وضعیت وخیم محمد نظری، ۸۲ روز اعتصاب غذای تر، بعد از ۲۴ سال زندان بدون مرخصی
یک منبع آگاه، وضعیت محمد نظری، زندانی سیاسی که از ۹ خرداد ماه ۱۳۷۳ به اتهام عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران بازداشت و زندانی شده و در حال حاضر با حکم حبس ابد در زندان رجایی شهر کرج نگهداری میشود را وخیم خوانده و به کمپین حقوق بشر در ایران گفت که او بیش از ۸۲ روز است که در اعتصاب غذا به سر میبرد.
به گفته این منبع، محمد نظری «از ۸ مرداد ماه در اعتصاب غذای تر به سر میبرد و خواستار اعاده دادرسی و اعمال قانون جدید مجازات اسلامی در پرونده خود است که اگر صورت بگیرد او باید از زندان آزاد شود اما او نه وکیل دارد و نه خانوادهای که بتوانند پروندهاش را پیگیری کنند برای همین به تنها راه یعنی اعتصاب غذا متوسل شده تا شاید صدای اعتراضاش شنیده شود.»
محمد نظری، فرزند حمد الله، در حال حاضر ۴۵ ساله و اهل شهر شاهین دژ از توابع استان آذربایجان غربی است که روز ۹ خرداد ماه ۱۳۷۳ در سن ۲۳ سالگی به اتهام عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران در شهر بوکان بازداشت و بعد از ۳ ماه نگهداری در سلولهای بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات در این شهر به زندان مهاباد منتقل شد. او ابتدا توسط شعبه یک دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اتهام «عضویت در حزب دمکرات کردستان» محاکمه شد و بعد از ۶ ماه پرونده این زندانی به شعبه یک دادگاه انقلاب شهر ارومیه به ریاست قاضی جلیلزاده ارجاع شد و در این دادگاه نیز بار دیگر به همان اتهام محاکمه و به اعدام محکوم شد. محمد نظری به حکم صادره اعتراض کرد اما این اعتراض به جایی نرسید و نهایتا در عید قربان سال ۱۳۷۸ با «یک درجه عفو» حکم اعدام او به «حبس ابد» تبدیل شد.
یک منبع آگاه به وضعیت محمد نظری در زندان رجایی شهر به کمپین گفت: «شرایط او اصلا خوب نیست. بیمار است، غیر از مسائل روحی و روانی، بیماریهای متعدد جسمی دارد. از دست دادن دندان تنها یکی از مشکلات او است که متاسفانه به دلیل درمان نکردن و جلوگیری از اعزام او به پزشک متخصص بدتر شده است. دیسک گردن دارد و دستها و پاهایش یکباره از کار میافتند اما کسی برای او کاری نمیکند. در تمام ۲۴ سال گذشته فقط غذای زندان خورده و کسی نیست در کارت خریدش در زندان، پولی واریز کند که بتواند میوه و گوشت بخرد و عملا از هیچ یک از حقوق انسانی و قانونی مندرج در قوانین هم برخوردار نیست.»
به گفته این منبع اعضای خانواده محمد نظری طی ۲۴ سالی که او بدون یک روز مرخصی در زندان بوده فوت کردهاند و او اجازه حضور در مراسم ختم پدر، مادر و برادرش را نیافته. این منبع به کمپین گفت: «محمد نظری تنها یک خواهر دارد که در شهر بوکان در استان اذربایجان غربی زندگی میکند و امکان آمدن به کرج و ملاقات با برادرش و پیگیری پرونده او را ندارد. او بیش از ده سال است که هیچ ملاقاتی نداشته و خسته است، مدام در دادگاه انقلاب و زندان توهین میبیند. نه وکیل دارد و نه خانوادهای که پیگیر کار او باشند و حالا جاناش را در دست گرفته که به مسوولان قضایی و امنیتی بگوید حداقل قانون خودتان را اجرا کنید. او نه مرخصی میخواهد نه هیچ حق و حقوق دیگری که قانونا باید به او تعلق بگیرد بلکه میخواهد که پروندهاش براساس قانون مجازات اسلامی جدید بررسی و آزاد شود.»
قانون مجازات اسلامی جدید در خرداد ماه سال ۱۳۹۲ به اجرا گذاشته شد. براساس ماده ۱۰ این قانون «اگر رفتاری که در گذشته جرم بوده به موجب قانون لاحق [جاری] جرم شناخته نشود، حکم قطعی اجرا نمیشود و اگر در جریان اجرا باشد ، اجرای آن موقوف میشود.»
محمد نظری روز چهارشنبه ۲۶ مهر ماه در نامهای از زندان رجایی شهر اعلام کرد: ۸۱ روز از اعتصابم میگذرد. اعتصابی برای خواستهای ساده. خواستهام نه آزادی و نه مرخصی بلکه اجرای قانون است. قانونی که با اجرای آن ۴ سال و نیم پیش باید آزاد میشدم ولی دستهای نامریی قدرت و امنیت از اجرای این قانون (مواد ۱۰ و ۹۹ و ۱۲۰و ۷۲۸ از قانون مجازات اسلامی جدید) درباره من جلوگیری میکنند. حال پس از ۲۴ سال زندان و در عین تنهایی و بیکسی هیچ راه دیگری جز اعتصاب برایم نمانده است.»
او خطاب به مردم نوشته است: «مرا به خاطر بیکسیام به حال خود مگذارید. من هیچ کسی ندارم. پدر، مادر و برادرم که سالهاست در گورستان بوکان خوابیدهاند و مرا اگر دست یاری گری باشد شمایید که تنها تکیه گاه و امیدم هستید. مرا کمک کنید، کمک کنید صدایم شنیده شود که اکنون چیزی جز مرگ برای رها شدن از این عذاب زندان و اعتصاب برایم نمانده است. کمکم کنید برای رسیدن به حق قانونی آزادی که از من دریغ کردهاند. جز این اگر باشد بر اعتصابم میمانم تا با مرگ رهسپار گورستان بوکان شوم که جز آنجا هیچ جایی و هیچ کسی برایم نمانده است.»
براساس تبصره الف ماده ۱۰ قانون مجازات اسلامی جدید «اگر رفتاری که در گذشته جرم بوده است به موجب قانون لاحق جرم شناخته نشود، حکم قطعی اجراء نمیشود و اگر در جریان اجراء باشد اجرای آن موقوف میشود. در این موارد و همچنین در موردی که حکم قبلاً اجراء شده است هیچگونه اثر کیفری بر آن مترتب نیست.«
ماده ۹۹ این قانون که محمد نظری اشاره کرده میگوید: «نسخ قانون، تعقیب و اجرای مجازات را موقوف میکند. آثار نسخ قوانین کیفری به شرح مندرج در ماده(۱۰) این قانون است.»
ماده ۱۲۰ دیگر مادهای است که آقای نظری استناد کرده. براساس این ماده «هرگاه وقوع جرم یا برخی از شرایط آن و یا هریک از شرایط مسوولیت کیفری مورد شبهه یا تردید قرار گیرد و دلیلی بر نفی آن یافت نشود حسبمورد جرم یا شرط مذکور ثابت نمیشود.»
ماده ۷۲۸ هم میگوید: «کلیه قوانین و مقررات مغایر با این قانون از جمله قانون مجازات اسلامی مصوب ۸/۵/۱۳۷۰، مواد(۶۲۵) تا (۶۲۹) و مواد(۷۲۶) تا (۷۲۸) کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی«تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده» مصوب ۲/۳/۱۳۷۵، قانون اقدامات تأمینی مصوب ۱۲/۲/۱۳۳۹و قانون تعریف محکومیتهای مؤثر در قوانین جزائی مصوب ۲۶/۷/۱۳۶۶ و اصلاحات و الحاقات بعدی آنها نسخ میگردد.»
یک منبع آگاه به کمپین گفت: «اتهام آقای نظری ۲۴ سال پیش، هواداری از حزب دموکرات کردستان بود که چنین اتهامی در قانون مجازات اسلامی جدید جرم نیست. خود او معتقد است که براساس قانون مجازات اسلامی جدید ۴ سال و نیم پیش باید از زندان آزاد میشد اما هرچه در این سالها نامه نوشت، تقاضا کرد و درخواست اعاده دادرسی داد با مخالفت اداره اطلاعات ارومیه به جایی نرسید. حالا هم با توجه به بیماریهایی که دارد اعتصاب غذا به او به شدت صدمه زده و وضعیت نگران کنندهای دارد. یکی دو بار او را به بهداری زندان منتقل کرده و سرم زدهاند اما اگر مسوولان توجهی نکنند و صدای او را نشوند ممکن است به فاجعهای ختم شود که قابل جبران نباشد.»
به گفته این منبع آگاه محمد نظری ترک و شیعه است و مساله آقایان این است که چرا عضو یک گروه کرد سنی شده است:«اینقدر به این مساله حساسیت دارند که هم مستقیما به خود او گفته بودند و هم روند و رفتاری که با او دارند نشان میدهد که انگار میخواهند به نوعی او را در زندان از بین ببرند. در غیر این صورت چطور میتوانند حتی از اجرای قانون درباره یک زندانی هم ممانعت کنند؟ کمی فکر کنید کار به جایی رسیده که یک زندانی برای اجرای قانون دست به اعتصاب غذا میزند.»
محمد نظری، دی ماه ۱۳۹۵ در مصاحبه با کمپین گفت: «در اطلاعات بوکان، بازجو همه جرایم را جمع کرد گذاشت کنار و میگفت تو خانواده شهید هستی، ترک هستی. شیعه هستی، چرا رفتی در یک گروه سنی مذهب؟ من چه بگویم؟ اوج حماقتشان همین است. میگوید چرا رفتی طرف سنیها چرا نرفتی طرف شیعهها. پارسال نماینده وزارت اطلاعات به زندان آمد نزدیک یک ساعت با هم حرف زدیم. گفت تعهد بده دیگر نروی طرف آنها. گفتم قبول. تعهد را زمانی میدهم که آزاد شده باشم نه در زندان. چون در زندان ما خیلیها را دیدیم توبه نامه نوشتند، تقاضای عفو کردند، ولی الان دارند میمیرند. نمونههایش را خیلی در زندان داریم. واقعا دارند میمیرند و من اینها را میبینم. ولی واقعا ناامیدم میکنند. وقتی وکیل می گیرم بدون هیچ دلیل انصراف میدهد چه می توانم بگویم؟ هزاران هزار نفر در خیابان ها قدم میزنند که هوادار حزب دموکرات هستند من چرا اینجا هستم؟ به رییس زندان هم گفتم من اگر شمر بودم و سر امام حسین را بریده بودم این همه ظلم به من نمیکردند. یا اینها نمیدانند حبس ابد یعنی چی یا اصلا هیچ وقت حبس نکشیدهاند که کیلویی حکم حبس میدهند.»
اعتصاب غذای محمد نظری ۸ مرداد ماه همراه با اعتصاب غذای تعدادی از زندانیان سیاسی و عقیدتی زندان رجایی شهر شروع شد که از سالن ۱۲ این زندان به سالن ۱۰ منتقل و در اعتراض به ضرب و شتم و خشونت حین انتقال، عدم تحویل وسایل شخصی زندانیان، وضعیت رفاهی نامساعد بند جدید و تعدد دوربینهای مداربسته حتی در حمام و دستشویی دست به اعتصاب غذا زدند. این زندانیان ۲۲ شهریور ماه به اعتصاب غذای خود پایان دادند اما محمد نظری اعلام کرد که در اعتراض به عدم اعمال قانون مجازات اسلامی در پروندهاش به اعتصاب غذای خود ادامه میدهد.
محمد نظری در حالی بیش از ۸۱ روز است که در اعتصاب غذا به سر میبرد که به گفته یک منبع آگاه تاکنون هیچ یک از مسوولان زندان و مسوولان قضایی حاضر به دیدار با او و پیگیری خواسته قانونیاش نشدهاند.
بهمن احمدیامویی، روزنامهنگاری که در زندان رجایی شهر با محمد نظری هم بند بوده در توییتر خود نوشته است: «۵ سال پیش محمد نظری را در زندان رجایی شهر دیدم. ۱۷ سال در سکوت حبس ابدش را میگذراند. به امید اینکه دلی به رحم آید. سرانجام صدایش بلند شد.»
محمد نظری دی ماه سال ۱۳۹۵ در مصاحبه با کمپین حقوق بشر در ایران گفته بود که در وضعیت بلاتکلیفی به سر میبرد: «من کلا بلاتکلیف شدهام کرج میگوید به ما ربطی ندارد. تهران میگوید به ما ربطی ندارد. مهاباد میگوید به ما ربطی ندارد. یعنی پرونده من را یا گم کردهاند یا میخواهند اذیت کنند. من از یک سال پیش دیسک گردن دارم. دکتر متخصص دستور اعزام مرا به بیمارستان داد ولی نه [دادگاه انقلاب]کرج به من مجوز میدهد نه [دادگاه انقلاب]تهران. چندین بار هم نامه نوشتیم حتی رییس زندان نامه نوشت اما متاسفانه هیچ خبری نشد. دستها و پاهای من بعضی وقتها واقعا از کار میافتند متخصصین زندان واقعا نمیدانند درد من چی است یکی میگوید قلبت است یکی میگوید دیسک گردن و باید عمل شوی. مجوز نمیدهند بروم بیمارستان من دیگر چه میتوانم بگویم.»
او به کمپین گفته بود: «تا حالا شاید ده بار تقاضای اعاده دادرسی کردهام. گفتم میرویم حرف میزنیم اگر شما خلاف گفتههای من را ثابت کردید، حکم اعدام را بنویسید من امضا میکنم در غیر این صورت بدون هیچ شرط و شروطی من باید آزاد شوم. جواب ندادند. خواهر و برادرم برای من تقاضای عفو کردند و پرونده به دادستانی کل کشور رفت. دادستانی کل کشور دستور بررسی مجدد پرونده مرا به دادگاه مهاباد داد. دو سه ماه تقریبا طول کشید و در نهایت دادگاه مهاباد با آزادی من موافقت کرد و یک نامه هم برای رئیس زندان رجایی شهر فرستاد و گزارش حسن اخلاق و انگشت نگاری مرا خواستند. همه چیز برای آزادیام تکمیل شد در لحظه آخر اما اطلاعات ارومیه جلوی عفو و آزادی مرا گرفت. بعد هم که تقاضای انتقال به زندان ارومیه دادم و رئیس زندان قبول کرد و دادستان تهران، عباس جعفری دولت آبادی، قبول کرد اما یک نامه از اطلاعات ارومیه آمد که به هیچ عنوان نه با آزادی و نه با انتقال من موافقت نشود. نامه هم نوشتیم به وزارت اطلاعات باز هیچ جوابی نگرفتیم.»