هفت روز هفت یادداشت: درسهایی از ثبتنام محمود احمدی نژاد(ابراهیم نبوی)
طنز اجتماعی- نوشته ابراهیم نبوی
در کشورهای خارجی، یعنی هر کشوری که توی ایران نیست، معمولا برای بررسی میزان طرفداران یک نامزد انتخابات، نظرسنجی میکنند. ولی در ایران تا ده روز به انتخابات مانده، هنوز معلوم نیست چه کسی تائید صلاحیت شده، همین میشود که طرف داوطلب ریاست جمهوری خودش هم نمیداند که توی انتخابات شرکت میکند یا نه، چه برسد به اینکه طرفدارانش بدانند که میخواهند به او رای بدهند یا میخواهند از لج اینکه صلاحیتش تایید شده به کسی که دشمن اوست رای بدهند. اصولا این روش در ایران ممکن نیست.
وقتی تا نیم ساعت قبل از برگزاری انتخابات معلوم نیست افراد به چه کسی رای میدهند چه نظرسنجی میتوان کرد؟ وقتی طرف خودش هم نمیداند به چه کسی میخواهد رای بدهد، چطوری میخواهیم از نظرش مطلع شویم؟ اصلا نظری ندارد که از آن مطلع شویم. گاهی دیده شده که طرف ساعت یازده صبح از خانه بیرون آمده بود که به مرحوم هاشمی رای بدهد، وسط خیابان پوستر هاشمی را دید و عصبانی شد و رفت به احمدی نژاد رای داد. این شوخی نیست، خودش به من گفت.
با این حال راههای مشخصی وجود دارد که آدم بتواند بفهمد که هر کاندیدایی چقدر رای میآورد و در بعضی موارد دقت این بررسی از نظرسنجی علمی هم بالاتر است.
مثلا در انتخابات فعلی افرادی مانند حسن روحانی، میرسلیم، احمدی نژاد، بقایی، ابراهیم رئیسی، زاکانی، زریبافان، قالیباف، غرضی، هوشنگ امیراحمدی و ۱۶۰۰ نفر دیگر ثبت نام کردند. من براساس محاسبات کاملا دقیق پیش بینی میکنم که هر کسی چقدر رای خواهد آورد.
براساس آمار اعلام شده توسط نهضت سوادآموزی، در ایران یک میلیون و دویست هزار نفر بیسواد مطلق و سه میلیون کم سواد داریم، پس احتمالا ابراهیم رئیسی چهار میلیون و دویست هزار رای خواهد آورد.
حدود یک تا دو میلیون بیمار روانی پرخاشگر داریم که میل به خشونت دارند، پس احتمالا باقر قالیباف یک و نیم میلیون رای خواهد آورد.
براساس آمارهای موسسه بهداشت روانی کشور حدود دو تا چهار میلیون نفر دچار آلزایمر هستند، پس حدود سه میلیون نفر به احمدی نژاد یا بقایی رای میدهند، اگر این دو رد صلاحیت شدند، همین تعداد رای را ممکن است مهدی کلهر بیاورد.
از سوی دیگر در ایران حدود ۴۵۰ هزار نفر دچار اختلالات رفتاری هستند و واکنشهای حساب شده ندارند و بدون دلیل خوشحال یا ناراحت میشوند، پیش بینی میشود که آقای غرضی حدودا ۴۵۰ هزار رای بیاورد.
حدود دو میلیون هم جمعیت معتادان کشور است که شامل افرادی است که تازه متوجه شدهاند که مصدق رفته و میرحسین موسوی نخست وزیر شده و نمیدانند نخست وزیر نداریم، این افراد احتمالا به مصطفی میرسلیم رای خواهند داد، بنا براین میرسلیم حدود دو میلیون رای خواهد آورد.
همچنین در ایران حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد جمعیت مردم عادی و طبیعی هستند که مشغول زندگی طبیعی هستند، آنها کار میکنند و تحصیلات مناسبی دارند و توانایی اداره زندگیشان را دارند. پیش بینی میشود که فرد پیروز انتخابات حدود پنجاه تا شصت درصد رای یعنی تقریبا ۲۴ میلیون رای به دست بیاورد.
به گزارش مرکز بهداشت روانی کشور، در ایران حدود چهار تا پنج هزار نفر هم در سال خودکشی میکنند که در چهار سال میشود هجده هزار نفر، بنابراین هوشنگ امیراحمدی حدود ۱۸ هزار رای خواهد آورد.
براساس ارزیابی اداره کل انتخابات کشور، معمولا در هر انتخابات بین سیصد تا چهارصد هزار نفر افرادی هستند که غالبا اسامی را اشتباه مینویسند، براساس این ویژگی پیش بینی میشود که زریبافان و زاکانی جمعا حدود سیصد تا چهارصد هزار رای بیاورند.
درسهایی از ثبت نام احمدی نژاد
احمدی نژاد هفته گذشته در انتخابات ثبت نام کرد. من معتقدم حداقل ۷۲۴ دلیل وجود دارد که او رد صلاحیت میشود، ولی چون خودتان حداقل ۶۱۲ دلیل را میدانید، بخاطر ۱۱۲ دلیل دیگر خودم را خسته نمیکنم و توضیح نمیدهم چرا. اما چه رد صلاحیت بشود، و چه رد صلاحیت نشود، ثبت نام او در انتخابات درسهای مهمی را به ما آموخت، حالا اینکه ما اصولا از درس گرفتن خوشمان نمیآید، چون همه چیز را بلدیم، حرف دیگری است.
درس اول: اصولگرایان ده سال یک احمق را که دروغ میگفت جدی گرفتند و از خریت او به عنوان شجاعت یاد کردند و مسئول هشت سال بلاهت و حماقت او هستند.
درس دوم: قدرت آدمها را دیوانه میکند، اما بعضیها قبل از قدرت گرفتن دیوانه هستند و فقط دیوانهتر میشوند.
درس سوم: مسئول اشتباه احمدی نژاد به عنوان یک صغیر، رهبر کشور است که هشت سال کشور را دست یک دیوانه داد.
درس چهارم: میرحسین و کروبی و خاتمی و هاشمی ده سال بخاطر خطایی که اصولگرایان کردند، و حالا همهشان متوجه آن شدند، مجازات شدند و هنوز دارند میشوند و معلوم شد هر آنچه میرحسین در آن مناظره گفته بود درست بود. میرحسین به حصر رفت، در حالی که مقصر احمدی نژاد بود.
درس پنجم: همیشه افرادی که بیش از دیگران شعار طرفداری از ظلم و پاکدستی میدهند، احتمالا از همه دزدترند، فقط دزدیهایشان آنقدر بزرگ است که تبدیل به آمار میشود.
درس پنجم: احمدی نژاد یک احمق است که میتواند سرنوشت خودش را هم مثل آب خوردن نابود کند، آدمی که به خودش رحم نمیکند، به بقیه هم رحم نمیکند و زندگی مردم را نابود میکند.
درس ششم: جدی گرفتن موجودی دیوانه مثل احمدی نژاد فقط نادانی افرادی که او را جدی میگیرند نشان میدهد.
درس هفتم: خریت موضوعی است که گاهی با شجاعت اشتباه گرفته میشود.
درس هشتم: من مطمئنم که احمدی نژاد جزو افرادی است که اگر عقل داشت، میتوانست خامنهای را حذف کند، ولی مطمئنا خامنهای خیلی بهتر از احمدی نژاد است.
درس نهم: افرادی که هشت سال از احمدی نژاد علیه مردم حمایت کردند، مقصر کارهایی او هستند و با اعلام برائت از او بخاطر مخالفتش با گفته خامنهای فقط نشان میدهند که مشکلی با نابودی مردم ندارند، فقط مشکل شان حفظ حکومت است.
درس دهم: سیاست ایران مثل ترافیک تهران است، هر کسی هر کاری دلش بخواهد میکند.
صلاحیت رئیسی
مثل این میماند که من بگویم از علم الهدی انتظار دارم جلوی دزدی و اختلاس را در مشهد بگیرد. اینکه علم الهدی جلوی همه چیز را میگیرد، دلیل نمیشود جلوی چیزهای بد را هم بگیرد، او با چیزهای خوبی که اتفاق میافتد مخالف است، با همه چیز که مخالف نیست. همین الآن شما وسط مشهد همه زنها و جوانها را کتک بزنید، علم الهدی مشکلی ندارد. خانم نسرین ستوده عزیز که خودش بخاطر دفاع از آزادی و عدالت سالها زندانی بوده، گفته: « تا وقتی که به مسائل دهه شصت رسیدگی نشود، صلاحیت رئیسی نباید تایید شود.» انگار سازمان جهانی حقوق بشر کار رد صلاحیت را انجام میدهد. خواهر من! شورای نگهبان بخاطر آدم کشتن که صلاحیت کسی را رد نمیکند، بخاطر مخالفت با آدم کشتن صلاحیت را رد میکند. البته نسرین خانم حرف بامزهای زده، فقط نتیجه ندارد.
سوم: گزارش ثبت نام ۱۶۰۰ نفره
مهم ترین گلایه مردم ایران در طول صد سال گذشته همیشه این بوده که ما تفریح نداریم و نمیدانیم اوقات فراغتمان را چطور بگذرانیم، حالا اینکه این ملت هفتهای هشت روز مهمانی میروند و کلا روزی پنج دقیقه کتاب میخوانند و یک ساعت کار میکنند و شش ساعت چت میکنند و سه ساعت مشغول تقدیر و ستایش خودشان هستند، به ما مربوط نیست و در مسائل خصوصی بقیه دخالت نمیکنیم، ولی بیایید قبول کنیم که مردم نیازمند تحولی در زندگی کسالت بارشان هستند و همین انتخابات خودش یکی از تفریحات سالم مردم است و هرچه باشد از مواد مخدر و بخصوص تریاک و هروئین و شیشه خیلی بهتر است. به همین دلیل در هفته گذشته ثبت نام داوطلبان انتخابات صورت گرفت و ۱۶۰۰ نفر از عزیزان علاقمند به صحنه در وزارت کشور حضور یافتند و آبرو برای سیاست ایران باقی نگذاشتند و به ضرس قاطع اثبات کردند که ما ایرانیان هرچیزی را میتوانیم جیک ثانیه به گند بکشیم، برای ما هیچ کاری ندارد.
یکی از داوطلبان اعلام کرد که قصد دارد به مردم پانزده میلیون تومان حق بیکاری بدهد، یکی دیگر اعلام کرد که مشکل گرازها را حل میکند، نه تا عضو کابینه احمدی نژاد هم ثبت نام کردند که مشکل مملکت را که وقتی نه نفری با هم بودند، نتوانستند حل کنند، تنهایی حل کنند. از هزار و ششصد نفری که ثبت نام کردند، تقریبا هزار و پانصد نفرشان یقین دارند که صلاحیت شان رد خواهد شد. اصولا آنها ثبت نام کردند که صلاحیت شان رد بشود. جنتی و مکارم و خیلیهای دیگر گفتند که حتی ثبت نام داوطلبان هم نباید همینجوری باشد و باید لابد تحت نظارت استصوابی قرار بگیرد. لامروتها فکر نمیکنند که اصولا رد صلاحیت کردن نیازمند این است که اول کسی نامش را بگوید و بعد صلاحیتش را رد کنند. احتمالا در مرحله بعد خواهند گفت اگر کسی خواست به داوطلب شدن فکر کند هم باید با اجازه شورای نگهبان باشد.
تلگرام: خلاف عفت عمومی و مسائل امنیتی
آدم هرچه فکر میکند رابطه تاریخی و همیشگی عفت عمومی و امنیت ملی را نمیتواند به این راحتیها بفهمد. با گذشت چند هفته از دستگیری تعدادی از مسئولان کانالهای تلگرام که طبیعتا دستگیریشان با تصمیم قوه قضائیه است و آزاد شدنشان با خدا، دادستان کل کشور اعلام کرده که این افراد در تلگرام برخلاف عفت عمومی و امنیت ملی است. محسنی اژهای هم تاکید کرده که همینطور است. من هرکاری میکنم رابطه عفت عمومی که طبیعتا با عفت هاشمی فرق دارد، با امنیت ملی را نمیفهمم، به من برای درک این موضوع کمک کنید. واقعا ربطی دارند؟
ریاست جمهوری جمنا یا ایران؟
ثبت نام بعضی نامزدها جالب است. زاکانی که احتمالا خودش به خودش رای خواهد داد و حداقل یک رای را خواهد آورد، گفته که « تلاش دارم نامزد نهایی جمنا باشم.» طرف فکر میکند انتخابات پیش رو برای انتخاب نامزد نهایی جمناست، نه انتخاب رئیس جمهور. کلا جمنا شامل پنج تا ده درصد نیروهای سیاسی کشور میشود، البته با یک دید خوش بینانه، نامزد نهایی جمنا هم یحتمل به معنی داشتن پنج درصد رای است. انشاءالله زاکانی موفق باشد.
محسن رضایی هم افسردگی قبل از انتخابات گرفته و طی پیامی سرگشاده به مردم نوشته که « من ثبت نام نکردم؛ معذرت میخواهم.» روانشناسان پیش بینی میکنند در اثر ثبت نام نکردن محسن رضایی تعدادی از مردم از تعجب سکته کنند و تعدادی از خوشحالی راهی بیمارستان شوند. ولی به هر حال جلوی ادامه اشتباه را گرفتن خودش کلی منفعت است که بلوغ سیاسی محسن رضایی و توجهش به مسائل ناموسی را تا اطلاع ثانوی تبریک میگوییم.
قالیباف هم در آخرین لحظهها ثبت نام کرد و هفت ثانیه پس از ثبت نام توپخانه را به طرف روحانی گرفت و شلیک کرد و گفت: « روحانی درکی از مدیریت اجرایی ندارد.» البته حرف درستی زده، روحانی اگر درک درستی از مدیریت اجرایی داشت، الآن خودش و معاونینش میلیاردها اختلاس کرده بودند و مملکت به فنا رفته بود. اگر روحانی مدیریت اجرایی میفهمید تا حالا حداقل ده تا ساختمان زیرنظرش آتش گرفته بود.
از همه اینها بگذریم، برگردیم به وزارت کشور و متوجه شغل جدیدی شویم که در انتخابات ۹۶ کشف شده. شغلی به نام داوطلب ریاست جمهوری که قدرت احتماعی و رسانهای اش کمتر از رئیس جمهور نیست. به گمانم اگر چیزی به نام اینترنت و اینستاگرام و فیسبوک و سلفی وارد زندگی ایرانیان نشده بود، به نظرم از این ۱۶۰۰ نفر حداقل ۱۴۰۰ نفرشان ثبت نام نمیکردند. به نظرم باید مثل برنامه لوس و احمقانه بیست سال پیش تلویزیون ایران به نام «مسابقه محله» از دوره بعد هر نامزد انتخابات پس از ثبت نام یک «شیرینکاری» از خودش تراوش کند، همه دورش جمع شوند و بخوانند که «یک و یک و یک، دو و دو و دو، سه و سه و سه، مسابقه محله» و داوطلب ثبت نام کرده مثلا دستهایش را از پشت به هم برساند، یا زبانش را به دماغش برساند، یا انگلیسی غلط غولوط با لهجه خالص محمودآبادی حرف بزند، یا دست دوستانش را بگیرد و بگوید «زنده باد بهار».
عشق به امام زمان، بیشتر و بیشتر
یکی از امام جمعههای موقت تهران که تعدادشان از نمازگزاران جمعه تهران احتمالا بیشتر است، گفته: «ایران تنها کشوری است که هر روز که میگذرد عشق مردمش به امام زمان بیشتر میشود.» البته به این نمیتوان شک کرد. ولی مثل این میماند که بگوئیم «ایران تنها کشوری است که قورمه سبزی در آن این همه مورد توجه مردم است.» البته که درست است، نه بخاطر اینکه ما بیش از همه به قورمه سبزی توجه داریم، بخاطر اینکه هیچ کس دیگری به قورمه سبزی توجه ندارد.
طبیعی است که وقتی ما تنها کشوری باشیم که چون شیعه هستیم برخی از مردمش به امام زمان اعتقاد دارند و به او عشق میورزند، این عشق فقط در ایران افزایش پیدا کند.
برای مطمئن شدن به افزایش عشق مردم به آقا امام زمان هم دلایل زیادی موجود است، مثلا همین که در ده سال گذشته تعداد معتادان در کشور بیشتر شده، تعداد فاحشه ها بیشتر شده، میزان خودکشی افزایش یافته، میزان اختلاس بالا رفته و تعداد بیماران روانی روز به روز بیشتر میشود. بقول شماعی زاده: «هر چی میگذره پیشتر و پیشتر، عشق من میشه بیشتر و بیشتر.»