گفتوگوی اختصاصی با شیوا عاملیراد؛ از تداوم سرکوب معلمان تا چشمانداز جنبش دانشآموزان
با آغاز سال تحصیلی ۱۴۰۳، موج سرکوب و تهدید علیه معلمان معترض و مطالبهگر نه تنها متوقف نشده بلکه، به ویژه در شهرهای کردنشین ایران، همچنان ادامه دارد و تشدید نیز شده است.
دو هفته پیش از شروع سال تحصیلی، تنها در استان کردستان ۱۴ معلم و فعال صنفی فرهنگیان به نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی احضار و تحت بازجویی قرار گرفتند.
جنبش سراسری معلمان ایران همواره با سرکوبهای سنگین حکومتی مواجه بوده و معلمان و کنشگران صنفی در برهههای مختلف تاریخ سرکوب جمهوری اسلامی زیر فشارهای مختلف قرار داشتهاند؛ از تهدید به اخراج و پیگیریهای انضباطی، تا احضار به نهادهای امنیتی، بازداشتهای خودسرانه، برگزاری محاکمههای فرمایشی، محکومیتهای سنگین قضایی یا حتی انتقال به بیمارستانهای روانی و صدور و اجرای احکام اعدام.
پس از آغاز جنبش انقلابی «ژینا» و حضور گستردهی معلمان معترض و فعالان صنفی در این اعتراضات، سرکوب علیه آنان به طرز چشمگیری شدت یافت.
معلمان و فعالان صنفی، همگام با موج اعتراضات، در چندین مرحله دست به اعتصاب زدند و از حضور در کلاسهای درس خودداری کردند. این همبستگی، بهویژه در شرایط حساس اعتراضات، موجب شد تا فشارهای امنیتی و قضایی بر کنشگران فرهنگی و فعالان صنفی ایران بیش از پیش گسترش یابد.
به گفته محمد حبیبی، سخنگوی کانون صنفی معلمان، در جریان اعتراضات گسترده سال ۱۴۰۱، دستکم ۳۲۰ معلم در سراسر کشور از کار اخراج شدند.
علاوه بر این، هزاران معلم با احکام انضباطی مواجه شدهاند که خطر اخراج همچنان آنها را تهدید میکند. این اقدامات خودسرانه بخشی از فشارهای نظاممند جمهوری اسلامی علیه معلمان معترض است که با هدف سرکوب و خاموش کردن صدای مطالبهگری در واحدهای آموزشی کشور پیگیری شده است.
بر اساس یافتههای کمپین حقوق بشر ایران، فشارها و تهدیدهای امنیتی بر معلمان، بهویژه در شهرها و مناطق کوچک، طی یک سال گذشته با روشهای خودسرانه گوناگون، از جمله احضار و پروندهسازیهای انضباطی تشدید شده است.
طبق آمار کمپین، در سال تحصیلی پس از آغاز جنبش ژینا، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی دستکم برای ۲۸ معلم حکم حبس تعزیری و تعلیقی صادر کرده است. همچنین، دو نفر از این معلمان معترض، علاوه بر مجازات زندان، به تحمل ۷۴ و ۷۰ ضربه شلاق محکوم شدند. همچنین در همین بازه زمانی بیش از ۲۰هزار مدیر مدرسه از سمت خود برکنار شدند.
از ابتدای سال تحصیلی ۱۴۰۲ تا به امروز هم بازداشتها و فشارها امنیتی بر معلمان و فعالان صنفی ادامه داشته است. از جمله بازداشت تعدادی از معلمان که در روز معلم و بنا به فراخوان کانون صنفی در تجمعات اعتراضی شرکت کرده بودند. در این فاصله زمانی، شماری از معلمان نیز در شهرهای خود به دست نیروهای امنیتی بازداشت یا احضار شدند.
دسترسی به آموزش رایگان، همگانی و مناسب، یک حق اساسی شهروندی بهشمار میرود و دولت ایران، بهعنوان یکی از امضاکنندگان کنوانسیون حقوق اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی سازمان ملل (مصوب ۱۹۶۶) موظف به تامین آن است و باید منابع، زیرساختها و نیروی انسانی کافی را فراهم آورد.همچنین اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی، دولت را موظف به ارائه امکانات آموزشی رایگان تا پایان مقطع متوسطه میدانند.
هرچند برجستهترین خواسته معلمان در این دور از اعتراضات، رسیدگی به مشکلات معیشتی و بهبود شرایط بد اقتصادی جامعه فرهنگیان بود، اما فعالان حقوق معلمان تاکید دارند که جنبش اعتراضی آنان فراتر از مسائل صرف اقتصادی خودشان است.
«مخالفت با آموزش ایدئولوژیک»، «تاکید بر حق آموزش رایگان» و «مخالفت با خصوصیسازی آموزش و پرورش» به همراه مطالبه «فراهمسازی امکانات آموزشی مناسب برای همه دانشآموزان» از دیگر خواستههای جدی معلمان ایران به شمار میرود. این مطالبات بازتابدهنده نگرانیهای عمیقتری نسبت به آینده آموزش و کیفیت نظام آموزشی در ایران است.
در حال حاضر، هاشم خواستار و جواد لعل محمدی، در زندان وکیل آباد مشهد و رسول بداقی، در زندان اوین تهران محبوس هستند. این در حالیست که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی پیشتر شش نفر از معلمان در استان فارس را به دلیل فعالیتهای صنفی به گذراندن حبس خانگی با پابند الکترونیکی محکوم کرده بود.
کمپین حقوق بشر ایران در گفتوگوی کوتاهی با شیوا عاملیراد به برخی ابعاد جنبش معلمان در طول سالهای گذشته پرداخته است.
شیوا عاملیراد ، فعال صنفی معلمان مریوان و عضو منتخب شورای هماهنگی تشکلهای صنفی در ماه می ۲۰۲۳ به عنوان نماینده شورا هماهنگی تشکلهای صنفی در یک مراسم حقوق بشری در کره جنوبی بدون حجاب اجباری شرکت کرد و پس از آن با ۱۸ سال سابقه از کار اخراج شد.
او اولین فعال صنفی زن در جنبش معلمان ایران بود که در جریان تجمع اعتراضی معلمان در سال ۱۳۹۲ شهر مریوان، بیانیه مربوط به تجمعکنندگان را قرائت کرد.
شیوا عاملی راد در این گفتوگو شرح میدهد که چگونه جنبش معلمان به عنوان یک حرکت مدنی گسترده و سراسری، همواره در تیررس سرکوب حکومت قرار گرفته است. با وجود این فشارها و محدودیتها، این جنبش سراسری، بهویژه در استان کردستان، توانسته است مطالبات سایر اقشار جامعه را هم نمایندگی کند و به صدای پرتوان عدالتخواهی تبدیل شود.
*********************************************
درباره جنبش معلمان در کردستان ایران و سرکوب مضاعف بر فعالان
با توجه به این که جنبش معلمان در ایران یک جنبش سراسری و فراگیر است؛ و با وجود تمام سنگاندازیها و موانعی که حاکمیت پیش پای فعالان صنفی و معلمان گذاشته، باز هم موفق نشده که این جنبش را تماموکمال سرکوب کنند.
به طور مشخص، درباره وضعیت فعالان صنفی و معلمان در کردستان باید به این نکته توجه داشت که اساسا در فضای شهرهای کردستان ایران، فضای سرکوب و فشارهای امنیتی و حساسیتهای حاکمیت همیشه بیشتر بوده است. نه تنها فعالان صنفی معلمان، بلکه هرگونه فعالیت مدنی و اجتماعی بهسرعت از سوی مقامهای حاکمیت تحت «فعالیتهای سیاسی» صورتبندی میشوند که خب این مساله یک سابقه تاریخی بلند دارد. حداقل در این ۴۰-۵۰ سال اخیر، بهخصوص از همان روزهای اول انقلاب سال ۱۳۵۷، در مناطق کردنشین حساسیتهای بیشتری وجود داشته است.
از اوایل دهه ۱۳۸۰ خورشیدی که انجمنهای صنفی معلمان در کشور دوباره احیا شد، فشارهای امنیتی به شکل قابل ملاحظهای بر فعالان در شهرهای کردنشین بیشتر از سایر مناطق بود. شاید در دیگر مناطق ایران، کمتر شاهد این رویکرد از سوی حاکمیت باشیم اما در شهرهای کردنشین همواره این نگاه حاکم بوده است. از طرفی باید به این موضوع هم توجه داشته باشیم که هرگونه مطالبهگری از طریق تشکلها و انجمنها در شهرهای کردستان ایران خیلی زود تبدیل به یک مطالبهگری فراگیر میشود نه اینکه مثلا فقط پیگیر مطالبات معلمان و یا کارگران باشد. حاکمیت هم خیلی خوب این موضوع را میداند و سعی دارد با همه ابزارش برای سرکوب این مطالبهگریها اقدام کند. هدف حاکمیت از این سرکوب (به طور مشخص جنبش معلمان) از دو جهت قابل بررسی است ؛ یکی اینکه میخواهد به طور کلی روحیه مطالبهگری را به طور کلی از بین ببرد و دوم اینکه در تداوم مبارزه و جنبش اختلال ایجاد کند و مانعتراشی کند.
درست است که اکنون در کردستان ایران، احزاب سیاسی نداریم؛ اما جای پای این احزاب هنوز مانده است و آن حافظه تاریخی احزاب در تخیل مردم هنوز وجود دارد و در نتیجه در کردستان همه چیز سریعا حساسیت امنیتی پیدا میکند و فعالیتهای صنفی و معلمان، مانند هر فعالیت مدنی دیگری، خیلی زود رنگوبوی سیاسی به خود میگیرد.
سالهای پایانی دهه ۸۰ خورشیدی سالهای تبلور جنبش معلمان و فعالیتهای صنفی در ایران است. در همین سالها تجمعات بسیاری در شهرهای مختلف برپا میشد. اما استقبال از این تجمعات مطالبهگرانه جنبش معلمان در شهرهای کردنشین ایران به شکل قابل توجهی بیشتر بود.
مثلا در شهر «مریوان» که یکی از شهرهای کوچک کردستان است، اگر به طور مثال ۳۰۰ معلم وجود داشت در تجمعات معلمان این شهر ۵۰۰ نفر شرکت میکردند. یعنی در این تجمعات معلمان و حتی خانواده دانشآموزان از شهرهای دیگر به مریوان میآمدند تا در تجمع شرکت کنند. این استقبال از تجمعات مطالبهگرانه صنفی در مریوان باعث شد که در همان سالهای پایانی دهه ۸۰ مریوان به یک قطب فعالیتهای صنفی معلمان تبدیل شد. این رویه در سالهای بعد در سقز و سنندج هم پی گرفته شد و استقبال از تجمعات معلمان در این شهرها هم بسیار زیاد بود.
تجمعات اعتراضی معلمان در سالهای ابتدایی دهه ۹۰ خورشیدی ادامه داشت و در بعضی موارد بنا به ضرورت تجمعات سراسری در تهران برگزار میشد.
در تیرماه سال ۱۳۹۴ ما یک تجمع سراسری در تهران داشتیم که قرار بود روبروی مجلس شورای اسلامی برگزار شود. فضای شهر و منطقه اعلام شده برای تجمع به شدت امنیتی بود و در همان تجمع ۲ اتوبوس معلم از مریوان به تهران آمدند. در همان روز، حدود ۳۰۰ معلم بازداشت شدند که بیش از ۲۰۰ نفرشان همان معلمهایی بودند که از مریوان به تهران آمده بودند. این استقبال نشان میداد که در کردستان ایران هرگونه فعالیتی خیلی زود تبدیل به یک راه برای مطالبهگری و مقاومت تبدیل میشد.
من در تمامی بازجوییها ابتدا به دلیل زن بودن مورد آزارها و تهدیدهای کلامی بسیاری قرار میگرفتم. دومین چیزی که دست روی آن میگذاشتند این بود که «تو اصلا فعال صنفی نیستید .. شما ها که فعال صنفی نیستید و یکیتان عضو کومله است و یکی عضو پژاک است و غیره». در واقع همیشه میخواستند فعالیتهای صنفی ما را به دستهای پشت پرده و توطئههای پشت کوهها و اینجور چیزها متصل کنند. یعنی هیچجا حاضر نبودند که بپذیرند و مشروعیت بدهند که ما فعال صنفی هستیم. اینقدر پتانسیل و استقبال از فعالیتهای مطالبهگرانه معلمان زیاد بود که خود حاکمیت هم باور نمیکرد و از طرفی هم نمیخواست به آن مشروعیت دهد. بنابراین به هیچ وجه ما را به عنوان فعالان صنفی نمیدیدند و سعی میکردند که سریعا این فعالیتهای صنفی را به احزاب سیاسی مربوط کنند و وجه سیاسی و امنیتی به ماجرا بدهند.
مثلا مقامات حاکمیتی در مریوان مدام میگفتند که حزب کومله (حزب کمونیست ایران) همه مسائل و خط و مشی فعالیتهای صنفی معلمان را هدایت و طرحریزی میکند و میخواستند از هر طریقی که شده جریان فعالیتهای صنفی معلمان در این شهر را به حزب کومله مرتبط کنند و سناریو خود را پیش ببرند.
بخش زیادی از بازجوییهای من و تمامی همکارانم صرف این میشد که هرطور شده موضوعی را بیرون بکشند و اتهامی بیرون بکشند و سناریوسازی کنند تا ارتباط ما با حزب را ثابت کنند. آنها مدام تاکید میکردند که «ما میدانیم که همه شما حزبی هستید و حزب است که به شما دیکته میکند چه بکنید و چه نکنید».
درباره پیوند جنبش ژینا و جنبش معلمان
نکته بسیار مهمی درباره ارتباط جنبش معلمان و تجمعات اعتراضی معلمان و جنبش ژینا مطرح است؛ درست چند ماه پیش از شروع جنبش ژینا یعنی در می ۲۰۲۲ نیروهای امنیتی و حکومتی طی اقدامی چندین نفر از فعالان صنفی و فعالان سندیکای اتوبوسرانی و همچنین دو فعال مستقل را در تهران بازداشت کردند و در پروندهای اتهام جاسوسی به آنان زدند.
به دنبال این فشارهای امنیتی، سه تن از اعضای مهم و فعال و لیدرهای اصلی جنبش معلمان در مریوان یعنی سوران لطفی ، شعبان محمدی و مسعود نیکخواه را بازداشت کردند. بازداشت این سه نفر، لطمه بزرگی به انجمن معلمان مریوان بود.
دلیل اصلی این برخوردها، به اوایل سال ۲۰۲۲ بازمیگردد؛ وقتی که تجمعهای اعتراضی معلمان به شکل هفتگی ابتدا در سنندج و بعد در مریوان و سقز و چند شهر دیگر شکل گرفت و رفتهرفته تبدیل به یک آکسیون هفتگی شده بود که در آن هر هفته پنجشنبهها روبروی اداره آموزش و پرورش تجمع شکل میگرفت. این تجمعات ابتدا فقط تجمعات معلمان بود اما رفته رفته کارگران ملحق شدند، خانوادههای دانشآموزان ملحق شدند و کم کم این تجمعات داشت فراگیر میشد. در واقع از یک تجمع روبروی اداره آموزش و پرورش داشت تبدیل به یک حرکت خیابانی میشد.
بازداشت محمد حبیبی و رسول بداقی و جعفر ابراهیمی در تهران و سوران لطفی ، شعبان محمدی و مسعود نیکخواه در مریوان در واقع بازداشت چهرههای شاخص جنبش معلمان بودند که حاکمیت میخواست با بازداشت آنها ریشه جنبش معلمان را بزند.
به فاصله کوتاهی از بازداشت این افراد، تنها در یک ماه ۲۳۰ معلم بازداشت و یا احضار شدند. حالا بعضی از بازداشتها چند ساعته بود و بعضی طولانیتر. از این تعداد معلم فقط در یک هفته ۷۸ نفر در سقز بازداشت شدند. دقیقا در شرایطی که تعداد زیادی از معلمان زیر حکم بودند و یا با قرار وثیقه از زندان آزاد شده بودند، جنبش ژینا شروع شد.
با شروع جنبش ژینا، باز هم شاهد این بودیم که همین معلمهایی که با احکام قضایی روبرو بودند و یا احضار شده بودند، جزو اصلیترین گروه معلمان بودند که از فراخوانهای شورای صنفی معلمان استقبال میکردند و مثلا دست به اعتصاب میزدند.
شما اگر در پلتفرمهای مختلف شورای صنفی معلمان در این دو سال را بررسی کنید میبینید که نسبت مدارسی که در کردستان به دلیل اعتصاب معلمان تعطیل میشد بسیار بیشتر از سایر مناطق ایران بود. با این که بسیاری از این معلمان که در اعتصابات شرکت میکردند و از درس دادن امتناع میکردند، زیر حکم بودند یا پیشتر احضار و بازجویی شده بودند. وقتی حاکمیت با این موضوع و پیگیری جدی معلمان در دوران اعتراضات روبرو شد تصمیم گرفت به شکل کاملا نظاممند با فعالان صنفی در سنندج برخورد کند و بسیاری از معلمان را احضار و بازجویی کردند و فشارهای امنیتی زیادی بر فعالان در سنندج اعمال کردند.
درباره انجمن معلمان سنندج باید بگم که فعالان در این شهر در طول یک سال گذشته زیر شدیدترین فشارهای امنیتی و قضایی بودند و میتوان گفت که نیروهای حاکمیتی انجمن صنفی سنندج را عملا فلج کردند. این شیوه نظاممند سرکوب و اعمال فشار بر فعالان صنفی در شهر سقز هم به شکلهای دیگر وجود داشت.
نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه داشت این است که همه فعالان صنفی معلمان با خطر همیشگی اخراج روبرو هستند. یعنی باید یه یاد داشته باشیم که احضار این معلمان فقط یک احضار و بازجویی ساده نیست و عملا یک جور تهدید شغلی و زندگی آنها هم هست. خیلیها در این مدت از کار اخراج شدند و خیلی پروندههای باز دارند و خطر اخراج از کار آنها را تهدید میکند. به زعم من احکام قضایی که برای معلمان در شهرهای کوچک کردستان ایران مثل سقز و مریوان و.. صادر میشود، معمولا نسبت به احکام معلمان در شهرهای بزرگ سنگینتر بوده است.
درباره اهمیت جنبشهای مدنی در ایران
باید همواره بر اهمیت تشکلهای مدنی در ایران تاکید و توجه داشت. باید توجه داشت که هر کاری که در خارج از کشور میشود باید در راستای تقویت جامعه مدنی ایران باشد. ما میدانیم که در ایران هیچ حزبی نداریم بنابراین اکنون ما فقط دولت، جامعه و تشکلهای مدنی داریم و در این شرایط و در این ماتریکس قدرت، تشکلهای مدنی برای دفاع از جامعه مثل یک ضربهگیر در مقابل دولت و حاکمیت عمل میکنند.
هرچقدر که این تشکلهای مدنی قویتر باشند این ضربههایی که از سمت حکومت و دولت بر جامعه و شهروندان اعمال میشود، تاثیر مخرب کمتری بر جامعه میگذارد. در حقیقت این تشکلهای مدنی نقش احزاب سیاسی رو بازی میکنند که در جوامع دیگر سازوکار دفاعی در برابر قدرت را دارند. یعنی این تشکلها به ویژه تشکل معلمان که سراسری هست، یک لایه دفاعی در برابر اعمال قدرت از سوی حاکمیت هستند. این تشکلهای مدنی خیلی هم از احزاب دموکرات تر هستند چرا که یک رابطه ارگانیک و درونی با جامعه دارند. به تعبیری یک ارتباط بلاواسطه با جامعه دارند. در واقع تشکلهای مدنی پویایی خود را از جامعه میگیرند و دوباره به جامعه منتقل میکنند. یک رابطه کاملا دوسویه.
بنابراین تشکلها میتوانند یک آینه تمام عیار از خواستهای جامعه باشند. به نظر من جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی از هر روش و شیوهای که ممکن است در راستای تقویت جامعه مدنی در ایران تلاش و اقدام کنند.
درباره دانشآموزان و جنبش ژینا
نگاه من تا پیش از جنبش ژینا به دانشآموزان نگاه متفاوت و البته اشتباهی بود؛ نگاهی همراه با سرزنش آنها و البته نگرانی که آینده این سرزمین با وجود چنین نسلی که انگار جدا از همه چیز هستند، چه خواهد شد؟
تا پیش از جنبش ژینا، من فکر میکردم که این نسل جدید گویی هیچ ربطی به جامعه پیرامون خود نداشت حتی از نظر روانشناسانه هم یک جور فردگرایی بسیار زیاد در آنها میدیم. اما بعد از جنبش ژینا فهمیدم که این نگاه کاملا اشتباه بود و دانشآموزان پتانسیل بزرگی برای اعتراض در جهت تغییر وضع موجود دارند و جنبش ژینا را دانشجویان و دانشآموزان ادامه دار کردند و تداوم بخشیدند و خیلی طولانیتر از جنبشهای اعتراضی قبل از ژینا بکنند. شما نگاه کنید همان سوزاندن روسریها و پاره کردن عکس مقامات حکومتی در مدارس اتفاق افتاد. این تداوم تا جایی بود که به مسمومیت دانشآموزان انجامید که یک جور انتقامگیری از همین تداوم اعتراض دانشآموزان بود.
اعتراضات دانشآموزان ضربه سنگینی به حاکمیت بود که از همان ابتدای انقلاب ۵۷ با پروژه انقلاب فرهنگی تمام تمرکز خود را بر مساله آموزش و تربیت دانشآموزان گذاشته بود تا دانشآموز را طوری تربیت کند که من نوعی پیش از جنبش ژینا فکر میکردم اما پس از چهار دهه سرمایهگذاری و آموزشهای ایدئولوژیک آنها هیچ نتیجهای نداد و کاملا نتیجه عکس داد و حاکمیت هم در انتقام از دختران دانشآموز پروژه مسمومسازی را راه انداخت.
من معتقدم دانشآموزان اگر سازماندهی داشته باشند و این سازماندهی قطعا درون خودشان خواهد بود، میتوانند یکی از قویترین جنبشها در ایران باشند.