هفت روز هفت یادداشت: مهد دموکراسالاری و مسوولات صغیر مملکتی (ابراهیم نبوی)
طنز اجتماعی- نوشته ابراهیم نبوی
پیش از استفاده، بعد از استفاده، استفاده غلط
سالها قبل جوکی را مردم ساخته بودند درباره « داروی نظافت» یا همان واجبی که کاربرد غلط آن باعث مرگ سعید امامی شد. میگفتند روی واجبیهای جمهوری اسلامی سه عکس است، خامنهای، هاشمی و صانعی، زیر عکس خامنهای نوشته « قبل از مصرف»، زیر عکس هاشمی نوشته «بعد از مصرف» زیر عکس صانعی نوشته « مصرف غلط».
البته مصرف غلط واجبی فقط در شنبه یکشنبه شدن ریش نبود، بلکه ممکن بود در زندان و قتلهای زنجیرهای هم مصرف غلط اتفاق بیافتد. اصولا مصرف غلط در ایران یکی از موضوعات قابل توجه و قابل ذکر است.
مثلا همین سخنی که آیت الله موحدی کرمانی گفته که « استفاده غلط از فضای مجازی باعث شده اعضای خانواده از یکدیگر جدا شوند، خانوادهها متلاشی شوند و آمار طلاق رو به افزایش رود.» حالا اگر از همین موحدی کرمانی بپرسی مصرف غلط فضای مجازی یعنی چه؟ میگوید: دوست پیدا کردن، عکس منتشر کردن، رابطه برقرار کردن، و دیدن فیلمهای غیرمجاز. یعنی دقیقا همان چیزهایی که فضای مجازی بخاطرش تاسیس شده.
اصولا فیسبوک برای پیدا کردن دوست و چت کردن است و اینستاگرام برای انتشار عکسهای خصوصی و یوتیوب برای دیدن فیلمهای ممنوع. مشکل این است که علمای اسلام دوست دارند در فیسبوک هم مردم مثل منبر نظر علما را بشنوند و دوست دارند در اینستاگرام هم مردم عکس رهبری را دائم فرت و فرت منتشر کنند. دوست دارند در تلگرام هم مردم هی پیام برای پیروزی انقلاب جانکاه ایران را بدهند.
عزیزم! شما اشتباه میکنی. آن کارها را مسجد و منبر و راهپیمایی باید بکند و میکند. اصلا استفاده صحیح فضای مجازی همین دوست بازی است. وگرنه به جای فرندز میگفتند امت. ایشان تاکید کرده که « در فضای مجازی فرهنگ دینی آسیب میبیند.» یعنی اینجا را درست گفته. اصولا هم علما نگران همین هستند. علمای اسلام نه مشکلی با طلاق و جدایی دارند، نه مشکلی با اعتیاد و فحشا، مشکلشان فقط با آسیب دیدن فرهنگ دینی است. آن هم نه فرهنگ دینی، فقط همین که مردم به علمای اسلام و حکومت اعتقادشان را از دست ندهند. فقط همین.
مسوولان صغیر مملکتی
خدا را شکر این خاتمی اسم دموکراسی دینی را در مملکت ما آورد که عزیزان گلگون کفن آن را بیاموزند و آقای علی عسگری رئیس صدا و سیما بگوید: «ایران مهد دموکراسی است، زیرا بهترین نوع دموکراسی را که مردم سالاری دینی است، برگزیده است.» به گمانم این «مهد دموکراسی» موضوع مهمی است و واقعا ایران مهد دموکراسی است. نه فقط مهد دموکراسی، بلکه مهد حقوق بشر هم هست، اصلا حقوق بشر یعنی همین حقوق بشر اسلامی، نه فقط مهد حقوق بشر هستیم، بلکه مهد هنر هم هستیم و نزد ایرانیان است و بس. تنها کشوری هم هستیم که مستقل هستیم و همه چیز هم داریم، از قورمه سبزی تا ولایت فقیه. فقط مشکل همین اخلاق کودکانه است.
دقت کردید وقتی از بچههای کوچولو میپرسید چه میخواهی میگوید: بستنی… و بعد میگوید نان خامهای… و ادامه میدهد که دوچرخه… و توضیح میدهد که ماکارونی با سس زیاد… و یادش میافتد که همبرگر با سیب زمینی. همه را با هم میخواهد.
مسئولان مملکتی ما هم به شکلی صغیرند. اگر بپرسی: نظرت درباره دموکراسی چیست؟ میگوید: دموکراسی یک دروغ است که غربیها با آن بشر را فریب میدهند. بعد میگوید ما مهد دموکراسی هستیم. اگر بپرسی حقوق بشر چیست؟ میگوید حقوق بشر یعنی نفس اماره انسان خودبنیاد که انسان را به جای خدا نشانده است. بعد میگوید: ایران تنها کشوری است که حقوق بشر واقعی در آن وجود دارد.
لامصب! یکی را انتخاب کن، اینها که با هم جور در نمیآید. اگر حقوق بشر دروغ است، برای چی تو میخواهی نماد حقوق بشر باشی؟ اگر دموکراسی مزخرف است، چرا فکر میکنی ایران مهد دموکراسی است؟ مشکل فقط در حکومت هم نیست. طرف معتقد است که کوروش اولین کسی بود که کلا طرفدار حقوق بشر، فمینیسم، فدرالیزم، مخالفت با نژادپرستی، سندیکاها و اتحادیهها و سکولاریزم بوده، بعد خودش هم طرفدار سلطنت و استبداد فردی است و هم معتقد است که ایرانیان نژاد برتر هستند و جز کوروش تنها کسی را که قبول دارد، هیتلر است.
از اینها بگذریم و فعلا به اپوزیسیون کاری نداشته باشیم و پوزیسیون را سفت بچسبیم. الآن به مسئولان حکومت ایران اگر بگویی که شما با آزادی مخالفید؟ میگویند نه، آزادی فقط در ایران وجود دارد. اگر بگویی که آیا با حقوق زنان مخالف هستی، میگویند نه، تنها جایی که در دنیا زنان در آن آزادی واقعی دارند، ایران است.
در ایران هر زنی میتواند گوهر یکدانهی باشد( البته یک دانه که نه، چهار دانه) که اگر دلش خواست چادر سرش میگذارد، یا حتی توی خانه و موقع خواب میتواند آزادانه شوهرش را بوس کند. حتی ماچ سفت، در حالی که در غرب، زنان هر شب شوهرشان را گاز میگیرند و شوهرشان هم جزو یک درصدیهایی است که چون بیخانمان است، شبها توی خیابان میخوابد و صبحها پلیس فاشیست آمریکا هر روز به او حمله میکنند و او را به ممفیس میبرد و روزی چهار تا گلوله توی مغزش خالی میکند. بچهها هم در تنها کشوری که امنیت دارند ایران است، وگرنه بچههای غربی هر شب حداقل یک بار خودکشی میکنند و فیلمشان را توی فیسبوک میگذرانند و لایک میگیرند. ای اوف بر شما.
مفهوم دموکراسی دینی
به نظرم دموکراسی دینی، براساس نظر آقای علی عسگری مدیر صدا و سیما فقط در ایران وجود دارد. در عربستان و امارات متدینین و علما میفهمند که همینه که هست، ما دموکراسی نداریم و حوصله این قرتیبازیها را هم نداریم. به همین دلیل، مشخصات دموکراسی دینی ایرانی چنین است:
یک، مردم حق دارند رئیس جمهور را انتخاب کنند، رهبر هم حق دارد بزند توی دهان رئیس جمهور، رئیس جمهور هم باید برود دندانش را بعد از تودهنی مسواک کند.
دو، مردم نمایندگان مجلس را انتخاب میکنند، البته بعد از اینکه معلوم شد نمایندگان مجلس همه آنطوری هستند که حکومت میخواهد.
سه، مجلس حق دارد قانونگذاری کند، شورای نگهبان هم حق دارد سیفون را بکشد به کل قوانین.
چهار، نمایندگان مردم حق دارند رئیس جمهور را برکنار کنند، البته اگر رئیس جمهور طرفدار مردم باشد و با حکومت مخالف باشد.
پنج، قاضیان را مردم انتخاب میکنند، البته اگر قبلا دستگیر نشده باشند.
خودهیجان انگیز بینی
طرف دچار احساس ویژهای نسبت به خودش است، فکر میکند هر وقت مردم مرا میبینند رنگشان میپرد، حالشان تغییر میکند، دست و پایشان میلرزد و جیغ میکشند. حتما من خیلی هیجان انگیزم. نه داداش! اینجوری نیست، این بدبخت دارد از ترس دیدن شما سکته میکند. هیجانش هم ناشی از ترس است. شما برو بعدا بیا.
البته ایشان یعنی آقای حسین الله کرم( برای چی ترسیدید؟ چرا هیجان زده شدید، هنوز که نیامده) مدتها بود رفته بود و حتی سه چهار روز قبل هم که آمد وزارت کشور، گفت: « امروز ثبت نام نکردم و قصدم این است که روز آخر ثبت نام کنم.» پرسیدند دلیلش چیست که امروز ثبت نام نمیکنی؟ گفت: « قصدم این است که روز آخر ثبت نام کنم، زیرا در روز آخر شور و هیجان ایجاد خواهد شد.» یعنی واقعا طرف احساس « خود هیجان انگیز بودن» دارد، عمیق و شدید و اساسی!
سیاه نمایی و رنگی نمایی
گاهی اوقات مسئولان مملکت یک چیزهایی را میشنوند که متوجه منظور نمیشوند. مثلا فلان اندیشمند گفته که باید پلورالیسم یا چندصدایی در ایران باشد. طرف از معاونش سئوال میکند: پلورالیسم یعنی چی؟ پاسخ میشنود که یعنی چند صدایی. با خودش فکر میکند ما که الحمدالله چند صدایی داریم، هم صدای امام جمعه تهران را میشنویم، هم صدای امام جمعه قم، هم امام جمعه اصفهان، هر وقت هم دوست داشتیم صدای رهبری را میشنویم. حتی گاهی هم صدای علیرضا افتخاری را میتوانیم بشنویم. معاونش میگوید: منظورشان این است که صدای مخالف را هم باید بشنویم. ولی آقای مسئول این را دوست ندارد، در نتیجه میگوید: در ایران هر صدایی را میتوان شنید، جز صدای مخالف و ما پلورالیست اسلامی هستیم، خیلی هم سفت و محکم.
یا مثلا همین که خواهر مینو اصلانی مسئول بسیج جامعه زنان گفته که: «سازمان ملل میخواهد فقر را زنانه کند.» مینو خانم ساعتها فکر کرده که زنانه کردن فقر یعنی چه؟ و هرچه فکر کرده معنی آنرا نفهمیده، چون اگر به این راحتی میفهمید که مسئول بسیج زنان نمیشد و یک شغل آبرومند داشت. در نتیجه به این نتیجه میرسد که « برخی فیلمها در راستای اهداف سازمان ملل مبنی بر زنانه بودن فقر در کشور ساخته میشود. چون در این فیلمها الفاظ رکیک به کار برده شده.»
دقت میفرمایید، قضیه خیلی ساده است. مینوخانم اصلا معنی زنانه کردن فقر را نفهمیده. حتی وقتی گفته میشود فیلمهای ایرانی سیاه نمایی میکنند، نشسته دو تا فیلم ایرانی نگاه کرده و هر چه زحمت کشیده که ببیند، کجای فیلم سیاهنمایی است نفهمیده. از شوهرش پرسیده: این فیلم کجاش سیاه نمایی است؟ شوهرش هم گفته: همه جاش! کجاش نیست؟ نتیجه همین شده که خانم مینو اصلانی رئیس بسیج زنان گفته « بعضی از فیلمها آنقدر سیاه است که حتی در آنها رنگ به کار برده نشده است.» یعنی نبوغ، شعور، فهم، دقت، عمق، کانت، دکارت، ملاصدرا، میرداماد، میدان محسنی، قلهک، مستقیم برو توپخانه!
کانال کشی با مسئولیت محدود
گاهی اوقات مشکل در اینجاست که شما دوست دارید روزنامهها را تعطیل کنید، ولی چون روزنامهای وجود ندارد، موفق به این کار نمیشوید. به همین دلیل اکیدا توصیه میشود که اول مجوز روزنامه داده شود و بعد برای تعطیل کردنش اقدام شود. چون هیچ چیز بدتر از این نیست که یک قاضی بخواهد روزنامه تعطیل کند، ولی روزنامهای برای تعطیل کردن وجود نداشته باشد. پس نتیجه میگیریم که قوای مختلف اگرچه باید مستقل باشند، ولی باید با هم هماهنگی داشته باشند.
حتی در مورد تلگرام هم همین است. آقای منتظری دادستان کل کشور با تاسف و اندوه و ناکامی و بحران و چند چیز دیگر گفته: « هر هفته ۱۶ تا ۲۰ هزار کانال تلگرام را فیلتر میکنیم و این کافی نیست.» یعنی دلش میخواهد تعطیل کند، ولی تمام شده. البته یکی از راهها این است که وزارت اطلاعات هی کانال جدید ایجاد کند، دادستانی هم آنها را تعطیل کند. یک راه دیگرش هم این است که با مشت بزند توی دیوار که مشکلات روانیاش کاهش پیدا کند، اگر هم زیاد درد میگرفت بزند توی کیسه بوکس. از همین قرمزها که آویزان میکنند و هی مشت میزنند و درد هم نمیگیرد. هم درد نمیگیرد هم مشکل روانی آدم حل میشود.
گوهر با ارزش و نقش آفرین
من مطمئنم که وقتی امام جمعه پشتکوه یا حسن آباد علیا درباره غرب نظر میدهد، نهایتا منظورش از غرب همان تهران است، منتهی کمی دورتر. وقتی هم که میگوید فرهنگ غرب منظورش همان سینمای خرم آباد یا نهایتا تبریز مورد نظرش است. وقتی هم امام جمعه لرستان میگوید: « زنان در غرب آسایش، آرامش و خانواده ندارند.» احتمالا منظورش تصاویری است که از زنان آرایش کرده در تهران دیده، وگرنه اگر تصویر زنان را در استکهلم ببیند که فکر میکند احتمالا عکس مدینه صدر اسلام است.
از اینها گذشته من مدتهاست دارم به این مفهوم زنان به عنوان «گوهر باارزش» فکر میکنم. اینکه برای چی زنان را باید به مروارید توی صدف یا گوهر توی جعبه، یا برلیان روی انگشتری که توی کیسه مخمل طلافروشی است، یا جواهری در جیب تشبیه کرد. به نظرم جنس جواهرش کمی تعارف است، بیشتر منظور همان جعبه یا صدف است که درش باید بسته باشد، دیگر فرقی نمیکند چه کوفتی توی آن باشد.
منتهی این را نمیفهمم که همین امام جمعه لرستان برای چی گفته « هویت زنان این است که به عنوان یک گوهر باارزش در جامعه نقش آفرینی کند.» یعنی هرچه فکر میکنم نمیفهمم که گوهر بارزش چطوری توی جامعه نقش آفرینی میکند؟ گوهر باارزش را یا می خرند یا میفروشند یا آویزان میکنند به یک جایی که بقیه آن را ببینند، اصلا گوهر بارزش نقش آفرینی میکند؟ آن هم توی جامعه؟