همسریکی از کشته شدگان بعدازانتخابات: می گویند شکایتت را پس بگیر و دیه بگیرتاپرونده مختومه بشود؛ من چنین کاری نمی کنم
معصومه چگینی، همسر محرم چگینی، یکی از کشته شدگان خشونت های بعد از انتخابات در گفت و گویی با کمپین بین المللی حقوق بشر درایران به تفصیل از فشارهای به عمل آمده برای مصاحبه با صداوسیما، پاسخگونبودن مسوولان برای پیگیری شکایت وی برای پیداکردن قاتل، تهدید و تلاش مستمر برای پنهان کردن واقعیت مرگ همسرش سخن گفته است. او درخصوص فشارهایی که برای عدم پیگیری پرونده از سوی وی توسط مسوولین به عمل آمده است به کمپین گفت:« برای چه سکوت کنم؟ مگر امکان دارد از این بدتر هم بشود؟ من را آواره کردند. جوانیم را حرام کردند. دیگر از جان من چه می خواهند؟»
معصومه چگینی در این گفت وگو به کمپین گفت:«من در جواب قاضی که می گوید قاتل رویت نشده است و به جای معرفی قاتل شوهرم، پیشنهاد صرف نظر از شکایت و گرفتن دیه می کند، می گویم؛ آدمی که از بالای پشت بام روی سر مردم تیر می اندازد برای همه رویت شده است، چه طور برای شما رویت نشده؟ من می دانم چه کسی از بالا تیر روی سر مردم ریخته است، چه طور شما نمی فهمید چه کسی تیر ریخته است؟»
او پیرامون فشارهایی که برای مصاحبه خانواده چگینی با صدا و سیمای جهموری اسلامی ایران طی ماه های گذشته به عمل آمده است گفت: « پنج، شش ماه آواره بودم، خانه زندگی نداشتم، منزل پدر شوهرم بودم. چند روز بعد از فوت شوهرم عده ای به آن جا آمدند، از ما و خانه ما فیلم برداری کردند و پرسیدند؛ شوهر شما چه کاره بوده؟ چه فعالیت های سیاسی داشته است؟ گفتم؛ شوهر من سیاسی نبوده است، از صبح تا غروب دنبال یک لقمه نان بود.»
او افزود:«آن ها در مقابل دوربین می گفتند که یک عده ای از اغتشاش گران از روزهای بعد از انتخابات سوءاستفاده کردند و شوهرتان را کشتند. من به آن ها گفتم چه کسی به دست آن ها گلوله داد که مردم را بکشد؟ یک عده اغتشاش گر به چه دلیل باید شوهر من را بکشند؟ چه دشمنی با شوهر من داشتند؟ چه می دانستند شوهر من آمده در خیابان باید او را بکشند؟»
همسرمرحوم چگینی درخصوص پیگیری های به عمل آمده درخصوص پیداکردن قاتل او به کمپین گفت: « دوباره به تازگی به دادگاه برای رسیدگی به شکایت مراجعه کردم و خواستم قاتل شوهرم را معرفی کنند، گفتند اصلا این پرونده این جا نیست. بعد از یک سال می گویند پرونده اصلا گم شده است! چه طور اگر فرد دیگری قتل کرده بود، طور دیگری با او رفتار می کردند؟ چرا بعد از یک سال کسی به سوال های من پاسخ نمی دهد؟ گلوله مال چه کسی بوده است؟ چه کسی شلیک کرده است؟ چرا شوهرم را آنقدر ناجوانمردانه کشتند؟ آن ها می خواهند با دادن دیه و رضایت من، پرونده مختومه شود، من حاضر به چنین کاری نخواهم شد! گناه ما چه بوده؟ به چه جرمی من در سی سالگی باید چنین زندگی داشته باشم؟چه کسی می خواهد حق ما را بگیرد؟ چه کسی جواب من را می دهد؟
وی درخصوص نحوه تحویل جسدهمسرش توسط مقامات مسوول گفت: « شوهر من در میدان آزادی کشته شده بود، جسدش را در فاز چهار اندیشه انداخته بودند، نگفتند شاید یک حیوانی به او حمله کند! تمام بدن اش کبود بود. کتف اش شکسته بود. مرگ شوهرم یک طرف، دیدن جنازه اش یک طرف!به چه جرمی من باید چنین روزگاری پیدا کنم. من پدر ندارم، خرج کفن و دفن شوهرم را به سختی تامین کردم.بعد از گذشت یک سال به من بیمه مستمری می دهند، ماهی یکصد هزار تومان.»
محرم چگینی قشلاقی، متولد ۱۰ مرداد ۱۳۵۴ ، فرزند میرزا قلى ، در روز دوشنبه ۲۵ خرداد، در مقابل پایگاه بسیج مقداد، در خیابان آزادى؛ در حال مشاهده بام پایگاه بسیج، با اصابت گلوله، فوت می کند. گلوله به گونه وی اصابت واز پشت سر خارج و به شانه اش برخورد می کند. وی را به بیمارستان رسول اکرم، منتقل می کنند و تا هفت روز ناپدید می شود، سپس از پزشک قانونى شهریار با علی چگینی، برادر محرم، تماس گرفته می شود تا براى شناسایى جسد به آن جا مراجعه کند. فیلم پیدا کردن جسد محرم به همراه سه جسد دیگر در خیابان هاى اطراف شهریار، فاز چهار اندیشه کنار خیابان در پزشکی قانونی به خانواده نشان داده می شود. این در حالی است که فیلم کشته شدن محرم، چند روز پس از حادثه به دست برادرش رسیده بوده است . خبر مرگ او ۷ ماه بعد، توسط برادرش به رسانهها اعلام شد. به گفته معصومه چگینی، همسر محرم، در روز خاکسپاری از استانداری تهران مراجعه می کنند و از آنان می خواهند که محل دفن همسرش در رسانه ها منتشر نشود.
خانواده چگینی به محض دریافت جسد محرم از پزشک قانونی شهرک اندیشه، به دادگاه شکایت می کنند، ولی تاکنون به شکایت شان رسیدگی نشده است.
همسر محرم چگینی در خصوص نحوه برخورد مسوولان باخانواده وی و نحوه تحویل جنازه همسرش به کمپین گفت: « چرا باید این طور باشد، انسانی آمده به خیابان، حرفی زده اعتراضی کرده، اصلا رأی اش را خواسته، آیا سزایش این است که چنین بلایی سرش بیاورند؟ به بیمارستان رسول رفتم تا شوهرم را پیدا کنم، وقتی عکسش را نشان دادم، گفتند ۸ نفر کشته شده بودند، اطلاعاتی ها آن ها را با خودشان بردند! از دوشنبه تا پنجشنبه خبری از او نبود. تا این که از کهریزک عکسی از او نشان دادند، گفتند که جنازه مجهول الهویه از شهریار پیدا کردیم برای شناسایی بیایید. بعد از شناسایی هم جنازه را تحویل نمی دادند.»
وی با اشاره به حضورش در بازداشتگاه کهریزک در بعد از انتخابات به کمپین گفت: « وقتی رفتم کهریزک درد مردم را می دیدم، درد خودم یادم می رفت. آقایی آن جا نشسته بود، می گفت که از تمام دنیا، یک پسر داشتم. مادرش به او گفت خیابان ها شلوغ است، خودم به دانشگاه می برمت. با مادرش می رفت دانشگاه، در راه در بغل مادرش تیر خورد. به او گفته بودند باید جسد را از همین جا تحویل بگیری و یک راست به بهشت زهرا ببری. او هم می گفت که جسد پسرم را تحویلم بدهید، هر جا دوست دارم خاک می کنم. این مورد یکی از مواردی بود که آن جا دیدم. هزاران مثل من، آن جا بودند.»