هفت روز هفت یادداشت: علم الهدی در میدان مین؛ و عملیات نیروی انتظامی علیه آدمهای نیمهعریان (ابراهیم نبوی)
طنز اجتماعی- ابراهیم نبوی
صبح که آقای علم الهدی از خواب بیدار می شود، توی حیاط خانه شان یک میدان مین دارد که وسط آن نیم ساعت شنا می رود و بعدش جفتک بالشتک بازی می کند و حالش خوب می شود، همچین که به همه آرمانهای امام راحل تا گردن وارد شده باشد. چنان درباره میدان مین حرف می زند، انگار همین الآن در زیرزمین خانه اش به جای این که عروسی باشد، هفت تا بمب ناپالم هرروز منفجر می کنند. اوووووی! چه خبرته؟ بقول آن همشهری ما: شما چرا اینقدر می هورنید؟ آرام باش!
آیت الله علم الهدی معاونت اجرایی قادر متعال در خراسان گفته «اگر جوانان ما دنبال شهوترانی و عیاشی رفتند دیگر روی مین نمی روند.» من معتقدم بررسی جدی بکنیم، شاید واقعا این جوانان ما( همان جوانان ایشان) علت اینکه بقول ایشان اینهمه دنبال شهوترانی و عیاشی می روند، بخاطر این است که فکر می کنند اگر دنبال عیاشی نروند، زرپی باید بروند وسط میدان مین و تق، بوم، چسبید به سقف. هر جور فکرش را بکنی حق دارند، آدم بداند که اگر دنبال عیاشی نرود، باید برود وسط میدان مین. به جان همین آقای علم الهدی اگر طرف حضرت یوسف باشد که کلا تنها مردی در تاریخ بود که به یک زن پشت کرد، ایکی ثانیه بلیط یکطرفه می خرد به پاریس و یکراست شارل دوگل- پیگال. عیش و عشرت.
یعنی فکر کن هرچه بچه لوس و ننر علمای اعلام( همه شان را نمی گویم، یکی هم می شود مثل منتظری و خاتمی) و وزرای جان برکف بسیجی جبهه پاچه خواری شده اند مازاراتی سوار و پورشه سوار بعد به جوان های مردم که باید بلانسبت مثل خر جان بکنند تا نان شب شان را در بیاورند، می گویند رفتید دنبال عیش و عشرت.
فعلش را هم دقت کن که در ادبیات دینی به خوشگذرانی می گویند «عیش»، که ترجمه کلمه اش دقیقا می شود «زندگی» و درست حساب کنید که اتفاقا همان کارهایی که مردم بطور عادی می کنند، همان چیزی است که علمای اسلام به آن می گویند «عیش». از نظر آقای علم الهدی کسی که موسیقی گوش می کند، فیلم می بیند، ورزش می کند، قدم می زند، با دوست دختر یا زنش می گوید و می خندد و زندگی می کند، می گویند «عیش». لامروت! شما به موسیقی شجریان پدر و پسر و کیهان کلهر و شهرام ناظری هم می گویی عیش به کنسرت لیدی گاگا هم می گویی عیش؟ وقتی تعریف عیش می شود زندگی، همین می شود که کل مردم می شوند عیاش.
حالا ببین از نظر حاج آقا این که جوانان نروند روی میدان مین چه عیبی دارد؟ می گوید: «آن وقت است که دشمن بر ما مسلط می شود.» یعنی الآن دشمن بر ما مسلط نیست؟ از نظر علم الهدی دولت روحانی که دست دشمن است، وزارت خارجه و ارشاد و بهداشت و نفت و بقیه وزارتخانه ها که همه دست دشمن اند. در مجلس هم که لیست انگلیسی رای آورده. تعداد مخاطبان توئیتر و فیسبوک و تلگرام و من و تو و بی بی سی و صدای آمریکا هم که از صدا و سیما بیشتر است. آقایان علما هم که از وضع حجاب زنان ناراضی اند. با همه دنیا هم که دشمن اند. پس دشمن برکجای کشور مسلط نیست؟ هان؟ هان؟ هان؟
از تکواندو تا قرائت قرآن
یعنی فکر کن این همه در طول سال تبلیغات صدای قاریان قرآن در تمام مملکت طنین انداز است، یک بار نشد که یکی از آنها نه یک مدال طلا و برنز، اصلا بقول همدانی ها یک پوش انگور، یک دانه ارزن جایزه بگیرند و بگویند قاری ایرانی مقام هفتم را در مسابقات قرائت قرآن مالزی کسب کرد. یعنی یک مدال طلا اگر قرار است یک ایرانی بیاورد، حتما باید دولت هزار تا مشکل برایش ایجاد کرده باشد. همین الآن این همه تبلیغات برای فوتبال می شود، والیبال مان جزو بهترین هاست، این همه هم که برای ورزش زنان، از صدر تاذیل اش مشکل فراهم می شود، آخرش همین می شود که کیمیا علیزاده دختر هجده ساله تکواندوکار ایرانی برنده اولین مدال المپیکی زنان ایران شد. دست و پای کیمیا درد نکند و شیرینی این پیروزی گوارای وجود او و همه دختران خوب ورزش ایران که با این همه مصیبت و مشکل و دردسر، باز هم ورزش را محکم گرفتند و میدان را برای آنهایی که می خواهند دختران مملکت پژمرده و دور از زندگی اجتماعی باشند، خالی نمی کنند. من فقط خواهش می کنم، تمنا می کنم، تقاضا می کنم، دولت جمهوری اسلامی ایران از هرگونه برنامه ریزی روی ورزش تکواندوی دختران و اصولا همه ورزشهای بانوان خودداری کنند، شاید در المپیک بعدی سه تا مدال طلا گرفتیم. هیپ هیپ هورا هورا هوراااااااا
عملیات مشترک علیه آدمهای نیمه عریان
این باباطاهر بدبخت یک بار رفت توی حوض آب سرد که بتواند دوبیتی بگوید، شد اسم بدنامی که تا تاریخ تاریخ است، همه به او بگویند « باباطاهر عریان». حالا مرد محترمی بود و کلا همیشه در سرمای همدان نشسته بود و دوبیتی های سوزناک می گفت، یک بار عریان شد، آن هم وقتی که نه دوربین مداربسته ای بود، نه گشتی بود که پارتی های نیمه عریان را بگیرد و نه موبایلی بود که کسی از او فیلم بگیرد یا خودش سلفی عریانش را در اینستاگرام آپلود کند و هی لایک بگیرد اساسی.
نیروی انتظامی شیراز اعلام کرده که «در عملیاتی مشترک با یکی از ” سازمانها” در حمله به یک پارتی ۶۳ دختر و پسر نیمه عریان را دستگیر کردیم.» لامروت ها! چنان از این عملیات حرف می زنند، انگار کامیکازههای ژاپنی به پرل هاربر حمله کردند. و یک طوری هم می گویند «نیمه عریان» انگار خودشان توی خانه می روند توی کارتن یخچال، زن شان هم می رود توی گونی سیب زمینی. خب مرد حساب! همه مردم توی خانه شان نیمه عریان هستند. تعجبی دارد؟ آدم توی خانه اگر مرد باشد یا رکابی تن می کند، یا تی شرت یا اگر هوا گرم بود شلوارک می پوشد. اگر هم زن باشد یا دامن کوتاه یا بلند می پوشد یا تاپ یا تی شرت. تعجبی ندارد که اگر نیروی انتظامی عین قوم هون بدون اهن و اوهون بریزد توی خانه مردم، ببیند آدمها نیمه عریان هستند.
نیروی انتظامی شیراز توضیح داده که این عملیات مشترک با یکی از «سازمان»ها انجام گرفته. یعنی یک مشت زامبی و نینجا با گاز اشک آور و باتون و سایر موارد به یک تعداد آدم نیمه عریان که داشتند تا پنج دقیقه قبلش با هم می رقصیدند و شام می خورند و دو تا گیلاس می زدند، حمله کردند. لابد آن یکی «سازمان» هم نیروی دریایی یا نیروی هوایی یا هوانیروز بوده که برای حفاظت از امنیت خاورمیانه ریخته پارتی شب تولد یا یک مراسم دیگر تعدادی شیرازی را زده به هم. یعنی واقعا این عضو نیروی انتظامی وقتی دخترش می پرسد «بابا! شغلت چیه؟» چه پاسخی به او می دهد؟ می گوید: «پارتی جمع کن»، یا «نیمه عریان بگیر» یا «ضدحال به پارتی زن»؟
تو خودت قند و نباتی، فوتوشاپی فوتوشاپی
یعنی طرف تا حالا یک بار هم جلوی آینه خانه اش توقف نکرده که به آن دو تا چشم شهلا، به آن دو تا موی رها، به آن دو تا لپ گلی، به آن لب های گل منگلی، به آن نگاه زیبا، به آن قامت رعنای خودش نگاه کند و به مردم حق بدهد که از او بترسند. برادر من! شما برو یک آینه بخر و توی خانه نصب کن ببین اگر هر روز یک بار سکته ناقص را نزدی، من مسئول. اصلا شما برای چی فکر می کنی ترسناک نیستی؟ تا حالا به خواب خودت آمدی؟
معاونت اجرایی کنت دراکولا و مصداق بارز «من خوشگلم» و سوزان روشن امت حزب الله یعنی حاج احمد آقای خاتمی، گفت: «مخالفان با فوتوشاپ عکس هایی از من ساخته اند که اگر در خواب ببینید وحشت می کنید.» یعنی طرف بلد نیست برقصد می گوید فوتوشاپش کج است. البته پیش بینی می شود که علت خوش بینی بیش از حد و غیرمنطقی آقای احمد خاتمی در مورد جذابیت پنهان یا پیدای خورده بورژوازی خودش احتمالا یکی از چهار دلیل زیر باشد:
یک، طرف توی خانه آینه ندارد و به همین دلیل نسبت به خودش آگاهی کافی یخدور.
دو، چون تا حالا خودش را به خواب ندیده، نمی داند چقدر ترسناک است.
سه، چون همه سوسک ها به بچه شان می گویند «قربون دست و پای بلوریت برم» طرف دچار خودنارسیسیزم افراطی شده.
چهار، احمد خاتمی گفته مخالفان من تصویرهای وحشتناک از من ساخته اند. طرف انتظار دارد کسی که با او مخالف است، عکس جانی دپ یا جورج کلونی را به جای او قالب کند، حتی اگر کسی موافق احمد خاتمی هم باشد، بودور کی وار.
گل به گلستونه، ایشالا مبارکش باد
این هم حکم آیت الله خامنه ای درباره شرکت در عروسی «مرقص» که در کانال تلگرام خامنه ای آمده است. یک شیرپاک خورده ای از آقا « مستفتاء» شده که « اگر رفتن به عروسی به خاطر احترام به عادت های اجتماعی باشد آیا به علت احتمال وجود رقص اشکال شرعی دارد؟» آقا هم بعد از سه بار که رفته گل بچینه و بااجازه بزرگترها و با دوهزار عشوه دشمن شکن پاسخ داده که «اصل شرکت در عروسی هایی که احتمال رقص در آن ها وجود دارد تا زمانی که به عنوان تأییدِ مرتکب کار حرام محسوب نشود و موجب ابتلا به حرام هم نشود، اشکال ندارد.» دستت درد نکند که بالاخره یک در را باز کردی. البته این هم کار سختی است که آدم برود توی عروسی و کسی جلویش برقصد، ولی فعل حرام را تائید نکند. برای اینکه عزیزان گلگون لباس در عروسی ها مرتکب فعل حرام نشوند، پیشنهاد می کنم اعمال زیر را انجام دهند.
ذ در هنگام مشاهده رقص بلافاصله بروند توی دستشویی و تا وقتی کلینتون از جلوی در دور نشده از آنجا خارج نشوند.
دو، وقتی دیدند کسی در حال رقصیدن است، فورا شروع کنند سینه زدن و اگر زنجیر به همراه دارند محکم خودشان را بزنند و در همان حال یک عکس سلفی هم از خودشان بگیرند که عدم ارتکاب فعل حرام قابل اثبات باشد.
سه، به محض رویت فعل رقص فی الفور با سنگ یا بشقاب یا بطری نوشابه بزنند توی سر رقاص مرتکب که کلا جلوی ارتکاب رقص را بگیرند.
چهار، برای اینکه خدای ناکرده در هنگام ترقص کف دستی نزند و مرتکب اعانت در جرم نشوند، مثل این فیلمهای بی ناموسی یکی دستشان را ببندد بالای تخت، و اگر تخت نبود صندلی.
زیاده عرضی نیست.
عالیجناب زردپوش
طرف آمده می گوید به نظر من این اپوزیسیون هزار بار بدتر از حکومت است. و توضیح نمی دهد که در عمر ننگین چندین و چند ساله اش برای اینکه با ظلم و جور مخالفت نکند و حالش را ببرد و کلا به سمت چپش هم نباشد که مردم چه مشکلاتی دارند، چطوری همه چیز را توجیه می کند. البته که حکومت بهتر از مخالفانش است، خودش هم همین را می گوید. یا مثلا همین نوگل نوشگفته تمام زرد سابقا قهوه ای حاج آقا خادمیان که با عبای زرد فسفری بدخز در تلویزیون برنامه اجرا می کند، گفته است: « «کنسرت بدتر از مواد مخدر است.» مرسی! ماچ! دیگه کاری نداری؟
خب! مرد حساب! معلوم است که کنسرت موسیقی از مواد مخدر بدتر است، اگر بدتر نبود که حکومت جلیل القدر جمهوری ظفرنمون اسلامی جلوی چهار میلیون معتاد تمام وقت و نیمه وقت را می گرفت و جلوی چهار تا کنسرت درست و حسابی را نمی گرفت. بقول مش قاسم وقتی ما زندان اوین بودیم، بعد از جنگ کازرون اصلاحات به چشم خودمان می دیدم که هر روز واقعا به اندازه یک قدح داروی خواب آور می دادند به زندانیان. فکر کن برای یک زندانبان چه چیزی بهتر از زندانیانی که چرت می زنند و می خوابند، شما اگر دندان ات داشت منفجر می شد، باید وقت بهداری از مدتها قبل می گرفتی تا به دردت برسند، ولی هنوز «لام» را نگفته بودی یک مشت «لورازپام» را می دادند چنان بخوابی که خواب هفت تا پادشاه که هیچ، خواب هفتاد تا ولی فقیه را ببینی.
همین حاج آقا خادمیان علت برتری مواد مخدر به کنسرت موسیقی را چنین گفته که موسیقی بد است، چون «چون حال معنوی و معنویت را می برد.» یعنی عقبیها حال می کنن؟ در این حرف حکمت هاست. شما دقت کنید، اصلا حال آدمی که چهار تا بست تریاک را کشیده و روی آن هم دو تا استکان چای زعفرانی با نبات خورده که حسابی بزند بالا و دو تا قطاب هم روی آن بلعیده، دقیقا مثل آدمی است که شتلق شتلق سه ساعت سینه زنی کرده و اینقدر سرش را تکان داده که «های های» است و وسط ابرها با جیم موریسون مسابقه «کی اوردوز تره؟» گذاشته و از او هم برده. یعنی همین تریاک اگر درست و با برنامه استفاده شود، چه بسا که نیم ساعته آدم را همینطوری صاف ببرد به معراجی که حضرت پیامبر هم با آن خرفرشته ذبیح بهروز نرفته باشد.
می گفتند یک روز آقای خاتمی با لباس مبدل توی صف بقالی ایستاده بود، البته آن زمانی که می توانست از خانه اش بیرون برود، نه حالا که برای شرکت در اجرای تئاتر هم نمی تواند از خانه خارج شود، ایستاده بود توی صف و برای اینکه بفهمد وضع زندگی مردم چطوری است، از نفر جلویی پرسید: «داداش اوضاع چطوره؟» طرف گفت: « اوضاع چی؟» آقای خاتمی هم که می خواست ببیند وضع توزیع کالا و اجناس چطور است، پرسید: «اوضاع جنس چطوره؟ توی بازار فراوانی هست؟» طرف گفت: «آره داداش! اوضاع جنس عالیه، همه چی هست، تریاک، هروئین، کوکائین، حشیش، شیشه، همه چی…» آقای خاتمی که خیلی ناراحت شده بود، گفت: « مرد حسابی! این چه حرفی است که می زنی، می دانی من کی ام؟» طرف پرسید: « نه، کی هستی؟» گفت: «من رئیس جمهورم.» برادر عزیز معتاد گفت: « عالیه، بریم خونه دو تا بست بزنی می شی ولی فقیه.»
یعنی واقعا خیلی ها نمی دانند که اصولا مواد مخدر چقدر برای جامعه اسلامی ما مفید است. حتی اگر آنقدر هم که فکر می کنید مفید نباشد، حداقل از کنسرت خیلی بهتراست، به جان همین عالیجناب زردپوش عرض می کنم.
دادبزن صدات برسه
سه تا خدا قبل تر، زمانی که این محسن مهاجرانی سه چهار ساله بود و هنوز به اندازه « دکل» نشده بود، یک وقت میهمان شان بودم، عادت کرده بود از همین حاضرجوابی های کودکانه که «بگو بادبزن»، «باد بزن». با خوشحالی می گفت: «برو سر کوچه داد بزن!» حالا یکی باید به این جواد لاریجانی بگوید « برو سر کوچه داد بزن.» طرف هفته قبل گفته: « باید برنامه هسته ای مخفی داشته باشیم.» نه اینکه این حرف را توی جلسه شورای امنیت کشور گفته یا توی جلسه وزارت اطلاعات گفته یا توی جلسه محرمانه شورای عالی قضاییه تخم دوزرده صادر کرده، نه، همینطوری محض حال کردن در گفتگوی رسمی اش گفته. یعنی طرف صریحا می خواهد رابطه ایران و آمریکا را که با آن همه خون جگر و ظرافت ظریف به وجود آمده، بریزد به هم. یعنی آدم یک دیواری پیدا کند که آن طرفش جواد لاریجانی نباشد و سرش را محکم بکوبد به دیوار مذکور.
پس لرزه های یک صدای از پیش شنیده نشده
همچنان صدای امت ویزویز علیه سخنان منتظری به گوش می رسد. احمد منتظری دستگیر شد و بعد از آزادی اش گفت که مرحوم منتظری به اعدام های سال ۶۷ اشکالات اساسی وارد می دانست. همین جمعه قبل همه امامان جمعه و علمای اعلام و حجج اسلام و بقیه قازورات به مسابقه پرتاب زرت ادامه دادند و هر کسی به یک شیوه سخنان منتظری را محکوم کرد. البته نصفه دیگر لیوان اینکه تاج زاده و برخی دیگر از افرادی که به نحوی آن طرف ماجرا بودند هم در حمایت از سخنان آیت الله منتظری که سی سال قبل گفته شده بود، نظر دادند.
آدم نمی فهمد که چرا وقتی کسی ایرادی می گیرد، آدمها به جای پاسخ دادن به آن ایراد حرف دیگری می زنند. اصلا انگار گوش شان نمی شنود. یا کلا یک نظریه آماده دارند که همان را پرتاب می کنند.
طرف می گوید: برای چی ۳۸۰۰ نفر که توی زندان و اسیر بودند، اعدام کردید؟
جواب می دهد: بخاطر این که مجاهدین خلق جنایتکار و تروریست و همدست صدام حسین و خیلی خطرناک بودند و می خواستند جمهوری اسلامی را از بین ببرند.
طرف می گوید: بله، مجاهدین خلق همه این چیزهایی که شما می گوئید بودند، و اتفاقا به همین جرم دستگیر و محاکمه و محکوم و زندانی شده بودند، یعنی چی که یک زندانی را که حکم دارد، از زندان بیرون بیاوری و اعدام کنی؟
جواب می دهد: این ها را که همین طوری نکشتند، اینها را محاکمه کردند؟
طرف می گوید: اینها که قبلا محاکمه شده بودند و حکم داشتند، اصلا آدمی که توی زندان است که نمی تواند جرم جدیدی مرتکب شود؟
جواب می دهد: اینها سر موضع بودند و هنوز طرفدار سازمان بودند.
طرف می گوید: اولا که خیلی هاشان نبودند، اگر هم بودند، به همین دلیل زندانی بودند، اصلا مگر می شود کسی را که محاکمه شده، همان کسی که قبلا محاکمه کرده دوباره محاکمه اش کند؟
جواب می دهد: این ها اگر اعدام نمی شدند امنیت کشور به خطر می افتاد.
خب! اگر بنا باشد برای حفظ امنیت همه ملت را بکشند که امنیت کام برقرار می ماند، ولی دیگر کسی وجود ندارد. طرف اصلا مسئله را نمی فهمد، یک آدمی قبلا محاکمه شده، و حکم گرفته. به همه چیز جواب می دهند، غیر از همان سئوالی که پرسیده شده.
یک عذرخواهی دیرهنگام
توضیح شخصی: من، ابراهیم نبوی، چند سال قبل در یک گفتگوی تلویزیونی درباره کشتار ۶۷ حرف زدم، منظورم در آن گفتگو این بود که با گذشت سی سال مردم آن واقعه را فراموش کردند و اشکال هم در شیوه ای است که مخالفان کشور در یادآوری آن اتفاق از آن استفاده کردند. منظور من این نبود که آن واقعه را فراموش کنید، یا فراموش کنیم، منظورم این بود که آن واقعه فراموش شده، همانطور که خمینی و نظرات او فراموش شده. من اصلا طرفدار این نیستم که چنین جنایتی را فراموش کنیم، اگر طوری حرف زدم که چنین برداشتی شده حتما اشکال از من بوده و از اینکه به این شیوه حرف زدم عذر میخواهم.