گفتگو با دو نفر از امدادگران زلزله آذربایجان که حکم زندان گرفته اند: «در منطقه زلزله زده مگر می شد تبلیغ فرقه بهاییت یا کار سیاسی کرد؟»
بر اساس حکمی که برای ۲۱ امدادگر یکی از کمپ های کمک رسانی به زلزله زدگان آذربایجان صادر شده است آنها ا به اتهام اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی مجموعا به ۱۸ سال حبس در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی حلمبر محکوم شده اند این در حالیستکه هنوز این ۲۱ نفر با دو اتهام دیگر با عناوین تهدید علیه بهداشت عمومی و تمرد در مقابل دستور مامور نیروی انتظامی روبه رو هستند. برخی از این افراد به سه ماه، برخی دیگر به ۶ ماه و برخی به دو سال زندان محکوم شده اند.
۲۱ مرداد ماه امسال زلزله شدیدی در استان آذربایجان شرقی اتفاق افتاد و به دنبال آن مردم به صورت دواطلب برای کمک رسانی به این منطقه عازم شدند. یکی از کمپ های کمک رسانی در انبار کارخانه ای در روستای سرنج حد فاصله جاده ورزقان و تبریز بود که ۱۰ روز پس از کمک رسانی، نیمه شب ۳۱ مرداد ماه با حمله نیروی انتظامی پلمب شد و تمام ۳۵ نفر عضو این کمپ به اتهام داشتن مواد غذایی غیر بهداشتی با ضرب و شتم دستگیر شدند. در میان این امدادگران حسین رونقی ملکی، زندانی سیاسی که در مرخصی به سر می برد به همراه برادر و پدرش که همگی اهل تبریز هستند، نویدخانجانی، زندانی بهایی که او نیز در مرخصی بود و همچنین خانم شیما قوشه، وکیل دادگستری حضور داشتند. تمام زن ها، مردهای مسن و راننده های کامیون در روزهای اول بازداشت آزاد شدند و ۲۱ نفر دیگر در زندان ماندند.
از تمام این ۲۱ نفر قبل از آزادی با قید قرار وثیقه تعهد گرفته شده است که دیگر وارد استان آدربایجان نشوند و در بلایای طبیعی آینده حق شرکت در هیچ کانون امدادرسانی را ندارند و اگر خلاف آن صورت گیرد به بازداشت آنها منتهی می شود.
بر اساس گفته میلاد پناهی پور و هومن طاهری دو نفر ا ز اعضای کمپ کمک رسانی سرنج که با کمپین سخن گفتند تمام وسایل و مواد غذایی که از سوی مردم برای کمک به زلزله زده ها در آن کمپ جمع شده بود پس از بازداشت آنها مفقود شده است. همچنین وسایل شخصی آنها به همراه پول و موبایل هایشان نیز که پس از دستگیری توسط ماموران ضبط شده بود تا کنون به آنها بازگردانده نشده است. آنها هیچکدام از اتهامات وارده در پرونده را قبول ندارند.
گفتگوی کمپین را با دو نفر از امدادگرانی که با حکم حبس مواجه شدند را بخوانید:
میلاد پناهی پور، ۲۵ ساله و دانشجویی ترم آخر کارشناسی ارشد حقوق جزا و ساکن تهران
-گفته شده که اعضای این کمپ همه فعالان سیاسی بوده اند؟
تعدادی از اعضا فعالان سیاسی و مدنی بودند اما آنجا کسی حرکت سیاسی نمی کرد. کسی که بخواهد فعالیت سیاسی انجام دهد جای می رود که پتانسیلش را داشته باشد نه در منطقه زلزله زده که همه عزا دار هستند، خانه ها خراب است و غذا به زور پیدا می شود. در این فضا کسی نمی تواند فعالیت سیاسی انجام دهد. در ضمن هیچکدام از اهالی روستاهای اطراف زبان فارسی نمی دانستند و از بین ما ۳۵ نفر هم فقط ۳،۴ نفر زبان آذری می دانستند. چطور می توانستیم فعالیت علیه امنیت ملی داشته باشیم.
– مصادیق اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی در کیفرخواست چگونه عنوان شده بود؟
به ما سه اتهام تفهیم شد. دادگاه فعلی ما فقط درخصوص اتهام آخر یعنی اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی بود که بنابراین باید منتظر دادگاه دو اتهام دیگر مان هم باشیم. اما مصادیق این اتهام در دادگاه تبلیغ مذهب بهاییت و مصاحبه با رسانه های خارجی عنوان شد. در مورد تبلیغ بهایت باید بگویم که در جمع ما فقط ۳ نفر بهایی وجود داشت بنابراین برای بقیه این اتهام مفهومی پیدا نمی کند و آن سه نفر بهایی هم فارسی زبان بودند و ترکی نمی دانستند که تبلیغ کنند. ما در دادگاه هم خواستیم که بگویند آنها به چه صورت تبلیغ بهاییت کردند؟ مثلا جزوه پخش کردند، کتاب مقدس شان را، سخنرانی کردند یا چیز دیگری ..اما هیچ توضیحی در کیفرخواست در خصوص چگونگی تبلیغ بهاییت داده نشده و فقط یک ادعا است. در مورد مصاحبه با رسانه ها هم اصلا مخابرات منطقه قطع بود، تلفن ما آنتن هم نداشت که حتی با خانواده هایمان تماس بگیریم. اینترنت هم قطع بود حالا چطور می توانسته ایم با خارجی ها ارتباط بگیریم. قاضی دادگاه در پایان جلسه دادگاه به یکی از وکلا گفته بود که اگر فشار اداره اطلاعات تبریز نباشد همه این ۲۱ نفر را تبرئه می کنم چون درکیفرخواست هیچ دلیلی مبنی بر مجرمیت آنها نیامده است اما حالا حکم صادر شده و ما مجموعا به ۱۸ سال حبس محکوم شدیم. ما هیچکدام از اتهامات را قبول نداریم و از فعالیت خودمان در آن ده روز نیز در کمپ پشیمان نیستیم.
– اتهام دیگرتان این است که در کمپ مواد غذایی غیر بهداشتی وجود داشته است؟
در مورد مواد غذایی غیر بهداشتی فقط در کیفرخواست نان کپک زده و کنسرو از تاریخ گذشته قید شده است. اما ما اصلا نان در میان زلزله زده گان پخش نمی کردیم. مقداری نان در کمپ برای استفاده شخصی خودمان بود. در ضمن تا روز بازداشت هم نان کپک زده نداشتیم که حالا شاید چند روز پس از دستگیری ما نان ها کپک زده باشد که این اتفاق طبیعی است. کنسرو از تاریخ گذشته هم وجود نداشت. در کیفرخواست اینها مطرح شده اما مدرکی برایش نیاورده اند مثلا کارشناس بهداشت تایید نکرده و فقط یک ادعا است.
– چه اتفاقی برای مواد غذایی و پوشاکی که در انبار برای زلزله زده ها جمع شده بود افتاد؟
ما خبر نداریم. وقتی پلمب انبار را کنده و وارد شده بودند ما در بازداشت بودیم. ما بعدتر شنیدیم که اهالی منطقه دیده بودند ۷، ۸ کامیون از انبار خارج شده است. دیگر نمی دانیم جنس ها کجا رفته است. وسایل شخصی ما امدادگران هم که در داخل کمپ بود به اضافه پول و موبایل هایمان که در هنگام دستگیری جمع آوری شد دیگر باز گردانده نشده است. طبق گفته بچه ها مجموعا حدود ۳ میلیون پول در کیف پول ها بوده است.
هومن طاهری، ۲۱ ساله، امدادگرداوطلب
– چطور و به چه دلیل در کمپ کمک رسانی دستگیر شدید؟
ما یک روز بعد زلزله در منطقه برای امداد رسانی مستقر شدیم. دو روز قبل از بازداشت ماموران نیروی انتظامی آمدند و خواستند من ، حسین رونقی ملکی و حمید رضا مسیبیان را با خودشان ببرند که ما در آن روز در کمپ حضور نداشتیم بعد دوباره آمدند و گفتند که کمپ اصلا باید پلمب شود و ماوران بهداشت باید از آن بازدید کنند. خانم قوشه که وکیل هستند گفتند تا مجوز پلمب را نشان ندهند اجازه پلمب ندارند. ما هم گفتیم که اول مامور بهداشت بیاید بازدید کند اگر وسایل غیر بهداشتی بود بعد پلمب شود. بعد گفتند که شما پس مواد را پخش نکنید تا مامور بیاید. ما هم پخش را متوقف کردیم. اما ناگهان ساعت ۱۲ شب ماموران گارد ویژه تبریز ریختند و با ضرب و شتم همه ما را بازداشت کردند حتی راننده های خاور را هم دستگر کردند. البته آنها دو روز بعد ازاد شدند. دخترها هم بعدتر ازاد شدند و بقیه که ۲۱ نفر بودیم را نگه داشتند. ما را اول به پلیس امنیت و بعد به زندان تبریز و نهایتا به اداره اطلاعات تبریز بردند. ما اول شهریور ماه دستگیر شدیم، دوم شهریور اتهام تهدید بهداشت و ۴ شهریور تمرد از دستور ماموران انتظامی به ما تفهیم شد و ۱۳ روز بعد از بازداشت اتهام امنیت ملی به ما تفهیم شد. همه بچه ها کم کم تا آخر شهریور ماه آزاد شدند.
– آیا شما و وکلایتان در روز دادگاه فرصت دفاع داشتید؟
برخورد قاضی خیلی خوب بود. ما همه وکلایمان را از تهران برده بودیم و آنها از کیفرخواست ایراد گرفتند و استدلال هایشان را بیان کردند. خودمان هم دفاع کردیم. کلا در ۵ ساعت زمان دادگاه ما و وکلایمان حرف زدیم. قاضی دادگاه هیچ حرفی نزد و نماینده دادستان نیز در دادگاه حضور نداشت. قاضی فقط می خندید و آخر سر به یکی از وکلا گفته بود که اگر فشار نباشد من همه شان را آزاد می کنم. ما هیچکدام از اتهاامت را قبول نداشتیم.
– موادی که در انبار برای کمک به زلزله زدگان وجود داشت آیا به دست شان رسید ؟ چه اتفاقی سر آن کالاها آمد؟
ما خبر نداریم. من مسول انبار بودم، هر کسی در آن کمپ مسولیتی داشت. من می دانم که حداقل ۸۰ میلیون تومان کنسرو در انبار وجود داشت که کارخانه دلپذیر برای ما فرستاده بود. چیزی حدود ۲۵۰ میلیون جنس در انبار بود که نمی دانیم چه بر سر آنها آمد.ما برای خانواده ها و زنان لوازم بهداشتی بسته بندی کرده بودیم. ۳۰ نفر یک هفته روی این بسته بندی ها کار کرده بودند بعد وقتی مراجعه کردیم دیدیم که همه بسته بندی ها پاره و بلااستفاده شده بود. پول نقد و وسایل شخصی ما هم در هنگام بازداشت که برداشته شده بود تا حالا پس داده نشده است.