مادر علیرضا انجوی: گلوله بر پیشانی اش خورده بود از خون پسرم نمیگذرم
نوشین محمودی، مادر علیرضا انجوی که روز شنبه ۲۵ آبان ماه در شیراز بر اثر اصابت گلوله کشته شد در مصاحبه با کمپین حقوق بشر در ایران گفت که گلوله بر پیشانی پسرش اصابت کرده و او خواستار معرفی و مجازات قاتل فرزندش است.
خانم محمودی به کمپین گفت که در پی گیری او و خانواده اش گفته شده بود که علیرضا بازداشت شده و تا آخر هفته به خانه برمی گردد در حالیکه فرزندش در همان روز شنبه کشته شده بود.
علیرضا انجوی، ۲۶ ساله و فارغ التحصیل رشته معماری بود و مغازه ای در مقابل دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد شیراز داشت که به گفته مادرش در روز ۲۵ آبان پس از خروج از مغازه اش و در راه بازگشت به خانه هدف گلوله قرار گرفته و جان باخته است.
آمار دقیقی از تعداد کشتهشدگان اعتراضات هفته گذشته در ایران وجود ندارد. مقامهای جمهوری اسلامی از ارائه آمار رسمی کشته شدگان و بازداشت شدگان سرباز میزنند. سازمان عفو بین الملل تعداد کشتهشدگان در این اعتراضات را در تازه ترین آماری که ارائه کرده حداقل ۳۰۴ نفر عنوان کرده و وبسایت کلمه، کشته شدن حداقل ۳۶۶ نفر در اعتراضهای اخیر ایران را “موثق” اعلام کرده است.
کمپین حقوق بشر در ایران در بیانیهای اعلام کرده است که استفاده مقامات ایرانی از خشونت علیه معترضین در ایران، از جمله استفاده از سلاح گرم و اسلحه، منجر به کشتهشدن صدها نفر شده است و این اقدامات دولت برابر با تخلف آشکار و غیرقابل توجیه قوانین بینالمللی است و باید فورا متوقف شود.
نوشین محمودی، مادر علیرضا انجوی در مصاحبه با کمپین گفت: “پسر من جلوی دانشگاه معماری در صدرا یک مغازه داشت که کارهای معماری انجام می داد. روز ۲۵ آبان ما اصلا اطلاعی نداشتیم که اعتراضات است وگرنه نمی گذاشتم بیرون برود. رفته بود مغازه و زنگ که زد گفت من بیرون آمدم بیایم خانه. خانه ما در مولانا است و در مسیری که می آمد اعتراضات بود. صدای تیر و مسلسل تا خانه ما می آمد و دود و آتش هم پیدا بود. یک بار دیگر هم من زنگ زدم گفتم هرطور شده بیا خانه. بعد که باز تماس گرفتم دیگر جواب نداد همان موقع پسر مرا کشته بودند. شب هم تا صبح زنگ می زدم موبایلش در دسترس نبود و صبح هم موبایل اش خاموش بود.
مادر علیرضا انجوی تا دوم آذر ماه خبری از کشته شدن فرزندش نداشت. او به کمپین گفت: “من فکر نمی کردم علیرضا را کشته باشند. فکر کردم شاید او را گرفته اند. تا یک هفته پی گیر بودم. اقوام و آشناها همه پی گیر بودند. با آگاهی تماس گرفتم و به من گفتند حالش خوب است و یک تعدادی هیجانی وارد اعتراضات شده اند و بازداشت شده اند و تا آخر هفته آزاد می شود می آید. من هر چه نشستم علیرضا نیامد. روز شنبه دوم آذر از آگاهی به من زنگ زدند گفتند بیا و یک مقدار مدارک شناسایی و کارت ملی از من خواستند و پرسیدند که لباس چی تن اش بوده. بعد گفتند که برو پزشکی قانونی که من نرفتم. گفتم شاید فکر کرده اند بچه من گم شده. اما عصر همان به شوهر خواهر من یک عکس نشان داده بودند که عکس پسر شما است و روز چهارم آذر زنگ زدند که بیایید برای تحویل جسد و وقتی رفتم دیدم یک تیر به پیشانی اش خورده.”
به خانواده علیرضا انجوی اجازه دفن او در دارالرحمه شیراز را نداده اند. نوشین محمودی به کمپین گفت: “ما می خواستیم در دارالرحمه شیراز خاک کنیم که پدر و برادران علیرضا هم خاک هستند. اما نگذاشتند و گفتند در گلزار دینکان و یا قصر قمشه باید خاک کنید که هر دو در حومه شیراز هستند. ما هم ناچار دینکان را قبول کردیم و همان روز که تحویل دادند گفتند باید همین امروز باید بدون سر و صدا خاک شود. پولی از ما نگرفتند و فقط گفتند کمتر سر و صدا کنید و مراسم هم شلوغ نباشد. خود مامورها همه کارها را انجام دادند قبر را کندند و نگذاشتند جسد را کسی ببیند و خودشان هم برایش نماز خواندند و قرآن خواندند.”
مادر علیرضا انجوی به کمپین گفت: “موقعی که در سردخانه می خواستیم جسد پسرم را تحویل بگیریم گفتند بگویید که بر اثر حادثه در هنگام آمدن به خانه فوت کرده اما در گواهی فوت اما نوشتند قتل بر اثر اصابت گلوله. روز یکشنبه هم از آگاهی به ما زنگ زدند گفتند بیایید فرم شکایت پر کنید. خودشان می دانند پسر من بی گناه بود و کاری نکرده. به من گفتند می توانید از بنیاد جانبازان هم وکیل بگیرید که پی گیری کند. پدر علیرضا جانباز جنگی بود که سالها پیش شهید شد به همین دلیل گفتند که از بنیاد جانبازان وکیل بگیرید.”
نوشین محمودی، مادر علیرضا انجوی به کمپین گفت که از خون فرزندش نمی گذرد و خواستار مجازات قاتلان او است: “من از قاتلان پسرم نمی گذرم پسر من بی گناه بود و باید قاتلان اش به سزای عملش برسند و شکایت می کنم و از خون پسرم نمی گذرم. دیه هیچ ارزشی برای من ندارد و من می خواهم کسی که این کار را کرده به سزای عملش برسد.
علیرضا خیلی پسر خوبی بود همه دوست اش داشتند و تنها فرزند من بود. دو فرزند دیگر داشتم که معلول جسمی بودند و قبلا آنها را از دست داده بودم و علیرضا همه زندگی من بود و من قاتل او را می خواهم.”