نامه لقمان و زانیار مرادی از زندان: سه سال مبارزه با مرگ وانتظار روشن شدن حقایق
یک منبع مطلع حقوق بشر به کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران گفت که زانیار مرادی زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام به دلیل دیسک کمر و برخی بیماریهای دیگر از نظر سلامتی با مشکلات جدی مواجه است وبا نیاز و درخواست معاینه از سوی پزشک متخصص و بستری شدن در بیمارستان خارج از زندان، دادستان تهران با این درخواست مخالفت کرده است.
منبع یاد شده مدعی شد: «زانیار مرادی در زمان بازداشت برای گرفتن اعترافات مورد شکنجه قرار گرفته است و خود وی نیز با انتشار یک نامه از شکنجههای اعمال شده توسط بازجویان وزارت اطلاعات پرده برداشته است.او به دلیل شکنجههای وارد شده دچار کمر درد شدید شده و همچنین در این مدت از درد در ناحیهی بیضهها نیز رنج میبُرد. او در این مدت چندین بار درخواست اعزام به بیمارستان خارج از زندان را کرده بود که نهایتا روز دوشنبه ۵ تیرماه وی به بیمارستان خارج از زندان اعزام گردید و بعد از آزمایش صورت گرفته مشخص شد دو مهره وی به سبب ضربات شدید دچار جابهجایی شده و سه مهره دیگر وی نیز دچار دیسک شده است و همچنین دچار فتق بیضه شده است و این سبب شده که وی به راحتی قادر به راه رفتن و نشتن نباشد.»
او افزود: «مسئولین بهداری زندان بعد از اعلام نتیجه آزمایشات طی نامهایی برای اعزام او به بیمارستان خارج از زندان برای معاینه توسط پزشک متخصص و همچنین بستری شدن از دادستان تهران درخواست مجوز اعزام نمودهاند ولی با گذشت نزدیک به یک ماه و نیم دادستان تهران با این درخواست مواقفت نکرده است.»
زانیار مرادی فرزند اقبال ۲۱ ساله ساکن شهر مریوان در تاریخ ۱۴ مرداد ماه سال ۸۸ توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر مریوان بازداشت شده و بعد از ۹ ماه نگهداری در بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج همراه با لقمان مرادی هم پرونده خود به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کُردی از سوی شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب شهر تهران به ریاست قاضی صلواتی به اعدام محکوم گردید. این حکم در ۱۸ تیرماه سال ۹۰ از سوی دیوان عالی کشورتائید شد.
زانیار ولقمان مرادی درسومین سالروز زندانی شدن خود در نامهای که نسخه ای از آن در اختیار کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران قرار گرفته است از سه سال شکنجه و انتظاربرای روشن شدن حقایق نوشته اند و انتظارت خود را مطرح کرده اند. در این نامه آماده است: « سه سال گذشت، سه سالی که هر روزش منتظر مرگ بودن در ستیز با امید ما بود. وقتی زیر آنهمه شکنجهها و تهدیدها و شبهای سخت سلول انفرادی و بیخبری منتظر هر اتفاقی بودیم، تنها به انتظار روشن شدن حقایق و آزادی صبر و امید پیش گرفته بودیم. اگر پس از سه سال از دردها و رنجهایمان نگوییم راحتر خواهیم بود اما از انتظاراتمان می توانیم بگوییم. وقتی ناخودگاه و ناگذیر منتظر کینهها، انتقامها تسویه حسابها و بیعدالتیها هستیم بیمحاباتر میتوانیم از انتظاراتمان بگوییم. انتظارانی از این و آن مبارزین و فعالین نداریم. شاید که وضع آنها بهتر از ما نباشد و شاید هم آنچنان از اینجا دور شدهاند که دردهای اینجا رو نمیفهمند. اما هنوز انتظارمان از اجرای عدالت و تشریح روند ناسالم پروندمان هستیم. انتظاری که پس از بارها و بارها نامهنگاری و درخواست اعاده دادرسی از مقامات قضایی همچنان بیپاسخ مانده است. انتظار برای محاکمه و برخورد با آنهایی که شکنجه کردهاند و انهمه رفتار غیرانسانی و غیراخلاقی را داشتهاند، نداریم. اما هنوز انتظارمان از امام جمعه مریوان است که آنگونه که شایسته جایگاه دینی ایشان بود، صادقانه و شجاعانه به آنچه وعده چندین و چندین بارهاش بوده عمل نکرده است چراکه آنهایی که همیشه دروغ گفتهاند و از ما دروغ خواستهاند و همیشه دشنام بر لب داشتهاند انتظاری نیست اما امام جمعه میتوانست با اذعانش بر بیگناهی ما و بیادعایش نسبت به اعدام ما گام بلندی برای آزادی ما بردارد.»
درادامه این نامه آمده است: «سه سال گذشت و انتظاری از آنهایی که مانع ملاقات و هر گونه ارتباط با عزیزانمان را شدهاند، نداریم اما همچنان انتظار آزادیمان را میکوشیم که اگر همه چیز درست صورت پذیرد میدانیم که با تصریح داوری و تحقق عدالت دور از دسترس نخواهد بود.»