نامه نازنین زاغری از اوین به همسرش و بار سنگین مجازات مادر روی شانههای کودک
«من بدون تو ۳۸ ساله شدم و تو در نبود من ۴۲ ساله و گیسوی عزیزمان بدون هر دوی ما ۲ ساله شد. خیلی سخت است که فقط دو سالت باشد و زندگی چنین تجربه سخت و بزرگی را بر شانههای کوچکت بگذارد.» این بخشی از نوشته نازنین زاغری، شهروند ایرانی- بریتانیایی زندانی است که در نامهای به همسرش تجربه یک ساله زندان و درد و رنجی که بر او، دختر خردسال و همسرش رفته است، را تشریح میکند.
نازنین زاغری، شهروند دو تابعیتی ۱۷ مارس ۲۰۱۶ برای سال نو ایرانی به همراه دخترش به ایران آمد تا در کنار خانوادهاش عید نوروز -جشن سال نو ایرانیان- را جشن بگیرد. اما او در تاریخ ۱۵ فروردین ماه (سوم آوریل) در «فرودگاه امام خمینی» تهران به همراه کودکش که در آن موقع ۲۲ ماهه بود در حالیکه قصد بازگشت به انگلستان را داشت، توسط ماموران سپاه پاسداران بازداشت و به مکان نامشخصی در کرمان منتقل شد. خانم زاغری چند ماه بعد به بند دو-الف سپاه پاسداران در زندان اوین منتقل شد و در اوایل دی ماه ۱۳۹۵ به بند زنان این زندان انتقال یافت. او روز ۱۶ شهریور ماه (۶سپتامبر ۲۰۱۶) در حکم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ابوالقاسم صلواتی به پنج سال زندان محکوم شد و این حکم در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شده است. غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضاییه، روز سوم بهمن ماه(۹۵) در نشست خبری خود از تایید حکم خانم زاغری خبر داد در حالیکه این حکم به خود او در زندان اوین ابلاغ نشده بود.
حکم ۵ سال زندان نازنین زاغری به اتهام «جاسوسی» در دادگاههای غیرعلنی صادر و تایید شده است، اتهام جاسوسی بارها از سوی خانم زاغری و خانوادهاش رد شده و مسئولان قضایی جمهوری اسلامی نیز چیزی از مدارک، اسناد جرم و روند دادرسی به افکار عمومی ارائه نکردهاند.
نازنین زاغری در نامهاش از خانواده سه نفرهای گفته است که به اتهامی غیرواقع نمیتوانند در کنار هم زندگی کنند: «گیسویمان بزرگ شده و قد کشیده است. او اکنون به خوبی میفهمد که پدر و مادرش در کنار یکدیگر نیستند، پدر در لندن و به دور از او، و مادر در اتاقی زندگی میکند، اتاق ملاقاتی که تمام این مدت، ما یکدیگر را در آن ملاقات میکردیم. او حالا زبان تو را کاملاً از یاد برده اما فارسی را خیلی شیرین حرف میزند. گاه فکر میکنم شما با چه زبانی با هم صحبت میکنید؟ دردناکترین قسمت ماجرا آنجاست که هیچکدام از ما شاهد بزرگ شدن دخترمان نبودیم، هیچیک از ما.»
ریچارد راتکلیف، همسر نازنین زاغری، شهروند انگلیس است و خانم زاغری در بخشهایی از این نامه درباره تصویری مینویسد که همیشه از کشور زادگاهش، ایران به همسرش ارائه کرده و تصویری که اکنون با زندانی شدن با آن مواجه شده است و اعتراف میکند که این چیزی نبود که تمام آن سالها قصد داشته از ایران به همسر و خانوادهاش بشناساند: «کشوری که روزی به آن افتخار میکردیم، طلاییترین روزهای بزرگ شدن دخترمان را از هر دویمان گرفت. مرا به انجام کاری که مرتکب نشده بودم متهم کرد و در کمال ناباوری تحمل پنج سال حبس را برایم رقم زد. بهخاطر داری زمانی را که به کشورم میبالیدم و از کوچکترین جزئیات مربوط به آن با دوستان و خانوادهات صحبت میکردم اکنون نیز به تمدن و فرهنگ آن میبالم اما مطمئن نیستم با درد و رنجی که آن را ترک خواهم کرد بار دیگر دوباره و چه زمانی به آن باز گردم.»
نازنین زاغری در بخشهایی از نامهاش نیز با اشاره به تجربه نه ماههاش در سلولهای انفرادی زندان اوین آن را ‘‘هزاران مرتبه دردناکتر، زجرآورتر و طولانیتر از درد زایمان’’ توصیف میکند: «شب پیش از تولد گیسویمان، زمانی که با درد زایمان دست و پنجه نرم میکردم تصّور میکردم از شدت درد میمیرم و روی ماه دخترکمان را هرگز نمیبینم. گمان میکردم هیچ دردی بالاتر از زایمان نبوده و نیست. در سلول انفرادی لحظهای رسید که دریافتم مرحلهای از درد را پیش از آن تحمل نکرده بودم، دردی که هزاران مرتبه دردناکتر، زجرآورتر و طولانیتر از درد زایمان بود و البته پایان خوشی نیز در پی نداشت.»
نامه نازنین زاغری اگرچه با امید به آزادی و دیدن همسر و کودک سه ساله اش به پایان میرسد ولی بار دیگر موضوع مجازات شدن خانوادههای زندانیان و به ویژه کودکان بیگناهی را مطرح میکند که بر خلاف اصل «فردی بودن مجازات» بار دوری از خانواده و والدین خود را تحمل میکنند.
علاوه بر نازنین زاغری، مادران دیگری نیز با شرایط مشابه و دوری از خانواده در زندان اوین نگهداری میشوند، نرگس محمدی، آزیتا رفیعزاده، فهیمه اعرافی، مریم اکبری منفرد، مهوش شهریاری، فریبا کمال آبادی، صدیقه مرادی، فاطمه مثنی، الهام برمکی، زیبا پورحبیب، زهرا زهتابچی، الهام فراهانی تعدادی از مادران زندانی هستند که با اتهامات امنیتی و یا صرفا به دلیل عقاید و فعالیتهای مسالمتآمیز در «اوین» زندانی و از امکان تماس و ملاقات کافی با فرزندانشان محرومند.
اصل فردی بودن یا شخصی کردن مجازاتها که از اصول پذیرفته شده نظام عدالت کیفری است، به این معنی است که محکوک به تنهایی درد و رنج مجازات را تحمل کند و بستگان و افراد مرتبط با وی تاوان عمل وی را ندهند. اغلب نظامهای حقوقی و از جمله ایران اصل فردی بودن مجازات را به صورت نظری پذیرفتهاند و این به این معنی است که باید در مسیر عدالت کیفری روی کمتر کردن آسیبها به خانواده زندانیان و محکومین تمرکز شود، وجود و افزایش مادران زندانی در اوین از نشانههای بی توجهی به این اصل عدالت کیفری است، اگرچه با وجود فعالیتهای مسالمتآمیز و دادرسیهای ناعادلانه و غیرشفاف، خود فرض مجرم بودن این مادران نیز از سوی جامعه مدنی مورد قبول قرار نمیگیرد.