مردم ایران نباید قربانی معامله بزرگ ترامپ و جمهوری اسلامی شوند
نوشته: مایکل آیزنر، مشاور حقوقی کمپین حقوق بشر ایران
منتشر شده در نشریه فارنپارسی، ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
مردم ایران با طرح شعار «نه غزه، نه لبنان—جانم فدای ایران» که در جریان اعتراضات سراسری بارها طنینانداز شد؛ اولویتها و مسیر تحولات آینده کشور را نشان دادند.
سرکوب بیرحمانه موج اعتراضهایی که از شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد، نتوانسته چالش بزرگی را که معترضان برای حکومت ایجاد کردهاند، از میان ببرد. این معترضان که نماینده بخشهای وسیعتری از جامعه ایران هستند؛ حکومتی را به چالش کشیدهاند که همزمان با شکستهای پیاپی در عرصه بینالمللی و بحران عمیق و فراگیر مشروعیت داخلی دستوپنجه نرم میکند.
حکومت ایران که برای کاهش بحران عمیق اقتصادی خود بهشدت نیازمند لغو تحریمهاست، برای یک توافق هستهای تازه ابراز تمایل میکند. این امر، فرصتی تاریخی در اختیار ایالات متحده قرار میدهد تا با مذاکره بر سر یک توافق جامع، خاورمیانه دیگری شکل دهد.
در حالی که مقامهای آمریکایی در حال بررسی چارچوب یک توافق تازه هستند، دونالد ترامپ، که یک معاملهگر است و وزیر امور خارجهاش، مارکو روبیو، که از مخالفان نقض حقوق بشر در ایران بوده، نباید معترضان شجاع را در برابر تندروهای حکومت تنها بگذارند.
اگر جمهوری اسلامی در برابر مردم ایران پاسخگو نشود، ممکن است توان هستهای خود را در ازای لغو تحریمها معامله کند و همزمان، سرکوب جامعه مدنی ایران را تشدید کند. چنین توافقی نهتنها بقای نظام جمهوری اسلامی را تضمین خواهد کرد بلکه موجب بازگشت دوباره حکومت ایران به جایگاه دشمن سرسخت ایالات متحده و تهدیدی برای منافع امنیتی واشنگتن خواهد شد.
دولت ترامپ برای کاهش دامنهی تهدیدهای ناشی از احیای قدرت جمهوری اسلامی و پیشبرد منافع بلندمدت ایالات متحده، باید اطمینان حاصل کند که هر توافق تازهای با حکومت باید واجد مفادی در راستای حمایت و تقویت کنشگران جامعه مدنی ایران باشد. فعالانی که بهطور گسترده با سیاستهای منطقهای و مواضع ضدغربی حکومت مخالفند. این وضعیت میتواند نقشی محوری در سوق دادن ایران به سوی نزدیکی و بهبود روابط معنادارتر و پایدارتر با ایالات متحده داشته باشد.
گذر زمان به سود حکومت ایران نیست، چرا که جمهوری اسلامی بیش از آن که ایالات متحده به یک توافق جامع نیاز داشته باشد، به لغو تحریمها نیاز دارد.
با توجه به وضعیت اسفناک اقتصاد ایران، ترامپ اهرمهای فشار قابل توجهی برای مذاکره بر سر توافقی جدید دارد تا بتواند نشان دهد که انتقادات پیشین او از توافق برجام در دوره اوباما درست و بهجا بوده است. این شامل اعمال محدودیتهای سختگیرانهتر برای مهار برنامههای هستهای و موشکهای بالستیک جمهوری اسلامی و جلوگیری از تجدید قوای نیروهای نیابتی است.
نوامبر سال گذشته زمانی که گروه شبهنظامی حزبالله لبنان با اسرائیل توافقنامه آتشبس امضا کرد، از موضع ضعف وارد مذاکرات شده بود، چرا که قبل از پذیرش آتشبس، شمار زیادی از رهبران ارشد و بخش قابل توجهی از زرادخانه نظامی خود را از دست داده بود. حکومت ایران هم ممکن است با برنامه هستهای آسیبپذیر خود، رویکرد مشابهی در پیش گیرد و به یک معامله بزرگ با ایالات متحده تن دهد.
هرچند امضای چنین توافقی برای دولت ترامپ یک پیروزی به حساب میآید، اما در عین حال درآمدهای نفتی حکومت ایران را دهها میلیارد دلار افزایش خواهد داد. در این شرایط، جمهوری اسلامی بدون شک تلاش خواهد کرد تا دوباره جان تازهای بگیرد و به عنوان یک «بازیگر اخلالگر» در منطقه ظاهر شود دولت ترامپ نباید درباره ماهیت ذاتی نظام جمهوری اسلامی و سیاست دیرپای آن موسوم به «صبر استراتژیک» توهم داشته باشد.
ترامپ اعلام کرده که علاقهای به تحمیل تغییر حکومت در ایران ندارد. همانطور که یکی از تحلیلگران ناشناس در تهران بهتازگی نوشته بود: «مسیر اصلاحات جامعهمحور در ایران، بر تقویت جامعه مدنی متمرکز است. راهبردهای دیگر- مانند تلاش برای تغییر از طریق مداخله خارجی که برخی در خارج از کشور بر آن تاکید دارند—پیامدهای بهتری نخواهد داشت.»
آمریکا منافع حیاتی در تحولات، آینده ایران و نتیجه رویاروییها دارد، و کنار گذاشتن ایدهی تغییر حکومت به معنای بیطرفی یا کنارهگیری نیست. ایالات متحده باید از مردم ایران حمایت کند و این حمایت را با تاکید بر اینکه هر توافقی با جمهوری اسلامی باید شامل شروطی برای پشتیبانی از کنشگران جامعه مدنی و معترضان باشد، نشان دهد. گروههایی که در نهایت نقش اصلی در شکلدهی آینده ایران دارند.
ایران یکی از معدود کشورهای منطقه است که جامعهای مدنی قوی، تحصیلکرده و فعالی دارد. وکلای دادگستری منتقد، کنشگران، رهبران کارگری، معلمان، روزنامهنگاران، هنرمندان و بسیاری دیگر که سالهاست برای دفاع از حقوق اولیه مبارزه میکنند.
جامعه مدنیِ فعال ایران در میان ایرانیان خارج از کشور (دیاسپورا) نیز حضور برجستهای دارد و هر توافق جدیدی با ایران باید بر پایه توقف اقدامات غیرقانونی جمهوری اسلامی در هدف قرار دادن مخالفان خارج از کشور باشد. چنین شرطی به مخالفان ایرانی در سراسر جهان این امکان را میدهد تا بدون ترس از انتقامگیریهای حاکمیت برای اصلاحات دموکراتیک و دفاع از حقوق کنشگران جامعه مدنی در داخل ایران تلاش کنند.
این امر همچنین میتواند الگویی بالقوه ایجاد کند برای مقابله با خشونتهای فرامرزی که توسط سایر رژیمهای استبدادی، به ویژه روسیه و چین- اعمال میشود، و نشان دهد که ایالات متحده نقش رهبری خود در جهان غرب را حفظ کرده است.
فراتر از این، واشنگتن باید با مشورت سازمانهای حقوق بشری و نهادهای جامعه مدنی که تجربه زیادی در امور ایران دارند، صدای کنشگران داخل کشور را بشنود و از آنها حمایت کند تا شروطی مشخص، عملی و قابلاندازهگیری بهمنظور حمایت از جامعه مدنی تدوین شود.
به این ترتیب، ایالات متحده میتواند خواستهها و مطالبات جامعه مدنی ایران را به مجموعهای از شروط عینی و مشخص تبدیل کند. این شروط میتواند شامل مواردی از این دست باشد: تخفیف مجازات اعدام برای ۵۴ زندانی سیاسی که هماکنون در صف اعدام قرار دارند. آزادی کامل زندانیان سیاسی شناختهشده مانند نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل؛ آزادی وکلای حقوق بشر زندانی و پایان دادن به پیگردهای قضایی علیه آنها؛ لغو و کنار گذاشتن قانون جدید و ظالمانه موسوم به «عفاف و حجاب» که تندروهای حاکمیت آن را آخرین میخ بر تابوت جنبش «زن-زندگی-آزادی» میدانند. و در نهایت باید سازوکار مشخصی برای بازگشت سریع تمامی تحریمها، در صورت نقض این شروط و تعهدات در نظر گرفته شده وضع شود.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، درباره مذاکره با آمریکا نشانههای متناقضی داده است. او ابتدا در اوت سال ۲۰۲۴ اشاره کرد که «هیچ مانعی» برای مذاکره با «دشمن» وجود ندارد، اما به تازگی تاکید کرده که چنین مذاکراتی «عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه» نیست.
اگر حکومت ایران تصمیم به ازسرگیری مذاکرات هستهای بگیرد، خامنهای احتمالا از پذیرش شروط مرتبط با جامعه مدنی سر باز میزند و آن را مانند یک جام زهر رد خواهد کرد. اما مشروعیت خامنهای و دیگر تندروهای حاکمیت به قدری آسیب دیده که دیگر قابل بازگشت نیست. تسلط آنها بر اوضاع کشور شکننده شده است، به ویژه گزارشهایی از وخامت حال خامنهای منتشر شده است.
نسخه دوم کارزار «فشار حداکثری» ترامپ که هماکنون در جریان است، سه کشور اروپایی باقیمانده در «برجام» را به این صرافت انداخته که با فعال کردن «مکانیسم ماشه»، تمامی تحریمهای تعلیقشده قبلی را دوباره اعمال کنند. این وضعیت، احتمالا به تشدید نارضایتیهای عمومی منجر خواهد شد و فشارها بر حکومت را افزایش میدهد و در نهایت، مسئله فوریت برداشته شدن تحریمها را برجستهتر خواهد کرد.
احساس «تحت محاصره بودن»، ممکن است تندروهای رژیم را به سمت گسترش دامنه سرکوبها در داخل سوق دهد. این امر میتواند به انزوای بیشتر حکومت و واکنشهای تندتر، بهویژه در میان معترضانی که در خط مقدم مبارزهاند منجر شود.
در آیندهای نزدیک، ایران ممکن است با وضعیت جدیدی روبهرو شود که در مواجهه با «بحران ذاتی در داخل کشور»، «تهدیدهای نظامی غیرقابل پیشبینی ترامپ» و «شبح سرنوشت بشار اسد در سوریه»، برخی در داخل حکومت به این باور و جمعبندی برسند که «صبر استراتژیک» دیگر استراتژیک نیست. در چنین وضعیتی حکومت ممکن است انعطافپذیری بیشتری از خود نشان دهد و شرایطی را در مذاکرات بپذیرد که پیشتر قابلتصور نبود.
حتی اگر تهران چنین توافقی را رد کند، حمایت واشنگتن از شروطی که بر توانمندسازی جامعه مدنی متمرکز است، تندروهای حاکمیت را در موضع ضعف قرار خواهد داد و دست معترضان را برای تمرکز حول یک نقطه معیین و ارائه سازوکاری برای مطالبه خواستها باز میکند.
تعیین چنین شروطی در برابر حاکمیت ایران، نشاندهنده فاصلهگیری چشمگیر واشنگتن از سیاستهای شکستخورده گذشتهاش در منطقه است، از جمله تلاشهای فاجعهبار برای تحمیل دموکراسی از طریق مداخلات نظامی. این رویکرد همچنین با سیاستهای ایالات متحده در سال ۱۹۵۳ که منجر به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه نخستوزیر منتخب ایران، محمد مصدق شد تضاد دارد.
همانطور که سناتور وقت، مارکو روبیو، در سال ۲۰۲۰، پس از اعتراضات «آبان خونین» نوشت: «ایستادن در برابر استبداد مستلزم تلاش فراوان، سازماندهی و شجاعت است. وقتی ایالات متحده به این معترضان پشت میکند، فرصتی را برای بهرهگیری از قدرت و نفوذ آمریکا در راستای خیر بزرگتر از دست میدهد و به آنها میفهمانیم که در این مسیر تنها هستید.»
در میان آشوب و ناآرامیهای منطقه و مقاومت معترضان جنبش «زن-زندگی-آزادی»، فرصتی برای ترامپ و روبیو فراهم شده تا بزرگترین معامله ممکن با ایران را انجام دهند: ایستادن در کنار مردم ایران در مسیر آزادی و حتی شاید دور کردن این کشور از اتحاد با ائتلاف ضدغربی و استبدادی روسیه، چین و کره شمالی.