احضار و بازجویی اعضای خانواده و بستگان علیاصغر غروی؛ نصب دوربین توسط وزارت اطلاعات برای کنترل رفتوآمد
علیاصغر غروی، عضو شورای مرکزی و رییس شاخه اصفهان نهضت آزادی در مصاحبه با کمپین حقوق بشر در ایران از فشار، احضار و بازجویی اعضای خانواده و بستگانش از سوی وزارت اطلاعات خبر داد و گفت که «از کسانی هم که قبلاً در کلاسهای تفسیر من شرکت میکردهاند احضارها و بازجوییهای متناوب و متعدد به عمل آمده است.»
آقای غروی به کمپین گفت که هیچ یک از وسایلی که مهر سال گذشته در جریان هجوم ماموران وزارت اطلاعات به خانه او، ضبط شده، علیرغم پیگیریهای متعدد، بازگردانده نشده است.
علیاصغر غروی، قرآن پژوه و رییس شاخه اصفهان نهضت آزادی است که تاکنون چندین بار بازداشت و زندانی شده است. او در پی انتشار یک مقاله پژوهشی در روزنامه بهار، پس از احضار به دادگاه انقلاب بازداشت شده است. او آبان ماه ۹۲ به علت انتشار مقالهای با عنوان «امام، پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» در روزنامه بهار بازداشت و از سوی شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست سیامک مدیرخراسانی به شش ماه زندان محکوم شده بود.
آقای غروی درباره فشارهای امنیتی بر خانواده و بستگانش به کمپین گفت: «دهم مهر ماه سال گذشته ماموران وزارت اطلاعات به خانه شخصی من هجوم آوردند، ماموران از اداره اطلاعات اصفهان بودند و البته چهار ماه قبل از حمله به خانه ما یک جعبۀ مخصوص کنتورهای موقت روبروی در خانه ما نصب کرده بودند که مشخص بود دوربینی در آن کار گذاشته شده است. این دوربین همچنان فعال است و همه رفت و آمدهای شبانهروزی خانه ما از طریق این دوربین رصد میشود و تحت نظر است و همچنان فشار بر اعضای خانواده و بستگان و آشنایان ادامه دارد.»
او از احضار و بازجویی دخترش، مرجان غروی داده و به کمپین گفت: «آخرین نفری که از خانواده توسط مقامات اداره اطلاعات اصفهان احضار شد، دخترم مرجان است که بیش از چهار ساعت مورد بازجویی قرار گرفته. او متخصص طب کار است و در اصفهان، در یک کلینیک خصوصی طب کار مشغول است. تمام سوالات مطرح شده، پیرامون اعتقادات خودش و من و ارتباطش با نهضت آزادی ایران بوده است. اعضای خانواده و بستگان و حتی آشنایان را احضار و از آنها تعهدهای مختلف و متعدد میگیرند، از جمله اینکه ارتباط و علاقه فکری خودت را با پدرت و برادرت یعنی من قطع کن تا مثلا در دوره فوق لیسانس یا دکترا پذیرفته شوی. در این ارتباط چند روز پیش، خانم دکتری را که تخصص هم دارد و درخواست استخدام در یک بخش دولتی را داده و خودش و همسرش هیچ ارتباطی با من نداشته، احضار کردهاند، و چون پدرش از پیروان فکری پدرم، مرحوم علامه غروی بوده، خواستهاند او را هم به این حلقه متصل کنند. از پسر یا عروس مرحوم غروی یعنی برادر و خانم برادرم هم تعهدهای مذکور را گرفتهاند. فضا به شکل وحشتناکی امنیتی است. از کسانی هم که قبلاً در کلاسهای تفسیر من شرکت میکردهاند احضارها و بازجوییهای متناوب و متعدد بعمل آمده است.»
علیاصغر غروی به هجوم سال گذشته ماموران وزارت اطلاعات به منزل شخصیاش اشاره کرده و به کمپین گفت: «ساعت حدود ۸ صبح درهای خانه را شکسته و ریختند خانه ما و مجموع یکصد و پنجاه سال کار فرهنگی را با خود بردند! از کتابها و دستنوشتهها و یادداشتها و سررسیدها و آلبومهای عکس و حلقههای فیلم و الواح فشردۀ چاپ خورده و بیش از ده دستگاه تلفن همراه، از انواع مدلها متعلق به مهمانان حاضر در منزل، و آرشیوهای گرانبها از همهچیز. مجموعاً چند وانتبار، شاید ده سرویس، و یک کامیونت سرپوشیده مخصوص حمل اثاث، ولی با پلاک قرمز دولتی. و هشت نفر از حاضران در منزل را بازداشت کرده و پرونده برای ۸ نفر تشکیل شده که غیر از بنده که بازداشت نشدم، بقیه که اغلب انها از خانمها بودند، از ۱۲ ساعت تا ۲۳ روز در بازداشت بسر بردند و اکثرشان با قید وثیقههای سنگین، ازاد شدند از جمله دخترم مرجان و خانم الهام فردوسیزاده، دختر عموی همسرم که همه به اقدام و تبانی علیه امنیت ملی متهم شدند. در حالیکه هیچ یک از بازدداشت شدگان فعالیت سیاسی نداشته و فرد مطلعی نبودند. و متاسفانه همچنان این آزار و اذیت ها ادامه دارد.»
آقای غروی از پیگیریهایش در این زمینه به کمپین گفت: «جالب این است، با پیگیریهایی که انجام دادیم از وزیر اطلاعات نقل میشد که ایشان گفتهاند: من آمران و عاملان این رخداد را توبیخ کردهام و باز از ایشان نقل کردند که گفته برای بازپس گیری اشیاء، خیلی به آنها فشار نیاورید که لج میکنند! من چندان اعتمادی به این نقل قولها ندارم، چون زبان به زبان شده و شفاهی بوده است. اما اگر راست و درست باشد، توبیخ کردن از یک سو و فشار نیاوردن برای بازپس گیری آنچه که از خانه ما بردهاند و همچنین فشارهای بعدی به خانواده و بستگان ما در تضاد است.»
علیاصغر غروی به فعالیتهای تبلیغی اسلامی پدرش، محمدجواد غروی برای ترویج مبانی خرافهزدایی اشاره کرده و گفت: «مشکل حاکمیت با بنده و مرحوم پدر، بر سر نوع نگرش متفاوت ما به مقوله دین و قرآن و دینداری است. قاطبه روحانیت قبل از انقلاب با مرحوم پدرم همین مشکل را داشتند، که بعداً به سبب حاکمیت یافتن این طبقه، این منازعه و مجادله، به جمهوری اسلامی منتقل گشت و ادامه یافت. ضمن اینکه من از سالهای قبل از انقلاب عضو نهضت آزادی ایران بودهام. که البته این دو اتهام وضعیت خطیری را بوجود میآورد. در طول چهل سال جمهوری اسلامی، ۷ بار زندانی شدهام. یک پروندهام از سال ۸۰ که ۶ سال حبس تعزیری داشتهام و از همان زمان هم ممنوع الخروج شدهام، هنوز بلاتکلیف مانده است. به خاطر مقاله روزنامه بهار شش ماه زندان رفتم، ۶۳ روز در انفرادی در سال ۹۲ و ۱۱۷روز در سال ۹۳ در بند ۸ اوین و همچنان این فشارها ادامه دارد.»