افزایش فشار به خانوادههای جانباختگان و بازداشتشدگانی که سکوت نمیکنند؛ سلیقه به رنگ قانون
خانوادههای شمار زیادی از جانباختگان و بازداشتشدگان اعتراضات جنبش «زن، زندگی، آزادی» از افزایش فشارها بر خود به دلیل تن ندادن به تهدیدهای نهادهای امنیتی و تصمیم بر اطلاعرسانی درباره آنچه بر آنها گذشته است خبر دادهاند. این فشارها از تهدید خانوادهها به پروندهسازی برای فرد بازداشت شده یا دیگر اعضای خانواده تا محروم کردن زندانیان، خانوادههای آنها یا حتی خانواده جانباختگان از حقوق بنیادین شهروندی متنوع است.
***
غصه پر قصه خانواده پیرفلک
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران روز شنبه اول بهمنماه خبر داد که «زینب مولاییراد» مادر «کیان پیرفلک» کودک دهسالهای که در جریان اعتراضات ۲۵ آبان ۱۴۰۱ با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی جان خود را از دست داد از ادامه کار خود در مدرسه منع شده است.
زینب ملاییراد دبیر «هنرستان فاطمیه» در شهرستان ایذه است. بر اساس گزارش شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان بعد از حضور او که در استخدام رسمی وزارت آموزش و پرورش است در کلاس درس، به او اعلام شده که باید به حراست اداره آموزش و پرورش شهرستان ایذه مراجعه کند و پس از مراجعه به او گفتهاند «تا اطلاع ثانوی حق رفتن به مدرسه را ندارد.»
یک فرد نزدیک به خانواده پیرفلک به کمپین حقوق بشر در ایران میگوید: «این اولین بار نیست که خانواده پیرفلک اینطور تحت فشار قرار میگیرند. بعد از اینکه مادر کیان روز خاکسپاری در مقابل مردم ماجرای تیراندازی به خودرویشان را تشریح کرد نهادهای امنیتی به او گفتند یا باید مقابل دوربین صدا و سیما اعتراف اجباری کند یا اجازه انجام عمل و ادامه روند درمان همسرت را نخواهیم داد. این زن داغدار ناچار شد برای اینکه شوهرش از دست نرود با آن وضعیت نابسامان روحی مقابل دوربین بنشیند و بگوید حساب اینستاگرامش در اختیار خودش نبوده و اصلا نمیداند چه پستهایی بعد از کشته شدن کیان منتشر شده است.»
به گفته این فرد مطلع، ماجرای فشارها بر خانواده پیرفلک به این ماجرا ختم نشد: «میثم پیرفلک پدر کیان ابتدا در بیمارستان گلستان اهواز بستری شده بود. در طی انجام مداواها که به دلیل جراحتهای او خیلی هم دشوار بود دوبار خبر مرگ او را زیر عمل در رسانهها منتشر کردند، آنهم در شرایطی که زینب و بقیه اعضای خانواده زیر فشار شدیدی قرار داشتند. امکان ملاقات وجود نداشت. او عزادار فرزندش بود و باید برای پسر کوچکترش هم مادری میکرد و همسرش هم با آن شرایط هولناک دور از خانه و خانواده بستری بود.»
سجاد پیرفلک عموی کیان نیز روز دوشنبه ۳ بهمنماه در گفتگو با روزنامه اعتماد ضمن تایید این خبر گفته است آموزش و پرورش در برابر درخواست مادر کیان که حداقل نامه اخراجم را بدهید، اعلام کرده است که نامهای هم به او داده نخواهد شد. به گفته این عضو خانواده پیرفلک، حال زینب مولاییراد به دلیل فشار عصبی وارده بد شده و به بیمارستان منتقل شده است.
زینب مولاییراد بعد از اعترافات اجباری، صفحه اینستاگرام خود را از شکل عمومی به حالت خصوصی درآورد و پس از آنکه در تاریخ ۲۶ دیماه ۱۴۰۱ همسرش میثم پیرفلک از بیمارستان مرخص شد، دوباره فعالیت در فضای مجازی را بصورت عمومی آغاز کرد.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی بعد از انتشار خبر ممنوعیت حضور زینب مولاییراد در محل خدمت خود این سوال را مطرح کرد که طبق کدام قانون و مجوز، او حق ورود به محل خدمت خود را ندارد؟
یک وکیل دادگستری ساکن ایران که به دلایل امنیتی نمیخواهد نامش فاش شود به کمپین حقوق بشر در ایران میگوید: «ما تا دلتان بخواهد در ایران قوانین سلیقهای فراقانونی داریم. مثل اختیاراتی که به نهادهای مختلف در قالب آییننامه داده شده و هیچ مبنای قانونی هم ندارد. مثل آییننامه زندانها یا آییننامههای انضباطی در دانشگاهها و موسسات آموزشی. این ماجرای ممنوعالتماس، ممنوعالملاقات و ممنوعالورود از این دسته اختیارات است. در مورد اساتید و دانشجویان هم اوایل آبانماه آیین نامه انضباطی دانشگاه به روز شد و یک موارد عجیبی به این آیین نامه اضافه شد که اصلا باور کردنی نیست. مثلا عضویت در یک گروه تلگرامی که تعداد معینی عضو دارد بدون اجازه دانشگاه، هم برای اساتید هم برای دانشجویان جرمانگاری شده است و ضمانت اجرایی هم دارد.»
این وکیل دادگستری تاکید میکند: «نهادهای امنیتی فقط تهدید نمیکنند، در بسیاری موارد با تطمیع هم تلاش میکنند خانواده جانباختگان یا بازداشت شدگان را وادار به سکوت کنند. در جریان همین اعتراضات اخیر خانواده یکی از جانباختگان در ابتدا اعلام کرد اگر وکالت ما را میپذیرید ما میخواهیم ضارب فرزندمان را بیابیم و از او شکایت کنیم. چند روز بعد اما گفتند پشیمان شدهایم و از نظر مالی برایمان ممکن نیست. من به آنها گفتم که ما اصلا درباره هزینه این ماجرا با هم صحبت نکردیم، چطور متوجه شدید از نظر مالی ممکن نیست که بالاخره بعد از چند سوال متوجه شدیم نهادهای امنیتی خانواده را که وضعیت مالی مناسبی هم نداشتند قانع کرده بودند سکوت کنند در عوض فرزند کشته شده را «شهید» معرفی کنند، دیهاش را پرداخت کنند و بازماندگان از مزایای حقوقی یک شهید بهرهمند شوند.»
این وکیل دادگستری این رویداد را «تلخ اما واقعی» توصیف میکند و میگوید: «اگرچه بخشی از معترضان، دانشجویان و اعضای جامعه مدنی هستند اما شمار زیادی از جوانان معترض بازداشت یا کشتهشده از کارگران و آسیبدیدگان این حکومت به لحاظ مالی و اقتصادی هستند. پدر کارگری که یک ماه حقوق دارد و هشت ماه ندارد یک بچهاش را کشتهاند و دو فرزند دیگر دارد که برای نیازهای اولیه خوراک و پوشاکشان در سختی و رنج است و دیگر به دادخواهی فکر نمیکند متاسفانه. »
این وکیل دادگستری که نمونههای متعددی از تطمیع خانوادههای جانباختگان را در میان موکلانش دیده است میگوید: «این هم به نوعی سوءاستفاده نهاد سرکوب و نیروهای امنیتی از شرایط افراد داغدار است که آنها را در دوراهی حق دادخواهی و رسیدن به روزنهای برای رفاه قرار میدهد.»
پیگیری وضعیت بازداشت شده؛ سکوت کن وگرنه خودت هم میروی پیش او!
«حسین اختیاریان» برادر «محمد اختیاریان» یکی از معترضان بازداشت شده در خرمآباد است. محمد اختیاریان پنجم آبانماه ۱۴۰۱ همزمان با برگزاری مراسم چهلم نیکا شاکرمی در خرمآباد بازداشت شد.
یک فرد نزدیک به خانواده اختیاریان به کمپین حقوق بشر ایران میگوید: «حسین تنها عضو خانواده اختیاریان است که میتوانسته پیگیر وضعیت بغرنج برادرش پس از بازداشت باشد. آنها والدین سالمندی دارند. تا روزها بعد از بازداشت هیچ خبری از محمد نداشتند چون محمد در حین بازداشت بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی از ناحیه پای چپ بهشدت زخمی شده بود و او را با عنوان «مجهول الهویه» در بیمارستان عشایر خرمآباد بستری کرده بودند. هیچکس از او و وضعیتش باخبر نبود.»
به گفته این فرد آگاه برادر محمد مدام به نهادهای امنیتی و زندانها برای یافتن نشانی از برادرش مراجعه میکند تا اینکه در نهایت روز اول آذرماه ۱۴۰۱، ماموران خودش (حسین اختیاریان) را که در یکی از خیابانهای شهر با خشونت و ضرب و شتم بازداشت کرده بودند به زندان خرمآباد منتقل کردهاند: «جوری حسین را زدهاند که از ناحیه دست دچار شکستگی شده و قادر به حرکت دادن دستش نیست. الان هم یکهفته است در اعتراض به وضعیت بلاتکلیفش در زندان، دست به اعتصاب غذا زده است.»
محمد اختیاریان ورزشکار بدنسازی (پاورلیفتینگ) است و وکیلش روز دوم بهمن ماه ۱۴۰۱ خبر داده است که موکلش بر اثر «عفونت ناشی از جراحات در حین دستگیری » به کما رفته است.
استعفای وکلای آرمیتا عباسی؛ اجازه ملاقات حضوری با موکل را ندادند
روز دوشنبه ۳ بهمنماه ۱۴۰۱ درحالی که قرار است اولین جلسه رسیدگی به اتهامات «آرمیتا عباسی» معترض بازداشت شده در کرج برگزار شود، خبری منتشر شد مبنی بر اینکه وکلای او بهدلیل «ضیق وقت و عدم اجابت درخواست آنها برای ملاقات حضوری»، قادر به دفاع مطلوب از او نبوده و در نتیجه از وکالت استعفا دادند.
محمد اسماعیل بیگی و سونیا محمدی، وکلای دادگستری بودند که موفق شدند به عنوان وکیل تعیینی این پرونده وکالتنامه خود را به قوه قضاییه تحویل بدهند اما چهار روز بعذ از درخواست، اجازه ملاقات با موکل برایشان صادر نشد.
مادر آرمیتا عباسی نیز با انتشار یادداشتی اعلام کرد توضیحات وکلای فرزندش «قانعکننده» است چرا که نه وکلا و نه آنها بعد از گذشت بیش از صد روز از بازداشت فرزندشان به درستی نمیدانند چه اتهاماتی متوجه اوست و فرزندش حتی موفق نشده یکبار هم بصورت حضوری با وکلای تعیینی خود گفتگو کند.
آرمیتا عباسی دختر جوانی است که در اعتراضات اخیر ایران در کرج بازداشت شده و قوهقضاییه اتهام او را «لیدری اعتراضات» معرفی کرده است.
گزارش تحقیقی سیانان نشان میدهد که آرمیتا عباسی در زمان بازداشت مورد تجاوز جنسی از سوی ماموران امنیتی قرار گرفته و به همین سبب مدتی را در بیمارستان امام علی کرج بستری بوده است.
قوه قضاییه جمهوری اسلامی مدعی است که آرمیتا عباسی قصد داشته با استفاده از «کوکتل مولوتف» به پایگاههای بسیج، کانکسهای انتظامی و کلانتریهای منطقه «حمله و اقدام به آشوب کند»؛ ادعایی که مقامات قضایی جمهوری اسلامی با نسبت دادن آن به برخی معترضان بازداشتشده، آنها را با اتهامهایی چون «محاربه» و «افساد فیالارض» و «بغی» متهم کردهاند.