اصرار قوه قضاییه برای در زندان نگهداشتن محسندانشپور علیرغم ابتلای او به آلزایمر حاد
یک منبع آگاه درخصوص وضعیت دو زندانی عقیدتی که از سال ۸۸ بدون مرخصی در زندان هستند به کمپین حقوق بشر در ایران گفت که محسن دانشپورمقدم در زندان آلزایمر گرفته و احمد دانشپورمقدم از بیماری کولیت روده رنج میبرد.
این منبع آگاه به کمپین حقوق بشر در ایران گفت که اکثر زندانیان اعتراضات ۱۳۸۸ از زندان آزاد شدهاند و محسن و احمد دانشپورمقدم همچنان با حکم اعدام در زندان اوین زندانی هستند در حالی که واقعا هیچ دلیلی برای نگهداشتن آنها در زندان وجود ندارد، هر دو به شدت بیمار هستند و به دلیل اینکه حکم شان اعدام است اجازه مرخصی استعلاجی هم به آنها نمیدهند.
محسن و احمد دانشپورمقدم، پدر و پسری هستند که ششم دی ماه ۱۳۸۸ مصادف با عاشورای همین سال به اتفاق مطهره بهرامی حقیقی، ریحانه حاج ابراهیم دباغ و هادی قائمی بازداشت شدند. آنها در تاریخ ۲۸ دی ماه ۱۳۸۸در دادگاه علنی حوادث پس از عاشورا که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد به اتهام محاربه، به اعدام محکوم شدند.
در دادگاه تجدیدنظر حکم اعدام مطهره بهرامی حقیقی، همسر محسن دانش پور مقدم به ۱۰ سال حبس با تبعید به زندان رجایی شهر کرج، حکم اعدام ریحانه حاج ابراهیم دباع که در زندان اوین با احمد دانشپورمقدم ازدواج کرده به ۱۵ سال با تبعید به زندان رجایی شهر کرج و حکم اعدام هادی قائمی به ۱۵ سال زندان در تبعید تغییر کرد.
منبع آگاه از وضعیت این خانواده به کمپین گفت: «خانم بهرامی در سال ۱۳۹۳ به دلیل وخامت وضعیت جسمی به دلیل ابتلا به بیماری آرتریت رماتیید در ستون فقرات و گردن آزاد شد اما تاکنون اجازه ترک شهر کرج را نداشته و چند باری که برای ملاقات اعضای خانوادهاش به زندان اوین رفته به ناچار از پلیس امنیت کرج نامه گرفته است. به نوعی او در شهر کرج در خانه خود زندانی است. خانم حاج ابراهیم هم که در زمان بازداشت نامزد احمد دانشپور بود در زندان اوین با او ازدواج کرده است. او هم بیماری شدید رودهای دارد و چند ماه است که در مرخصی استعلاجی به سر میبرد اما محسن و احمد دانشپور همچنان با حکم اعدام در زندان اوین هستند.»
به گفته این منبع محسن دانشپورمقدم در زندان یک پایش را از دست داده و مبتلا به بیماری آلزایمر شده است. او به کمپین گفت: «آقا محسن ۷۴ سال دارد. شهریور ماه ۱۳۹۵ زانوی او جراحی شد و پای مصنوعی برای او گذاشتند. متاسفانه دچار آلزایمر پیشرفته هم شده و وضعیت خوبی ندارد. هیچ کسی را نمیشناسد. پزشکی قانونی هم آلزایمر او را تایید کرده. پسرش احمد هم که به بیماری کولیت اولتروز روده و اعصاب و روان و ناتوانی در خوردن و هضم غذا مبتلا است و بیش از ۴۰ کیلو وزن کم کرده اما در زندان از پدرش پرستاری میکند.»
بهمن احمدیامویی، روزنامه نگاری که در سال ۸۸ بازداشت و بیش از پنج سال زندانی و هم بند محسن و احمد دانش پور مقدم بود بعد از آزادی از زندان اعلام کرده بود که «آقای دانشپورمقدم در وضعیتی است که الزایمر گرفته. او حتی پسر خودش را که در زندان و در همان اتاق است نمیشناسد و به یاد نمیآورد. ولی آزادش نمیکنند.»
براساس ماده ۵۰۲ آیین دادرسی کیفری «هرگاه محکوم علیه به بیماری جسمی یا روانی مبتلا باشد و اجرای مجازات موجب تشدید بیماری و یا تأخیر در بهبودی وی شود، قاضی اجرای احکام کیفری با کسب نظر پزشکی قانونی تا زمان بهبودی، اجرای مجازات را به تعویق میاندازد. چنانچه در جرائم تعزیری امیدی به بهبودی بیمار نباشد، قاضی اجرای احکام کیفری، پس از احراز بیماری محکوم علیه و مانع بودن آن برای اعمال مجازات، با ذکر دلیل، پرونده را برای تبدیل به مجازات مناسب دیگر با در نظر گرفتن نوع بیماری و مجازات به مرجع صادرکننده رأی قطعی ارسال میکند.»
تبصره این ماده میگوید: «هرگاه حین اجرای مجازات، بیماری حادث شود و تعویق اجرای مجازات فوریت داشته باشد، قاضی اجرای احکام کیفری، ضمن صدور دستور توقف اجرای آن، طبق مقررات این ماده اقدام میکند.»
منبع آگاه همچنین به کمپین گفت که محسن و احمد دانشپورمقدم بارها درخواست اعمال قانون مجازات اسلامی جدید که در سال ۱۳۹۲ ابلاغ شده در پرونده خود را کردهاند اما تاکنون درخواست آنها مسکوت مانده است. او به کمپین گفت: «بیش از ۸ سال است زیر حکم اعدام هستند درخواستهای شان مسکوت مانده و بلاتکلیف در حالی زندانی هستند که با وضعیت جسمیای که دارند هر لحظه ممکن است اتفاق ناگواری بیفتد.»
براساس ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی «محاربه عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنها است، به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد. هرگاه کسی با انگیزه شخصی به سوی یک یا چند شخص خاص سلاح بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد و نیز کسی که به روی مردم سلاح بکشد، ولی در اثر ناتوانی موجب سلب امنیت نشود، محارب محسوب نمیشود.»
میثم دانشپورمقدم، فرزند محسن و برادر احمد دانش پور مقدم پیشتر اعلام کرده بود: «اعضای خانواده من هیچ جرمی مرتکب نشده بودند که مستحق چنین اتهام و چنین حکم و رفتارهایی باشند. مادر من تیرماه ۸۷ برای دیدن برادرم به عراق سفر کرده بود. برادر من در اردوگاه اشرف به سر میبرد و هیچ گونه ارتباطی با خانواده نداشت، ما هم به هیچ عنوان عقاید سیاسی او را قبول نداشتیم اما بالاخره مادر است و طاقت نمیآورد. او صرفا برای دیدار با برادرم به عراق رفت و برگشت. از تیرماه ۸۷ هم هیچ مشکلی پیش نیامد تا عاشورای ۸۸ که ریختند خانه ما و اعضای خانواده را بازداشت کردند. در حالی که آنها هیچ گونه فعالیتی نداشتند و تنها مساله، همان سفر مادرم به عراق برای دیدار برادرم آن هم در سال ۸۷ بوده است.»