هفت روز هفت یادداشت: روی سگ نظام،میلیونها شمر و یک امام حسین(ابراهیم نبوی)
من هرچه کوشش میکنم نمیتوانم منطق محاکمه نکردن موسوی و کروبی را درک کنم. البته متوجه هستم که این عزیزان قوه قضاییه سعی میکنند چه نوع مزخرفی بگویند، ولی نمیتوانم مبنای استدلالشان را درک کنم. مثلا همین حاج آقای کت مخملی که رییس دادگاه انقلاب تهران است، یعنی موسی غصنفرآبادی گفته: «محاکمه برای خیلی از این افراد به خصوص خود سران فتنه پشیمانی دارد، چرا که دادگاه و نظام با کسی تعارف ندارد و وظیفه قانونی خود را با قاطعیت، قدرت و دقت انجام میدهد.»
یعنی طرف میگوید ما محاکمه نمیکنیم، چون اگر محاکمه کنیم، مجبوریم قانون را اجرا کنیم. خب، قانون را اجرا کن. انگار نه انگار که طرف وظیفهاش اجرای قانون است. تهدید میکند که مرا مجبور نکنید وظیفهام را انجام دهم. انگار نه انگار که طرف را هفت هشت سال است عملا زندانی کرده. یعنی چه کاری میخواهی بکنی بالاتر از زندان؟ احتمالا خواهد گفت: «حکم اینها اعدام است.» بسیار خوب! به وظیفهات چرا عمل نمیکنی و اعدامشان نمیکنی؟ میگوید: نه نفع مملکت نیست که این افراد اعدام شوند و آشوب بشود. بسیار خوب، محاکمهشان کن و با یک درجه تخفیف حبس ابد کن. میگوید: ما تخفیف نمیدهیم، فقط اعدام. معلوم نیست چه جوری حاضر است تخفیف بدهد و محاکمه نمیکند ولی حاضر نیست تخفیف بدهد و اعدام را به حبس ابد تبدیل کند. البته این ویژگی حکومت ایران است که ترجیح میدهد یک پرونده قضایی صد سال همین طوری باز و موقت بماند، ولی تصمیم نمیتواند بگیرد. اصلا کل مملکت موقت است. ده سال است طرف امام جمعه موقت تهران است. خب، این موقت را یا بکن دایم، یا بگذار کنار. خبر مرگت بالاخره تصمیم بگیر. البته بعضی افراد خدای ناکرده فکر میکنند که موضوع حصر یک موضوع ویژه در کشور است، در حالی که قاعده بسیاری از پروندههای قضایی همین است؛ محمد علی طاهری سالهاست همین طوری وسط زمین و آسمان مانده، هر پنج شش ماهی یک خبر پخش میشود که میخواهند اعدامش کنند، بعد میرود توی بایگانی راکد، پرونده سعید مرتضوی هفتصد سال است که دارد نهایی میشود، ولی اصولا در جمهوری اسلامی هیچ چیزی نهایی نمیشود. پرونده بابک زنجانی سالهاست که وسط زمین و آسمان است. پرونده کریم زرگر و دهها نفر دیگر همین طور وسط زمین و آسمان مانده و کلا هیچ چیزی دایمی نیست، تنها موضوع دائمی در کشور خود رهبری است و جنتی که از ازل تا ابد به همین حال انگار بوده و هست و خواهد بود.
میلیونها شمر، یک امام حسین
آدم دیوانه یک چنین آدمی است که تعداد دشمنانش را آن قدر زیاد نشان بدهد که خودش هم از آن وحشت کند. حداقل بگو مخالفان رهبری نظام را قبول د ارند که به نفعت بشود. یا بگو برخی مخالفان رهبری ایرانیانی هستند که اشتباه میکنند. یا بگو مخالفان رهبر آدمهای بیتربیتی هستند، ولی دشمن کشور نیستند. یا اصلا بگو مخالفان رهبر ایرانی نیستند. یا بگو مخالفان رهبر دشمن کشور هستند. یعنی چه که مثل سردار غیب پرور یک دفعه دست غیب از سینه نامحرم بیرون بیاوری و شترق نظریه صادر کنی که: «هر کسی با رهبری نیست با شمری که روی سینه امام حسین نشسته، فرقی نمیکند.» یعنی چه که مخالف رهبری مثل شمر است. یعنی شما خودت نمیدانی که هشتاد درصد مردم و هفتاد درصد نمازخوانها و شصت درصد کارکنان دولت و پنجاه درصد حکومت و چهل درصد سینه زنها و سی درصد وزرای فعلی و سابق و بیست درصد کارکنان اطلاعات و ده درصد فرماندهان بیسج حداقل مخالف رهبری هستند. با این همه شمر و همین یک امام حسین میخواهی چه بکنی؟ بعد مینشیند زاری میکند که امام حسین با یک خانواده یک طرف بود، هزاران سرباز دشمن آن طرف. ببین! خودت مقصری!
الاغ، روباه، گاو، حیوان! آرام باش!
حالا خوب است که این برادر رحیم پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی است و مسئول سبزه میدان نیست، خوب است که این برادر تئوریسین است و تروریسین نیست، خوب است که تحصیل کرده است و مثلا حرفهای خارجی میزند. ایشان در همین هفته قبل فرموده: «کسانی که به دنبال مسخ انقلاب هستند، عدهای جاسوس هستند و بعضی الاغ و بعضی دیگر روباه.» این ادبیات استاد ازغدی است که عضو همان شورای عالی انقلاب فرهنگی است که ذکر جمیلاش آمد. این حرفها را هم ایشان در ملاقات با انجمن اسلامی اراذل و اوباش چاله میدان نگفته، در نشست سالانه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل گفته. لابد میخواهید بدانید منظورش از الاغ و روباه چی بوده. گفته: «الاغها به دشمن سواری داده و روباهها نیز اساسا فاسد شدهاند.» یعنی شما در تمام فرهنگنامههای تمثیل و تشبیه اگر ول بسابید یک تشبیه روباه به فاسد پیدا نمیکنید. روباه ممکن است تشبیه به حیلهگر باشد، ولی تشبیه به فاسد نیست. این وسط البته منظور از جاسوس مشخص است و آخرین مورد جاسوسی هم که همین عزیزان مداح بودند که داشتند در سفارت فرانسه با خواهران عزیز گل کوچک بازی میکردند. آقای محسنی اژهای در مورد هیات جاسوسان ابالفضل فرموده که فعلا این پرونده سپرده شده به دادگاه ویژه روحانیت و من اصلا روحم هم خبر ندارد که کی بود کی بود کجا بود، با من چه آشنا بود. بیچاره اصلا روحش هم خبر ندارد.
قاتل آتنا اعترافش را پس گرفت
قاتل آتنا اصلانی که قیافهاش الحمدالله شبیه اکثر نمایندگان مجلس است، با خبرگزاری تسنیم مصاحبه کرده و گفته که کلا هیچ خبری نبود و باد آمده و او را انداخته زندان. نه مقصر است و نه چیزی شده. مصاحبه او طوری بود که ما هم تصمیم گرفتیم با او مصاحبه کنیم.
ما: چطور شد که آتنا را کشتی؟
قاتل: من نکشتم، من داشتم از گرما عرق میکردم که یک دفعه دیدم او وارد مغازه شد و افتاد مرد.
ما: یعنی تو او را نکشتی؟
قاتل: نه، به من میآید که کسی را بکشم؟ من قیافهام عین نمایندههای مجلس است. من آزارم به یک مورچه هم نمیرسد.(در حین مصاحبه تعدادی مورچه میکشد.)
ما: مگر اعتراف نکردی که آتنا را کشتی؟
قاتل: چرا، ولی بیشتر فکر کردم دیدم بهتر است اعتراف نکنم. تنها گناه من این است که به پدر آتنا نگفتم که من او را نکشتم، کاش زودتر اعتراف نکرده بودم.
ما: آزمایشها نشان میدهد که به کودک تجاوز کردی؟
قاتل: مهم نیست آزمایش چه چیزی نشان میدهد، وجدان خودم میگوید که من پاک هستم و اصلا از این کارها نمیکنم. اصلا به او دست هم نزدم، بدون اینکه به من خبر بدهد آمد توی مغازه و مرد.
ما: گفتی از این کارها نکردی، ولی سابقه زنا هم داری. مگر نداری؟
قاتل: من هیچ سابقه بدی ندارم، فقط چند بار زنا کردم که نمیدانم چطوری شد، در آن موارد هم من وجدانم راحت است که نمیخواستم زنا بکنم، ولی خودش شد. من مرد خانوادهداری هستم.
ما: ولی زنت هم طلاق گرفته و او هم از تو شکایت کرده.
قاتل: تقصیر من نبود، من خیانت کرده بودم و او فهمید، تقصیر خودش بود که فهمید، وگرنه من هیچ سابقه شرارت ندارم. به نظرتان من شرور هستم؟
ما: تو چند پرونده زنا، سرقت، کتک زدن مردم و آدم ربایی داری، همه اینها یعنی شرارت.
قاتل: همه اینها را کردم ولی دزدی که نکردم.
ما: اتفاقا دزدی هم کردی، پرونده سرقت داری.
قاتل: سرقت کردم، ولی بخدا من دزد نیستم، من آزارم به مورچه هم نمیرسد.(چند مورچه دیگر را میکشد.)
ما: تو یک دختر را قبلا دزدیدی. مگر نه؟
قاتل: من توی مغازه نشسته بودم چند سال قبل، دختری به اسم فرانک وارد شد و بدون اینکه از من چیزی بپرسد، گفت بیا من را بدزد، من گفتم امکان ندارد، ولی نمیدانم چی شد که امکان داشت. من اصلا اهل خلاف نیستم، من آزارم به بچه نمیرسد، اصلا سابقه کودک آزاری ندارم.
ما: چرا داری، قبلا هم کودک آزاری کردی.
قاتل: بله، کودک آزاری دو بار کردم، ولی دست خودم نبود، یک دفعه کودکی وارد مغازه میشد و بدون اطلاع من آزارش میدادم.
ما: برای چی دوربین مغازهات رو خاموش کرده بودی؟
قاتل: من دوربین رو خاموش نکرده بودم، یک روز بدون اطلاع من یک دفعه دیدم دوربین خاموش شد. اصرار کردم خاموش نشو، ولی فایده نکرد. همین الآن بری توی مغازه میبینی بوی رنگ میاد. همین نشون میده من بیگناهم. توی کدوم مغازه که آدم گناهکار باشه بوی رنگ میاد؟
مانتوی بدون دکمه جرم است
یعنی اگر فردا اعلام کنند که پوشیدن جوراب پاره هم جرم است، اصلا نباید تعجب کرد. انگار یک مشت خل مشنگ نشستند در انتهای افق دوردست و دارند هی توزیع عادلانه بلاهت میکنند. اخیرا قرار شده که گشت پوشاک هم دایر شود و از این پس افرادی که بدون دلیل لباسشان با هم رنگ متناسبی دارد، دستگیر کنند. آقای ابوالقاسم شیرازی رئیس اتحادیه پوشاک گفت: «شلوار پاره و مانتوی بدون دکمه در شان پوشاک ایرانی نیست. لازم باشد نیروهای انتظامی وارد میشود.» یعنی شان پوشاک ایرانی همین است که یک پارچه مشکی بیاندازید سرتان، هر لباس کروکثیفی بپوشید و تا حد ممکن بی ریخت باشید. اصلا همه اینها را بیخیال مانتوی بدون دکمه یعنی چرا باید ممنوع باشد؟ این دکمه مگر چه نقشی در حفظ ناموس اسلام دارد که وجودش این همه لازم و ضروری است. من مطمئنم اگر مانتوی چهل دکمه مد شده بود، این عزیزان ناظر بر پوشاک زنانه دستور میدادند که کلا دکمه ممنوع است.
متدینین برانداز میشوند
من واقعا از متدینین عزیز تشکر میکنم که لطف کردند و تلاش میکنند مشکل ملی کشور را حل کنند. من تا حالا به این عزیزان بدبین بودم، از وقتی آقای علم الهدی گفته که: «متاسفانه امروز حتی جریانهای سیاسی متدین به این رسیدند که روحانیت را براندازند؛ در حالی که همه باید بدانند اگر نظام از روحانیت مجرد شد، همه چیز نیست و نابود میشود.» خیلی خوشبین شدم. واقعا این موضوع حداقل چهل سانت جای شکرش باقی است که متدینین به این نتیجه رسیدند که روحانیت را براندازند. چون آنها هم میدانند که بالاخره علم الهدی و سایر روحانیون بقیه مردم که تمام بشوند، متدینین را هم میخورند. البته آقای علم الهدی توضیح داده که « اگر روحانیت نابود شود بیشک آمریکا به راحتی با کشور تعامل میکند و دروازههای باز سبب میشود استکبار به مقاصد شومش در کشور دست پیدا کند.» حالا این آمریکا واقعا چه مقاصد شومی ممکن است داشته باشد؟ بیایید تصور کنیم که شوم ترین اهداف آمریکا چه میتواند باشد؟ مثلا فقر زیاد شود؟ فساد و دزدی زیاد شود؟ مردم کارتون خواب شوند؟ دین از بین برود؟ جامعه فاسد شود؟ طلاق افزایش پیدا کند؟ یعنی قرار است آمریکا به چه مقصود شومی برسد که روحانیون به آن نرسیده باشند؟ اصلا شوم تر از این هم مگر داریم؟
ترامپ و تصمیم عاقلانه کره شمالی
یعنی وقتی میگویند شغال بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی لابد حکمتی در کار بوده که طبیعتا هست. و البته وقتی که میگویند زبان خر را خلج میفهمد هم همان حکمت قبلی در کاراست که باید به آن بطور ویژه توجه شود. و همه اینها را برای آن گفتهاند که آقای دانلد ترامپ بعد از اینکه کیم جونگ اون تصمیمش را در مورد حمله به گوام پس گرفت، گفت: «رهبر کره شمالی تصمیم عاقلانهای گرفته است.» مطمئنم وقتی مترجم این کلمه را برای کیم جونگ اون گفته او دو ساعت توی چشم مترجم زل زده و گفته میکشمت اگه راستش رو نگی، بگو دقیقا چی گفته؟ او هم تکرار کرده که گفته «تصمیم عاقلانه» بعد هم کیم جونگ اون دو ساعت میخندیده. یعنی چطور ممکن است کسی واژه عاقلانه را برای کیم جونگ اون انتخاب کند. من قول میدهم که در تمام دنیا فقط یک نفر میتواند رفتار آن کیم جونگ اون و این دانلد ترامپ را پیش بینی کند و او کسی نیست جز کیم کارداشیان که کمابیش به این دو شبیه است.