هفت روز هفت یادداشت: حکم اعدام برای درمان افسردگی و نسلی که نمیداند سعیدمرتضوی کیست (ابراهیم نبوی)
هرچه فکر میکنم که چطوری است که یک نظام قضایی، گیریم بیشعور، گیریم غیرمنصف، گیریم فاسد، ولی در هیچ کدام از این حالات اصلا نمیتوانم بفهمم که چطوری میشود حکم اعدام محمدعلی طاهری را داد. فرض کنیم در بدترین حالت همه اتهاماتی که به او زدند درست باشد. مثلا کلاهبرداری کرده باشد. در کجای دنیا کلاهبردار را اعدام میکنند؟ آن هم در سیستم قضایی که نصف قاضیهای آن رسما کلاهبردار هستند. یا فرض کنیم که ایشان دست زنان مریض را توی دستش میگرفته. اعدام؟ یا میگویند مریضش خودکشی کرده. ایشان کار درمانی میکرده و طبیعتا اغلب کسانی که پیش او میرفتند دچار افسردگی و از این جور مشکلات بودند و تعدادیشان خوب شدند، یکی دو نفر هم به فرض هم خوب نشدند و خودکشی کردند، به جای اینکه بخاطر آن تعدادی که حالشان خوب شده از او قدردانی کنیم که نباید او را اعدام کنند.
یکی دیگر میگوید محمد علی طاهری در جلساتش جنگیری میکرده. اصلا به فرض که جن گیری میکرده، مگر این کار جرم است؟ توی همین قم بیست سال قبل روز تولد زعفرجنی را بعضی از علما جشن گرفتند و کلهم به این چیزها اعتقاد دارند. اصلا گیریم جن گرفته، مگر جن گیری جرم است؟ یک فیلمی هم منتشر کردند که شبیه جنگیری است. زنی جیغ میزند و محمد علی طاهری هم خیلی تمیز سر زن را گرفته و یکی دعا میخواند. اصلا فرض کن همه اینها همان است که شما میگویی. اولا اینها جرم نیست، دوما مجازاتش نهایتا تعطیل کلاس است. اعدام؟ لامصب اعدام خیلی زیاد است. آدم میمیرد. میفهمی؟ به نظرم هیچ کدام از اینها نیست. حدس میزنم در حکم اعدام او این موارد آمده باشد.
یک، سد معبر جلوی دکان علمای اعلام
دو، نداشتن جواز کسب فروش معنویت از جامعه مندرسین حوزه علمیه قم.
سه، انجام دادن کارهای روحانیون به شکلی شیک و تروتمیز و بدون بوی جوراب و گند و کثافت و سینه زنی و قمه زنی و کودک نوازی.
چهار، دزدی مشتری دکان دین فروشی علما بدون هماهنگی کافی و بدون داشتن لباس فروشندگی خداوند.
به نظرم همین موارد بوده. به هر حال حکم اعدام او را صادر کردند و بخاطر علاقه ویژهای که قوه قضائیه برای به گند کشیدن خودش دارد، فعلا همه دنیا به این حکم اعتراض کردند. وزارت خارجه آمریکا هم خواستار لغو اعدام محمد علی طاهری شده است. محسنی اژهای در آخرین گفتگوی مطبوعاتی اعلام کرده که حکم اعدام طاهری تایید شده و فعلا اگر کسی اعتراض دارد بکند که رسیدگی نمیکنیم.
آقا از چی خوششان نمیآید؟
یکی از مشخصات خبرهایی که هر روز منتشر میشود این است که اگرچه خبر است، ولی مربوط به امروز و دیروز و فردا نیست و شش ماه و یک سال بعد هم همین خبر است. مثلا همین طلبهای که رفته بود بیت رهبری و چنین نوشت که:«معیارهای تایید متنها عمدتاً خوشایندی حضرت آقا بود به نحوی که در جلسه، بارها این جمله تکرار شد که جوری حرف بزنید که “آقا خوشش بیاید”. حتی یکی از بزرگان که بسیار هم در بین حزب الله جایگاه دارند بارها به خاطراتی متوسل شدند که نشان دهند آقا از سخنان تند و انتقادی خوششان نیامده است و باید جوری حرف زد که “آقا خوشش بیاید”. » البته این موضوع حائز اهمیت فراوانی است و کلا آدم باید حرفهایی بزند که آقا خوشش میآید. به همین دلیل ما ده موضوع اصلی که آقا خوشش نمیآید مینویسیم که از این پس عزیزان طلبه یا موجودات طبیعی که میخواهند به ملاقات آقا بروند، از آن استفاده کنند و حرفهایی نزنند که آقا خوششان نیاد.
یک، در مورد قبل از انقلاب حرفی زده نشود و اگر هم زده میشود به آن هفت دقیقه سابقه مبارزاتی رهبری اشاره شود.
دو، در مورد گروههای مخالف سالهای اول انقلاب کسی حرف نزند و اگر قرار است حرفی بزند، به مبارزات رهبری علیه جریانهای معلوم الحال ابتدای انقلاب اشاره شود.
سه، در مورد دولت موقت بازرگان و کلا هر نوع موجود ملی مذهبی کسی حرفی نزند و اگر میخواهد حرف بزند غلط میکند.
چهار، در مورد میرحسین موسوی و دولت او و چیزهای مربوط به او و فتنه و رنگ سبز و مجتبی و کلا هرچیزی که آقا را یاد میرحسین بیاندازد کلا حرفی نباشد، بقول امام خمینی خفه!
پنج، در مورد هاشمی و دولت او و افرادی که به او نزدیک بودند و کلا رفسنجان و استان کرمان و پسته و این چیزها کسی حرفی نزند که آقا کهیر میزند بدجور.
شش، در مورد خاتمی که کلا همه خفه، آقا اسم طرف را میشنود از حسودی میترکد.
هفت، در مورد احمدی نژاد کلا بهتر است هیچ حرفی زده نشود که آقا یادش میافتد و ناراحت میشود.
هشت، در مورد گذشته و آینده کسی حرفی نزند هر کسی میخواهد حرفی بزند، درباره حال هم حرف نزند، بابا چقدر حرف میزنید شما. ساکت باشید.
نه، در مورد مشکلات غیراقتصادی حرفی زده نشود و در مورد مشکلات اقتصادی حتما حرف زده شود، تا وقتی که وضعیت اقتصادی بیافتد دست اصولگرایان و آن موقع درباره اقتصاد هم همه خفه بمیرند.
ده، در مورد هر چیزی که مردم دوست دارند و هر آدمی که مردم دوست دارند، لطفا زبان به دهان بگیرید، نمیمیرید که!
سعید مرتضوی هنوز زنده است
احتمالا تا دو سه سال دیگر اگر از بچه بیست ساله ها بپرسی سعید مرتضوی کیست، احتمالا او را با بیژن مرتضوی، سعید کنگرانی، مرتضی پاشایی یا یک سعید و یک مرتضای دیگر عوضی میگیرند. بعضیها هم یادشان میافتد که مصدق رفت و پس از انقلاب مشروطه یک اتفاقاتی از جمله اصلاحات رخ داد و برخی ممکن است او را قاضی دادگاه حسین فاطمی یا میرزا رضا کرمانی بدانند. در همین راستا و بخاطر اینکه نسل جوان ما اصولا نمیداند سعید مرتضوی کیست و داستانش به چه چیزی مربوط است، لذا ما کرونولوژی این مرتضوی را برای شما ارائه میکنیم: نوزده سالگی آغاز تحصیل رشته حقوق، بیست و چهار سالگی دریافت لیسانس حقوق، بیست و هفت سالگی رئیس شعبه دادگاه عمومی، سی و دو سالگی ۱۳۰ نشریه را توقیف کرد، سی و سه سالگی همه کاره قوه قضائیه، سی و شش سالگی دادستان عمومی و انقلاب تهران، چهل و دوسالگی معاون دادستان کل کشور و کشف کهریزک.
براساس این کرونولوژی چند واقعیت تاریخی در مورد او مهم است:
یک، مرتضوی از زمانی که وارد قوه قضائیه شد تا زمانی که ۱۳۵ نشریه را توقیف کرد پنج سال طول کشید، ولی از زمانی که قرار شد به خلافهای او در دادگاه مطبوعات رسیدگی شود تا زمانی که محاکمه شد ده سال طول کشید و پانزده سال طول کشید تا حکمش را ابلاغ کنند و هنوز هم مجازات نشده.
دو، بچههای افرادی که مرتضوی زندانی کرد، در زمان دستگیری پدر یا مادرشان ده ساله بودند و حالا خودشان بچه دارند، و مرتضوی هنوز مجازات نشده.
سه، از زمانی که یک نشریه اولین شمارهاش منتشر شد، تا زمانی که توقیف شد و کارکنانش دستگیر شدند کلا دو ماه طول کشید و مدتی که مرتضوی خلاف کرد تا زمانی که مجازات شود ده سال طول کشید.
همه اینها را گفتم که بدانید خانواده شهید روح الامینی از قربانیان کهریزک اعلام کردند که در مورد مجازات نشدن مرتضوی رضایت ندادند.
جامعه مجازی و جامعه حقیقی
یکی از بدیهای این منتظری دادستان این است که تا میخواهی نظر واقعیات را در موردش بگویی میبینی خانواده نشسته است و همین خانواده یادت میآورد که آن مرحوم منتظری چه آدم محترمی بود. همین کار را وقتی آدم میخواهد درباره احمد خاتمی بکند، باز هم یادش به خانواده محمد خاتمی میافتد و قس علیهذا. و همین طوری است که آدم وقتی میخواهد نظر واقعیاش را درباره مسئولان کشور بگوید، اول اینکه باید مواظب باشد که خانواده ننشسته باشد و دوم این که نظرش خیلی واقعی نباشد، برای چی نظر خیلی واقعی میدهید؟
در واقع منظورم این است که این آقای منتظری دادستان کشور، که متهم و محکوم میکند و با آن منتظری که محکوم و متهم شده بود، فرق دارد، مقادیر معتنابهی درباره فضای مجازی کشور حرف زده و گفته: «فضای مجازی تبدیل به قتلگاه جوانان و خانوادهها شده است.» بله، کاملا درست است، مثلا همین آتنا که در اینستاگرام دزدیده شد و به قتل رسید یا بنیتا که در فیسبوک جلوی همه کاربران فیسبوکی دزدیده شد یا همان آقایی که یک زن و شوهر را وسط توئیتر به قتل رساند و جسدشان را وسط اتوبان شهید تلگرام انداخت. یا همین آقای دادستان گفته که « فضای مجازی شبیه سیلی خانمان برکن شده است.» نمونهاش هم میزان طلاق در قم که در واقع همان فیسبوک است، یا افزایش فحشا در میان متاهلین که در واقع همه این فحشا و طلاق در اینستاگرام رخ میدهد و بقول آقای دادستان «دشمن از طریق فضای مجازی مبانی اعتقادی و اخلاقی جامعه ما را هدف گرفته است.»
یعنی این که فلان روحانی ترتیب فلان زن شوهر دار را داده، فلان قاری قرآن با پسران قاری دیگر قارقار میکرده، یا فلان مداح در ضمن جاسوسی لاشی بازی هم در میآورده و کلا همین که علمای اعلام یک دادگاه ویژه روحانیت دارند که برای هفت پشت جسمانیت ما کافی است، نشان میدهد که دشمن نه تنها در فضای مجازی حضور دارد، بلکه دوستان هم در فضای حقیقی هر کثافت کاری میکنند تا گردن و بعد هم میاندازند تقصیر فضای مجازی. یک طوری هم درباره فضای مجازی حرف میزنند که قتلگاه خانوادهها شده و خانمان برانداز است، انگار در فضای حقیقی چنین نیست. البته به این هم توجه کنید که علمای اعلام و برادران و خواهران بسیجی وقتی مشرف میشوند به فضای مجازی یا قرار است به دیدار خواهر الکسیس یا موارد مشابه بروند یا مخ سایر خواهران ارزشی را بریزند توی فرقون. طبیعی است که فکر میکنند همه مشکلشان همین است. طرف وقتی در کلاس قرائت قرآن از پسر مردم نمیگذرد، طبیعی است که فکر میکند اینستاگرام هم قابلمه ماکارونی است. عزیزم از این خبرها نیست، شما برو یک جای دیگر.
چادر اجباری در کنسرت تتلو
من خیلی از صداقت امیرتتلو خوشم میآید، اصلا همان زمانی که به هوادارانش گفت من دارم میروم یک چیزی به یک رئیسی بدهم و برگردم، معلوم بود خیلی صداقت دارد و طبیعی است که آدم از صداقتش خیلی خوشش میآید، ولی بیشتر از این که از صداقتش خوشم بیاید، از این که اینقدر مشکلات برایش زود حل میشود خوشحالم. یعنی تصور کنید اگر شما جای تتلو بودید و اصلا نمیفهمیدید واقعیت چیست و میتوانستید تصور کنید که اصولا واقعیت وجود ندارد، خیلی باحال میشد. من که خیلی برایش خوشحالم. تتلو اخیرا اعلام کرده که در کنسرتهای بعدیاش چادر را اجباری میکند و مردم همانطور که او یک ساعت« هنجره» اش را جر میدهد تا آنها جیگیلی جیگیلی گوش کنند، زنان هم باید دو ساعت چادر سرشان باشد و موسیقی او را گوش کنند. یک جوری حرف زده انگار همین الآن ملت بلیت خریدند و پشت در سالن ایستادند و قرار است جیگیلی جیگیلی گوش کنند. واقعا از ای خوشوم مه یه بقول علم الهدی و رئیسی.
نخبه کشی با اعمال خیلی شاقه
اول اینکه به همه دانشآموزان کشور تبریک میگویم که با مقرراتی که قرار است در آموزش و پرورش به منصه ظهور برسد، تعدادی براد پیت و انجلینا جولی و گاندی و ماندلا، البته بدون لهجه، معلم خواهند شد و دانش آموزان عزیز دیگر مجبور نیستند معلمانی را که شبیه مجریهای هقب مانده صدا و سیما یا وزرای درب و داغان یا نمایندگان تصادفی و صورت لای در رفته مجلس هستند، در مدرسه تحمل کنند. واقعا جای تبریک دارد. البته میخواهیم درخواست کنیم حالا که قرار است براد پیت معلم مدارس ایران بشود، لطفا بگوئید رانندهاش را هم باخودش بیاورد که اتفاقی مانند تصادف هفته قبل داراب فارس نیافتد که یک باره اتوبوس شب روی دانش آموزان نخبه و باهوش هرمزگان برود تصادف کند و ۱۲ نفر کشته و ۳۳ نفر مجروح شوند. یعنی چند بار باید یک حادثه تکرار شود تا مسئولان عزیز جلوی آن را بگیرند؟
واقعا حیف است که این دانش آموزان باهوش با چنین وضعیتی تلف شوند. اینها همان دانش آموزان نابغه و نخبهای هستند که در حوزههایی مانند ریاضی و فیزیک افتخار این کشورند. همینها اعضای برجسته انجمن ریاضی ایران خواهند شد. البته نه الآن، چون هفته گذشته دهقان رئیس انجمن ریاضی ایران اعلام کرده که به دلیل اینکه حق عضویت سالانه ۵۵ هزار یورویی خودش را به انجمن جهانی ریاضی نپرداخته در شرف اخراج است. من سه راه برای تامین این هزینه ۵۵ هزار یورویی پیشنهاد میکنم:
راه اول، امامان جمعه، نمایندگان مجلس و مسئولان قوه قضائیه و وزرا و معاونین آنها و فرماندهان سپاه را که به رهبری اعتقاد دارند پیدا کنیم و بگوئیم آقا گفته همین الآن ۵۵ هزار دلار بده، مطمئنا چنین پولی ته جیب این برادر عزیز موجود است.
راه دوم، توی خیابان جلوی یکی از این مازارتی و فراری و بنزهای میلیاردی را بگیریم و بگوئیم ۵۵ هزار دلار باید بدهی، مثل آب خوردن هزاران نفر در عرض یک ساعت پیدا میشوند.
راه سوم، لبنان، یمن، سوریه، عراق، افغانستان، فلسطین، جیبوتی، بورکینافاسو، همین جوری ادامه بدهید، به در سفارت یکی از آنها برویم و بگوئیم یک صدم پول مفتی که گرفتی بده لازم داریم. جیک ثانیه جور میشود.