بابک پاک نیا: انتقال شاهد شکنجه نوید افکاری به اطلاعات ناجا غیرقانونی است
بابک پاک نیا، وکیل شاهین ناصری، شاهد شکنجه نوید افکاری که ۲۲ شهریور ماه در زندان عادل آباد شیراز اعدام شد در مصاحبه با کمپین بین المللی حقوق بشر از انتقال او به اطلاعات ناجا و بی خبری از وضعیت اش از ۲۱ شهریور ماه خبر داده و نسبت به وضعیت نامعلوم موکلش ابراز نگرانی کرد.
آقای پاک نیا که از سوی خانواده شاهین ناصری به عنوان وکیل او معرفی شده به کمپین گفت که آقای ناصری از ۲۱ شهریور که به اطلاعات ناجا منتقل شده تنها یک بار با پدر همسرش تماس بسیار کوتاهی داشته و از سلامت جسمانی خود خبر داده اما خانواده او نمی دانند کجا نگهداری می شود.
بابک پاک نیا به کمپین گفت: من از همکارم خواستم که وکالت نامه را تحویل زندان بدهد. عموما وقتی وکالتنامه را تحویل زندان می دهید کسی که تحویل می کند چک می کند ببیند آیا اساسا زندانی در آن زندان است یا خیر و اگر نباشد از شما تحویل نمی گیرد. اما اگر باشد روی وکالت نامه بندی که زندانی در آن حضور دارد را می نویسد. روی وکالتنامه ما نوشتند سعادت. یعنی آقای ناصری در بند سعادت است و گفتند که می دهیم وکالتنامه را امضا کند و فردا بیایید تحویل بگیرید. روز بعد اما به همکار من که برای تحویل وکالتنامه رفته بود گفته اند که شاهین ناصری اینجا نیست و روی وکالتنامه نوشته اند که ۲۱ شهریوربا دستور شعبه اول دادیاری دادسرای انقلاب شیراز به اطلاعات ناجا تحویل داده شده. این در حالی است که آقای ناصری در حال تحمل کیفر به اتهام کلاهبرداری که می گویند بود و کاری و جرم جدیدی انجام نداده که از بند عمومی به اطلاعات ناجا تحویل شود و حدس من این است که به یقین ارتباط با پرونده نوید افکاری دارد چون هیچ دلیل دیگری وجود ندارد.
او انتقال شاهین ناصری به اطلاعات ناجا را غیرقانونی خوانده و به کمپین گفت: ما حتما به شعبه یک دادیاری دادسرای انقلاب مراجعه و پی گیر امضای وکالتنامه خواهیم شد اما کاری که کرده اند کاملا خلاف قانون است. در تمام دنیا، اصول حقوقی می گوید دستگاه قضایی باید طوری شرایط را فراهم کند که شاهد با خیال راحت بیاید و برای کشف حقیقت شهادت بدهد. حتی خیلی مواقع هویت شهودی را که ممکن است اتفاقی برایشان بیفتد پنهان می کنند اما دستگاه قضایی ما خودش، شاهد را به نوعی تهدید می کند و این ها کارها از سوی قوه قضائیه کارهای صحیحی نیست. حالا که دستگاه قضایی چنین کاری می کند از فردا هیچ کسی حاضر نمی شود اصلا شهادت بدهد.
بابک پاک نیا به کمپین گفت: وقتی رئیس دادگستری می گوید زندان است ولی من وکالتنامه می فرستم زندان و روی وکالتنامه من خودشان می نویسند نیست این دروغ ها برای چی است؟ ایشان که پرونده دیگری ندارد درست است من مستند کتبی ندارم اما تجربه مشخص است و خیلی بدیهی است بیخودی که یک نفر را بر نمی دارند ببرند اطلاعات ناجا.
شاهین ناصری از زندانیان زندان شیراز است که در زمانی که قوه قضائیه هرگونه شکنجه علیه نوید افکاری را تکذیب می کرد شهادت داد که شاهد شکنجه او بوده است. رئیس دادگستری استان فارس اما شاهین ناصری را یک جاعل و کلاهبردار معرفی و هرگونه شهادت او درباره شکنجه نوید افکاری را تکذیب کرد.
در یک فایل صوتی که از بخشی از جلسات محاکمه نوید افکاری منتشر شده او می گوید که گزارش پزشکی قانونی درباره شکنجه اش موجود است و برای ادعایش شاهد دارد. قاضی پرونده اما درخواست او برای احضار شاهد شکنجه شدنش در اداره آگاهی شیراز را رد میکند و می گوید: “نیاز نیست. اگر دادگاه تشخیص داد، بررسی میکند. شما رسیدگی بلد نیستید. حتی اگر ما هم توجه نکنیم و بررسی نکنیم، دیوان عالی کشور بررسی خواهد کرد.”
شاهین ناصری در برگه تحقیق شاهد، شهادت داده است که “آقایی که بالای سر نوید بود میگفت هرچه من میگویم درست است و اسم او را نمیدانم و فکر کنم فردی چشم رنگی با صورت سرخ و سفید و با سرشانههای پر و موهایی که فکر کنم کاشته بود و به بالا شانه کرده بود و دست نوید روی سرش بود، او چهار تا ضربه به دست نوید کوبید و فحاشی ناموسی میکرد و با فحش ناموسی میگفت اینکه من میگویم درست است.”
او نوشته است که “نوید به بغل روی زمین خوابیده بود و دستش روی سرش بود و التماس میکرد که کتکش نزنند. بعد که وارد بازداشتگاه آمدیم نوید را دیدم و دستش باد کرده بود و داغون شده بود. نوید گفت سروان عباسی دست من را شکسته است. من تقریبا دو ماهی که در آگاهی بودم شاهد زجر و ناراحتی نوید بابت شکستگی دست وی بودم. علاوه بر اینکه خودم ضربه به دست او را دیدم.”
شاهین ناصری در یک فایل صوتی هم اعلام کرده است که “یک روز در آگاهی در راهرو صدای داد و بیداد و التماس شنیدم. سروان همراهم از من خواست که در راهرو بایستم تا او برگردد رفت در یک اتاق را باز کرد. من هم از روی کنجکاوی رفتم ببینم چه خبر است. دیدم دو نفر لباس شخصی در یک اتاقی با فحاشی و باتوم و لوله نوید را با بیرحمی تمام کتک میزنند. بهش میگفتند هر چی ما میگیم درسته. چیزایی که میگیم مینویسی یا نه؟ نوید هم التماس میکرد نزنید، من کاری نکردم. دستهاش هم میآورد روی سرش. یکی از مامورهایی که بعدا فهمیدم اسمش عباسی است همچین کوبید روی دستش که نوید ضجه بلندی زد و از حال رفت. من در سه دادسرا در این رابطه شهادت دادم. در دادسرای جرایم امنیتی که رفتم برای شهادت بازپرس شعبه گفت در آگاهی چه دیدی؟ من دیدههایم را توضیح دادم. بازپرس با لحن بدی گفت تو داری در پرونده امنیتی دخالت میکنی. پدرت را درمیآورم. همین مامورها را وادار میکنم که به خاطر تهمت و افترا ازت شکایت کنند. ذوبت می کنم.”