هفت روز هفت یادداشت: دخالت در انتخابات: هرگز؛ روشنگری در انتخابات: همیشه(ابراهیم نبوی)
طنز اجتماعی- ابراهیم نبوی
یعنی هرطوری حساب کنی نمی شود شانزده سال. مملکت که عوض نشده، قانون هم که عوض نشده، اسلام هم که ظاهرا همان است که قبلا بود، رویه قضایی هم که همان است که بود. اصلا هم کاری نداریم که کل مجازات آدمی مثل نرگس محمدی ظالمانه است. این حرف ها مربوط به کشوری است که خدای ناکرده در آن ظلم وجود ندارد. ولی باید همه چیزمان به همه چیزمان بیاید. اگر قوه قضائیه همان است که سعید عسگر را که سعیدحجاریان را ترور کرد یک سال زندانی می کند، نرگس محمدی پس باید حداکثر نیم ساعت زندانی بشود. اگر قوه قضائیه عاملان قتلهای زنجیره ای را به دو و نیم تا ده سال زندان محکوم کرد، نرگس محمدی باید نهایتا دو ثانیه زندان بگیرد. اگر شیخ علی تهرانی به عنوان یکی از حامیان و تبلیغ کنندگان گروه تروریست مجاهدین خلق نه سال زندانی شده، نرگس محمدی نهایتا باید دو دقیقه زندانی شود. اگر قوه قضائیه آدمی مثل بقایی را با آن همه پرونده فساد مالی هشت ماه زندانی می کند، نرگس محمدی باید کلا ۱۸ دقیقه حکم زندان بگیرد. اگر مرتضوی با این همه پرونده قتل و دزدی هنوز هم نهایتا یک سال زندان گرفته، نرگس محمدی حداکثر باید یک میلیونیم ثانیه زندان بگیرد. کلا مفهوم اعداد برای آدمها فرق می کند، طرف به بچه کامپیوتربازش گفته بود خدا ۱۲۴۰۰۰ تا پیغمبر فرستاد، پسرک گفت: یعنی یک گیگابایت هم نشده بود. لامروت ها! شانزده سال؟ مگر انسان عمل نوح دارد، مگر ما لاکپشت هستیم که سیصد سال عمر می کند، ما انسانیم، نهایتا ۷۰ سال عمر مفید و مضرمان است. آخر بی انصاف! شانزده سال؟
روشنگری با اعمال شاقه
یکی از بزرگترین خوبی های سیاست ایران این است که رهبر مملکت هم دارای کلیه اختیارات است، و هم اینکه بطور کلی هیچ اختیار خاصی ندارد. یعنی اگر عزیزان سپاه بخواهند او را تبدیل به خدای احد و واحد می کنند، اگر هم نخواهند کلیه اوامر و ابلاغیه هایش را دایورت می کنند به جاهای دیگر. حالا ما کاری نداریم که این آیت الله نامبروان خودش با همان صدای جیگر و سکسیاش و با همان جسم ناقصی که بقول خودش دارد، رسما در انتخابات اعلام کرده بود که فلانی به من از همه نزدیکتر است، ولی باز هم خدا خیرش بدهد که ابلاغیه صادر کرده که «جانبداری از داوطلبان از سوی نیروهای مسلح و قوای سه گانه و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی ممنوع است.» البته الآن عزیزان دو دسته شده اند، یک عده مثل آقای زیباکلام معتقدند که حتما تا حالا سپاه دخالت می کرده که حالا رهبر گفته دخالت نکند، وگرنه مگر مغز خر خورده که چیزی را که وجود نداشته ممنوع کند، ولی گروه دیگری معتقدند که اصولا رهبری جنس اش اینطوری است که چیزهایی را ممنوع می کند که وجود ندارد. به همین دلیل هم سپاه رسما اعلام کرده که ما تا حالا هم دخالت نمی کردیم و از این به بعد هم مثل سابق «دخالت نمی کنیم، بلکه روشنگری می کنیم.» یعنی سپاه از حالا همان کارهایی را می کند که قبلا می کرد. قبلا اسمش مهندسی بود و جزو دانشکده مهندسی محسوب می شد، حالا اسمش روشنگری است و جزو دانشکده ارتباطات به حساب می آید. روشنگری هم چند نوع است:
یک: روشنگری صندوقی: تعدادی صندوق می خرند و فرض می کنند که مردم روشن شدند و به همان کسی رای می دهند که سپاه روشن شان کرده، بعد هم چون نمی خواهند مردم خسته بشوند، رای روشنگری شده شان را یک جا با روشنگری تمام می نویسند و می اندازند توی صندوق و اصلا هم دخالت در انتخابات نمی کنند.
دو: روشنگری محاسباتی: یکی از مهم ترین انواع روشنگری این است که آدم حساب دستش باشد، اینجوری بدون اینکه در انتخابات دخالت کند، اجازه می دهد مردم به هر کدام از کاندیداها رای بدهند، بعد رای آنها را می شمارد و نتیجه انتخابات دقیقا همانطوری می شود که انگار مردم کاملا روشن شده اند. اصلا شمارش یکی از بهترین راههای روشنگری است.
سه: روشنگری ولتری: خدابیامرز ولتر می گفت: «من حاضرم جانم را بدهم که تو بتوانی حرفت را بزنی.» ولی سپاه یک مرحله روشنگری شده تر می گوید: «من حاضرم شما جانتان را بدهید که دیگر لزومی هم نداشته باشد که حرف بزنید.» و از این طریق عزیزان بسیج خودشان بطور سازماندهی شده روشنگری خودشان را با بیل و کلنگ و گاز اشک آور و خردل و سایر روشن کننده ها انجام می دهند و این جوری می شود که همان جوری می شود که قبلا هم می شد.
ابزارهای روشنگری انتخاباتی: صندوق، خودکار، سریش برای چسباندن چیزهای روشن شده روی دیوار و تیغ موکت بری برای پاره کردن کاندیداهایی که بخوبی روشن نشدند. قیچی، مهر و دستبند و گاز اشک آور برای روشن کردن مردم بعد از انتخابات.
زمان یعنی چی؟
یک ضرب المثل قدیمی تهرانی می گوید «صبر کوتاه خدا هزار سال است.» ولی ما که خدا نیستیم، اصلا زمان موضوعی نسبی است. برای ما ایرانیهایی که در عرض سه ماه انقلاب می کنیم و حکومت تغییر می دهیم و چهل سال طول می کشد تا یک دولت را جابجا کنیم، اندازه زمان بکلی با بقیه متفاوت است. همین است که برادر نوبخت گفته: «رفع حصر زمان می برد.» یعنی چی زمان می برد؟ آقای روحانی قول داده بود که مسئله حصر را رفع می کند. این قول را هم که به پسرش نداده بود که اگر بزرگ شدی برایت خانه می خرم که حالا بعد از پنج سال بگوید هنوز که بزرگ نشدی. ایشان گفته بود در دوره ریاست جمهوری خودم مسئله حصر را حل می کنم. حالا هم که سه سال و نیم گذشته، شش ماه دیگر باقی مانده، تکان بخور برادر! ماشین رفت، جانمانی!
ملی کشی در کف شیرنر خونخواره
فرض کنید که طرفداران محمدعلی طاهری به جای تعدادی آدم تروتمیز و خوش قیافه و تحصیلکرده، یک مشت جوان بوگندوی درب و داغان بودند. و فرض کنید محمدعلی طاهری در ضمن کلاس هایش هفته ای یک جلسه نوحه خوانی و سینه زنی هم برگزار می کرد و طبیعتا نه تنها زندانی نمی شد، بلکه فیلم تریاک کشی اش هم منتشر می شد، نصف شب هم با اسلحه شخصی به ملت تیراندازی می کرد و به مراجع تقلید و وزیر و وکیل و رئیس جمهور میگفت بی ناموس و بی غیرت و الآن هم میلیاردر شده بود و هم مسئولان مملکتی داشتند فرت و فرت پیش او دوره می گذراندند و اصحاب حلقه او شده بودند. بابا جان! اصلا مهم نیست طرف به چی اعتقاد دارد و چه حرفی می زند. مهم این است که این حرفهایی که می زند در جهت تقویت بنیههای یک گروه از حکومت است، یا نیست. وقتی طرف عضو خانواده نباشد، می شود شیطان پرست، فاسد، متقلب، دارای اندیشه های کفرآمیز و غیره. وگرنه بقول آن انگلیسی اگر این اذان برای ما ضرر ندارد، بگذار اینقدر بخواند تا گلویش جر بخورد.
طرف را انداختند زندان، شده «ملی کش» یعنی قرار است هر شش ماه یک بهانه پیدا کنند و تا ابد به زندانش ادامه بدهند. فعلا آقای طاهری از ۲۵ مهر ملاقات حضوری و تماس تلفنی اش قطع شده و او هم اعتصاب غذا کرده. بقول مرحوم فروغی «در کف شیر نر خونخواره ای» جز اعتصاب غذا کو چاره ای؟ شش ماه به او آنقدر فشار آوردند که اعتصاب غذا کرد، حالا دارند فشار می آورند که اعتصاب غذایش را بشکند. در گذشته وقتی کسی کافر می شد یا سب نبی می کرد، او را اینقدر کتک می زدند تا بگوید من ایمان آوردم و دیگر به پیغمبر فحش نمی دهد، حالا طرف را کتک می زنند که بگو کافرم و به پیغمبر فحش بده. فعلا اتهام سب النبی طاهری برطرف شده ولی ظاهرا بازی ادامه دارد. مشکل جمهوری اسلامی این است که وقتی کسی رفت توی زندان، بازجو و قاضی فکر می کنند طرف باید بمیرد تا آزاد شود، وگرنه بقول هموطنان کرمانی: «همو خر سیا، راه آسیا»
وزیر کنسرت نذار! استعفا استعفا!
اگر از این عزیزان امت ویزویز بپرسی که مشکل دولت روحانی چیست؟ پایداریها می گویند مشکلش این است که اقتصاد را خوب اداره نمی کند، نوکر آمریکاست و با غربی های الکی سازش کرده. بعد آدم طبیعتا انتظار دارد وزرای اقتصادی و خارجی او تحت فشار قرار بگیرند، در حالی که وزرای ارشاد و آموزش و پرورش و ورزش او هستند که قرار است عوض بشوند. همین هفته اعلام شده که جنتی وزیر ارشاد، فانی وزیر آموزش و پرورش و گودرزی وزیر ورزش قرار است عوض بشوند. کلا مشکل مملکت چهار تا کنسرت است و دو تا مسابقه ورزشی. جرم وزیر ارشاد این است که چرا فرت و فرت در کشور کنسرت برگزار می شود. اصلا کنسرت کجا بود؟ دیجیتالم کجا بود؟ یک تحقیق انگشتی بکنید می فهمید که اصولا موسیقی پاپ در دولت ابدمدت ارشاد لاریجانی رسمی شد و در زمان صفارهرندی در دولت احمدی نژاد چند برابر دولت جنتی کنسرت برگزار می شد. البته دلیل هم داشت: در دوره صفار هرندی هنوز امام رضا در مشهد مستقر نشده بود، قم هم وجود نداشت، شجریان و شهرام ناظری هم همین سه سال قبل به دنیا آمدند. البته فکر کنم برکناری جنتی از ارشاد مشکل روحانی را حل می کند. وقتی قرار باشد کنسرت موسیقی برگزار نشود، چه فرقی می کند چه کسی آن را برگزار نکند؟
جنگ داشتیم یا نداشتیم؟
سعید جلیلی گفته «قبل از برجام در آستانه جنگ قرار نداشتیم.» حتما می خواهید اعتراض کنید که نخیر! ما قبل از برجام در آستانه جنگ قرار داشتیم، ولی حرف شما هم درست نیست و در واقع ما هر سه اشتباه کردیم. اصلا شرایط قبل از برجام، شرایط آستانه جنگ نبود. وسط جنگ بود. درآمد کشور که دست اروپا و آمریکا بلوکه شده بود. تلفات انسانی بخاطر نبودن دارو و مشکلات اقتصادی و آلودگی هوای ناشی از محاصره اقتصادی داشتیم. حداقل در دولت دوم احمدی نژاد صدها هزار نفر بخاطر شرایط اقتصادی و محاصره اقتصادی صدمه جدی دیدند. مگر تلفات جنگ از این بیشتر می شود. ارزش ریال هم که ۳۰۰ درصد کاهش پیدا کرد. در تمام طول جنگ هشت ساله ارزش پول به اندازه چهارسال دوم احمدی نژاد کاهش پیدا نکرد. جنگ بود دیگر، پس چی بود؟ البته این عزیزان اینقدر حال و حول می کردند و ثروتمند شدند که برای آنها جنگ نبود. جماعت بخور بخور که همهشان مازاراتی و فراری خریدند و بچه هایشان را به آخور اقتصاد خرتوخر احمدی نژادی بستند، ولی ملت واقعا در شرایط جنگ کامل چند سال زندگی کردند. البته تعریف آدمها از جنگ فرق می کند. سردار جعفری هفته قبل گفته «برخی مسئولان کشور توجهی به جنگ نرم ندارند.» جنگ برای سردار یعنی وجود اینستاگرام و توئیتر و تلگرام و موسیقی و تی شرت و شلوار لی و اینترنت، در مملکت آدمها دو دسته اند: عده ای طرفدار جنگ سخت اند و مخالف جنگ نرم، اکثریت مردم هم که خودشان عامل جنگ نرم اند و قربانی و مخالف جنگ سخت.
نمازی و پروژه ۴٫۸ میلیون دلاری
هر روز یک چهره جدید از عناصر دشمن کشف می شود که همه مشکلات و مسائل زیر سر اوست. حالا هم داستان سیامک نمازی است. ظاهرا برای سیامک و باقر نمازی، نزار زکا، فرهاد صالح، کامران قادری و علیرضا امیدوار به ده سال زندان و ۴٫۸ میلیون دلار جریمه محکوم شدند. قاضی گفته که این افراد برای پیشبرد اهداف شان از دولت آمریکا ۴٫۸ میلیون دلار گرفته اند و باید آن را به دولت ایران تحویل بدهند. یعنی چه رابطه ای میان اینکه کسی از آمریکا پول گرفته و باید آن را به دولت ایران بدهد، وجود دارد؟ فکر کنم از این به بعد هر آمریکایی- ایرانی که در ایران دستگیر بشود، اگر کارمند دولت آمریکا باشد، باید هر چه به عنوان حقوق گرفته به دولت ایران بدهد. لامروت ها باج هم می خواهند بگیرند، دلیلی برایش لازم نیست. سال تولد طرف را ضرب می کنند در ۱۴ معصوم می شود ۷۰۰ و طرف باید ۷۰۰ میلیون دلار بدهد تا آزاد شود. این محاسبات اقتصادی شان ما را کشته است. کریمی قدوسی کاشف اسرار پنهانی و منتشر کننده خبرهای بدون منبع گفته که «نمازی یکی از شاه مهره های نفوذ آمریکا در ایران است.» یعنی فرداست که بگویند اصلا نمازی اسم مستعار است و اسم اصلی اش جان کری است و وزیرخارجه آمریکاست که برای نفوذ در ایران جراحی پلاستیک کرده که شناسایی نشود.