غایبان بزرگ گرامیداشت روز جهانی زن؛ جای خالی معلولان زن در برنامه ریزیهای دولتی و جامعهمدنی ایران
«زنان دارای معلولیت بزرگترین اقلیت در میان زنان هستند اما متاسفانه صدای آنها به ندرت توسط جنبش زنان و فعالان مدنی شنیده میشود». یک فعال زن دارای معلولیت ساکن تهران ضمن بیان این نکته به کمپین حقوق بشر در ایران گفت: «فقط تصور کنید در جامعهای که زن بودن به هیچ وجه کار سادهای نیست و زنان با انواع موانع قانونی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای برخورداری از حقوق اولیه خود روبرو هستند، وقتی دارای نوعی معلولیت اعم از جسمی، ذهنی یا روانی باشند چه شرایطی خواهند داشت.»
بنا به اعلام سازمان بهداشت جهانی، بیش از یک میلیارد نفر از مردم جهان دارای نوعی معلولیت هستند. تعداد افراد دارای معلولیت در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران بسیار بیشتر از آمار جهانی تخمین زده میشود و بین ۱۲ تا ۱۵ درصد جمعیت کشور را دربر گیرد که بخش عمده ای از آن زنان خواهند بود.
با این وجود، نه جنبش زنان ایران و نه سازمانهای غیر دولتی فعال در حوزه معلولان، برنامه مشخصی برای حمایت از این زنان، هم در حوزه سیاستگذاری و فعالیت در حوزه تاثیر بر قانونگذاری، فرهنگ سازی، درک مشکلات و انعکاس خواستههای آنان ندارند. یک فعال حقوق معلولان در تهران در این زمینه گفت: « برخی از فعالان حقوق زنان ما را به چشم یک معلول میبینند نه یک زن و بنابرین تصورشان این است که ما باید به سراغ سازمانهای معلولان برویم چون آنها تخصص و اطلاعات لازم را برای حمایت از ما دارند. از طرفی سازمانهای معلولان اغلب مردسالار هستند و قدم خاصی برای شناسایی و تلاش در جهت رفع مشکلات خاص زنان دارای معلولیت برنمیدارند.»
این در حالی است که زنان دارای معلولیت با موانع و مشکلات متعددی برای برخورداری از بدیهیترین نیازهای انسانی خود دست و پنجه نرم میکنند. سمیه، زنی جوان است که از سالها پیش در اثر یک بیماری ناچار به استفاده از ویلچیر است. او زندگی روزانهاش را اینطور توصیف میکند: «من نیاز دارم که یک نفر در انجام کارهای روزانه کمکم کند، اما پول کافی برای استخدام پرستار ندارم. سالها دنبال کار گشتم اما در جامعهای که مردان سالم کار ندارند چه کسی یک زن معلول را استخدام میکند؟ سازمان بهزیستی ماهانه ۵۳ هزار تومن به معلولان کمک هزینه میدهد اما با این مبلغ من حتی نمیتوانم سه روز هم زندگی کنم چه برسد به یک ماه. برای افراد ضایعه نخاعی حق پرستاری پرداخت میشود که آن هم البته خیلی کم است ولی تصمیمشان این است که به سایر معلولان حق پرستاری تعلق نگیرد. ببینید من یک زن هستم و نمیتوانم از هر کسی برای کارهایم کمک بگیرم. اگر دوستان و خانوادهها نبودند نمیدانم چطور زنده میماندم. مثلا من سالهاست که نتوانستم به متخصص زنان مراجعه کنم چون مطبها و مراکز و دستگاههای ماموگرافی و سنوگرافی برای زنانی که از ویلچیر استفاده میکنند مناسبسازی نشده است و حتما یک نفر باید کمک کند اما من چطور میتوانم به برادرم بگویم که مرا برای معاینه زنان کمک کند! من برای استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی هم مشکل دارم. اتوبوسها و متروها قابل استفاده نیستند. اگر مرد بودم شاید راحتتر میتوانستم از هر کسی کمک بگیرم اما برای زنان خیلی مشکل است. بعضی وقتها که مجبور شدم با ویلچیر از خانه بیرون بروم بارها و بارها دو سه نفر کمک کردند تا ویلچیر مرا به آن طرف جوی یا داخل تاکسی یا اتوبوس بگذارند و خودتان تصور کنید که چه حالی است وقتی کسانی که نمیشناسید باید شما را جابجا کنند.»
به علاوه، «زنان معلول دو برابر بیشتر از زنان غیر معلول مورد خشونت خانگی قرار میگیرند و دورههای طولانیتری از خشونت و آزار را تجربه میکنند و جراحتهای جدی و خطرناکتری از خشونت خانگی به آنها میرسد.» علاوه بر انواع مرسوم خشونت خانگی، زنان معلول ممکن است به واسطه معلولیتشان انواع خاصی از خشونت را نیز تجربه کنند مانند محروم شدن از حمایت و پرستاری یا جلوگیری فرد خشونتگر از دسترسی آنها به وسایل مورد نیازشان نظیر ویلچیر یا عصا یا سمعک. همچنین زنانی که در مراکز مخصوص نگهداری معلولان زندگی میکنند بسیار بیشتر از بقیه زنان دارای معلولیت ممکن است در معرض خشونت و سو استفاده قرار گیرند. همانطور که یک زن دارای معلولیت در تهران به کمپین گفت: «دردناکتر این که امکان طرح شکایت و دادخواهی و خارج شدن از موقعیت خشونتآمیز برای آنها بسیار کمتر از سایر زنان است چون برای مثال مردم باور نمیکنند که یک عضو خانواده که ظاهرا با دقت و فداکاری از یک زن دارای معلولیت نگهداری میکند میتواند او را مورد خشونت قرار دهد. پلیس و ماموران دادگستری و حتی قضات هم آموزش خاصی برای نحوه برخورد و تعامل با افراد دارای معلولیت ندیدهاند و به همین دلیل به ندرت خشونتگران شناسایی و محکوم میشوند.»
با وجود همه این موارد، به جرات میتوان گفت که هیچیک از سازمانها و وزارتخانهها اعم از سازمان بهزیستی، وزارت بهداشت، وزارت کار، وزارت آموزش و پرورش، قوه قضاییه و مجلس هیچ اقدام مشخصی برای تامین نیازها و حقوق این زنان انجام ندادهاند. به گفته زنان دارای معلولیت «نوبت به ما که میرسد مسوولان میگویند ما میان زن و مرد معلول تبعیضی قائل نمیشویم و برایمان فرقی نمیکند که متقاضی خدمات زن است یا مرد. به همین دلیل هم هست که برنامه و سیاست خاصی برای حمایت از زنان معلول نداریم.» به نظر میرسد که زن بودن و داشتن معلولیت در ایران میلیونها نفر از هموطنان ما را در یکی از سختترین، پیچیدهترین و دردناکترین موقعیتهای ممکن قرار داده و عجب این که دقیقا در این وضعیت که باید حمایت و رفتارهای ترجیحی را برای این افراد در نظر گرفت، مسوولان به یاد تعهد به عدم تبعیض و رفتار برابر افتادهاند.
* نویسنده این گزارش، یکی از فعالان حقوق معلولان در ایران است که بنا به دلایل شخصی خواست نامش نوشته نشود.