مشکلات خانوادههای کودکان معلول در ابتدای سال تحصیلی و ناکافی بودن اقدامات مسوولان
در حالی که با تصویب شورای شهر تهران، خانوادههای دانشآموزان دارای معلولیت تهرانی که در مدارس «استثنایی» تحصیل میکنند همانند ۳ سال گذشته امسال نیز از سرویس حمل و نقل رایگان برخوردار خواهند بود، خانوادههای ساکن در سایر استانها و شهرستانهای استان تهران با مشکلات جدی در این زمینه روبرو هستند.
کمبود مدارس دسترسپذیر و نبود امکانات مناسب برای کودکان معلول از جمله گرانی هزینه ایاب و ذهاب باعث میشود بسیاری از خانوادهها یا به طور کلی از تحصیل کودکان دارای معلولیت خود صرف نظر کنند یا در نیمه راه به دلیل مشکلات ناشی از نبودن امکانات لازم در مدارس، مانع ادامه تحصیل فرزند دارای معلولیت خود شوند.
مادر نازنین دختر هشت ساله دارای معلولیت جسمی ساکن حومه کرج به کمپین حقوق بشر در ایران گفت دختر او در سال جدید تحصیلی مجددا در کلاس اول درس خواهد خواند چون در نیمه سال گذشته به دلیل عدم مناسبسازی فضای مدرسه مجبور به ترک تحصیل شده و امسال به مدرسه جدیدی خواهد رفت که پلههایش برای کودکان معلول مناسبسازی شده است. البته در مدرسه جدید، تنها مشکل حمل ویلچیر از پلهها حل شده اما به جای آن خانواده ناچار است هزینه ایاب و ذهاب مادر و فرزند را به مدرسه جدید که دور از محل سکونت آنها قرار دارد بپردازد.
مهر ماه ۱۳۹۶ عباس کشاورز رئیس اداره آموزش و پرورش استثنایی البرز در گفتگو با ایرنا با بیان اینکه بیش از ۴ سال متوالی است که پیگیر این موضوع مهم در البرز از جمله در کرج هستیم، یادآورشد: «استفاده دانش آموزان استثنایی از ایاب و ذهاب رایگان در ۲۴ آذر ماه ۹۵ به تصویب شورای آموزش و پرورش البرز رسیده اما تا کنون نتیجه ای حاصل نشده است.” رئیس اداره آموزش و پرورش استثنایی البرز به توان مالی ضعیف خانواده های دانش آموزان استثنایی این استان اشاره کرد و افزود: از سال گذشته که این مشکل مهم دانش آموزان استثنایی مصوب شده تا کنون به دنبال آن هستیم ولی همچنان در مسیر پیگیری این مصوبه مهم در فرمانداری و شورای اسلامی شهر در حال رفت و آمد هستیم تا به نتیجه برسد.»
مادر نازنین در توضیح مشکلات دخترش برای تحصیل در سال گذشته گفت: «کلاس در طبقه دوم بود یعنی من مجبور بودم هر روز او را روی ویلچرش از ۱۰ پله بالا و پایین ببرم. این حرکت فقط دو بار در روز یعنی صبح و عصر هم تکرار نمیشد بلکه زنگهای تفریح هم من میخواستم نازنین هوا بخورد و مجبور بودم ویلچر سنگین را ۱۰ پله بالا و پایین ببرم.»
مادر نازنین با اظهار اینکه او سال گذشته هر روز مانند یک دانشآموز در تمام کلاسهای نازنین شرکت میکرده تا به درس خواندن فرزندش کمک کند به کمپین گفت: «هیچ چارهای نداشتم. آموزش و پرورش برای کودکان معلول مربی یا دستیار نمیدهد که به آنها در کلاسها کمک کنند. شاگردی مانند نازنین در نوشتن کند است بنابراین طول میکشد تا مطالب روی تخته سیاه را بنویسد، از طرف دیگر هم معلم میگوید نمیتواند روش تدریسش را به خاطر یک شاگرد تغییر دهد. یا مثلا اگر نازنین خودکار یا دفترش از روی میز بیفتد خیلی طول میکشد تا آن را از زمین بردارد و نظم کلاس را به هم میزند. وقتی مدرسه به کمک نمیآید و آموزش و پرورش هم برای کودکان معلول مربی در نظر نمیگیرد، من مادر مجبور میشوم هر روز در کنار فرزندم سرکلاسها بنشینم تا به او کمک کنم.» سرانجام در نیمه سال تحصیلی مادر به دلیل حمل روزانه ویلچر دچار آسیب از ناحیه کمر شده و ناچار نازنین از ادامه تحصیل باز میماند.
وی همچنین گفت مدیر مدرسه جدید حتی در ابتدای سال تحصیلی از او تعهد کتبی برای قبول مسوولیت سلامت جان دخترش گرفته است: «مدیر مدرسه از من خواست تا کتبا تعهدنامهای را امضا کنم که مثلا اگر بچهای نازنین را هل بدهد یا خودش بیفتد یا هر چیز دیگری مدرسه هیچ مسوولیتی ندارد. در حالی که وقتی بچه را به مدرسه میسپاری مسوولان مدرسه باید موظف به رسیدگی او باشند.
ویلچرهای سنگین بهزیستی و بالا رفتن از پلههای تمام نشدنی مدارس
نرگس ۱۱ ساله و دارای معلولیت جسمی است و در یکی از شهرستانهای حومه تهران زندگی میکند. در سال تحصیلی جدید مادر نرگس از ثبتنام او در مدرسه صرفنظر کرده و خودش تصمیم دارد به کودکش در خانه درس بدهد: «همسر من یک کارمند با حقوق یک میلیون و هفتصد هزار تومان در ماه است. من دو بچه دیگر هم دارم. مدرسه مناسبسازی شده برای کودکان معلول به خانه ما دور است و من نمیتوانم مخارج سنگین تاکسی هر روزه دخترم را تقبل کنم. اگر نرگس را هم در مدارس نزدیک خانه ثبتنام کنم کل سال تحصیلی باید گرفتار حمل ویلچر باشم. از طرف دیگر نمیتوانم ۹ ماه سال هر روز روزی شش ساعت با دخترم در مدرسه حضور پیدا کنم تا به او در درس خواندن کمک کنم به همین دلیل تصمیم گرفتم خودم در خانه به او درس بدهم. برای درس ریاضیاش معلم خصوصی گرفتم و برای بقیه درسها خودم و برادر ۱۸ سالهاش کمکاش میکنیم.»
وی در ادامه در مورد تجربه سال گذشته تحصیل دخترش گفت: «ویلچیری که نرگس دارد را از بهزیستی گرفتهاین که وزن آن بسیار سنگین است. هر روز مجبور بودم ویلچر سنگین دخترم را از پلهها بالا و پایین ببرم و تازه نگران او هم بودم که مبادا اتفاقی در این مسیر برایش بیفتد. بچهام در زنگهای تفریح که همه بیرون میرفتند و هوا میخوردند مجبور میشد که در کلاس تنهایی بماند. هیچکس کمکی به ما نمیکرد، آخرش هم مریض شدم و دکتر برایم فیزیوتراپی نوشت که نتوانستم از پس مخارجش بربیایم و نرفتم. این شد که امسال تصمیم گرفتم به صورت غیر حضوری درس بخواند.»
مادر این دختر معلول با اظهار اینکه کودکان معلول از سوی آموزش و پرورش و بهزیستی برای «داشتن دستیار شخصی در مدارس، کمک برای هزینه ایاب و ذهاب و کلاسهای ورزشی و تفریحی» حمایت نمیشوند، گفت: «یک بچه معلول نه تنها درس خواندنش در طول سال تحصیلی بسیار مشکلتر و پرهزینهتر از بقیه کودکان در ایران است بلکه حتی در تابستان هم برنامه تفریحی و ورزشی برای او در نظر گرفته نشده و یک جور مجبور به در خانه ماندن، تنهایی و وقت گذراندن با افراد خانوادهاش است.»
فشار به مدارس برای ثبتنام دانشآموزان معلول بدون مناسبسازی محیط
مدارس براساس اجبار آموزش و پرورش کودکان معلول را ثبتنام میکنند با این حال بسیاری از مدارس در تهران و شهرستانها حتی پلههایشان برای رفت و آمد ویلچر مناسب سازی نشده است. آمار دقیقی نیز از مدارسی که تا سال ۹۷ در تهران و شهرهای دیگر توانستهاند مناسب سازی شوند در اختیار نیست.
علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی آذر ۹۶ اعلام کرد با مدیران مدارسی که از ثبتنام دانشآموزان دارای معلولیت جسمی خودداری میکنند، برخورد میشود. او گفته بود اگر این موارد گزارش شود اول به مدیر مدرسه «تذکر» داده میشود و در صورت تکرار «برخورد» میشود.
اما دسترسپذیر کردن محیط برای اجرای آموزش فراگیر فقط به نصب رمپ و آسانسور محدود نمیشود و جنبههای دیگری نیز دارد. ناصر سرگران، حقوقدان و استاد دانشگاه که خود نابیناست در گفتوگویی با روزنامه ایران در شهریور ۹۶ گفت علیرغم اینکه ایران اجرای ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت را برای پذیرش کودکان دارای معلولیت در مدارس همگانی پذیرفته اما اقدامی برای حضور بهتر آنها انجام نداده: «در این مدارس نه تنها فضای فیزیکی مناسب نیست بلکه حتی فرهنگ مواجهه با معلولان و تعامل با آنها را هم نیاموختهاند. متأسفانه این مسأله فقط مختص دانشآموزان نیست و معلمان را هم شامل میشود. لازم است در واحدهای درسی این موارد گنجانده شود. خود من در دوره راهنمایی وارد مدرسه همگانی شدم و معلمم مدام درباره وضعیت بیناییام و اینکه چگونه درس میخوانم از من سوال میکرد. اینها همه نشان میداد که او هیچ چیز از وضعیت یک نابینا نمیداند. طرح این سوالها برای من که آن زمان نوجوان بودم در محیط عمومی واقعاً آزاردهنده بود و از نظر روحی مرا تحت فشار قرار میداد.» به گفته سرگران در این دورهگذار آموزش معلمان، تغییر محتواهای کتابهای درسی و ترویج شناخت فرهنگ معلولیت و مناسبسازی فضای مدارس ضروری است.
ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت که ایران از سال ۲۰۰۹ به عضویت آن درآمدهاست، از دولتهای عضو میخواهد که اقدامات لازم را در جهت تامین آموزش فراگیر انجام دهند. منظور از آموزش فراگیر این است که همه دانشآموزان صرف نظر از تفاوتها، در کنار هم به تحصیل بپردازند و هریک آموزشی متناسب با توانمندیها و نیازهای خود دریافت کنند. بر اساس ماده ۶ مصوبه اجرایی هیئت وزیران مورخ شهریور ۱۳۹۴، سازمان بهزیستی با همکاری سازمان آموزش و پرورش استثنایی موظف هستند “امکان دسترسی برابر و بدون تبعیض کودکان دارای معلولیت به مراکز آموزش پیشدبستانی و مهدکودکها و مراکز آموزشی مقطع ابتدایی تا پایان مقطع آموزش متوسطه و هنرستانها در کنار همسالان فاقد معلولیت آنان در مدارس عادی” را فراهم کنند.
کمیته حقوق افراد دارای معلولیت سازمان ملل نیز در جریان بررسی گزارش دولت ایران در مورد اجرای کنوانسیون نسبت به رواج الگوی آموزش استثنایی در ایران و تعداد کم کودکان دارای معلولیت در مدارس ھمگانی؛ فقدان تمھیداتی برای آموزش آموزگاران، دستاندرکاران آموزش و والدین در مورد آموزش فراگیر؛ نبود اطلاعات در مورد تامین امکانات متعارف و پشتیبانی از دانشآموزان در مدارس ھمگانی؛ و نبود تدابیر بھبود دسترسی کودکان دارای معلولیت روستاھا به آموزش ابراز نگرانی کردهاست. در جهت رفع این نقایص، کمیته توصیههایی نیز برای دولت ایران دارد: برای فرایند گذار از آموزش تفکیکی به آموزش فراگیر و با کیفیت زمانبندی کند و تضمین کند که منابع مالی، فنی و انسانی برای انجام این فرایند موجود است؛ برای پیشبرد نظام آموزش فراگیر آماری تفکیکشده از کودکان دارای معلولیت گردآوری کند؛ تضمین کند مدارس ھمگانی از پذیرش دانشآموزان دارای معلولیت خودداری نمیکنند و امکانات متعارف را در مدارس عمومی و خصوصی برای این دانشآموزان تامین کند؛ و سرانجام این که تعلیم آموزش فراگیر بھ تمام آموزگاران را تضمین کند.