منصور فرهنگ: جواد ظریف، جستجوی حقوق و احترام و قربانی کردن اعتبار
«سفیر یک انسان صادق است که برای دروغ گفتن در راستای منافع کشورش به خارج اعزام میشود.» ماندگاری این جملۀ سِر هنری واتون، یک دیپلمات انگلیسی قرن هفدهم به دلیل این واقعیت است که در آن عنصری از حقیقت یافت میشود. اما دیپلماتهایی که از هوش سیاسی برخوردارند، محدودیتهای عملی این موضوع را نیز میدانند. آنها آگاهند که اگر بخواهند در کار خود موثر باشند، اعتبار آنها نمیتواند قربانی شود. آقای جواد ظریف، وزیر امور خارجۀ ایران، یک ویدیو برای نمایش در شبکۀ یوتیوب تولید کرده است که در آن از همۀ کشورها، به ویژه طرفهای مذاکره در ژنو، میخواهد تا به ماهیت مسالمت آمیز برنامۀ هسته ای ایران اعتماد کنند. تا آنجا که این تقاضا به عنوان دیپلماسی عمومی به قصد تسهیل یک راه حل در مذاکرات مربوط به مناقشۀ اتمی می باشد، ابتکار عمل او مورد استقبال است. مشکلِ نمایش ظریف در این ویدیو این است که از آنچه “یک آقای صادق” برای خدمت به کشورش باید انجام دهد بسیار فراتر میرود. در واقع عدم ارتباط بین ادعاهای وی و واقعیتِ داخل ایرانِ امروز نیاز به یک پاسخ دارد.
ظریف می پرسد: “کرامت چیست؟ احترام چیست؟” احتمالا دولت ایران معنی این دو کلمه را نمیداند چون هیچیک از آن ها را به شهروندان خود روا نمیدارد. کرامت حق آزادی بیان—بدون دستگیر شدن پس از انتقاد از حکومت و وادار شدن تحت شکنجه به اعتراف در ملاء عام به جرایمی “علیه امنیت ملی”–است. احترام حق شرکت در مخالفت مسالمت آمیز، بدون ناپدید شدن در نیمه های شب—و ظاهر شدن در روز بعد در یک کیسۀ پلاستیکی پس از کشته شدن زیر ضربات بازجویان برای نوشتن وبلاگهای انتقادآمیز از دولت– است. بله، آقای ظریف، حق با شماست، کرامت و احترام قابل مذاکره نیستند، و به همین دلیل هم هنوز بسیاری در ایران هستند که همچنان مدافع حقوق بشر هستند—شامل مادرانی که سالها را در زندان گذراندند و فرزندان آنها بدون آنها بزرگ شدند، چون آنها مشغول انجام حرفۀ خود به عنوان وکیل بودند تا قانون را اجرا کنند و از مدافعان زندانی حقوق بشر دفاع کنند.
ظریف با افتخار اعلام میکند که ارادۀ آزاد “ماهیت تقاضای جمعی ما ایرانیان ظرف قرن گذشته است.” اما این اشاره به انقلاب مشروطۀ ایران، جایی که تنها نامزدهایی که مورد قبول رهبر ایران قرار میگیرند میتوانند در انتخابات شرکت کنند، جایی که اعتراضات مسالمت آمیز در مورد انتخابات ریاست جمهوری مورد مناقشۀ سال ۱۳۸۸ با خشونت بیرحمانۀ حکومت روبرو شد، و جایی که رهبران مخالفان هنوز نزدیک به سه سال است که تحت حصر خانگی فراقضایی به سر میبرند، تراژدی دموکراسی خنثی شدۀ ایران را بیشتر به رخ میکشد.
دین سالاران ایران جمعیت ایران را به “خودی ها” (آنانی که بدون قید و شرط تسلیم دیکتاتوری روحانیون هستند) و “غیر خودی ها” (آنان که آن را مورد انتقاد قرار میدهند) تقسیم کرده اند. غیر خودیها، که شامل اکثریت عظیم جمعیت کشور است، از اصلی ترین آزادی های مدنی خود محروم شده و اگر جرأت کنند افکار خود را بیان کنند مورد شکنجه و حبس قرار میگیرند. در مصاحبه های خود با رسانههای غربی، آقای ظریف ادعا کرده است که در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد و اینکه در جمهوری اسلامی ایران هرگز اعدام سیاسی وجود نداشته است. اما سازمانهای متعدد حقوق بشریِ مستقل و سازمان ملل متحد پروندۀ صدها زندانی سیاسی که هنوز در ایران پشت میله های زندان هستند را مستند کرده اند. دستگیریها و بازداشتهای طولانی بدون تفهیم اتهام، شکنجه در حین بازجویی، محاکماتِ بدون دسترسی به وکیل یا فرآیند عادلانۀ قضایی، و محکومیتهای مبتنی بر شواهد عجیبی که فاصلۀ زیادی با موازین بین الملل دارند همگی در جمهوری اسلامی امری عادی هستند. و ایران نه تنها یکی از معدود کشورهایی است که احکام اعدام را در ملاء عام اجرا میکند، بلکه غالبا از سوی سازمان ملل متحد نیز برای اجرای احکام اعدام “در غیاب احترام برای پادمانهای شناخته شدۀ بین المللی” مورد انتقاد قرار گرفته است.
آقای ظریف تصریح میکند: “به همۀ ما ارادۀ آزاد و توانایی تعیین سرنوشت خویش اعطاء شده است.” با این حال، همین ارادۀ آزاد و همین توانایی تعیین سرنوشت خویش—و حتی باورها، سخنان، و فعالیتهای خویش– است که در ایران از مردم دریغ میشود. دین سالاران ایران نه در عرصۀ شخصی و نه در عرصۀ سیاسی اجازۀ ارادۀ آزاد را به کسی نمیدهند. یک مسلمان که به مذهب دیگری بگرود، یک مرتد است که مجازات او مرگ است. نوکیشان مسیحی، مسلمانان سنی، و دراویش همگی با آزار بسیار شدیدی در تمام وجوه زندگی روبرو هستند و بهاییها حتی اجازه ندارند که در پی آموزش عالی باشند و در صورتی که آزادانه وفاداری خود را به مذهب خود اعلام کنند در خطر حبس و شکنجه و حتی اعدام قرار میگیرند.
واقعیت این است که دین سالاری ایرانی یکی از بی مداراترین دولتهای جهان است. تنها بشار اسدِ سوریه و کیم جونگ-اون از کرۀ شمالی میتوانند با سورآلیسم ادعای آقای ظریف که جمهوری اسلامی ایران برضد ظلم و ستم است، برابری کنند. شهروندان ایران نیز به نوبۀ خود فریب این ادعاها را نخورده اند: از زمانی که دین سالاران به قدرت رسیده اند، حدود سه میلیون ایرانی یا کشور را ترک کرده اند و یا از آن گریخته اند که بالاترین میزان فرار مغزها در جهان را تشکیل میدهد.
آقای ظریف میگوید “حقوق اعطاء کردنی نیستند و از آنجایی که اعطاء کردنی نیستند، نمیتوان آن ها را سلب کرد.” حقیقت تلخ این است که آنها در ایران میتوانند حقوق را سلب میکنند و کرده اند و تنها اگر دولت ایران مایل باشد که با موارد گستردۀ نقض حقوق بشر در ایران که با تخلف از قوانین بین المللی حقوق بشر و قانون اساسی خود ایران صورت میپذیرد مقابله کند ممکن است بتواند مسیر خود را عوض کرده و به حقوق شهروندان خویش احترام بگذارد.
آقای ظریف در این ویدیو میگوید: “ما همیشه به وعدههای خود وفا میکنیم.” اگر او میخواهد اعتبار خویش را به جامعۀ جهانی نشان دهد، اولین وعده ای که او باید به آن وفا کند همان وعده ای است که دولت او به مردم ایران داده است: رییس جمهور جدید ایران حسن روحانی وعده داده است تا از حقوق مردم محافظت کند و به حکومت قانون در ایران احترام بگذارد. این نهایت ریاکاری است که آقای ظریف پیش از اینکه به شهروندان کشور خود حقوق آن ها را اعطاء کند از جامعۀ بین المللی مطالبۀ حقوق و احترام نماید.
در انتهای درخواست خود در یوتیوب، آقای ظریف جامعۀ جهانی را خطاب قرار میدهد و میگوید: “راهی را انتخاب کنید که بر مبنای احترام متقابل و شناسایی کرامت همۀ مردم استوار شده است.” چیزی که به نظر می آید آقای ظریف در تحصیلاتش در دانشگاههای آمریکایی فرا نگرفته است این است که تنها راه پایداری که یک رژیم سیاسی میتواند از طریق آن در جهان احترام کسب کند احترام به بشریت و حقوق مدنی شهروندان خویش می باشد.