها را به اشد مجازات خواهد رساند و در دنیا نیز این خون ها گریبان گیر ساکتین خواهد شد.» یعنی طرف خودش می داند که کل کشورهای اسلامی، ایران را به عنوان مسلمان هم به رسمیت نمی شناسند. اصلا دادگاه اسلامی کجا بود؟ شما اون را به من نیشان بده؟ دادگاه اسلامی شومایی؟ طرف را کلا کسی به وردست ناموس خودش هم وارد حسابرسی نمی کند، انتطار دارد کشورهای اسلامی عربستان سعودی را محاکمه کنند. همین الآن اگر در همین ۳۷ کشور هیات منصفه دادگاه اسلامی را انتخاب کنند، یک نفر هم از ایران انتخاب نمی شود، خود عربستان سعودی می شود رئیس هیات منصفه. معلوم نیست این ائمه جمعه و جماعات چرا نمی توانند دو کار را همزمان انجام بدهند، هم حرف بزنند و هم فکر کنند. یک حرف هایی می زنند که انگار نه انگار چیزی به نام منطق وجود دارد.
طرف می داند که همه کشورهای اسلامی جز لبنان و چهار تا و نصفی از مردم عراق اهل سنت هستند و اکثرشان شیعه را کافر می دانند، می گوید: «ما غدیری هستیم و حاشا هم نمی گوئیم و به دنیا می گوییم ما طرفدار غدیر و حدیث غدیر هستیم، حدیث غدیر شناسنامه ماست.» خیلی ممنون، همان شناسنامه ات را بردار دویست تا کپی بگیر بچسبان دور و بر خودت با آن عکس سلفی بگیر. بیخیال برادر!
بی شخصیت ها و با شخصیت ها
شده ماجرای آیت الله حسنی که می گفت، «می گن فرار مغزها، من ماندم اینجا و اصلا فرار نکردم. آن وقت می گن مغزها فرار می کنند.» طرف اصلا نه محاسبه ضریب هوشی می کند، نه کلا در زندگی دو تا نمره بالاتر از دوازده گرفته، ولی خودش را مغز می داند. البته ممکن است بگویید این حرف را حسنی نزده، من به این کاری ندارم، مگر بقیه حرفهایی را که من از قولش گفته بودم، خودش گفته بود؟ کلا ما بین خودمان شوخی داشتیم و بنده خدا اصلا خبردار نشده که چنین حرفهایی زده، ولی این چیزها به آقای علی اسلامی نماینده خبرگان استان قزوین ندارد. این بنده خدا که احتمالا اگر آدم عکس اش را ببیند یا نظرش را بشنود، سه سوت قاط شدید می زند، فکر می کند خیلی با شخصیت است و مطمئنا معتقد است خارجی ها کلا شخصیت ندارند. ایشان گفته: «کشورهای بی شخصیت جهان هم ما را تحقیر می کنند.» یعنی این اعتماد به نفس عمیق اش همه را کشته است. حالا برای چی این کشورهای «بی شخصیت» ما را تحقیر می کنند؟ شاید می خواهند از این طریق شخصیت پیدا کنند؟ بعید هم نیست. آدم می ماند چطوری کسی که با این دید به خودش نگاه می کند که حتی کشورهای بی شخصیت هم کشورش را تحقیر می کنند، چطوری در راس آن وضعیت در حد تیم ملی خبرگان باقی می ماند؟ هان؟ چطوری؟
به جرم بازیگری
مسعود ده نمکی در و گهر اندیشیده و گفته است که: «بازیگرانی که در محافل خاص دستگیر می شوند، به جای زندان مجبور به بازی در فیلمهای نهادها و ارگان ها شوند.» یعنی طرف خودش می داند که بازی کردن در فیلمهای نهادها و ارگان ها مانند فیلمهای ده نمکی خودش مجازاتی سخت تر از زندان است. یادم افتاد به محمد خردادیان بدبخت که رفته بود ایران و دستگیرش کرده بودند و قاضی محکومش کرده بود به زندگی در ایران، انگار طرف می دانست که زندگی در ایران خودش یک مجازات است.
مطمئنم که وقتی مسعود ده نمکی داشت چنین نظری می داد قیافه مسعود فراستی و محمدرضا شریفی نیا جلوی چشمش بود. حالا نه اینکه بخواهم بگویم که محمدرضا شریفی نیا بخاطر اینکه در سنه خمس مائه زندانی شده، مجبور بوده چنین گندکاری هایی بالا بیاورد، ولی واقعا طرف منتظر است که «سرود یاد مستان بدهند» آن هم نه اندک اندک جمع مستان می رسند، بلکه یک دفعه. طرف دو میلیون سال قبل رفته زندان، سالها بعد می خواهد تمام کینه هایش را سر همه آدمها تلافی کند، نمونه اش همین مسعود فراستی که یک عمر حماقت مائوئیست بودن را مرتکب می شد، بعد بیرون آمد حماقت های سینمایی منتقد بی سواد مشنگ را مرتکب می شود، قبلا می گفت «امپریالیست های پفیوز» حالا می گوید «فیلمسازان پفیوز وطن فروش» البته بهتر است قضیه را زیادی نپیچانم.
وعده های خداوند و وعده های آمریکا
آقای محمد سعیدی، امام جمعه قم گفته: «بعضی به وعده های آمریکا بیش از وعده های الهی ایمان دارند.» من واقعا آدم ضد دین یا حتی مخالف دین نیستم، اخیرا کشف کردم که آدم باید به حرف حساب گوش بدهد، حتی اگر خداوند آن را گفته باشد. تا امروز هم اصلا فکر نکرده بودم که چرا بعضی ها که به نظر من اکثریت ایرانی ها جزو آنها هستند، چرا به وعده های آمریکا ایمان دارند، ولی به وعده های الهی ایمان ندارند؟ الان هم با این فرض فکر می کنم که این اکثریت ایرانی اشتباه می کنند. من بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم که حرف آقای محمد سعیدی درست است. نه تنها « بعضی ها» به وعده های آمریکا بیش از وعده های خداوند اعتقاد دارند، که این نظر خیلی هم بی ربط نیست. این هم دلایلش.
آمریکا در توافقش با ایران وعده داد که دارایی های ایران را آزاد می کند. از آن وعده هم یکی دو سال بیشتر نگذشته، این وعده ها هم کمابیش اجرا شده، دلیل اش هم همین است که خیلی از آمریکایی های مخالف اوباما گفتند که چرا آمریکا چند میلیارد پول ایران را برگردانده. پس نتیجه می گیریم که آمریکا به وعده های خودش کمابیش عمل می کند.
من برای اینکه بفهمم وعدههای خداوند چیست، اصلا به حرف این مخالفان دین و حتی غیر شیعیان و حتی روحانیون مخالف حکومت هم توجه نکردم، یک راست رفتم طرف وب سایت رهبر جمهوری اسلامی که ببینم این وعدههای خداوند چیست. در سه مقاله که آنجا خواندم، دیدم که خداوند کلا چند وعده مهم به انسان ها داده، یکی اش اینکه گفته اگر حرف مرا گوش کنید، شما را به بهشت می برم وگرنه می برم تان جهنم. حالا ما باید با این وعده چکار کنیم؟ وعده ای که معلوم نیست کی برآورده می شود و هیچ زمان بندی ندارد، چه مشکلی را از ما حل می کند؟ اصلا فرض کنیم که این وعده بعدا که مردیم درست از کار در بیاید، ولی ما چطوری قبل از اینکه نتیجه اش را ببینیم، باید به آن ایمان بیاوریم؟
خداوند قول داده که مومنین را حکمران زمین می کند. خیلی ممنون، مرسی از این وعده. ولی واقعا این آقای محمد سعیدی معتقد است که مومنین الآن حکمران زمین شده اند؟ یعنی آمریکا و اروپا و آفریقا و چین و هند و روسیه توسط مومنین اداره می شود؟ حتما پاسخ این است که بعدا این اتفاق خواهد افتاد. پس هنوز به این یکی وعده هم عمل نشده. در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وعده می دهند که اگر کسی رای آورد رئیس جمهور می شود، طرف هم در انتخابات آمریکا رای می آورد و رئیس جمهور این کشور می شود، طبیعی است که آدم به وعده آمریکا ایمان می آورد، ولی وقتی خداوند سر حرفش با مومنین نمی ماند و به وعده اش عمل نمی کند، آدم به چی ایمان داشته باشد؟
بقیه وعده های الهی هم که بدتر از این دو تاست. خداوند وعده داده که ظلم از بین می رود و ظالمان نابود می شوند. یعنی الآن ظالمان نابود شدند؟ یا گفته است که عدالت سرانجام اجرا می شود. یعنی الآن عدالت وجود دارد؟ اصلا اینها را بی خیال، همه اش وعده سر خرمن است، خداوند مشخصا وعده داده که اگر کسی ازدواج کند، خداوند روزی او را می رساند. مثلا در آمریکا و اروپا می گویند اگر ازدواج کنید، دولت کمک مالی می دهد، وقتی آدم ازدواج کند، دولت نیم ساعت بعد کمک مالی می دهد. حالا بیا نگاه کن به وضعیت ازدواج در ایران و در این دنیا. این همه طلاق بخاطر مشکلات مالی یعنی چی؟ طرف ازدواج می کند هی به خداوند متعال می گوید حاجی! قول دادی. خوت گفتی. خداوند هم کلا بی خیال می شود.
اصلا همه این حرف ها را بگذاریم کنار. خداوند خودش، واقعا خود خودش در قرآن گفته که «خداوند بیش از آنکه وعده داده خواهد بخشید، ولی انسانها قادر به درک این نعمت نیستند.» یعنی حتی اگر خدا به وعده اش هم عمل کند، انسان ها قادر به درکش نیستند. فکر کنید آمریکا وعده می داد که من پول های شما را پس می دهم و پس نمی داد، بعد می گفت من پس دادم ولی شما قادر به درکش نیستید. اصلا کسی قبول می کرد؟ بابا یعنی چی که شما قادر به درکش نیستید؟
باور کنید من با خداوند هیچ مشکلی ندارم، خیلی هم دوستش دارم، ولی اصلا قابل اعتماد نیست، اصلا نمی شود روی قولش حساب کرد. نه با کفار و منافقین، به مومن خودش هم وفا نمی کند، آخر چطوری به وعده های او ایمان داشته باشیم؟
تحلیل مانند گاو
جمله ای که گفته شده این است: «هاشمی در زمین آمریکایی هایی که مثل گاو تحلیل می کنند، بازی نکند.» فرض کنید این جمله را بخوانید و بخواهید حدس بزنید که این جمله را چه کسی گفته است. طبیعی است که این جمله را یک آدم با ادب و با شعور نمی تواند گفته باشد. از طرف دیگر این جمله را آدمی که از عقل سیاسی هم بهره ای داشته باشد و حرفش را در راستی شکمش اظهار نکند، نمی تواند گفته باشد. پس نتیجه می گیریم که این جمله را یکی از نمایندگان آیت الله خامنه ای می تواند گفته باشد.
سئوال این است که کدام نماینده آیت الله خامنه ای در کجا این حرف را زده؟ طبیعی است که آدمی که این حرف را زده نمی تواند نماینده خامنه ای در سیاست خارجی یا وزارت خارجه یا شورای امنیت ملی نمی تواند گفته باشد، چون نماینده خامنه ای در سیاست خارجی طبیعی است که باید درباره اقتصاد نظر بدهد و نماینده خامنه ای در نیروی زمینی درباره وضعیت دارو و بهداشت نظر خواهد داد. پس می توانیم به این نتیجه برسیم که این حرف را علی شیرازی نماینده خامنه ای در سپاه قدس گفته است که آمریکا هیچ ربطی به او ندارد.
اما چیزی که تعجب آور است این است که چرا گفته هاشمی در زمین آمریکایی ها بازی نکند؟ حالا اصلا بیخیال گاو و تحلیل های گاوی بشویم. این که تعجب ندارد. طبیعی است که وقتی هاشمی از دید این آقایان که خیلی هم بی ربط نیست، کلا نماینده آمریکا در حکومت است و با آنها کمابیش هم فکر است، باید در زمین آنها بازی کند. یک جوری می گویند توی زمین آنها بازی نکن، انگار که اگر بخواهد در زمین رهبری بازی کند، او را به بازی می گیرند، بیخیال عزیزم، طرف آمریکایی شد رفت.
فعالان بهایی طرفدار محیط زیست جاسوس شیطان پرست
هر لحظه به افق جدیدی در سیاست ایران دست پیدا می کنیم. یعنی بعد از قلیان و شلوار فاق کوتاه و مدلینگ و اینستاگرام و مدل موی شیطان پرستی و نواختن سنتور همین یکی مانده بود که پنج تا بنده خدایی را که فعال محیط زیست هستند در شیراز به جرم پاک سازی طبیعت دستگیر و زندانی کنند. یعنی این یک رقم را خداییش به عقل جن هم نمی رسید که پنج تا آدمی که براساس خبرهای منتشره روزهای تعطیل، نه در روزهای کاری، در اطراف شیراز، نه در خود شیراز، آشغال ها را از طبیعت جمع می کردند، نیروهای امنیتی ریختند توی خانه شان و آنها را دستگیر کردند. بعد متهم شدند که از طریق جمع کردن آشغال در طبیعت علیه امنیت ملی اقدام می کردند و علیه نظام تبلیغ می کردند.
یعنی ای حافظ شیرازی واقعا که کجایی که ببینی که « خوشا شیراز و وضع بی مثالش.» یعنی شیرازی آرام تر از اینکه طبیعت را از آشغال تمیز کند، چطوری می شود متهم کرد؟ تازه کشف کردند که تعدادی بهایی هم در پاکسازی طبیعت از آشغال ها دست داشتند. انگار طرف داشته جاسوسی می کرده. یعنی بهاییان در ایران آشغال هم نباید در طبیعت جمع کنند؟
جالب است که فعلش این است که تعدادی «در پاک کردن محیط زیست دست داشتند.» حالا پا داشتند و چشم داشتند مهم نیست، کسی در پاکسازی محیط زیست نباید دست داشته باشد. فردا احتمالا همین افراد متهم خواهند شد که شلوار هم پوشیده بودند و دکمه هم در پیراهن شان وجود داشت و سه نفرشان جوراب مشکی پوشیده بودند.
خدایا! یعنی آن دیواری که آدم باید سرش را به آن بکوبد کجاست؟ واقعا از این نظر چین قدیم خیلی کشور پیشرفته ای بود، هر وقت مردمش می خواستند سرشان را به یک دیوار بکوبند همه جا یک دیوار چین وجود داشت، راحت سرشان را می کوبیدند به دیوار. بدبختی دیوار چین هم نداریم.