هفت روز هفت یادداشت: مردی که میخواست سلطان باشد (ابراهیم نبوی)
پادشاهی میخواست لشگری بزرگ به جنگ بفرستد و نیاز به سربازانی بسیار داشت، دستور داد همه پسرهای نوجوان کم سن و سال هجده ساله شوند. این هم یک راه حل است. یکی از راههای کاهش فقر این است که به مسئولین آمار دستور بدهیم که آمار فقر کاهش پیدا کند. و یکی از راههای خوشبخت شدن مردم این است که در رسانهها اعلام کنیم همه خوشبختند و انتشار اخبار بدبختیهای مردم را ممنوع کنیم. دقت میکنید اداره کشور در صورت دقت کافی چقدر میتواند راحت باشد؟
به نظرم محمد بن سلمان ولیعهد عربستان چنین تصوری از واقعیت دارد. او دو ماه و نیم قبل راس ساعت سه و ۴۳ دقیقه نیمه شب به این نتیجه رسید که باید سرنوشت عربستان را عوض کند. سه ماه قبل تصمیم گرفته بود یک شهرک عظیم ده برابر لوکزامبورگ بسازد، و فعلا ماکت آن آماده است. او تصمیم گرفته بود که تمام سرمایه گذاران جهان را ترغیب کند که به عربستان بروند، فعلا دعوتش را کرده و فقط مانده که آنها قبول کنند و تصمیم گرفت ایران را از قاره آسیا حذف و آن را به چند کشور تقسیم کند، از چهار کردستان در کشورهای مختلف یک قاره بسازد، اسرائیل را به لبنان و عراق وصل کند. سوریه را به استرالیا ببرد و ترکیه را به عربی دوبله کند و بعد آن را به کشوری کوچک و نقلی با حداکثر ده میلیون نفر جمعیت تبدیل کند و بقیه جمعیت ترکیه را با یک کنترل آلت دیلیت کند. توجه میفرمائید. وقتی آدم این همه وقت برای بازیهای کامپیوتری بگذارد، همین میشود.
بن سلمان تصمیم گرفت تا هفته بعد چهره عربستان را از یک حکومت زن ستیز و فاسد و لاشخور نفتی به یک کشور مدرن تبدیل کند و وابستگی نفتی را هم تا چهار روز بعد از بین ببرد. شنبه ماکت یک شهرک عظیم را به نمایش گذاشت و ساختار عربستان مدرن شد. یک شنبه ورود زنان را به ورزشگاه آزاد کرد. و بعد این سئوال مطرح شد که مگر زنان در عربستان علاقهای به رفتن به ورزشگاه داشتند. اما این مهم نیست. روز دوشنبه مشکل رانندگی زنان حل شد و رانندگی زنان آزاد شد. یعنی همان موقع آزاد نشد، بلکه قرار شد تا مدتی بعد آزاد شود، ولی این مهم نیست، مهم این است که وقتی خبر پیروزی اعلام میشود انگار پیروزی اتفاق افتاده است. دو روز بعد از آزادی یواشکی زنان راننده در اخبار عربستان قضاوت زنان هم آزاد شد.
فردای همان روز قرار بود بن سلمان با یکی از نفوذیهای عربستان در سپاه پاسداران تماس بگیرد و از او بخواهد که یک موشک از یمن به عربستان شلیک کند. اما از آنجا که در مورد ایران نیاز به چنین کارهایی نیست، بطور طبیعی یک احمق از یک جایی یک موشک به عربستان شلیک کرده بود. بن سلمان وقتی دید همه شرایط آماده است، دستور داد تا قبل از شروع جنگ که یکی دو روز فرصت وجود دارد فساد در عربستان از بین برود. به همین دلیل همه پسرخالههای خوش تیپی که دایم چسی حال کردنشان در پاریس را میدادند دستگیر کرد و شصت هفتاد نفرشان را فرستاد هتل برای بازجویی.
در همین حال بود که گفتند سعد حریری برای افتتاح مک دونالد در مکه و مدینه آمده و پشت در نشسته. عجب فکر خوبی! تصمیم گرفت سعد حریری را دستگیر کند و وادار به استعفا کند و از طریق او جنگ را آغاز کند و تا فردا شب بمباران ایران را تمام کند و سه شنبه به تهران برود و با یکی از دوستان ایرانی دوران بچگیاش پوکر بازی کند.
محمد بن سلمان همه کارهایی را در یک هفته انجام داد که هر کسی همان کارها را برای کودتا کردن انجام میدهد. آمد وسط خیابان در صحنه دوئل و اسلحه را کشید. طبیعی است که یا باید شلیک کند و یا شلیک میشود و زرپ میرود لای دست اجداد طاهرینش، طبیعی است که آدم فکر میکند حتما کسی که در عرض سه ماه با ترامپ و نتانیاهو و روسای روسیه و آلمان و عراق و امارات و انگلیس و بقیه کشورها دیدار کرده، و یک جنگ را در یمن رهبری میکند، لابد میفهمد چکار میکند. ما هم همین را فکر کردیم و گول خوردیم، و باور کنید خیلی هم مقصر نیستیم. شاید هر کس دیگری هم بود همین را میخورد که ما خوردیم، ولی مشکل بن سلمان همان مشکل احمدی نژاد است، فقط ظواهرشان کمی فرق میکند، وگرنه بواطنشان شبیه همدیگر است. تا هفته قبل فکر میکردم طرف یک قدرت طلب دیوانه است، اما در این هفته به این نتیجه رسیدم که طرف به معنای دقیق کلمه «مشنگ» است.
فعلا ساعت انفجار گذشته، بمب منفجر نشده، تعدادی زندانی میلیاردر آمادهاند که از زندان بیرون بیایند و بن سلمان را قیمه و قورمه کنند، هیچ کس روی او حساب نمیکند. تمام کشورهای منطقه با او دشمن هستند و احتمالا به زودی یک بحران عظیم را علیه خودش و باباش ایجاد خواهد کرد.
چند نتیجه گیری از اتفاقات عربستان:
یک، محمد بن سلمان در طول سه سال گذشته پنج شش عمل انجام داده که تقریبا همه آنها به نفع جمهوری اسلامی و به زیان عربستان سعودی بوده، با همین فرمان برود، صاف میرسد به زباله دان تاریخ.
دو، ما تا حالا فکر میکردیم طرف دیوانه است، در حالی که طرف خل بود.
سه، آدمی که پدرش پولدار است، توی خانه باباش رویاهای بزرگش را میتوان موفق فرض کند، ولی اگر بخواهد بیرون از خانه غلط زیادی بکند، هزینهاش بالا میرود.
چهار: اینکه اعراب با اسرائیل همدست شدند که ایران را که بخاطر اعراب با اسرائیل دشمن است، از بین ببرند نشان میدهد که نه تنها خدا وجود ندارد، بلکه منطق و فلسفه و عقل و بقیه چیزها هم وجود ندارد.
پنج: برنده اتفاقات منطقه ایران است، بیچاره ما که اگر ایران شکست بخورد، دنیا ما را نابود میکند و اگر پیروز شود حکومت ما را از میان میبرد.
شش، آدمی که اسلحه میکشد باید شلیک کند وگرنه خوارومادرش میروند به مکه زیارت آقام خداوند متعال.
هفت: وقتی رانندهای با پورشه با سرعت ۲۵۰ کیلومتر دارد به طرف دیوار میرود الزاما معنیاش این نیست که به موقع فرمان را میپیچاند و یک حرکت زیبا میکند، ممکن است طرف احمق باشد و نداند که خوردن به دیوار او را نابود میکند.
مردم از انقلاب خسته نشدهاند
واقعیت این است که مردم از انقلاب خسته نشدهاند و بیشتر به نظر میرسد انقلاب از مردم خسته شده باشد، واقعا فکر کنید یک انقلاب هی به مردم بد و بیراه بگوید، هی بخواهد آنها را زیر و رو کند،؛ هی تبلیغ اسلام را بکند و همه بیدین شوند. هی علیه استکبار و آمریکا حرف بزند و ملت از کشور فرار کنند و بروند به دامن استکبار، هی تبلیغ اخلاق را بکند و علیه عرق و ورق حرف بزند و مصرف عرق مملکت بشود دویست میلیون لیتر در سال و مصرف مواد بشود چهار تا شش میلیون معتاد و سن سکس در مملکت بشود ۱۴ سال و سه تا سور بزنیم به برزیل. به هر حال از نظر آقای علم الهدی اینها مهم نیست و به همین دلیل گفته: « رخی این حرکت را نمیبینند و عنوان میکنند مردم از انقلاب خسته شدهاند؛ وقتی این جمعیت دو میلیونی از ایران به سمت راهپیمایی اربعین حرکت میکنند، میتوان گفت مردم از انقلاب خسته شدهاند و یا انگیزه انقلابی خود را از دست دادهاند؟ اینها تلقینهای جریانهای شیطانی است که به دنبال تضعیف روحیه این جریان است.» به نظرتان این چی میگه؟ من واقعا در مورد علم الهدی اصلا معتقد نیستم آدم پلید و کثیف و فاسدی است، اصلا. فقط ابله و نادان است و بلاهت هزار برابر خیانت و فساد خطرناک است.
حصر به زودی به پایان میرسد
گفته شده است که احتمالا حصر به زودی به پایان میرسد. ولی اصلا قرار نیست خبرش اعلام شود. مقایسه بفرمائید، عربستان سعودی قصد دارد دو سالا بعد احتمالا با هزار اما و اگر رانندگی زنان را آزاد کند و اصلا بخاطر همین با تسلا هماهنگ کرده که اتومبیلهای بدون راننده تولید کند که هم رانندگی زنان آزاد باشد و هم هیچ زنی پشت فرمان ننشسته باشد، ولی خبر آزاد شدن رانندگی زنان را از دو سال قبل اعلام میکند. بعد جمهوری اسلامی اگر هم رسما تصمیم گرفته باشد که سنگسار ممنوع شود، و اگر ده سال بشود که کسی سنگسار نشده باشد، خبرش لغو حکم سنگسار را تکذیب نمیکنند مبادا حیثیت کشور اندکی کمتر بهبود پیدا کند.
ظاهرا به نظر میرسد مسئولان کشور به این توافق رسیدند که تا پایان سال ۱۳۹۶ به تدریج حصر رهبران جنبش سبز را تمام کنند. البته چون ممکن است این خبر موجب خشنودی مردم و افزایش امید به زندگی و آینده شود و اصولا هر نوع امیدواری برخلاف آرمانهای نظام و انقلاب و امام و رهبری و اسلام ناب محمدی است، به همین دلیل پخش خبر شکستن حصر کلا ممنوع است و قرار است که حصر فقط زمانی واقعا انجام شود که مردم تعهد بدهند که امید نداشته باشند و اصلاح طلبان هم قول بدهند حتی اگر میرحسین موسوی و کروبی و رهنورد اگر آزاد شدند و سراغ آنها رفتند و گفتند: سلام! چطورین؟ ما آزاد شدیم، بروبر به آنان نگاه کنند و بگویند: شما؟ شما کی هستی؟ من تو را نمیشناسم.
البته خبردار شدیم که حصر احتمالا تا پایان سال ۱۳۹۶ تمام میشود، ولی بیخودی هیجانزده نشوید، ممکن است همین اتفاق به جای ۱۳۹۶ به سال بعد یا دهه بعد در سال ۱۴۰۷ بیافتد، یا مثل پرونده مرتضوی پانزده سال طول بکشد و در سال ۱۴۱۷ موسوی و کروبی آزاد شوند یا مثل امیرانتظام که تا سی سال بعد هنوز در بازداشت موقت بود مثلا تا سال ۱۴۲۷ موسوی و کروبی آزاد بشوند ولی قانونا هنوز زندانی محسوب شوند. به نظرم این یکی از بزرگترین کشفیات جمهوری اسلامی است که ثابت کرده نسبی بودن زمان و مکان و همه چیز واقعا چقدر مهم است. یعنی تا وقتی ولایت مطلق است، بقیه چیزها نسبی است.
آیا انقلاب در ایران رخ داده است؟
من شک دارم که واقعا انقلابی در کشور رخ داده باشد. از کجا معلوم؟ شاید همهاش نقشه استکبار جهانی و انگلیس و ساواک شاه و جیمی کارتر است که ما فکر میکنیم انقلابی شده و حکومت عوض شده و هشت سال جنگ بوده و قیمت ها در عرض چهل سال هشتاد برابر و جمعیت دوبرابر شده و همه چیز به هم ریخته. اصلا معلوم نیست. یکهو دیدی رفتی توی خیابان رسیدی به یک سالن و دیدی گوگوش و داریوش و مهستی و ستار کنسرت دارند و از در آن سه تا خانم با مینی ژوپ بیرون آمدند و به خودت آمدی و دیدی اصلا در تمام این سالها انقلابی رخ نداده بود و تو فقط به شایعات توجه کرده بودی، خاک بر سرت!
منظورم این است که درست است که واقعیت ممکن است وجود داشته باشد، ولی معلوم نیست واقعا وجود داشته باشد. آقای حداد عادل گفته که: « اگر اسلامی کردن علوم انسانی صورت نگیرد، گویی انقلاب نیز در این کشور رخ نداده است.»
در واقع مهم نیست که چهل سال است انقلاب شده و تازه همین نیم ساعت پیش احمدی نژاد در جریان بست نشینی شابدولعظیم گفته تازه میخواهیم انقلاب کنیم، مهم اینها نیست، مهم این است که علوم انسانی اسلامی شده یا نه. یعنی فکر کنید بعد از چهل سال که فرزندان فرزندان انقلاب مثل آقازادهها از انقلاب برگشتند و از اسلام فرار کردند و کل ملت مسلمان کشور با اسلام مشکل جدی پیدا کردند، با چهل سال تلاش پیاپی و پس از استفاده چهل ساده از بیست میلیون جوان ایرانی به عنوان نمونه آزمایشگاهی شورای انقلاب فرهنگی هنوز آقای حداد عادل میخواهد که علوم انسانی را اسلامی کند. بابا تو دیگه کی هستی؟ یعنی تازه آقا میخواهد دلیلی پیدا شود که ثابت کند انقلاب شده است، یعنی این همه دلیل که هر روز منفجر میشود یا معتاد میشود یا روانی میشود یا خودکشی میکند یا سر بچهاش را میبرد کافی نیست؟
زلزله تکان دهندهای جز زلزله همیشگی
البته زلزله خطرناک است، ولی نه خطرناکتر از خود حکومت که بطور دائمی و بیوقفه مشغول رفتارهای تکان دهنده است. در استان کرمانشاه زلزله بزرگی شهرهای سرپل ذهاب و قصر شیرین و سایر شهرها را تکان داد. البته اتفاقی که افتاد این بود که بخاطر وجود شبکههای اجتماعی و حضور مردم در آن امدادرسانی فردی به مناظق زلزله زده بطور جدی وجود داشت و موثر هم بود. نیمه پر اینکه امدادرسانی مستقیم توسط مردم و سلبریتیها نشان دهنده حضور مردم در حمایت از هموطنانشان بود، اما نیمه خالی این که بیانگر این نکته بود که مردم به موسسات دولتی بیاعتمادند.
نیمه پر اینکه با وجود شدت زلزله در اندازه ۷٫۴ در مقیاس ریشتر تعداد کشتهها نسبت به زلزلههای مشابه زیاد نبود و تاکنون حداکثر ۵۰۰ نفر کشته و ۱۰ هزار نفر مجروح شدهاند که در قیاس با زلزلههای پیشین ایران تلفات زیادی نداشته است. اما نیمه خالی اینکه در زلزله کرمانشاه خانههای مسکن مهر که ده سال قبل شروع به ساخت شده و سه چهار سال قبل تحویل شده، ویران شده و در یک مجموعه سه هزار واحدی مسکن مهر حتی یک واحد آن هم سالم نمانده، در حالی که ساختمان ۲۵ تا ۳۰ ساله قدیمی بغل همان مسکن سالم مانده. و این از معجزات احمدی نژادی بود که میلیاردها دلار از پول کشور را تبدیل به تابوت ملی برای ملت فقیر و مصیبت زده ایران کرد و نامش را مسکن مهر بود. لامروت لااقل اسمش را میگذاشتی «مسکن قهر» یا «مسکن مصیبت» نه مسکن مهر.
اینها از همان طرحهای نابغه جوان مملکت است که در یک سفر استانی در ۱۲۰ دقیقه ۶۰ طرح میلیاردی را تصویب میکرد و فردا خبرش را میداد و دائم هم میگفت ما به خودکفایی در کوفت و زهرمار رسیدیم و میگفت ما داریم اقتصاد اول دنیا میشویم. حالا از او بپرسی: پس چرا مسکن مهر در اثر زلزله از بین رفت، پررو پررو خیره میشود و میپرسد: من از شما میپرسم، برای چی زلزله آمد؟
ظاهرا و به گفته منابع خبری علت از بین رفتن خانههای مسکن مهر عدم اتصال دیوارهای حائل به تیر و ستون بوده است. اصلا همین که برای خانه دیوار گذاشتند و سقف داشته است جای شکر دارد. وگرنه در اسلام معنی ندارد که خانه دیوار داشته باشد. خانه فقط باید در داشته باشد و درش هم قفل باشد. در همین حال سردار جعفری فرمانده سپاه در حالی که جلوی دوربین ایستاده بود تلفنش در یک اقدام خودجوش زنگ زد و آن را بدون آنکه روشن کند و دکمهاش را فشار دهد گذاشت دم گوشش و شروع کرد با آن مخاطب آن طرف خط که تلفنش را نگرفته بود، حرف زد و کمکهای سپاه به مردم را با آن مخاطب مطرح کرد. واقعا آدم توی پیت حلبی سخنرانی کند، ولی جلوی دوربین با تلفن خاموش و چراغ سبز تلفن زرت پرتاب نکند.