راه طولانی پیش روی سازمان بهزیستی در بهبود وضعیت افراد دارای معلولیت در کشور
همزمان با فرارسیدن سی و هشتمین سالگرد تاسیس سازمان بهزیستی، چندین تن از افراد دارای معلولیت به کمپین گفتند که این سازمان برای رسیدگی به مسائل آنها، نیازمند تغییر ساختار، افزایش منابع مالی و انسانی و همچنین تغییر در نحوه ارائه خدمات است به گونهای که بتواند متناسب با وظایفی که بر عهده دارد عمل کند.
یک فعال حقوق افراد دارای معلولیت به نام پویا به کمپین حقوق بشر در ایران گفت: «سازمان بهزیستی انبوهی از وظایف و ماموریتها را بر عهده دارد بدون این که از بودجه و منابع انسانی کافی و متخصص برای انجام آنها برخوردار باشد. از زنان بیسرپرست، کودکان کار و خیابان، معتادان به مواد مخدر، زنان و کودکان در معرض خشونت و آسیبهای اجتماعی، سالمندان و افراد دارای معلولیت، همه و همه به بهزیستی سپرده شدهاند در حالی که هر کدام از این گروهها نیازمند تخصص و امکانات ویژهای هستند. اساسا در کنار هم قرار دادن معلولیت و آسیبهای اجتماعی و پرداختن به پیشگیری از معلولیت در کنار پیشگیری از فرار دختران یا اعتیاد و طلاق، انعکاسی است از نگاه پزشکی به معلولیت که با کنوانسیون هماهنگ نیست و باید اصلاح شود.»
از جهت اختصاص منابع مالی، رئیس سازمان بهزیستی در پیام تبریک خود به مناسبت هفته بهزیستی، این سازمان را اصلیترین نهاد حمایتی کشور نامید.
چندی پیش کمپین حقوق بشر در ایران و دیدبان حقوق بشر در یک گزارش مشترک، به کوتاهیها و سوء رفتارهای سازمان بهزیستی و کارکنان آن نسبت به افراد دارای معلولیت پرداختند.در این گزارش، مواردی همچون بدرفتاری کارکنان سازمان بهزیستی کشور با افراد دارای معلولیت و خانوادههای آنها، اطلاعرسانی ناقص و ناکافی در مورد خدمات و امکانات موجود، موانع متعدد برای دسترسی به خدمات توانبخشی و ابزار کمکی، و اشکالات متعدد در زمینه پرداخت مستمری معلولیت به طور مستند تشریح شدهاست.
از میان همه این موارد، رفتار نامناسب و بعضا توهینآمیز مددکاران اجتماعی که وظیفه تعامل با مراجعان دارای معلولیت در سازمان بهزیستی را بر عهده دارند یکی از مهمترین چالشهاست که مسوولان امر هم کمتر به آن توجه دارند. به عنوان نمونه، [بدرفتاری کارکنان سازمان بهزیستی کشور] وقتی نرگس به یکی از ادارات بهزیستی در تهران مراجعه کرد تا برای دخترش مهسا که کمشنواست یک سمعک جدید درخواست کند با پرخاشگری مددکار روبرو شد. نرگس میگوید از مددکار خواست تحویل سمعک به دخترش را تسریع کنند چون سمعکهای او قدیمی شده بودند و تقریبا نمیتوانست چیزی بشنود؛ «کارمند آنجا عصبانی شد و گفت به من ربطی ندارد دختر شما نمیتواند بشنود و باید هر چقدر لازم باشد صبر کنید.
در یک مورد دیگر، آرش ۲۴ ساله که دارای معلولیت جسمی از نوع ضعف عضلانی است درخواست ویلچیر برقی کرد چون به دلیل ضعیف شدن دستانش دیگر نمیتوانست از ویلچر دستی استفاده کند. مددکار جواب داد که ویلچر برقی «کالای لوکس» است و نباید از دولت توقع داشته باشد چنین چیزهایی را فراهم کند.آرش میگوید: «واقعا احساس کردم تحقیر شدم. من فکر میکنم این افراد هیچ درکی از معلولیت و معنای واقعی آن ندارند.»
نبود معیارهای مناسب برای به کارگیری افراد به عنوان مددکار اجتماعی و در ادامه نبود آموزش منظم و موثر و نداشتن نظارت بر عملکرد مددکاران از جمله دلایل بروز مشکلاتی از این دست است. حامد ۲۵ ساله و نابیناست. او بر اساس تجربه چندین سال تعامل با سازمان بهزیستی در مورد علت نارضایتی افراد معلول از عملکرد مددکاران سازمان بهزیستی به کمپین گفت: «مشکل این است که افرادی که به عنوان مددکار اجتماعی کار میکنند اکثرا برای این شغل مناسب نیستند. بسیاری از آنها یا اصولا تحصیلات دانشگاهی ندارند یا در رشتههای غیر مرتبط مثل تاریخ یا ادبیات فارسی فارغالتحصیل شدهاند. به علاوه، آمادگی روانی و شخصیتی افراد برای انجام شغل حساس مددکاری اجتماعی اصلا در نظر گرفته نمیشود.»
کمبود تعداد مددکاران در سازمان بهزیستی و انبوه پروندههای واگذار شده به هر مددکار نیز یکی دیگر از عوامل کاهش کیفیت خدمات ارائه شده از سوی آنان به افراد دارای معلولیت است. گرچه بر طبق معیارهای اعلام شده هر مددکار اجتماعی نباید بیش از ۱۵۰ پرونده در دست داشته باشد، در عمل بسیاری از مددکاران تعداد بسیاری پرونده دارند. برای مثال در پایان سال ۱۳۹۶ در جنوب استان کرمان هر مددکار اجتماعی در حدود ۱۵۰۰ پرونده در دست داشت. در ۱۳۹۵ استان قزوین کمتر از ۲۰ مددکار برای هر ۲۰ هزار پرونده افراد دارای معلولیت وجود داشت.
سازمان بهزیستی در تاریخ ۲۴ تیرماه ۱۳۵۹ با ادغام ۱۶ نهاد و سازمان مختلف به وجود آمد تا با اتخاذ تدابیر و ارایه خدمات و حمایت های غیربیمهای و با تکیه بر مشارکت های مردم و همکاری نزدیک سازمانهای ذی ربط در جهت گسترش خدمات توانبخشی، حمایتی، بازپروری، پیشگیری از معلولیتها و آسیبهای اجتماعی و نیز کمک به تامین حداقل نیازهای اساسی گروه های کم درآمد اقدام کند. از همان ابتدای تاسیس، سپردن مجموعهای ناهماهنگ با مأموریتهای متنوع و گسترده به یک سازمان مورد انتقاد قرار گرفت. مخالفان بر این باور بودند که سپردن “معلولان” به این سازمان موجب مغفول ماندن آنان میشود چون دیگر بخشهای سازمان جذابیت دارد و با پرداختن به بخشهای جذاب، از “معلولان” غفلت میشود.
با پیوستن ایران به کنوانسیون سازمان ملل در مورد حقوق افراد دارای معلولیت در سال ۱۳۸۷، سازمان بهزیستی در کنار بنیاد امور شهید و ایثارگران به عنوان مرجع ملی اجرای کنوانسیون در کشور تعیین و به مجامع جهانی معرفی گردید. این امر، مجموعه تازهای از وظایف را بر دوش سازمان بهزیستی میگذارد و بیش از پیش لزوم توجه تخصصی و ارتقا رویکرد حقمحور به افراد دارای معلولیت را ایجاب میکند. اما به گفته پویا، فعال با سابقه حقوق افراد دارای معلولیت در ایران، “نه ساختار و نه جایگاه سازمان بهزیستی از حیث نظام اداری و نه منابع مالی و انسانی آن هیچ کدام متناسب با این تکلیف نیست و به همین جهت هم شاهد بودیم که کمیته حقوق افراد دارای معلولیت سازمان ملل، تقریبا در مورد تمام مواد کنوانسیون عملکرد ایران را مورد انتقاد قرار داد.”
پیشتر، کیوان دواتگران مدیرکل دفتر توانمندسازی معلولان سازمان بهزیستی در این خصوص به خبرگزاری ایرنا گفته بود که «حجم کار سازمان بهزیستی از وظایف چهار وزارتخانه بیشتر است و حجم وظایف محوله به بهزیستی و انتظارات موجود از این سازمان با بودجه و نیروی انسانی و ساختار آن متناسب نیست.»