درگذشت هاشمی؛ حذف موانع برای نیروهای تندرو و چشم انداز افزایش نقض حقوق بشر
با درگذشت اکبرهاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس جمهور دو دورهای گذشته در ایران در روز شنبه ۱۸ دیماه، با توجه به نفوذ او به عنوان یکی از شخصیتهایی که همواره طی دهه گذشته به عنوان یک مهره برقرارکننده توازن میان نیروهای تندروها و میانه رو ایفای نقش کرده است، این سوال که خلاء او چگونه در فضای سیاسی ایران، تاثیرگذار خواهد بود را پیش رو گذاشته است.
هاشمی رفسنجانی بعد از انتخابات جنجال برانگیز سال ۱۳۸۸، نسبت به سرکوبهای انجام شده علیه معترضان انتقاداتی را مطرح کرد و همین انتقادات باعث شد که او جایگاه خود را به عنوان امام جمعه موقت تهران از دست بدهد و همچنین توسط تندروهای حکومتی و هواداران دوآتشه آیتالله خامنهای رهبر ایران به صورت مداوم مورد حمله قرار گیرد. او همچنین یکی از حامیان دو رئیس جمهور اصلاح طلب (محمد خاتمی ۱۳۷۶-۱۳۸۴) و حسن روحانی (۱۳۹۲- تا کنون) بوده است و طی چندسال گذشته بارها از اینکه نظام جمهوری اسلامی باید اجازه بدهد مردم کسی را که میخواهند انتخاب کنند سخن گفته است.
اگرچه کارنامه رفسنجانی در دو دهه اول انقلاب، زمانی که او در بالاترین مناصب حکومتی قرار داشت، کارنامهای همراه با سرکوب سیاسی، قتل معترضان و روشنفکران است. او همچنین در زمانی که در تابستان سال ۱۳۶۷، حکومت، هزاران زندانی سیاسی که در حال گذران حکم زندان خود بودند را قتل عام کرد، رییس مجلس کشور بود.
کارنامهای دوگانه؛ سایه دو دهه سرکوب، خفقان و قتل مخالفان
ایجاد رعب و وحشت و اقدامات جنایتکارانه توسط وزارت اطلاعات دولت هاشمی رفسنجانی در کشتار مخالفان سیاسی و نویسندگان در دهه شصت و اوائل دهه هفتاد شمسی، از جمله ماجرای «اتوبوس نویسندگان» ایرانی که حین سفری گروهی به ارمنستان در گردنه حیران توسط ماموران وزارت اطلاعات به سوی دره رها شد و با سرعت عمل دو تن از نویسندگان سرنشین این اتوبوس از مرگ حتمی نجات یافتند، از مواردی است که برعملکرد هاشمی در دوران ریاست جمهوری سایه انداخته است.
علاوه براین رویدادهایی چون ربایش فرج سرکوهی نویسنده در سناریویی از پیش طراحی شده توسط ماموران وزارت اطلاعات، مرگ شخصیتهای ادبی و روشنفکرانی چون احمد میرعلائی واحمد تفضلی در همین دوره و توسط وزارت اطلاعات دولت هاشمی اتفاق افتاد.
اکبرهاشمی رفسنجانی در سال های ۶۷ تا ۸۴ از سوی هر دو جناح مورد انتقاد قرار گرفت و تلاش کرد فاصله و جایگاهش را در میانه این دو حفظ کند.
هاشمی رفسنجانی و حمایت از دولت اصلاح طلبان
در سال ۱۳۷۶، تنها یک هفته مانده به انتخابات ریاست جمهوری، هاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه وقت تهران، به شهروندان اطمینان خاطر داد که به هر کسی که رای بدهند نام او از صندوق بیرون خواهد آمد و به این ترتیب به شایعاتی که در خصوص تقلب و یا پیروز شدن کاندیدای موردنظر شخص رهبر یعنی علی اکبرناطق نوری روحانی محافظه کار مطرح بود را به کنار زد. بسیاری معتقدند که این سخنرانی باعث حضور گسترده مردم شد تا با انتخاب یک روحانی میانه رو که برنامه اصلی خود را بر روی دو شعار «توسعه سیاسی» و همچنین «تعمیق جامعه مدنی» استوار کرده بود، رای بدهند. در واقع روایت کلی از این انتخابات این بود که به دلیل تبلیغات دستگاههای حکومتی از چهرهای محافظهکار مثل ناطق نوری، میلیونها نفر برای گفتن «نه» به حکومت، به محمدخاتمی رای دادند. او در دوم خرداد سال ۷۶ با بیست میلیون رای به پیروزی رسید.
در دوره اول سیدمحمدخاتمی که در ابتدا با آزادی نسبی مطبوعات همراه بود، اصلاح طلبان هاشمی را متهم به دخالت در پروژه قتلهای زنجیرهای کردند. اگر چه هیچگاه دادگاههای مرتبط با این قتلها به صورت کامل پیگیری نشد و معلوم نشد که آمران این قتلها چه کسانی بودند. در سال ۸۴ او همراه با محموداحمدی نژاد، کاندیدای دیگر ریاست جمهوری که شهردار تهران بود با پشت سرگذاشتن دور اول انتخابات به دور دوم رسید. اما در دور دوم، رقابت را به او باخت تا برای هشت سال احمدی نژاد سکان دولت ایران را به عهده بگیرد.
هاشمی پس از احمدی نژاد: زاویه گرفتن با آیتالله خامنهای
کمتر از یک ماه پس از انتخابات جنجال برانگیز سال ۸۸، و درحالی که میلیونها نفر در اعتراضات مسالمت آمیز خواستار رسیدگی به سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری بودند، آیت الله خامنه ای در خطبههای نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸گفت: «اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئولیت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهده آنهاست.»
پس از این سخنان بود که نیروهای امنیتی و انتظامی در خیابان به ضرب و شتم مردم پرداختند و در جریان این اعتراضات که ماهها به طول انجامید دهها تن کشته شدند و صدها تن روانه بازداشتگاهها شدند. اظهارات ایتالله خامنهای در واقع چراغ سبزی به نیروهای امنیتی برای سرکوب تجمعات مسالمت آمیز و هشدار به مردم برای پایان دادن به این تجمعات بود.
اما کمتر از یک ماه بعد از آن، هاشمی در خطبه های نماز جمعه در تاریخ ۲۶ تیر۸۸ در اعتراض به بازداشت و اعمال خشونت علیه معترضان گفت: «بخش بزرگی از مردم در نتیجه انتخابات تردید دارند و ما باید این تردیدها را از بین ببریم.» او سپس پنج پیشنهاد برای پاسخ به انتظارات مردم ارائه کرد از جمله فضای بحث برای جلب اعتماد، آزادی زندانیان سیاسی، دلجویی از آسیبدیدگان و آزادی رسانهها و مطبوعات.
این سخنان هاشمی در میان محافظه کاران و طرفداران رهبر، با انتقادات شدید مواجه شد و عملا باعث محرومیت همیشگی او از نماز جمعه شود. این آغاز شکاف جدی و عمیق بین رهبر ایران و هاشمی رفسنجانی بود که در راه حل مختلف را برای حل مناقشات به وجود آمده بعد از انتخابات برگزیدند.
محافظه کاران و نیروهای تندرو در طی این مدت، از هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از عناصر «فتنه» یا از حامیان کسانی که در اعتراضات سال ۸۸ سرکوب شدند، یاد کردند. مواضع هاشمی رفسنجانی در این دوره، باعث شد که او محبوبیت زیادی میان نیروهای سیاسی اصلاح طلب و میانه رو در داخل کشور پیدا کند و در عوض جایگاه ریاست مجلس خبرگان را در جریان انتخابات هیات رئیسه به تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۸۹ تحت فشار محافظه کاران به محمدرضا مهدوی کنی واگذار کند.
از این تاریخ به بعد اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان ملجاء طیفی از زندانیان سیاسی و خانوادههای آنان نیز در آمد. برای نمونه در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۸۹ طی دیداری که خانواده جمعی از زندانیان سیاسی بازداشت شده پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ با او داشتند او قول داد که خواستهای آنها را با آیتالله علی خامنهای رهبر ایران در میان بگذارد. او در این ملاقات گفته بود «گر بخواهم خواسته شما را به مأموران منتقل کنم، مطمئن نیستم جواب مساعد بگیرم و شاید نتیجه عکس بدهد.»
جمعی از زندانیان سیاسی در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۸۹ در نامهای خطاب به هاشمی رفسنجانی نوشتند: «ما محکومان سیاسی دادگاههای انقلاب که عاری از ارتکاب هرگونه جرمی اعم از عادی یا سیاسی هستیم معتقدیم که صدور احکام سنگین حبس و محرومیت از حقوق اجتماعی برای ما در روندی کاملا خلاف قانون و در چارچوب تسویه حسابهای سیاسی صورت گرفته و بخشی از برنامه سیاسی، امنیتی جریان حاکم برای حذف کامل رقیبان سیاسی خود است.»
اکبر هاشمی رفسنجانی در سالهای پایانی عمرش تلاشهایی نیز برای رفع حصر کاندیداهای متعرض انتخابات سال ۸۸ انجام داد، از جمله وبسایت سحام نیوز نزدیک به مهدی کروبی در گزارشی به تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۹۲ از دیدار او با رهبر جمهوری اسلامی خبر داد و از قول هاشمی رفسنجانی نوشت که او ضمن توصیف شرایط حصر به زندان انفرادی، به آیتالله خامنهای گفته است: «اگر اتفاقی برای این محصورین رخ دهد ننگش برای همیشه بر دامن این نظام خواهد ماند.»
اکبر هاشمی رفسنجانی در جریان انتخابات مجلس خبرگان (سال ۹۴) هنگامی که شورای نگهبان صلاحیت حسن خمینی نوه آیت الله خمینی برای نامزدی در این انتخابات را رد کرد، در انتقادی تند و صریح و کم سابقه خطاب به اعضای شورای نگهبان گفت: «صلاحیت شخصیتی که اشبه به جدش امام خمینی است را قبول نمیکنید؛ شما صلاحیت خود را از کجا آوردهاید؟ چه کسی به شما اجازه داده است که قضاوت کنید؟ چه کسی به شما اجازه داد که یکجا بنشینید و داوری کنید؟ برای مجلس و دولت و جاهای دیگر و اختیارات را در دست بگیرید؟»
هاشمی رفسنجانی حتی از این نیز فراتر رفت و به طور ضمنی خطاب به علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی که فرماندهی کل قوا نیروهای مسلح و اختیار عزل و نصب ائمه جمعه و ریبس سازمان صدا و سیما را دارد، گفت: «چه کسی اجازه داد که اسلحه برای شما باشد و تریبونها برای شما باشد؟ چه کسی اجازه داد که تربیونهای نماز برای شما باشد و صداوسیما برای شما باشد؟ چه کسی به شما اینها را داد؟ اگر امام خمینی و نهضت ایشان و اراده عمومی مردم نبود هیچکدام از اینها نبودند. زمانی که باید همه به هم تبریک بگوییم هدیه بدی به بیت امام دادید. خداوند از سر تقصیرتان بگذرد و باید عذرخواهی کنید.»
خلاء نیروی متوازن کننده؛ واکنش های عمومی
به دلیل سابقه و نقش هاشمی رفسنجانی در انقلاب اسلامی و نهادهای آن، او یکی از افرادی بود که به خصوص پس از آنکه تغییرات محسوسی در آراء و نظرات خود نسبت به نحوه حکومت در ایران ابراز داشت به یکی از چهرههای بانفوذ در طرح انتقادات نسبت به دستگاههای حاکمیتی تبدیل شد بود. به همین جهت با مرگ او، و خالی شدن یکی از کرسیهای مجلس خبرگان، و نیز باز شدن پست ریاست شورای پراهمیت مجمع تشخیص مصلحت نظام، میانهروهای حکومتی در ایران، از این پس با خلاء جدی مواجه خواهند بود. این موضوع با واکنش نیروهای فعال سیاسی در ایران مواجه شده است.
روزنامه نوآوران در سرمقاله شماره ۲۰ دی ماه خود با اشاره به اینکه «مهمترین نکتهاى که چه هواداران و دوستداران آیتالله و چه منتقدین و مخالفین ایشان شدیداً باید به آن توجه داشته و همواره آویزه گوش خود نمایند این است که پس از مقام معظم رهبرى، متنفذترین، خیرخواهترین و صبورترین مقام کشور دیگر در میدان رویارویىها و شاخ و شانه کشیدنهاى شخصیتها، جناحها و جریانهاى سیاسى حضور ندارد و هرگونه رفتار ناسنجیده و برخلاف منافع ملى کشور و ایجاد تنش مىتواند به قیمتى گزاف و چه بسا جبرانناپذیرى براى ایران اسلامى تمام شود.»
سرمقاله نویس روزنامه نوآوران به مقام های ارشد حکومتی و همچنین سران دو جناح سیاسی هشدار داده است که «این حضور بىنظیر و مغتنم دیگر در میان ما نیست و دو مسأله اصلى پیش روى ما – انتخابات ریاستجمهورى بهار ١٣٩۶ و زمامدارى آمریکا توسط دونالد ترامپ – آیندهاى را براى کشورمان ترسیم مىسازد که هر حرکت ناسنجیده مىتواند همه آرامش و امنیت کشورمان را تیره و تار سازد.»
نقش هاشمی رفسنجانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و به ویژه تأکید عملگرایانه اش بر ارتباط سازنده و غیرخصمانه با جهان، در میان نیروهای سیاسی حاکم بر جمهوری اسلامی، کاملا در جهتی متفاوت با رهبر و نیروهای تندرو در ایران قرار داشت. او همچنین از حامیان جدی حسن روحانی و توافق هسته ای بود.
نقش هاشمی در انتخاب رهبر آینده
شاید مهم ترین تأثیر مرگ هاشمی رفسنجانی بر آینده ایران، نقشی بود که او در صورت زنده ماندن می توانست در انتخاب رهبر آینده ایران ایفا کند. هاشمی رفسنجانی نقش اصلی را در انتخاب رهبر فعلی جمهوری اسلامی، آیت الله خامنه ای در سال ۱۳۶۸ داشت و پس از تغییرات سیاسی نسبی در جهت دموکراسی خواهی و اختلافاتش با آیت الله خامنه ای و سپاه پاسداران در دهه هشتاد هجری شمسی بارها بر لزوم شورایی شدن رهبری – به جای فردی بودن – تاکید کرده بود، موضوعی که هر بار با مخالفت گسترده نیروهای سیاسی تندرو روبرو می شد. در صورت حضور آیت الله هاشمی هنگام انتخاب رهبر آینده ایران او با توجه به شخصیت نسبتا مقبول سیاسی اش و با حمایت مردم، می توانست با شورایی کردن رهبری، از تجمیع قدرت تنها در دست یک نفر جلوگیری کند. یا اقلا از انتخاب رهبری تندرو با دخالت سپاه پاسداران و روحانیون تندرو جلوگیری کند. با مرگ هاشمی رفسنجانی، نیروهای تندرو و سپاه پاسداران مانع چندانی در مقابل برنامه های آینده خود نمی بینند.
روزنامه شرق با اشاره به تلاش و برنامه اکبر هاشمی رفسنجانی برای نقش آفرینی در انتخاب رهبر احتمالی آینده نوشته است که او در سال ۱۳۹۳ به این روزنامه گفته بود که «آن لحظه حساس، مهم است. برای آن لحظه حساس حتما لازم نیست رئیس باشم، کافی است عضو خبرگان باشم. انسان در خبرگان میتواند صحبت کند و نظرش را بدهد و اگر بخواهم، تأثیرگذار هم خواهم بود.»
هاشمی و ایجاد یک خلاء سیاسی
برخلاف بی توجهی به آزادیهای سیاسی و حقوق بشر و دوران سیاه سرکوب و خفقان در دو دهه اول انقلاب و در دوره نخست مسئولیت سیاسی و اجرایی، هاشمی رفسنجانی در دوره دوم فعالیت سیاسیاش و به ویژه از ابتدای دهه هشتاد شمسی توجه بیشتری به آزادیهای سیاسی و حقوق بشر حداقل در گفتار خود نشان داد. اگر چه بین تحلیلگران محل اختلاف است که هاشمی از سر اضطرار به آزادی و مردم و حقوق بشر پناه برده بود و یا اینکه واقعا به آن باور داشت، ولی هاشمی رفسنجانی در سال های پس از ۱۳۸۸ به یکی از مراجع شکایات بخشی از زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نسبت به نقض حقوق بشر در ایران تبدیل شد و با آنها در موارد متعدد دیدار کرد. اگر چه مشخص نیست که تا چه میزان، سخنان و یا پیگیریهای احتمالی او به صورت عملی در تغییر وضعیت این خانوادهها موثر بوده است. حسن اسدی زیدآبادی، فعال دانشجویی و زندانی سیاسی سابق در توییتری نوشت: «هاشمی در سالهای گذشته ملجا زندانیان و خانواده آنها بود، نامه زندانیان سیاسی به ایشان از اولین بیانیههای جمعی ما بود.»
احمد شیرزاد، نماینده فعال سیاسی اصلاح طلب، درباره پیامدهای مرگ اکبر هاشمی رفسنجانی طی یادداشتی در روزنامه آرمان آن را «ضربه ای بزرگ» بر جریان اصلاح طلب و نیز میانه رو توصیف کرد و نوشت: «فقدان آیت الله هاشمی تاثیر شگرفی در صحنه سیاسی کشور خواهد گذاشت و موج بسیار بلندی ایجاد خواهد کرد. طبیعتا به جریان اصلاحات و اعتدال ضربه بزرگی وارد شده است.»
بهمن هدایتی روزنامه نگار نزدیک به اصولگرایان در توییتی نوشت: «حذف آخرین ضربه گیر اصلاحطلبان در نظام و پایان نماد نمادین شده مصلحت سنجی؛ یک دست شدن کامل قدرت سیاسی از جمله عوارض فوت #هاشمی_رفسنجانی است.»
ساسان آقایی روزنامهنگار در تهران، با اشاره به اینکه علیرغم مردم سوابق هاشمی را در ابتدای انقلاب از یاد نبردهاند، در پاسخ به کسانی که پس از مرگ او، به سابقه او دردوران سرکوب منتقدان و خفقان فضای فرهنگی و سیاسی کشور اشاره می کردند در صفحه فیس بوک خود نوشت: « این یک اتهام بزرگ یا نقص عقل سیاسی جدیست اگر واقعن فکر میکنید تنها شماست که میدانید هاشمی که بوده و چه کرده و مردم «احمقند» یا «فراموشکار»؛ آنها فقط میترسند، میترسند که بدون هاشمی، دیگر حتا قوهی تخیل خود دربارهی آینده را از دست بدهند.»
چنین اشاراتی فراتر از ناراحتی به دلیل درگذشت یک چهره سیاسی بانفوذ، حاکی از نگرانی گروههای مختلف مردم از ایجاد یک خلاء سیاسی است. چرا که حضور اکبر هاشمی رفسنجانی در عرصه سیاسی ایران و چرخش او به سمت اصلاحات در ساختار سیاسی با توجه به پایگاه گسترده او در میان روحانیان با نفوذ و سابقه او در فرماندهی کل قوا در دوران جنگ که سبب نفوذ پنهان او در میان فرماندهان میانی سپاه پاسداران شده بود، یکی از موانع اصلی قدرت گرفتن نیروهای تندرو در ساختار حکومتی، نهادهای انتصابی و از جمله سپاه پاسداران بود. اما درگذشت اکبرهاشمی رفسنجانی چنین مانعی را از میان برداشته است. به نظر میرسد در آینده یکدست سازی حکومت با آسانی میتواند به کاهش حوزه قدرت و نفوذ نیروهای میانهرو و افزایش قدرت تندروها منجر شود که چنین وضعیتی میهواند باعث افزایش موارد نقض حقوق بشر در ایران بشود.
به علاوه می توان گفت که با مرگ هاشمی رفسنجانی، نهاد امنیتی سپاه پاسداران و قوه قضائیه به عنوان بزرگ ترین ناقضان حقوق بشر در جمهوری اسلامی، یکی از منتقدان بانفوذ داخلی اش در ساختار نظام را دیگر در مقابل خود نخواهد دید و این خلا در کنار ضعیف تر شدن احتمالی نیروهای سیاسی میانه رو و معتقد به حقوق بشر برای وضعیت حقوق بشر در ایران چندان نویدبخش نخواهد بود.
در واقع اگر چه غیر از ابراز همدردی و انتقادات شفاهی، هاشمی رفسنجانی در طی سالهای گذشته به صورت سیستماتیک و سازمان دهی شده، هیچگاه به نیروهای تحول خواه و هوادار حقوق بشر نپیوست، اما مرگ او احتمال حضور پررنگتر نیروهای تمامیتخواه که عمدتا از ناقضان حقوق بشر بودند در چندین جایگاه کلیدی در نظام جمهوری اسلامی را تشدید خواهد کرد.