هفت روز هفت یادداشت: تلگرام تلگرام مرگ به نیرنگ تو(ابراهیم نبوی)
طنز هفته – ابراهیم نبوی
یک مشکل دیگر حل شد و خدارا شکر فقط دو میلیارد مشکل دیگر باقی مانده که اگر روزی یکی حل بشود تا ۲۴۶ هزار سال دیگر همه حل میشود. خیال همهمان تخت. وزارت اطلاعات یک شبکه تلگرامی را به نام « گارد جاویدان» دستگیر کرد و ملتی را از نگرانی نجات داد. دیدید هی میگفتم هیچ نگران نباشید، بخوابید، طوری نمی شود. شما هی نگران بودید که نکند یک طوری بشود بقول امام خمینی که ۳۸ سال پیش در یکی از همین روزها آمد و نشان داد که هیچ طوری نمی شود.
همین وزارت اطلاعات خبر داد که سرکردگان این کانال تلگرامی قصد داشتند «شبکهسازی در داخل کشور کنند، اما با هوشمندی سربازان گمنام امام زمان تحت ضربه اطلاعاتی قرار گرفتند.» یعنی کلا دو نفر در یکی از شهرستانها پای لپ تاپ شان نشسته بودند و ده تا کانال تلگرامی ساخته بودند که در آنها هی جملات برنارد شاو و چرچیل را به اسم کورش و داریوش و رضاشاه و صادق هدایت منتشر میکردند و توی خانه شان هم گاهی چای می خوردند و توی چای شان هم چند بار قند ریخته بودند و یکی از آنها از نسکافه استفاده کرده بود و قرار بود شوهرخواهرش هفته بعد به خانه شان بیاید و با هم عرق خوری کنند که با هشیاری سربازان امام زمان دستگیر شد و حالا شوهرخواهرش تنهایی عرق خواهد خورد.
همین وزارت اطلاعات خبر داده که این کانال تلگرامی به «محافل خارج نشین متصل بوده است.» انگار قرار بود کانال تلگرامی به اردبیل و حوزه علمیه قم یا حرم حضرت علی بن ابیطالب در نجف متصل باشد. خب! برادر گمنام امام زمان! همه کانال های تلگرامی به محافل خارج نشین متصل است. اصلا مگر می شود تلگرامی که مرکزش در آلمان است، به خارج از کشور متصل نباشد؟
البته مقام معظم مرجعیت حضرت آیت الله مکارم شیرازی، که با مکارم اهوازی و مکارم بقیه شهرها فرق دارد، گفته که «احتیاجات مردم را باید در شبکه ملی اطلاعات کشور حل کرد. همچنین باید دسترسی به این شبکه ملی راحت و دسترسی به فضاهایی مانند اینستاگرام و تلگرام سخت شود.»
توضیح داده می شود که براساس ادبیات علمای اسلام کلا احتیاج یا حاجت امت شهید پرور از طریق قضای حاجت برآورده می شود، و طبیعتا برای برطرف کردن احتیاج مردم همین که مکان مناسب قضای حاجت ساخته شود و مردم به آنجا بروند و آفتابه مناسبی در آنجا باشد، احتیاجات مردم برآورده می شود. کلا تنها احتیاج به رسمیت شناخته شده امت شهیدپرور توسط روحانیون همین قضای حاجت است، آن را هم قرار است در شبکه ملی بعدها حل کنند.
حالا اگر شما خدای ناکرده نیازهایی مثل موسیقی، سینما، کتاب، خبر، تحقیق، فرهنگ، دستور آشپزی یا دوست یابی داشته باشید حتما عنصر منحط و غرب زدهای هستید و باید همین الآن بمیرید. لطف زودتر بمیرید و خیال روحانیت عزیز را راحت کنید.
هشدارباش
هشدار هم بود همان هشدارهای قدیم، یکی موشک شلیک میکرد آن کشور دیگر هشدار میداد. یا فرض کن گروهی از مردم میخواستند کفن بپوشند و بخاطر مصدق مملکت را به هم بریزند، قوامالسلطنه هشدار میداد، گفتم قوام السلطنه یاد مسعود بهنود افتادم، خیلی وقت است از او بی خبرم، بقول ابراهیم رها «خوبی؟» یا اصولا دولت کلمبیا میخواست بزند خواهر و سایر اعضای مونث خاندان پابلواسکوبار را زیرورو کند، به او هشدار میداد.
بدبختی این است که هشدارهای ما هم خنده دار شده. اتحادیه پوشاک تهران نسبت به تولید و عرضه مانتوهای چسبان، بدن نما، شیشهای و شلوارهای زیپ دار و فاق کوتاه هشدار داد. آخر شلوار زیپ دار هم هشدار دارد؟ لامصب زیپ است، تانک که نیست، برای چی هشدار میدهی؟ از آن طرف یکی میخواهد سفارت انگلیس را با خاک یکسان کند، نیروی انتظامی اگر به خیابان بیاید، میزنند لت و پارش میکنند. مملکته داریم؟
من مردم هستم
چقدر خوب است که ما میتوانیم از طرف مردم حرف بزنیم و بگوئیم که مردم، یعنی خودمان، چطور فکر میکنیم؟ مثلا همین که ما میدانیم که مردم همه انقلابی هستند و نه تنها انقلابی هستند بلکه ۹۹ درصد یا حتی ۱۲۴ درصدشان طرفدار مقام معظم رهبری هستند. یا مثل ما اصلاح طلبان بگوئیم که مردم دقیقا، بدون حتی ۴ درصد تفاوت مثل ما فکر میکنند یا همین که مردم همه طرفدار سلطنت هستند و اصولا کسی را نمیشناسیم که در هیچ حالتی و در هیچ ساعتی از روز مخالف سلطنت باشد.
کافی است فکر کنید امام جمعه یا فعال سیاسی یا ایرانی باشید و خودبخود بشوید سخنگوی همه مردم. مثلا همین آقای حمید رسایی که مدتها بود عکسهای خوشگلش را منتشر نکرده و الآن ملت تشنه دیدن او هستند. ایشان در همین هفته گذشته یک تخم دوزرده خیلی شیک گذاشته و گفته «مردم میدانند که نباید به آقای روحانی رای بدهند، اما اینکه به چه کسی باید رای بدهند هنوز مشخص نشده است.»
من وقتی این نظر را خواندم واقعا احساس کردم انگار حمید رسایی خود خود خود من است و اصولا همه مردم است. طبیعی است که همه مردم میدانند که به آقای روحانی رای نباید بدهند. این حرف را قبول کنیم، چون خود مردم یعنی حمید رسایی گفته و معلوم و مشهود است. ایشان اضافه کرده که « مردم هیچ احساسی از تاثیر برجام در زندگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خود ندارند.»
بعید نیست در ادامه همین احساسی که مردم « هیچ» ندارند این حرفها را از زبان حمید رسایی یا همان « مردم» بشنویم که «مردم معتقدند که احمدی نژاد تنها گزینه درست است.» و در ادامه « مردم از کنسرت موسیقی بدشان میآید، وقتی من به مردم گفتم برویم کنسرت موسیقی مردم گفتند حاج آقا من الآن خسته هستم، اصلا دوست ندارم بروم کنسرت، چون رهبری هم با آن مخالف است.» و در ادامه: «مردم به من گفتند، سر راه نان بخر که امشب کله پاچه بار گذاشتهام. قرار است امشب مردم و شوهرشان مهمان ما باشند.» البته این خیلی هم چیز عجیبی نیست، قدیم به طرف میگفتند « منزل» حالا میگویند « مردم».
سعه صدر و سعه ذیل
کاش میشد این محسنی اژهای را دزدید و به یک جای خلوت برد و با ده نفر آدم دیگر…. شما چرا اینقدر بیادب هستید، من کی چنین منظوری داشتم…. منظورم این است که با همان ده نفر دست و پایش را محکم گرفت و فرق کلماتی مثل «گناه»، «اتهام»، «جرم» و این جور چیزها را توی چشمش فرو کرد… لطفا بیادب نباشید، منظورم کاملا مشخص است… یعنی هر چه فکر میکنم سخنگوی قوه قضائیه که دو هزار سال است که یکی از دو سه نفر اصلی این قوه است، باید بعد از این همه سال فرق این چیزها را فهمیده باشد، نمیفهمم برای چه این نوع محسنی اژهای این را نفهمیده. اژهای گفته «این فتنه جرم و بزرگترین گناه بود.» انگار قوه قضائیه هر کسی گناهی کرده باید مجازات کند.
گناه به خداوند مربوط است، او هم که در هر جایی و هر کشوری و برای هر دینی یک نظری دارد و اصلا معلوم نیست این چیزها یادش بماند و اصلا اهل جدی گرفتن گناه و این جور چیزها باشد. بعضی اوقات فکر میکنم اگر خداوند قرار بود اینقدر جدی باشد، خیلی مشکل پیدا میکرد. بیچاره در چهار تا کشور مثل ایران و عراق و سوریه و پاکستان و افغانستان قضیه گناه و جرم کمی جدی شده، به نظرم کلا بیخیال خاورمیانه شده، رفته جای دیگری هیچ خبری از او نیست.
میگویند یکی از همان ۱۲۴ هزار پیامبر که هیچ کسی اسم صدتاشان را هم بلد نیست، به خدا گفت: « خدایا! کاری بکن که بندگان من به من شک نکنند.» خداوند جواب داد: « برو بینیم حاجی! من این کار را برای خودم هم نکردم، بی خیال!»
واقعا در همین حد دستش درد نکند که حداقل فرق گناه و جرم و اتهام را میفهمد و اندکی حساب و کتاب دارد، اگر میخواست مثل قوه قضائیه رفتار کند که الآن اوضاع خیلی بی ریخت میشد. همین است که محسنی اژهای گفته: «حتی میشد در مورد آنان مثل افراد یاغی برخورد کرد. اما نظام با سعه صدر با آنان رفتار کرده است.»
یعنی چی؟ طرف طوری حرف میزند انگار موسوی و کروبی دارند توی پارک ملت جفتک چارکش بازی میکنند و اصلا انگار نه انگار که در زندان ابد هستند. خب برادر من! اصلا فرض کن یاغی بوده، می خواستی چکار کنی؟ حکما میگوید میخواستیم اعدامش کنیم. خب چرا نکردی؟ میگوید: «بخاطر سعه صدر».
انگار نمیتواند طرف را به اتهام یا بقول خودش جرم یا همان گناه محاکمه کند و به اعدام محکوم کند و بگوید بخاطر سعه صدر محکوم میشود به حبس ابد. تازه میشد همین که هست که آن زن و شوهر نازنین از همان موقع تا امروز زندانی ابدی هستند. آدم نمیتواند بفهمد این عزیزان کلا چه ریختی حال میکنند.
بیت المال و بیت الحال
شکی نداریم که باید اموال ملت را از حلقوم دزدان بیت المال بیرون بکشیم. دقت کردید وقتی آدم این جمله را میگوید از طنین آن چه حال خوبی میشود و احساس می کند که همین الآن کل اموال ملت را از بابک زنجانی و امیرمنصور آریا و هژبر یزدانی و راکفلر پس گرفته و دسته دسته اسکناس را با هلیکوپتر ریخته وسط مردم و مردم هم پول ها را بر میدارند و هر کسی سهم خودش را که گذاشت توی جیبش بقیه را میدهد به بغل دستی و میگوید عزیزم! این پول مال شماست، بشمر کم نباشه.
مثلا همین انقلاب خودمان که دهها هزار خانه را از دزدان اموال ملت مصادره کرد و همه را داد به مردم محروم و فقیر که الآن محروم تر و فقیرتر شدند. یا مثلا همین بابک زنجانی که الآن تمام اموالش را میخواهند بگیرند و پس بدهند به دولت و معلوم نیست چه غلطی می کنند. حالا ما ایرانی ها هیچ، همان کمونیست های شوروی سابق که اموال فئودال ها را گرفتند و دادند به حزب کمونیست که او تحویل کشاورزان و کارگران بدهد. حالا کمونیست ها آن اموال را به باد دادند، اصلا به ما ربطی ندارد. مهم گرفتن است نه دادن.
همین هفته قبل معاون وزیر اقتصاد گفته که قوه قضائیه اموال دولت را از امیرمنصور آریا گرفته و در قوه قضائیه بلوکه کرده. اصلا به تو چه؟ بلوکه کرده که کرده. مهم این است که گرفته و خیال ما راحت شده. حالا اینکه دلش بخواهد آن اموال را به بیت المال بدهد خیلی هم مهم نیست. واقعا چه اهمیتی دارد؟
پلاسکو؛ تبدیل فاجعه به حماسه
قالیباف هم رفت مجلس و گزارشی از ماجرای آتش سوزی ساختمان پلاسکو داد و معلوم شد که جز دولت، وزارت مسکن، مجلس، استکبار جهانی، آمریکایی هایی که در طول تاریخ ساختمان ساختند، هاشمی رفسنجانی، سران فتنه، فروشندگان ساختمان پلاسکو، القانیان، ماهی فروشی های روبروی ساختمان پلاسکو، آتشنشان ها، مردمی که در خیابان راه می روند، ماهی فروش های روبروی ساختمان پلاسکو و پزشکانی که جراحی پلاستیک می کنند، هیچ مقصر دیگری در ساختمان پلاسکو دخیل نبوده و اصولا شهرداری هیچ تقصیری نداشته و قالیباف لازم نیست استعفا دهد. خواهر فاطمه سعیدی نماینده اصلاح طلب مجلس هم گفت که « خیرخواهانه به قالیباف گفتم از مردم عذرخواهی کنند، اما متاسفانه امتناع کردند.» خیال تان راحت شد؟ این باقر که تقصیری نداشت، برای چی باید عذرخواهی کند؟
اصلا اتفاقی نیافتاده، ملت هم چهار تا فحش دادند و حماسه آتش نشانان ساختند و خیال شان در تبدیل « فاجعه به حماسه» راحت شد و سالم به پایگاه خود بازگشتند و الآن خروپف شان دنیا را برداشته. شما هم برو بخواب. اینکه به گفته رئیس سازمان مدیریت بحران کشور: « حدود ۴۰ درصد ساختمانهای خیابان جمهوری ایمن نیستند و باید ایمن سازی بشوند.» و به گفته آخوندی وزیرمسکن و شهرسازی: « ۸۸۴ ساختمان شبیه پلاسکو داریم.» خیلی مهم نیست. آنها هم اگر از بین رفتند و آتش گرفتند و سوختند، یک حماسه نگهبانان یا حماسه سلفی گیرها درست می کنیم و دوباره جیش بوس لالا!
تارررررامپ
این هم سه پلشک ایرانی که فقط همین یکی را کم داشتیم؛ فکر کن با حکومت مشکل داری، بحران گرانی و بیکاری وجود دارد، موسیقی و سینما هم که هزار بدبختی دارد، فیلتر هم که هستی، بخاطر قلیان و شلوار لی و خالکوبی و فالگیری و بدنسازی هم زندان می روی، پوزیسیونات شده احمد خاتمی و علم الهدی و اپوزیسیونات هم یک مشت دل و دیوانه لس آنجلسی، فقط همین یکی کم بود که ترامپ یک فرمان بدهد که کل ایرانیان را در آن مقصر و ممنوع الورود و تروریست اسلامی بداند. بیخودی نیست که قاپ مان را می دزدند و همه اش سه پلشک می آوریم. من تحقیقات زیادی کردم و به این نتیجه رسیدم که ترامپ که تازه دو هفته است رئیس جمهور شده هنوز چند تا چیز را نمی فهمد:
یک، من رئیس جمهور آمریکا هستم. به نظرم ترامپ متوجه نیست که رئیس جمهور آمریکاست و رئیس جمهور روسیه و عربستان و اسرائیل نیست و باید منافع کشور خودش را در نظر بگیرد نه منافع بقیه کشورها.
دو، من مجری تلویزیون نیستم. ترامپ هنوز فکر می کند مجری تلویزیون است و همین طوری باید بگوید « تو اخراجی» و چه حالی هم می کند وقتی یکی را اخراج می کند: مکزیکی تو اخراجی! رئیس نگهبانان کاخ سفید تو اخراجی! ایرانی تو اخراجی! مسلمان تو اخراجی! بقیه تو اخراجی!
سه، آمریکا شرکت تجاری نیست. طرف دقیقا آمریکا را همان طور اداره می کند که انگار کل آمریکا شرکت اش است و قرار است آن را به سودرسانی یا ورشکستگی نزدیک کند. و اصولا نمی فهمد که حکومت با فروشگاه فرق می کند.
چهار، امضا نقاشی برنامه کودک نیست. به نظرم ترامپ هنوز نمی فهمد این کاغذهایی که امضا می کند با کاغذی که در شش سالگی نقاشی می کرد فرق می کند و اینها جدی است.
و مشکل این است که فقط ما ایرانی ها می توانیم بفهمیم که این شوخی چقدر وحشتناک است. هشت سال احمدی نژاد داشتیم و هیچ وقت یادمان نمی رود. می رود؟