هفت روز هفت یادداشت: هنجارشکنان موتورسوار و رابط علم الهدی با ادیسون(ابراهیم نبوی)
طنز هفته – ابراهیم نبوی
دو دختر جوان در شهر دزفول در حال موتورسواری دستگیر شدند و فعلا در حال موتورسواری نیستند و امت شهیدپرور هم دارند زرپ و زرپ فیلم موتورسواری آنها را تماشا میکنند. سرهنگ علی الهامی از مسئولان نیروی انتظامی منطقه گفته که «دو دختر هنجارشکن از نبود نیروی انتظامی در بوستان جنگلی سوء استفاده کرده و در اقدامی ناپسند و مخالف با ارزشها و هنجارهای جامعه و انقلاب اقدام به موتورسواری کردند.» موارد زیر به عرض میرسد:
یک، اگر این دختران به جای «موتورسواری»، «شترسواری» کرده بودند، هیچ هنجاری شکسته نمیشد و کلا مشکل حل بود.
دو، از این پس دخترانی که میخواهند موتورسواری کنند، باید با نیروهای انتظامی هماهنگ کنند که در محل حضور این نیروها موتور سوار شوند که سریعتر دستگیر شوند و نیروی انتظامی مجبور نباشد این همه راه برود که دو تا دختر را دستگیر کند.
سه، قوه قضائیه گفته که علت دستگیری این دختران فقط موتورسواری نبوده، بلکه آنها در خانهشان مشروب هم داشتند. اگر کمی جستجو شود، معلوم میشود که این دختران جزو شبکههای شیطان پرستان در تلگرام هم بودند، چند بار مورد عکاسی مدلینگ هم قرار گرفته بودند، ۲۷۶ بار هم چیزهای بد را در فیسبوک لایک کرده بودند، چند بار هم شلوار لی شان را توی پوتین شان کرده بودند، احتمالا جزو شبکه خالکوبی استکبار جهانی هم بودند، در جریان فتنه برادر یکی از آنها سه بار سرفه و دوبار عطسه کرده بود و قصد داشتند با موتور به ارکان نظام در بوستان جنگلی دزفول نفوذ کنند.
چهار، آدم اگر اظهارات سرهنگ علی الهامی را همین جوری بخواند، تصور میکند که این دختران احتمالا ساعت دو نیمه شب، در یک منطقه جنگلی یواشکی مرتکب موتورسواری شده بودند و رادارهای نیروی هوایی آنها را ردیابی کرده و هوانیروز آنها را با هفتصد و شصت هلیکوپتر دستگیر کرده، در حالی که در واقعیت دو تا دختر وسط یک جاده پر از اتومبیل و موتورسیکلت، موتور سواری می کردند.
من نمیفهمم برای چی این مسئولان قضایی و انتظامی از این کلمات قلمبه سلمبه مثل هنجارشکن استفاده میکنند. انگار اگر این دختران سوار موتور نشده و به جای موتور با آژانس به پارتی رفته بودند، یا اگر پارتی هم نرفته بودند و روی صحنه کنسرت رفته بودند گیتار یا سه تار بزنند، یا رفته بودند توی استادیوم والیبال ببینند، یا فقط رفته بودند سرکوچه مانتو بخرند، هنجارشکن محسوب نمیشدند. در همه جای دنیا افرادی که برخلاف معمول جامعه رفتار میکنند، هنجارشکن هستند و معمولا این گروه ده درصد کل جامعه هستند، در ایران نود درصد مردم ناهنجار هستند و آن ۱۰ درصد دیگر قرار است آنها را شبیه خودشان کنند.
انقلابیون و ضدانقلابیون
البته آقای علی مطهری خیلی آدم باحال و نسبتا دوست داشتنی است، ولی حرفهایی میزند که آدم فکر میکند، انگار معنی کلمه را نمیداند. علی فرزند شهید آیت الله مطهری( تخت طاووس سابق) گفته که « کسانی که مخالف آزادی بیان و حقوق شهروندی هستند، انقلابی نیستند.» یعنی چی این حرف؟ اصولا انقلابی کسی است که با حقوق شهروندی و آزادی بیان مخالف است. در یک حکومت انقلابی مثل کوبا مرحوم فیدل کاسترو، آزادی بیان داشت که روزی هشت ساعت سخنرانی کند، لنین هم آزادی بیان داشت که هرچه دلش میخواهد بگوید، وقتی هم که استالین از لنین انقلابیتر شد، همه طرفداران لنین خفه شدند و استالین آزادی بیان داشت جای همه حرف بزند و کل حقوق شهروندی با اضافه حقوق و مرخصی زایمان همهاش مال او بود. امام خمینی هم وقتی انقلاب کرد، جای همه حرف زد، یعنی آزادی بیان، ماه! مامان! ناز! جیگر! عزیزم! شما چرا الکی به هر چیز خوبی میگویی انقلابی؟
شوی لباس و فرار مغزها
من مطمئنم که توماس الوا ادیسون حتما یا خودش مشهدی بوده یا پدرش. دلایل قطعی در این مورد در دست نیست ولی این دلیل نمیشود که ما چون دلیلی نداریم، پس اطمینان هم نداشته باشیم. جز این دلیل که مشابهتهای بسیاری میان علمالهدی و ادیسون وجود دارد و مهمترین آنها همین که ادیسون طی شصت هفتاد سال ۲۵۰۰ اختراع و نوآوری کرد، یعنی هر سال حداقل چهل اختراع که میشود هر ۹ روز یک کشف یا اختراع. چیزی شبیه به همین موضوع را در مورد علمالهدی میتوان ثابت کرد. هفتهای نیست که علمالهدی یک کشف جدید نکند. تنها تفاوتش با ادیسون این است که او دانشمند و محقق بود و علمالهدی بدون اینکه هیچ اطلاعاتی داشته باشد، هی چیزهای جدید کشف میکند که به عقل هیچ انسانی نمیرسد، البته شما حق ندارید علمالهدی را با انسان طبیعی یا حتی انسان غیرطبیعی یا کلا انسان مقایسه کنید. به همین کشف هفته گذشته او توجه کنید که گفته است: «برگزاری شوهای لباس نقشه غرب برای تهی کردن کشور از نیروی انسانی است.» جان من! اصلا جان همین ادیسون! به همین سوی چراغ که چراغ اولش را ادیسون روشن کرد، شما بگوئید چنین چیزی به عقل جن میرسد؟ چه برسد به ادیسون؟
مثلا یک دانشمند یا کاشف مهم یا یک انسان معقول، نهایتا ممکن است فکر کند که «برگزاری شوهای لباس نقشه غرب است.» این اصلا چیز عجیبی نیست. وقتی از فاق شلوار مردان تا ساپورت زنان نقشه غرب است، وقتی از دستگاه تناسلی مردان و زنان تا دستگاه سهگاه و چهارگاه همه طبق نقشه غرب عمل می کند، وقتی علوم انسانی و نقاشی و سینمای مملکت طبق نقشه غرب پیش میرود؛ وقتی از داعش تا طالبان و از خاتمی تا ملی مذهبیها همه طبق نقشه غرب رفتار میکنند، وقتی دراویش و بهائیان و زرتشتیان و اهل سنت طبق نقشه غرب فکر میکنند. وقتی از تام و جری بگیر تا سریال لاست همه توسط غربیها برای ضربه زدن به اسلام ساخته شده، وقتی مانیکور و پدیکور و مدلینگ زنان و مدل موی فوتبالیستهای کشور را غربیها تعیین میکنند، شوی لباس که دیگر قطعا نقشه غرب است. در این شک نکنید، ولی کشف مهم این است که شوی لباس را این غربیهای چشم چپ برای این برگزار میکنند که کشور را از نیروی انسانی تهی کنند.
مثلا دیده شده که بسیاری از دانشجویان صنعتی شریف، برای رفتن به لبنان و پیوستن به نیروی مقاومت، رفته بودند دوبی و درست دو ثانیه قبل از رسیدن به بیروت از جلوی یک شوی لباس رد میشدند، یک دفعه دیدند توی سفارت آمریکا هستند. مثلا همین مریم میرزا خانی، همین جوری رفت دانشگاه استنفورد. یا مثلا همین جوانهای ایرانی که الآن توی مایکروسافت یا گوگل کار میکنند، همین سمیرا خانم، این آدم رفته بود تجریش شوی لباس، چشم باز کرد دید توی سیلیکون ولی کالیفرنیا مشغول کار است. این چیزها را که خود آدم نمیفهمد، اینها را علم الهدی میفهمد.
اوباما، ترامپ، بوش، کلینتون، جرج واشنگتن
گاهی اوقات آدم دچار این خطا میشود که اگر طرف از لباس قرمز خوشش نمیآید و میگوید جلف است، لابد از رنگ زرد خوشش میآید، در حالی که طرف عمیقا معتقد است رنگ زرد نشانه سبکی است و فقط موجودات عوضی و بیشعور زرد میپوشند، فکر میکنی از رنگ سبز خوشش میآید، در حالی که طرف از سبز متنفر است و معتقد است رنگ سبز رنگ فتنه است، بعد فکر میکنی از رنگ بنفش خوشش میآید، در حالی که طرف رنگ بنفش را از همه بدتر میداند. عزیزم! شما همون رنگ سیاه بپوش، هم بهت میآد هم تو بهش میآی.
آقای محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری گفته: «رهبران امروز دنیا شهوتران و هوسران و بوالهوس هستند و انتخابات اخیر آمریکا شاهدی بر این مدعاست.» یعنی ترامپ نشانه زشتی و بدی و پلیدی در دنیاست.
هیلاری کلینتون چی؟ آن یکی که بدتر است، چون هم خودش فاسد و کثیف است هم شوهرش.
اوباما چی؟ آن یکی که از همه بدتر است و با این برجام سر ایران را کلاه گذاشت.
جرج بوش چی؟ آن یکی که حرفش را نزن، بوش از همه بدتر است.
و مشکل این است که همه بدتر هستند. خانم راننده ایستاده بود پشت فرمان. چراغ سبز شد، نرفت، زرد شد، نرفت، قرمز شد، نرفت، دوباره سبز شد… پلیس گفت: «خانم! ما فقط همین سه رنگ را داریم، یکی را انتخاب کن و برو.» نمیشود که همه بدتر از همه باشند، حداقل بگو یکی بد است.
ممنوع باید گردد، نابود باید گردد
شده ماجرای دم رضاشاه که مدرس پا روی آن گذاشته بود. رضاشاه گفته بود «برای چی اینهمه پا روی دم من میگذاری؟» جواب داده بود: «من نمی خواهم پا روی دم شما بگذارم، ولی هر جا پا میگذارم دم شماست.» مرتضی میرباقری معاون سیمای خصوصی عزیزان اولتراتندرو درباره ممنوعیت سید محمد خاتمی در صدا و سیما گفته «رسانه نیست که تعیین میکند چه کسی در آن حضور پیدا کند یا نکند. اگر کسانی که مسئولیت دارند و وزیر و وکیلاند همچنان مسیرشان به گونهای باشد که خطوط قرمز و مصالح نظام را رعایت کنند و دشمن از آنها سوء استفاده نکند، تریبونهای ملی همچنان در اختیارشان است.» همچین حرف میزند انگار بقیه مسئولان مملکت پخششان مجاز بوده و هست. آن هاشمی رفسنجانی که تازه ده دقیقه پس از مرگش بعد از دوازده سال تصویرش بدون فحش و فضیحت پخش شد، خاتمی هم که به شرح ایضا، موسوی هم که هشت سال نخست وزیر بود، بی خیال، بازرگان و بنیصدر هم که کلا بیخیال. کروبی رئیس مجلس هم که بی خیال، اصلاح طلبان هم که بی خیال.
مثل این میماند که یکی بگوید اگر روزنامهنگار چیزی ننویسد، ما روزنامهاش را تعطیل نمیکنیم. طرف وزیرخارجه مملکت است، بدون فحش و فضیحت خبرش پخش نمیشود. آن یکی هم که همین الآن رئیس جمهور است، اینقدر که صدا و سیما علیهش تبلیغ میکنند، اسرائیل و عربستان و آمریکا و بقیه کشورهایی که اسمشان دشمن است، علیهش حرف نمیزنند. بدبختی این است که دولت موظف است بودجه صدا و سیما را دوبرابر کند که برای مخالفت با خودش بودجه کافی داشته باشند. اصلا این مملکت اپوزیسیون لازم ندارد. خود حکومت دشمن اصلی خودش است. رئیس جمهور رسمی مملکت سرفه میکند، میگویند تو داری تبلیغات انتخاباتی میکنی. لامروت! این مملکت که دیگر خط قرمز ندارد، یک فرش قرمز پهن کردی کف زمین بعد میگویی از خط قرمز رد نشو؟ خط قرمز می شود ده سانتی متر، نه ۱۶۴۸۱۹۲ کیلومتر مربع.
احمقانه ترین توافقی که دیدم
چه حالی میکنند این آمریکاییها که هر شب ترامپ دهان باز میکند کلی میخندند، تازه میفهمند ما در هشت سال احمدی نژاد چقدر خندیدیم و پیر شدیم. یعنی این الک بالدوین دیگر نیازی به فیلمنامه ندارد برای تقلید از ترامپ، چه بگوید که از حرف خودش خندهدارتر باشد؟ البته خود « بالدوین» همین را گفته. دانلد ترامپ گفت: «توافق هستهای ابلهانهترین توافقی است که دیدهام.» من کاری ندارم که توافق هستهای احمقانه است یا عالی است. ممکن است این باشد و یا آن، ولی چه ربطی به ترامپ دارد؟ کلا ترامپ در زندگی چهل تا توافقنامه دیده که هر چهل تا یا مربوط به هتلش بوده یا مربوط به حسابدار شرکتش. طرف موقعی که با نخست وزیر تایوان حرف میزد، فرق تایوان و تایلند را نمیدانست و تازه بعد از گفتگو فهمید که چین و تایوان در حد خین و خین ریزی با هم دشمنی دارند. اصلا شما قرارداد کجا دیدی؟
صدبرابر یعنی خیلی
البته اشکالی ندارد که آدم مسئول بخش کفن و دفن بهشت زهرا باشد و در محاسباتش بیست درصد اشتباه هم بکند و آمارش درست نباشد، بالاخره کارش کفن و دفن است، وسط جیغ و داد و شیون که نمی تواند هی حساب و کتاب کند، یا حتی علی پروین که گفته بود ما احتمال داره شصت درصد ببریم، استقلال هم احتمال داره پنجاه درصد ببره، هفتاد درصد هم احتمال داره مساوی کنیم. حالا اینکه جمع درصدها نباید ۱۸۰ درصد خودش بشود، البته که مهم است، ولی بالاخره علی پروین است، عصبانی میشود، ممکن است صددرصدش بشود ۱۸۰ درصد. اینکه یک مربی فوتبال یا مسئول فضای سبز کشور حساب و کتاب دستش نباشد، خیلی عجیب نیست، ولی اینکه رئیس دیوان محاسبات کشور یعنی آقای عادل آذر بگوید که «در مملکت فساد زیاد است، ولی اگر دستگاههای نظارتی در کشور نبود این فساد تا ۱۰۰ برابر بیشتر میشد.»
یعنی چی صد برابر؟ طرف انگار یا معنی فساد در ایران را نمیداند، یا نمیداند صد برابر یعنی چی؟ عزیز من! ایران که امارات و اردن و لبنان نیست که اگر هروئین بشود صد برابر ده درصد مردم معتاد باشند، در مملکت عزیز اسلامی ایران همینطوری بطور طبیعی بیش از شش هفت درصد جمعیت معتاد هستند. یعنی چی صد برابر؟ اگر طلاق در ایران صد برابر بشود، می شود ۱۶ میلیون طلاق در سال، مگر میشود ۷۶۰ هزار نفر ازدواج کنند و ۱۶ میلیون نفر در سال طلاق بگیرند؟ اصلا خانوادهای باقی نمیماند که طلاق بگیرند. مملکت چهار میلیون معتاد دارد، نمی شود که از هشتاد میلیون چهارصد میلیونش معتاد باشند.
فرانسه و سوئد نیست که کلا دزدی دولتی به دو میلیون دلار در سال نرسد که اگر صد برابر شد بشود دویست میلیون دلار یعنی یک هزارم بودجه فرانسه یا سوئد. الحمدالله همین یک قلم بابک زنجانی چهار میلیارد از درآمد نفتی چهارساله دوم مملکت را بالا کشید، صدبرابرش می شود ۴۰۰ میلیارد دلار، کلا چهارصد میلیارد دلار درآمد نفتی چهارساله نبود، حالا بگذریم که ۷۶ میلیارد دلار درآمد کشور در هشت سال که یک دهم کل فروش نفت بود، گم شد، یک دهم بودجه کشور گم شد، صد برابرش که میشود ده برابر کل فروش نفت. لامروت! هزار بار؟ یک شب؟ خیلی درد دارد.