حمید قاسمی: قضات استقلال رای ندارند؛ به سازمان ملل آمده ام تا صدای زندانیان باشم
ژنو- حمید قاسمی، شهروند ایرانی-کانادایی و زندانی سابق سیاسی در حاشیه نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: «من به اینجا آمدم چون به عنوان یک شهروند ایرانی به من و خانواده و مخصوصا برادرم ظلم شد. ما از روز اول بی گناه بودیم و امثال ما در زندان های ایران زیاد هستند که بی گناه هستند. من آمدم اینجا که صدای بچه های بی گناه دیگر باشم.» حمید قاسمی به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق متهم به محاربه و در سال ۸۸ به اعدام محکوم شد. او نهایتا به دلیل نبود مستندات که دال بر اثبات اتهام داشته باشد و همچنین فعالیت های آگاهی بخش سازمان های حقوق بشر و دولتهای اروپایی و کانادا در اول مهرماه ۱۳۹۲ آزاد و ایران را ترک کرد.
حمید قاسمی شال، شهروند ایرانی- کانادایی در تاریخ ۱۸ اردبیهشت ماه ۱۳۸۷ به قصد دیدار با خانواده اش وارد ایران شد. در تاریخ ۲۳ اردبیهشت ماه البرز قاسمی، برادر بزرگترش پس از بیست و نه سال کار در نیروی دریایی ارتش ایران به دلیل نامشخصی بازداشت شد. حمید قاسمی نیز پس از انکه برای پیگیری وضعیت برادرش به حفاظت اطلاعات ارتش مراجعه کرد در تاریخ ۴ خرداد ماه بازداشت شد. این دو برادر در تاریخ ۱۳ اردبیهشت ماه سال ۱۳۸۸ به اتهام ارتباط به سازمان مجاهدین خلق در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شدند. البرز قاسمی در تاریخ ۲۹ اردبیهشت ماه ۸۸ به علت بیماری در زندان فوت کرد.
حمید قاسمی، با فعالیتهای آگاهی بخش سازمان های حقوق بشری و همچنین فشار دولت های اروپایی و کانادا وهمچنین به دلیل نبود مدرک برای اثبات اتهام محاربه، اول مهرماه ۱۳۹۲ از زندان آزاد شد. او در بیست و پنجمین اجلاس حقوق بشر سازمان ملل شرکت کرده است تا به عنوان یکی از قربانیان احکام ناعادلانه دستگاه قضایی ایران، صدای هموطنان زندانیش باشد.
گفتگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران را با حمید قاسمی شال در زیر بخوانید:
– شما گزارش آقای شهید را شنیدید، ایشان در بخشی از گزارشش به مستقل نبودن قوه قضاییه و قضات اشاره کرد و از نفوذ دستگاه اطلاعات بر قوه قضاییه ایران گفت. با توجه به تجربه چهار سال و نیم زندان نظرتان در خصوص این بخش گزارش چیست؟
به نظرم دقیق است. در بخش های مربوط به زندانیان بهایی، نوکیشان مسلمان، دانشجویان، ملی-مذهبی ها و دروایش واقعا درست بود. پرونده همه این زندانیان تحت نفوذ دستگاه اطلاعات بود و نه دستگاه قضایی. من تعداد شعبه های دادگاه انقلاب را دقیق نمی دانم، اما می دانم که زیاد است. از همه آن شعبات فقط سه شعبه به تمام پرونده های سیاسی و امنیتی رسیدگی می کردند. شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه و شعبه ۲۶ به ریاست قاضی پیرعباسی که این اواخر این شعبه بسته شده است. سوال این است که چرا این سه شعبه فقط به پرونده های زندانیان سیاسی رسیدگی می کردند چون قضاتش از آگاهی بیشتری نسبت به قضات دیگر برخوردار بودند؟ خیر. چون هر سه این شعبه زیر نفوذ وزارت اطلاعات هستند.
– مصادیق این موضوع چیست؟
من از سوم آذر ماه سال ۱۳۸۸ تا اول مهر۱۳۹۲ یعنی چیزی حدود چهار سال و نیم در زندان بودم و در این مدت تقریبا ۱۰۰ زندانی دیدم. در بین آنها من یک نفر ندیدم که قاضی به طور مستقل در مورد پرونده اش رای صادر کرده باشد. با اکثر بچه های زندانی که صحبت می کردم، می گفتند همان حکمی که بازجویان در زمان بازجویی به آنها گفته بودند در دادگاه برایشان صادر شده است. چرا این اتفاق صورت می گیرد؟ شانس است یا شیر و خط می اندازند؟ هیچکدام. فقط به این دلیل است که بازجویان و وزارت اطلاعات تکلیف پرونده ها را مشخص می کند و نه قاضی.
– آیا خود بازجویان به شما می گفتند که هر چه ما بگوییم و بخواهیم شما همان حکم را در دادگاه می گیرید؟
برای خود من این اتفاق افتاد. بازجویانم به من می گفتند که خودمان چهارپایه را از زیر پایت می کشیم. می گفتند نمی گذاریم از اینجا خلاص شوی. آخر سر هم در دادگاه همان شد که بازجویان گفتند قاضی حکم اعدام به من داد. اما بعد چهار سال و نیم حبس آزاد شدم. آخر چطور می شود زندانی که حکم اعدام دارد پس از چهار سال و نیم حبس آزاد شود؟ اگر جرمی مرتکب شده که مجازاتش اعدام است چگونه می شود که پس از مدتی آزادش می کنند؟ این اتفاق ها در سیستم قضایی ما به راحتی صورت می گیرد چون قوه قضاییه هیچ استقلالی ندارد و قانون کارکرد مشخص خود را از دست داده است. به همین دلیل به راحتی حکم ها هم تغییر می کند.
– یکی از نکات گزارش احمد شهید این است که در دادگاه های انقلاب قضاوت عادلانه وجود ندارد و قاضی بیشتر به اظهارات دادستان توجه می کند حتی اگر برای آن اظهارات سند و مدرکی در پرونده وجود نداشته باشد و خودش را ملزم به پیدا کردن مدرک برای تایید اتهامات نمی داند. آیا این بخش گزارش بر اساس تجربه های خودتان یا هم بندی ها سابق تان درست است؟
در مورد خودم دقیقا این اتفاق افتاد. من را با استناد یک ایمیل جعلی دستگیر کردند. یک چیزی خودشان نوشته بودند و بعد تایپ کردند و این را به دادسرای انقلاب ارائه دادند و بر همان اساس حکم اعدام برایم گرفتند. در تمام مراحل محاکمه، بازپرسی و تجدید نظرم وکلایم درخواست کردند که این ایمیل توسط یک کارشناس رسمی قوه قضاییه در امور کامپیوتر بررسی شود که صحت و سقمش ثابت شود اما مسولان قبول نکردند. در قوانین آیین دادرسی کیفری ما سه ماده است که قاضی طبق آنها متهم را می تواند محکوم کند: اقرار خود متهم، مدرک یا شاهد. اما بازجویان در ایران معمولا با ضرب و شتم از متهم اقرار می گیرند یا با قول و وعده دروغ. برای خودم این اتفاق افتاد، بازجویانم گفتند ما می خواهیم تو را آزاد کنیم منتها چون این پرونده باز شده است برای بستن پرونده احتیاج به اظهارات تو داریم. می گفتند ما این اظهارات را می خواهیم که بنویسی تا تحویل بازپرس بدهیم و بگوییم تو همکاری کرده ای و بگذاریم آزاد شوی. یعنی با کلک و دروغ و قسم قرآن و پیامبر زندانی را مجبور به اقرار می کنند و زندانی بنده خدایی که صادق و ساده باشد همان چیزهای که آنها می خواهند را می نویسد و بعد با همان نوشته هایش محکومش می کنند.
– منظورتان این است که قاضی در زمان صدور رای به شواهد و مدرک در پرونده توجهی نمی کند؟
اصلا. طبق روالی که در چند سال حبس دیدم، وقتی بازجو تحقیقاتش تمام می شود، یک گزارش که در واقع شبیه یک گردش کار است برای بازپرس پرونده می نویسد که بر اساس آن بازپرس قرار منع تعقیب صادر می کند یا قرار مجرمیت. همچنین در این گزارش کار برای قاضی دقیقا نوشته شده که محکومیت متهمان چگونه باید باشد. بازجویان اگر با متهمانی سر لج باشند که دقیقا مقدار حبس را هم می نویسند. پیشنهاد هم نمی دهند، دستور به قاضی می دهند که طبق آنچه انها نوشته اند حکم حبس متهم را صادر کند. اگر هم لج نداشته باشند به طور تقریبی میزان حکم را تعیین می کنند. مثلا می گویند به اختیار قاضی به متهم بین پنج تا ده سال حبس بدهد. مثلا بازجویان امید کوکبی با او خیلی لج کرده بودند و این جوان را به ده سال حبس محکوم کردند تا زندگیش را داغون کنند چون امید پیشنهاد دولت ایران را قبول نکرده بود. به او پیشنهاد کرده بودند که در صورت همکاری در پروژه های نظامی ایران به او بهترین زندگی را می دهند اما امید قبول نکرد و عاقبت به او ده سال حبس دادند. امثال امید در زندان زیاد هستند. امید را گفتم چون یکسال ونیم با او هم بند بودم. برادر خود من هم پس از ۲۹ سال سابقه کار در نیروی دریایی ارتش ایران دستگیر شد و بعد در زندان جانش را از دست داد. برادرم دستگیر شد چون اجازه نداده بود تعدادی دزد از مال بیت المال نیروی دریایی ایران استفاده کنند و به همین دلیل او را متهم کردند به جاسوسی و بعدتر خودم را. من و برادرم جاسوس نبودیم و اصلا افکار و عقاید سازمان مجاهدین خلق را قبول نداریم. ما به هیچ گروه و حزبی وابسته نبودیم. اینجا من آمده ام تا همین ها را به کسانیکه در مورد وضعیت حقوق بشر ایران رسیدگی می کنند بگویم. از اتفاقاتی که بر سر خودم و برادرم آمده و بر سر دیگران در زندان اوین دیدم.
– یکی از نکات دیگر گزارش احمد شهید این بود که غالبا به وکلای زندانیان سیاسی اجازه داده نمی شود پرونده های موکلان خود را بخوانند. از تجربه خودتان در این مورد بگوید؟
کاملا درست است. معمولا به وکلا پرونده موکلانشان را نمی دادند تا قبل از شروع دادگاه آن را بخوانند تا دفاعیاتشان بر اساس پرونده تنظیم کنند و یا بخش های مهمی از پرونده را در می آوردند و بعد پرونده را ناقض تحویل وکیل می دادند. ببینید هر برگه از صفحه پرونده شماره خورده و همچنین در صفحه اول همه پرونده ها یک جزییات کلی مانند تعداد صفحه مشخص شده است اما وقتی پرونده را به وکیل می دادند، وکیل می دید که مثلا ۲۰ صفحه پرونده نیست. مثلا از صفحه فلان تا فلان در پرونده وجود ندارد. قضات مطالب اصلی پرونده را معمولا در می آوردند و به این ترتیب وکلا از بخش های مهم پرونده های موکلشان تا لحظه دادگاه بی خبر خواهند ماند. همچنین به جرات می توانم بگویم ۹۵ درصد از وکلای که پرونده های امینتی را قبول می کنند مورد ارعاب و تهدید قرار می گیرند تا وکالت پرونده ها را قبول نکنند. در زندان من هم اتاقی عبدالفتاح سلطانی، وکیل و عضو کانون مدافعان حقوق بشر بودم و همین طور آقای سیف زاده هم مدتی هم بندی من در بند ۳۵۰ اوین بودند.
– دولت ایران مدعی است که گزارش احمد شهید سیاسی و مغرضانه است و مواردهای مطرح شده درست نیست. نظر شما به عنوان یک زندانی سابق امنیتی نسبت به گزارش احمد شهید چیست؟
اگر آقایان مدعی هستند این گزارش سیاسی، مغرضانه و یک طرفه است چرا به احمد شهید اجازه ورد به ایران نمی دهند تا با زندانیان سیاسی ملاقات کند. همه گزارشات آقای شهید بر اساس گفته های خود زندانیان آزاد شده یا خانواده هایشان است. زمانیکه من به صورت اسکایپی برای اولین بار با آقای شهید صحبت کردم اطلاعات کلی از پرونده من داشت و من فقط برایش پرونده ام را بهتر شرح دادم. گزارش از وضعیت من که در دست او بود واقعا درست بود. همین طور گزارش از فعالان دانشجویی، ملی مذهبی ها و بهایی ها،نوکیشان و دروایش نیز که او دارد درست است. اگر آقایان فکر می کنند گزارش او درست نیست به او اجازه ورود به ایران و ملاقات با زندانیان را بدهند و اگر پس از آن اثبات شد که گزارشش غلط است محاکمه اش کنند.
– وجود و استمرار گزارش های احمد شهید به نظرتان تا چه حد می تواند موثر باشد؟
من وقتی نموداری از اعدام های که در چهار سال دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد در ایران انجام شده را با نمودار اعدام های که از زمان روی کار آمدن حسن روحانی تاکنون که تقریبا هفت ماه می گذرد، مقایسه کردم، متوجه شدم تعداد اعدام های که در این چند ماه انجام شده نسبت به زمان مشابه در دوره احمدی نژاد بسیار بیشتر بوده است. قوه قضاییه با این تعداد اعدام می خواهد روحانی را بی اعتبار کنند اما در واقع با جان مردم برای این بی اعتبار شدن دارد بازی می کند. این نمودار را ما در زمانی داریم که یک گزارشگر سازمان ملل مدام علیه ایران گزارش می نویسد تصور کنید اگر این گزارشگر نبود چقدر اعدامی داشتیم.
–تاثیر گزارش های احمد شهید در میان زندانیان سیاسی چگونه است؟ آیا وقتی در زندان بودید و گزارش های احمد شهید را می شنیدید برایتان امید بخش بود؟
بهرحال وقتی کسی دارد حرفی به نفع زندانیان سیاسی می زند علیرغم اینکه دولت ایران توجهی به آن نمی کند باز هم خوب است. حتی اگر در کوتاه مدت بدانیم اتفاقی نمی افتد اما باز هم امید بخش است که در بیرون فراموش نشده ایم و کسی پیگیر کارهای ما است. من خودم وقتی در زندان متوجه شدم آقای شهید در یک یا دو گزارشش از من هم صحبت کرده برایم امید بخش بود و فکر می کردم بالاخره یک اتفاقی می افتد. فکر می کردم کسانی در مورد وضعیت من در بیرون از اینجا اطلاع دارند و یک جای جلوی نقض حقوقم گرفته می شود. در نهایت به نظرم اگر در کوتاه مدت این گزارش ها به نقطه ای ختم نشود اما در طولانی مدت همین گزارش ها باعث تغییر در ضعیت فعلی می شود.