هفت روز هفت یادداشت: تاسوعا در آفساید و سوزان روشن در قم (ابراهیم نبوی)
طنز اجتماعی- ابراهیم نبوی
من واقعا نمی فهمم چرا بقول محسن نامجو این غربیهای الکی و این شرقیهای الکی برای چی این کشورهای خسته کننده و تکراری و کسالت آورشان را نمی گذارند کنار بروند توی ایران زندگی کنند؟ بقول آیدین سیار سریع بدبختهای بدون تنوع در طول سال یک «هالووین» دارند که توی آن ادای تغییر و تحول را در می آورند، در حالی که زندگی ما در خاورمیانه همه اش صبح تا شب و شنبه تا جمعه و فروردین تا اسفند همهاش هالووین است. بیچاره آلمانیها صبح که می روند سر کار یک قانون وجود دارد، شب هم که برمی گردند همان قانون هنوز وجود دارد، هر سالی یک جشن می گیرند و همه مست می کنند و یک شب می خندند و دوباره از فردا همان خیابانهای تکراری و همان قوانین تکراری و همان زندگی تکراری.
می خواهند مسابقه فوتبال بدهند، از دو سال قبل معلوم است چه کسی باید در کدام استادیوم چه ساعتی روی کدام محل مسابقه را ببیند. طرف از هشت ماه قبل بلیت کنسرت می خرد برای سوم دسامبر و همان روز هم از ساعت شش تا نه می رود روی صندلی ۱۸ ردیف چهارم کنسرت نگاه می کند. این هم شد زندگی؟ ول کنید بدبخت های کسالت آور خسته کننده. حیف ایران نیست. قرار است کنسرت شهرام ناظری برگزار شود، نیم ساعت قبل از برگزاری به هم می خورد، فکر کن چقدر زندگی آدم هیجان انگیز میشود. به همین خاطر است که نصف ایرانیها فکر میکنند سرگذشت شان باید رمان و فیلم شود، بخصوص وقتی آن را برای خارجی ها تعریف می کنند و طرف می گوید وااااااووووووو، حق هم دارند. بدبخت ها زندگی که نکردند. همهاش تکراری است. نهایت هیجانی که در زندگی یک آلمانی یا فرانسوی یا آمریکایی است این است که یک ماه برود تهران، تا آخر عمرش سوژه برای داستان نوشتن و فیلم ساختن پیدا کند. آن وقت خارجی ها فکر می کنند برای چی سینمای ایران اینقدر پیشرفت کرده؟ عزیزم! ما وسط درام زندگی می کنیم. اصلا صبح تا شب مان دراماتیک است و پر است از حوادث غیرمنتظره.
اصلا به همین مسابقه ایران و کره جنوبی نگاه کنید. برای دو هفته علمای اسلام و طلاب و بسیجیان جان بر کف و کفن پوشان اباعبدالله زمین و زمان را گذاشتند روی سرشان که مسابقه فوتبال ایران و کره جنوبی نباید روز تاسوعا برگزار بشود. برای چی؟ آیت الله محمد یزدی، عضو ثابت انجمن لاستیک فروشان حوزه علمیه قم گفته است که «آیا می شود بعد از کل ایران به کره جلوی شادی مردم را گرفت؟» یعنی چنین مصیبتی را باید چه کنیم؟ حالا خوب است ملت ما وقتی پیروز هم می شوند شعارشان این است که «کره رو چکارش کردیم، سوراخ سوراخش کردیم.» خشونت در حد سوراخ!
آن وقت این علما چنان درباره مسابقه فوتبال در تاسوعا حرف زدند که انگار قرار است روز تاسوعا لیدی گاگا در تهران کنسرت بدهد. در حالی که هر سال در ایام عزاداری مسابقه فوتبال برگزار می شد. محرم هم که در فوتبال ایران همیشه حضور داشته، از محرم نویدکیا بگیر تا مجتبی محرمی، دیگر چکار باید بکنیم؟ از آن طرف بی آبرویی راه انداختند و فدراسیون فوتبال به هواداران تیم کره جنوبی گفته که لباس تیره بپوشند. انگار نه انگار که وسط ظهر عاشورا همه دستجات سینه زنی و شبیه خوانها و لشگر امام حسین در تعزیه لباس قرمز و سبز جیغ تن شان می کنند.
مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال هم گفت: « بازی با کره در روز تاسوعا قطعی است.» و گزارش داد که این نتیجه گفتگوی او با فیفاست.
ایشان به فیفا گفت: «برادر فیفا! ما نمی توانیم روز تاسوعا با کره جنوبی مسابقه بدهیم.»
فیفا گفت: «یعنی چی؟ برای چی؟ اتفاقی افتاده؟»
ایشان گفت: «خاطر اینکه مسابقه روز تاسوعاست.»
فیفا جواب داد: «حالا مگه چی شده؟ تاسوعا مشکلی پیش اومده؟»
ایشان گفت: «تاسوعا روزی است که فردای همان روز قرار است حسین و ابوالفضل شهید بشوند، یعنی کشته بشوند.»
فیفا گفت: «نمی توانید جلوی کشته شدن آنها را بگیرید؟»
ایشان گفت: «نه، آنها ۱۳۰۰ سال پیش کشته شدند.»
فیفا گفت: «یعنی خبرش را تازه به شما دادند؟ شما که تا همین دو سال قبل در همین تاسوعا مسابقه می دادید؟»
یعنی مرغ یخ زده و پخته که قدیمی شده، ولی جلوی هر کسی این حرف را بگویی به حال ما زارزار می خندد که به گفته آقای تاج « فیفا گفته است برای امسال نمی توانیم کاری بکنیم، ولی برای سال های آینده می توانیم این دو روز را در تقویم لحاظ کنیم.»
و همین آقای فیفا در ذهن خودش داشته فکر می کرده که « لامروتها! شما که از ۱۳۰۰ سال قبل خبر کشته شدن امام حسین را داشتید، چرا پارسال نگفتید که ما تاسوعا و عاشورا را بگذاریم توی تقویممان. عد! همین امسال باید گیر سه پیچ تاسوعایی بدهید؟
تلفن مصون و خبرنگاران بیچاره
یک زمانی آدم برای وزیر و وکیل محافظ می گذارد که کسی آنها را ترور نکند یا مثلا فلان رئیس مملکت توسط مزاحمین آسیب نبیند، ولی این کار را وقتی می کنند که خطر تروریست از آن وزیر بیشتر باشد. وقتی خبرنگار مملکت را نماینده مجلس وسط مجلس با کمد کتک می زند، یا قاضی القضات مملکت نماینده روزنامه نگاران را «سوارز» گونه گاز می گیرد، آدم باید به دهان این قاضی پوزبند بزند که ملت از دست و دهان عزیزان وزیر و وکیل و قاضی در امان بمانند.
آقای علاء الدین بروجردی خبر داده که: «تلفن مصون ملی به زودی در اختیار مسئولان قرار می گیرد.» مصون برای چی؟ جلوی کی را از دست کی و چی می خواهی بگیری؟ شما یک هفته جلوی کار قاضی های کشور را بگیرید عدالت در مملکت شکوفا می شود و همین که مجلس را تعطیل کنی، به اجرای قانون کمک کنی. این عزیزان خودشان خطرناک اند. یکی باید مردم را از دست آنها مصون بدارد.
آن وقت آقای بروجردی مثال زده که: «در قالب خبرنگار تماس می گیرند و سئوالات مشکوک می کنند.» همچین که انگار مسئولان مملکت از خبرنگار می ترسند و بیچاره خبرنگار می تواند کاری بکند. و انگار که اگر کسی در قالب خبرنگار ظاهر بشود غیر از زندان و کتک و توقیف و گاز گرفته شدن موهبتی نصیبش می شود. این همه از گاز گرفته شدن حرف زدم، یادم افتاد به عیسی سحرخیز گازگرفته شده که تازه همین هفته برای هفتصدمین بار اعتصاب غذایش را آغاز کرده.
واردات قاچاق مجاز و اینستاگرام ممنوع
گاهی اوقات آدمی اوضاعی می بیند غریب و اباطیلی می شنود عجیب. سردار اسکندر مومنی جانشین فرمانده ناجا صریحا و در روز روشن و به زبان شیرین فارسی گفته که: «واردات ۷۰ درصد کالای قاچاق از مبادی رسمی صورت می گیرد.» یعنی کلا که نه، فعلا تا اینجا هفتاد درصد قاچاق از همان جاهایی صورت می گیرد که رسمی است و قرار است جلوی قاچاق را بگیرند. اصلا مملکتی که نود درصد اقتصادش دست دولت است، چطوری قاچاقش می تواند بیرون دولت باشد؟
البته فعلا به این استدلال های منطقی و عقلانی کاری نداریم، کلا سالهاست بیخیال عقل و منطق شدیم، ولی معاون ناجا خودش می فرماید هفتاد درصد قاچاق از مبادی رسمی صورت می گیرد. و اصلا یعنی چی که به مبادی رسمی آدم بگوید قاچاق؟ اگر فرماندهان سپاه از کانال سپاه جنس قاچاق بیاورند که دیگر قاچاق نیست.
خدابیامرز مرحوم پابلواسکوبار که هر وقت سریالش را می بینم صدای آخ و اوخ مخدرات وسط مخدرها به گوش می رسد، حداقل به عنوان یک قاچاقچی دارای اصول و منطق می دانست که قاچاقچی است و نباید وظایفش را گردن سپاه و ارتش کلمبیا بیاندازد، کارش را خودش می کرد. البته اگر سپاه در کلمبیا هم شعبه داشت شاید اسکوبار هم خودش به جای پابلو تابلو میشد و میشد جزو مبادی رسمی. ولی مُرد و نشد. پس بیایید به این فکر کنیم که این مرکز مبارزه با قاچاق کالا که یکی از روسایش سعید مرتضوی بوده و احتمالا بقیه روسایش هم در همین حد بودند، یعنی دارد جلوی چه چیزی را میگیرد؟ یک بخش از حکومت کارش انجام قاچاق است و بخش دیگری مبارزه با آن. دست این توی جیب آن یکی است و دست آن یکی وسط پاچه این یکی و به هر حال هی پاچه همدیگر را هم می خارانند.
و اما اینکه عزیزان نیروی انتظامی که باید جلوی قاچاق را بگیرند، و مانع قاچاق مخدر برای چهارمیلیون ایرانی و قاچاق کالا شوند، کلا چکار می کنند، این هم موضوع مهمی است که همین برادر اسکندری که معترف است که ۷۰ درصد قاچاق از مبادی رسمی وارد می شود، در همان جلسه گفته که: «پلیس فتا در نیروی انتظامی علیرغم جوانی در رصد فضای مجازی دستآورد خوبی داشته و در چند هفته اخیر چندین دستگیری داشتیم و کشفیات ما در فضای مجازی بیشتر شده است.»
یعنی این کاربرد واژه کشفیات و دستآورد کشته است مارو که آدم فکر می کند کشفیات نیروی انتظامی احتمالا باید هروئین و تریاک و شیشه و حشیش و کوکائین و اسلحه و بمب و چیزهای دیگر باشد، بعد می بیند کشفیات عزیزان فتا یک مشت لایک است و مقادیری استتوس و چهار تا عکس و مطلب که در اینستاگرام و فیسبوک و تلگرام منتشر شده، یعنی این کشفیات تان ما را کشت.
تازه رئیس پلیس فتا هفته پیش اظهار داشته که «چند بار خواستیم اینستاگرام فیلتر شود، دولت موافقت نکرد.» یعنی این اینستاگرام فیلتر شود، نیروی انتظامی باید به جای مقابله با تعدادی جوان خوش تیپ و مدلینگ و نویسنده و کاربر اینترنتی و ولچرخی در اینترنت باید بروند سراغ قاچاقچی ها و خدای ناکرده بازار خراب می شود. بی خیال بابا!
سردار نتراشیده و خراشیده
قبلا وقتی اظهارات سردار قاسمی را می خواندم، گاهی خشمگین می شدم، حالا به نظرم کمدی می رسد. طرف خودش را جدی گرفته، فکر می کند بقیه هم باید او را جدی بگیرند. مشکل هم این است که فکر می کند همه اتفاقاتی که در دنیا می افتد، برای این است که سر سردار قاسمی را گرم کنند، یا سر ملت ایران را کلاه بگذارند. گفته: «هر روز یک ماجرا، کتاب درسی، حقوق نجومی، کنسرت، حجاب، فحشا و …هر روز سر ما را با یک چیز مشغول می کنند تا یک وقت حواسمان به انقلاب های دیگر و نیجریه و شیخ زکزاکی و یمن و بوسنی و سوریه نباشد …»
یعنی طرف فکر می کند یکی دیگر غیر از خودش مشکل کنسرت و حقوق نجومی را ایجاد کرده برای اینکه حواس او را از نیجریه پرت کنند. حالا برو نیجریه به مردمش بگو شیخ زکزاکی کی بود و اصلا ایران کجای دنیاست؟ اصلا سردار قاسمی چند کیلوست؟
سردار گفته: «ما در آموزش و پرورش نیز برجام و داعش داریم؛ چرا در محتوای درسی دانش آموزی که ما فکر میکنیم ۱۲ سال به شکل مطلوب تحصیل می کند؛ محتوای چندانی در مورد دفاع مقدس؛ امام خمینی و انقلاب وجود ندارد؟ به راستی چند صفحه وجود دارد؟» یعنی این سردار فکر نمی کند که دفاع مقدس سالهاست تمام شده، ممکن است چهار تا از بچه های همین سرداران که تصادفا دزد و اختلاس بگیر بارنیامدند، هنوز به این گذشته فکر کنند، ولی اصلا چنین چیزی در حافظه طبیعی مردم جا نمی گیرد.
سی سال است روسای مملکت و خود سردار قاسمی تصویری که از انقلاب و گذشته نشان می دهد، یک داستان تخیلی است که نه با واقعیت منطبق است و نه با عقل، بعد ناراحت می شود که چرا کسی آن را جدی نمی گیرد و کلا رفته به زباله دانی تاریخ. بابا بیخیال! بخواب بینیم بابا، حالت خوش نیست.
اگر من جای او بودم
یکی می گوید: «کنسرت موسیقی در خراسان ممنوع است، چون خراسان حرم رضوی است.» بعد برگزاری کنسرت را در قم و نوشهر و کرمانشاه و اهواز و رشت و همه جا ممنوع می کنند، باباجان! شما مشکل ات جای دیگری است، چطوری می شود که تتلو روی ناو کنسرت بدهد، ولی شهرام ناظری نتواند در نیشابور کنسرت بدهد؟
آن یکی می گوید: «وب سایت های پورنوگرافی روح جوانان را نابود کرده…» بعد همه وب سایت های سیاسی و فرهنگی را ممنوع می کند، عزیز من! شما با پورنوگرافی مشکل نداری، شما با فکر کردن مشکل داری. سومی می گوید: «ما جلوی فحشا را می گیریم و ام القرای اسلام محل بروز فحشا شده…» بعد می بینی که یک مشت اراذل و اوباش می افتند به جان زن و شوهر توی ماشین شخصی و زندگی شان را سیاه می کنند…. آقای عزیز! شما با فحشا مشکل نداری، اگر داشتی سن روسپی به زیر هفده سال نمی رسید و جلوی آن را می گرفتی، شما با زن بودن و دیده شدن زنان مشکل داری.
یا مثلا رئیس قوه قضائیه گفته: «اگر جای دولت بودم اجازه نمی دادم وزیر اقتصاد آلمان وارد کشور شود.» برادر من! شما با وزیر اقتصاد آلمان مشکل نداری، شما با رابطه با کشوری که کیفیت دارد و رفتارش آدم واری است، درگیری، وگرنه چرا با وزیر اقتصاد چین و روسیه کسی مشکل ندارد؟ آدم نمی فهمد این رئیس قوه قضائیه که خودش توی کار خودش درمانده، اصلا چرا باید به فکر این بیافتد که وزیر اقتصاد آلمان برای چی آمد و برای چی رفت؟ شما اگر بیل زنی برو رجایی شهر و اوین خودت را بیل بزن که وضعش از همه خراب تر است.
سوزان روشن در قم
یکی از مسائل مهمی که گاهی اوقات آدم متوجهش نمی شود این است که علمای اسلام گاهی چیزهایی را می بینند که آدمهای عادی آن را نمی بینند. مثلا شما وقتی به کنسرت آقای شهرام ناظری می روید یک گروه موسیقی می بینید که با لباس های شبه محلی و سنتی نشستند و از صدا نیافتاده تار و کمونچه و دهل و سرنا می زنند کوچه به کوچه و یک آقای سبیلویی آواز می خواند. آنوقت از علمای اسلام که می پرسی می گویند که در کنسرت یک خانومی در ردیف سوم ته سالن نشسته بود که داشت با آقای بغل دستی اش معانقه یا مغازله( فرنچ کیس سابق) می کردند و اسلام نه تنها به خطر افتاد بلکه آتش گرفت.
یا آن یکی که احیانا از قم کلا چند بار تهران رفته، چنان درباره سکس کردن گروهی دانشجویان وسط حیاط دانشگاه هاروارد حرف می زند، انگار سالها فیلمبردار گنگ بنگ گرای پورن بوده. عزیزان! این چیزها را چطوری می بینید؟ اصلا کجا می بینید؟ چرا هیچ چیز دیگر را نمی بینید؟ چرا بقیه نمی بینند؟
خبرهای قم را که می خوانم به نظرم می رسد که انگار سوزان روشن با همان هویت تمام چرم خودش و چسبان و خیزان رفته وسط قم و با دست به پس زمینه خودش اشاره می کند و محل مقتضی خودش را نشان داده و می گوید: « اینکه می گم حقیقته حقیقت، خیال نکن یه صحبته یه صحبت، اگه نشی تو یار من، بپا کنم قیامتی قیامت( دو مرتبه).» و حالا عزیزان به خیال این که حقیقت تلخ سوزان و روشنی اتفاق افتاده و می خواهند یک قیامتی برپا کنند که قیامتی است قیامت و آن سرش ناپیداست.
در پی برگزاری کنسرتی که نمی دانیم چه بوده، آیت الله حسن ممدوحی، عضو جامعه مندرسین( به آنتن های خودتان دست نزنید.) حوزه علمیه قم گفت: « هدف از برگزاری کنسرت در قم ترویج فحشاست.» آیت الله صافی گلپایگانی هم انتقاد شدیدی از برگزاری کنسرت در قم کرد. و گفته شد که « باید حرمت قم حفظ شود.» چنان هم گفته انگار اصلا قم حرمتی داشته که ما تا حالا از آن خبر نداشتیم.
برخی هم با ولوله و غوغا و فریاد نعره کشیدند که « قلب امام زمان متاثر شد.» آیت الله نوری همدانی مسئول دفتر خداوند متعال در قم هم اظهار داشت: « شهر مقدس قم جای برگزاری کنسرت نیست.» طلاب حوزه علمیه قم هم فرت و فرت اعلامیه صادر کردند که: « کنسرت نباید در قم برگزار شود.» و عمیقا صحنه را چنین توصیف کردند که « کنسرتی که در آن مرد و زن نوازندگی و خوانندگی می کردند.» و به این اتفاق شدیدا اعتراض کردند. و در پی همه اینها جامعه مندرسین به دولت روحانی در پس برگزاری کنسرت موسیقی در قم شدیدا هشدار داد. یعنی اگر مدونا وسط مکه کنسرت داده بود، چنین شوروغوغایی برگزار نمی شد.
واقعا به این فکر می کردم، حالا مگر در این کنسرت چه اتفاقی افتاده که این اعتراضات دشمن شکن ابراز شده است؟ و البته اینها را تا حدی می شود درک کرد. می توانیم قبول نکنیم، ولی بعید است نتوانیم درک کنیم، ولی حرف مدیر کل ارشاد اسلامی قم را هم جدی بگیرید که گفته: «تا کنون هیچ کنسرتی در قم برگزار نشده و تا کنون مجوزی هم برای آن صادر نکردیم.» یعنی آدم تبدیل می شود به همان وانهاده سیمون دوبوار که عزیزان! اصلا کنسرتی برگزار نشده، نه خانی آمده و نه خانی رفته، شما دارید به چی اعتراض می کنید؟ لامصب ها بعید نیست فردا عکس سلفی خودشان را هم با سوزان روشن در قم منتشر کنند. بابا کنسرت کجا بود، اصلا دیجیتالم کجا بود؟ کنسرت شومایی؟
انگار اساسا همه این عزیزان فقط مشکل شان این است که دوست دارند همه چیز را لغو کنند. فرقی نمی کند که مثل همین سه چهار روز قبل سخنرانی عمادالدین باقی لغو شود، یا کنسرت شهرام ناظری در نیشابور لغو شود، یا کنسرت پالت در کرمانشاه لغو شود، یا نمایش فیلم فروشنده لغو شود، یا مسابقه فوتبال با کره جنوبی لغو شود، شما فقط لغو کن، مهم نیست چی، فقط لغو کن هیچ چیزی برگزار نشود.
لرزه آمریکایی لرزه ایرانی
هر وقت عکس این سردار دریادار سالار علی فدوی را می بینم که آیت الله خامنه ای دارد نشان فتح را به سینه اش نصب می کند، حالت جلو دادن سینه اش مرا یاد لحظه گاز گرفتن محسنی اژه ای می اندازد، لامصب یک کم بکش عقب، خفه اش کردی!
حالا مدال فتح را که بزرگترین مدال نظامی جمهوری اسلامی است و آن را به آنهایی که واقعا خرمشهر و آبادان را فتح واقعی کردند، ندادند، برای چی به این تحفه تترنا دادند؟ بخاطر اینکه چهار تا ناوچه فسقلی آمریکایی را دم در خانه سپاه گرفته و چند تا آمریکایی را چند ساعت نگه داشته و بعد هم لپ تاپ شان را کپی گرفته و همین. این را که هر دزد دریایی انجام می دهد، فتح چی؟ این که فتق هم نیست، چه برسد به فتح.
آن وقت معاون فرهنگی سپاه گفته: «نام علی فدوی لرزه به تن آمریکایی ها می اندازد.» یعنی طرف نشسته با خودش تصوراتی می کند که آدم می فهمد تصورش ممکن است، ولی چطوری آدم رویش می شود که این حرف را بازگو کند؟ البته وقتی مرحوم مغفور دن کیشوت آسیای بادی را دشمن تصور می کرد، لابد تصورات آدمها بی پایان است. اینکه نام علی فدوی لرزه به تن آمریکایی ها می اندازد که حالا حرف مفت است، ولی لرزه به تن ایرانی ها قطعا می اندازد.