جنگ روایتها از دین، سیدعلی خامنهای مخالف اسلام رحمانی
سخنان چندی پیش آیتالله خامنهای در نقد عبارت اسلام رحمانی، چنان که در ایران مرسوم است، از جانب راستگرایان تندرو حمایت شد و این حمایتها هنوز هم ادامه دارد. این سخنان در واقع مرزبندی رهبر جمهوری اسلامی با بخشی از نیروهای سیاسی-مذهبی در ایران است که همواره از “اسلام رحمانی” سخن گفتهاند. حتی حسن روحانی، رئیسجمهوری اسلامی نیز بارها از همین عبارت استفاده کرده است. او از جمله در جریان دیدار مسئولان دولتی با رهبر جمهوری اسلامی در مرداد ماه سال ۱۳۹۳ در حضور آیتالله خامنهای گفته بود: “همه مجامع و سازمانهای بینالمللی که از انسان دم میزنند، باید محاکم و داوریهای بینالمللی را برای محاکمهی جنایتکارانی که روزبهروز ماهیت خبیث آنها برای جهانیان آشکارتر میشود، آماده کنند. برای حل این معضلات راهی جز وحدت دنیای اسلام، تبیین اسلام رحمانی و فاصلهگرفتن از جمود و تحجر نداریم.”
روحانی چند ماه بعد و در بیست و هشتمین کنفرانس وحدت اسلامی هم تاکید داشت: “مگر اسلام دین سمحه سهله نیست؟ مگر اسلام دین بشارت نیست؟” او اضافه کرده بود: “ما باید اسلام رحمانی ، معتدل و اعتدالی را به جهان تفهیم و در برابر افراط و خشونت ایستادگی کنیم. ما باید به دنیا بگوییم اسلام دین افراط و خشونت نیست ، بلکه دین مماشات ، مدارا و سمحه سهله است.” او اواخر بهمن همان سال در جمع سفرا و نمایندگیهای خارجی در تهران گفته بود: “شعار انقلاب اسلامی ایران، اسلام رحمانی و اسلام اعتدالی بوده است، انقلاب اسلامی ایران از آغاز با تحجر و افراطیگری موافقتی نداشته و در برابر آن ایستاده است و امروز نیز انقلاب، همین مسیر و راه را ادامه خواهد داد.”
تکرار مکرر عبارت “اسلام رحمانی” توسط حسن روحانی برای مشخص کردن نسبتش با نیروهای سیاسی-فکری در داخل جمهوری اسلامی است. روحانی در واقع نماینده بخشی از حکومت و جریانهای سیاسی در ایران است که از “اسلام رحمانی” سخن میگویند. به همین دلیل نیز باید توجه داشت که سخنان خامنهای در نقد این عبارت، بیارتباط با اختلافهای سیاسی در ایران نیست.
رهبر جمهوری اسلامی اواخر تیرماه گذشته در جریان دیدار با گروهی از هوادارانش، گفت: “گاهی یک شعارهایی داده میشود، شعارهای بهظاهر اسلامی که باطناً اسلامی نیست؛ از جمله چیزهایی که اخیراً خیلی رایج شده و انسان میشنود در نوشتهها و در گفتهها، اسلام رحمانی [است]؛ خب، کلمهی قشنگی است، هم اسلامش قشنگ است، هم رحمانیاش قشنگ است؛ امّا یعنی چه؟ تعریف اسلام رحمانی چیست؟” او اضافه کرده بود: “همینطور پرتاب کردن یک کلمه بدون عمقیابی، کاری است غلط و احیاناً گمراهکننده. بعضیها که در حرفها و نوشتجات و اظهارات این تعبیر «اسلام رحمانی» را به کار میبرند، انسان مشاهده میکند و خوب احساس میکند که این اسلام رحمانی یک کلیدواژهای است برای معارف نشئتگرفته از لیبرالیسم، یعنی آن چیزی که در غرب به آن لیبرالیسم گفته میشود. […]اگر اسلام رحمانی اشاره به این است، این، نه اسلام است، نه رحمانی است.” خامنهای معتقد بود: ” اگر منظور از اسلام رحمانی این است که ما به همهی موجودات عالم با چشم رحمت نگاه کنیم، با چشم مودّت نگاه کنیم، این هم درست نیست.” او تاکید داشت که با “دشمنانی که علیه اسلام، علیه ایران، علیه ملّت ایران، علیه پیشرفت ایران” فعالیت میکنند نباید مهربان بود.
مخالفت خامنهای با عبارت “اسلام رحمانی” گرچه ظاهرا نوعی اختلاف نظر در فهم یک عبارت است، اما در واقع مرزبندی اساسی او با جریانهایی را نشان میدهد که این مساله را ایده مرکزی خود در نوع خوانش از دین اسلام و دفاع از آن قرار دادهاند.
پس از انتشار سخنان آیتالله خامنهای، بخش بزرگی از متحدان او به جمع مخالفان “اسلام رحمانی” پیوستند.
از مسئول بسیج دانشجویی دانشگاهای همدان که “بارزترین وجهه اسلام آمریکایی” را اسلام رحمانی نامیده بود، تا حجتالاسلام محمد خرسند، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی که معتقد بود “اسلام رحمانی، اسلام بنی امیه است.”
همه هواداران رهبر جمهوری اسلامی، تلاش میکردند تا سخنان غیرمنتظره خامنهای را تایید کنند. حتی آیتالله سید یوسف طباطبایینژاد، امام جمعه اصفهان در نماز عید فطر این شهر گفته بود: “دین اسلام رحمانی که عدهای دنبال آن هستند همان لیبرالیسم و سازش با همه است. اسلام رحمانی نقطه مقابل داعش است و حتی با دشمن نیز سر دوستی دارد که خلاف آیات صریح قرآن مبنی بر «اشداء علی الکفار» است.” او معتقد بود: “این عبارت انسان را یاد ادعای خوارج میاندازد.”
اعتراف امام جمعه اصفهان به اینکه “اسلام رحمانی نقطه مقابل داعش است” در واقع همان چیزی است که موجب شگفتی از اظهارات رهبر جمهوری اسلامی شده است. در حالی که مخالفان مسلمان روشهای خشونتآمیز گروههای تکفیری-از جمله داعش- میکوشند تا نشان دهند که اسلام، دینی رحمانی است و رفتارهای خشونت آمیز گروههای بنیادگرا، ربطی به اسلام ندارد، رهبر جمهوری اسلامی ناگهان از اسلام رحمانی انتقاد کرده است.
انتقاد سیدعلی خامنهای از “اسلام رحمانی” یک جنبه داخلی دیگر هم دارد که توجیه سرکوبها و محدودیتهای امنیتی در جمهوری اسلامی است. از اواسط دهه هفتاد و با پایان گرفتن دوران ریاستجمهوری علیاکبر هاشمیرفسنجانی، اصلاحطلبانی که دولت و بعدها مجلس را در اختیار گرفتند، از “اسلام رحمانی”، “تساهل و تسامح” و “جامعه مدنی” سخن میگفتند. آنها معتقد بودند که روشهای خشونتبار و امنیتی برای کنترل جامعه مفید نیست. سیدمحمد خاتمی، که رهبری این جریان را بر عهده داشت، هم در دوران ریاست جمهوریاش و هم پس از آن، بارها از “اسلام رحمانی” و ضرورت توجه به آن سخن گفت و هنوز هم با همین ادبیات سخن میگوید. برای نمونه، او در پیام نوروزی امسالاش باز هم از “اسلام رحمانی، اسلام انسانمدار و اسلام اخلاقی” سخن گفته است.
در مقابل، بخشی از راستگرایان تندرو در ایران صریحا اعلام کردند که برای برقراری اسلام، “خشونت” هم لازم است. آیتالله مصباحیزدی که از همان زمان با سخنرانیهای قبل از خطبههای نمازجمعه تهران به شهرت رسید، نظریهپرداز اصلی “اسلام خشونت” شناخته میشد.
برای نمونه آیتالله مصباحیزدی در همان زمان و در یکی از سخنرانیهای قبل از نماز جمعه تهران با تاکید بر ضرورت استفاده از زور در جامعه گفته بود: “عدهاى تلاش مىکنند که با اتخاذ موضعى انفعالى از اسلام دفاع کنند و مىگویند در اسلام خشونت وجود ندارد و اسلام همواره به رحمت و مودّت دعوت کرده است و احکام جهاد و تعبیرات خشن و تندى که در اسلام درباره جهاد آمده است، مربوط به زمان خاص و شرایط خاصّى بوده است، و امروزه آن مباحث کاربرد ندارد و نباید مطرح شود و در این زمان تنها باید از نرمش، انعطاف، تساهل و تسامح سخن گفت.”
او سپس تاکید کرده بود: “وقتى در روزهاى پس از ۱۸ تیرماه عدهاى آشوبگر و اوباش به راه مىافتند و اموال عمومى و بیتالمال، بانکها، ماشینهاى شخصى و دولتى و حتى مساجد را به آتش مىکشند و به ناموس مردم توهین کرده، چادر از سر زنان بر مىدارند، کسى نمىگوید آنان برخلاف حقوق بشر عمل مىکنند بلکه آنان را اصلاحطلب و طرفدار آزادى و دموکراسى معرفى مىکنند. اما وقتى دولت جمهورى اسلامى ایران و بسیجیان فداکار و جان برکف بپا مىخیزند و در مقام دفاع از دین و شرف و نظام مطلوبشان برمىآیند و آشوبگران و مزدوران بیگانگان را از صحنه خارج مىکنند، فریادشان به آسمان بر مىخیزد که در ایران آزادى نیست و نظام ایران دیکتاتورى است.”
در آن زمان، دفاع مکرر سیدعلی خامنهای از محمدتقی مصباحیزدی نشان میداد که رهبر جمهوری اسلامی از این اظهارات خشنود است. در واقع جمهوری اسلامی، با اتکا بر همین نوع نظریهها بود که به قلع و قمع مخالفان و سرکوب منتقدان میپرداخت. بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ و اعتراضهای گسترده و بیسابقه مردم، دایره سرکوبها چنان گسترده شد که بخش بزرگی از جامعه با واقعیت نظری جمهوری اسلامی مواجه گردید.این سرکوبها که گروهی از متحدان سابق حکومت را نیز دربر گرفته بود و با دستگیریهای غیرقانونی، محاکمههای تلوزیونی و زندانهای طولانی و حتی اعدام مخالفان و منتقدان ادامه داشت، موجب ریزش بخشی از هواداران سنتی حکومت شد. گروهی از منتقدان مذهبی جمهوری اسلامی، این رفتارها را خلاف آموزههای اسلام رحمانی میدانستند و نسبت به گسترش این شیوهها انتقاد میکردند.
دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی از همان ابتدا تلاش کرد که این انتقادها را بیاثر کند. در آن زمان و با اوج گرفتن انتقادها از رفتار خشن حکومت با معترضان، و سرکوب خونین اعتراضها، تلوزیون ایران برنامهای چند قسمتی با عنوان “شاخص” منتشر کرد و در آن مواضع تند آیتالله روحالله خمینی درباره مخالفان جمهوری اسلامی را نمایش داد. حجتالاسلام سیدحسن خمینی، نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی، طی نامهای اعتراضی به ضرغامی نوشت: “جای تاسف است که در صداوسیما از هزاران هزار جلوه رأفت و محبت که با اتکای به جوهره اسلامی و روح بلند مذهب شیعه اثنی عشریه آفریده شد، چشم پوشیده میشود و بدون اشاره به شرایط زمانی خاص به بزرگ نمایی غلط و تحریف گونه قضایای گذشته همت میگمارید و به غلط درصدد مشابهسازی تاریخی هستید.”
نامه سیدحسن خمینی خشم هواداران آیتالله خامنهای را برانگیخت. حسین شریعتمداری، نماینده خامنهای در کیهان در یادداشتی آورده بود: “باید به جناب سیدحسن خمینی عرض کرد که کجای این ماجرا، حضرتعالی را نگران کرده است؟ رسوایی سران فتنه؟! بیداری و هوشیاری نسل های سوم و چهارم انقلاب و رویکرد آنان به خط زلال حضرت امام؟! واگویه دوباره نظرات ملکوتی و گره گشای آن حضرت؟! و…؟! اگر هیچکدام از این موارد باعث نگرانی جنابعالی نشده است- که نشده و نباید بشود- پس علت نگرانی شما چیست؟!” بعدها برهم خوردن سخنرانی سیدحسن خمینی در سالمرگ روحالله خمینی و آنهم در حضور سیدعلی خامنهای، نشان داد که مواضع او مورد پسند “نظام” نیست.
پس از انتخاب حسن روحانی به ریاستجمهوری ایران، این کشمکشها وارد مرحله جدیدی شد. مواضع روحانی در بسیاری زمینهها با مواضع رسمی رهبر جمهوری اسلامی متفاوت بود و گاه فاصله بیان دو موضع مختلف به کمتر از یک هفته میرسید. برای نمونه خامنهای در یک سخنرانی عمومی تاکید داشت که “حاکم اسلامى میخواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند.” و چند روز بعد حسن روحانی گفته بود: ” بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمیتوان به زور و شلاق مردم را به بهشت برد.”
در همان روزها، آیتالله عباس کعبی، عضو مجلس خبرگان رهبری در دیدار جمعی از حقوقدانان بسیجی استان قم گفته بود: “گفتمان سازی در برابر گفتمان ولی فقیه یک تخلف حقوقی است. رئیس جمهور حقوقدان بداند این گفتمان سازی در برابر گفتمان رهبری جرم حقوقی است.” او تاکید داشت: “به عنوان نمونه رهبری در خصوص مذاکرات میگویند ما به این مذاکرات خوش بین نیستیم اما برخیها میگویند ما نسبت به آن خوش بینیم، یا عنوان اینکه هنر ارزشی و غیر ارزشی نداریم، یا اینکه عدهای بگویند علوم انسانی خط قرمز ندارد، در حالی که مقام معظم رهبری معتقدند که علوم انسانی باید اسلامی شوند، و یا اینکه رهبری به اقتصاد درونزا اعتقاد دارند، اما عدهای مسائل اقتصادی را به خارج گره میزنند، این موارد نمونهای است از گفتمان سازی در برابر گفتمان رهبری که رئیس جمهور حقوقدان باید بداند این گفتمان سازی جرم حقوقی است.”
اما این اختلافها هربار به گونهای دیگر نمودار میشد. در آخرین نمونه حسن روحانی گفته بود که پلیس وظیفه اجرای احکام اسلامی را ندارد و رهبر جمهوری اسلامی از نیروی انتظامی خواسته بود که “از کشانده شدن جوانان به سمت فحشا و منکرات” جلوگیری کند و آن را بسیار با اهمیتتر از “مقابله با ناامنیهای فیزیکی”دانسته بود.
سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی در انتقاد از عبارت “اسلام رحمانی” را نیز میتوان در راستای همین اختلافهای جناحی از یک سو و تلاش او برای توجیه شیوه سرکوبها از سوی دیگر توضیح داد. در واقع به نظر میرسد که دو شیوه متفاوت از نظریه دین و حکومت دینی، در حال رقابت برای اجرا هستند و از آنجا که مخالفان “اسلام رحمانی” قدرت بیشتری دارند، خواسته آنها در حال پیاده شدن است.