شرح جزییات بازداشت امدادگران کمپ کمک رسانی به زلزله زدگان: از ضرب و شتم داوطلبان تا اتهامات امنیتی
احمدرونقی ملکی در گفت وگویی با کمپین بین المللی حقوق بشردرایران جزییات حمله به کمپ کمکرسانی جمعی از داوطلبان کمک به زلزله زدگان آذربایجان و بازداشتها که همراه با ضرب و شتم و توهین لفظی بوده است را تشریح کرد.
دو روز پس از حمله به کمپ کمک رسانی جمعی از داوطلبان کمک به زلزله زدگان آذربایجان و بازداشت ۳۵ نفر از امدادگران، پنج شنبه شب، دوم شهریور ماه، ۱۰ نفر از بازداشت شدگان( تمام زن های بازداشت شده و سه تن از مردها) با قید ضمانت آزاد شدند. با این حال صبح جمعه سوم شهریورماه وب سایت کلمه در خبری نوشت که بقیه امدادگران بازداشت شده به زندان مرکزی تبریز منتقل شده اند.
چهارشنبه اول شهریورماه ماموران انتظامی و نیروهای شخصی به کمپ کمک رسانی مردمی به زلزله زدگان حمله کردند. این کمپ در چند کیلومتری روستای ورزقان و اطراف کارخانه پلاستیک سازی قرار داشت که امدادگران از انبار این کارخانه برای نگهداری اجناس و کالاهای جمع آوری شده استفاده می کردند. ۳۵ نفر از امدادگران که شامل دانشجویان و فعالان مدنی می شدند در چادر های اطراف این کارخانه پلاستیک سازی در طی این روزها زندگی می کردند.
وب سایت کلمه در این خبر آورده است که امدادگران مرد به پایگاه امنیت اخلاقی اهر منتقل شدند و ۷ زن امدادگر در این گروه به اداره آگاهی این شهرستان منتقل شدند. در ساعات اولیه توسط سه قاضی از مجتمع قضایی شهر خواجه ابتدا به انجام فعالیت های سیاسی از طریق کمک به زلزله زدگان تفهیم اتهام شدند. ولی در روند بازجویی ها توسط مامورین اطلاعات اهر این اتهام به تهدید علیه بهداشت عمومی از طریق توزیع مواد غذایی غیر بهداشتی متهم شدند.
کمین بین المللی حقوق بشر در ایران با احمد رونقی ملکی، یکی از امدادگرانی که پنج شنبه دوم شهریور آزاد شده است در خصوص این اتقافات گفتگو کرده است. او به همراه دو فرزندش حسین و حسن در این کمپ حضور داشته است که در حال حاضر هنوز دو فرزندش آزاد نشدند. حسین رونقی ملکی، زندانی سیاسی بیماری است که در مرخصی درمانی به سر می برد و پس از زلزله به صورت داوطلب به زلزله زده ها کمک می کرد.
– این کمپ چه زمانی فعالیتش را آغاز کرد و دقیقا در کجا قرار دارد؟
این کمپ یک روز پس از وقوع زلزله توسط چند نفر از اهالی تبریز و شهرهای دیگر ایجاد شد، ما انبار یک کارخانه پلاستیک سازی که در جاده ورزقان جود دارد را اجاره کردیم تا کمک های مردمی را در آنجا نگهداری و پخش کنیم. در ابتدا ما با سه کامیون شروع کردیم و کم کم با آمدن داوطلبان دیگر از شهرهای مختلف تعداد کامیون ها و کمک ها نیز زیاد تر شد. بچه ها همه اطراف همین کارخانه در چادر زندگی می کردند. ما واقعا شبانه روز زحمت می کشیدیم و کالاها که شامل پوشاک، مواد غذایی و بهداشتی و خلاصه همه چیز بود را به دست زلزله زده ها می رساندیم. ما در آنجا اصلا کار سیاسی نمی کردیم. جرممان چه بود؟
– حمله به کمپ چطور اتفاق افتاد؟
عصر دوم شهریورماه از سوی ماموران کلانتری شهر خواجه آمدند و به ما گفتند که باید اینجا را تخلیه کنیم و اجناس جمع آوری شده را هم به آنها بسپاریم. می گفتند مواد غذایی داخل انبار غیر بهداشتی است. ما گفتیم دیگر مواد غذایی بین مردم پخش نمی کنیم تا شما نماینده ای از اداره بهداشت بفرستید، اگر او بعد از آزمایش اعلام کرد مواد غذایی در انبار غیر بهداشتی است ما کالاها را به شما واگذار می کنیم و می رویم. حتی گفتیم که نماینده ای ازهلال احمر یا کمیته امداد خمینی بفرستید، ما همه اجناس جمع آوری شده را با صورت برداری کامل از آنها به دستشان می دهیم و می رویم. حتی آنها را به داخل انبار بردیم و مواد غذایی را نشان شان دادیم. آنها هم گفتند که همه چیز خوب است و رفتند اما چند ساعت بعد چند ماشین پر از نیروهای انتظامی و ماموران کلانتری خواجه و لباس شخصی ها ریختند و ما را در همان انبار کتک زدند و بردند. یکی از ماموران چند مشت به شکم حسین زد و من که اعتراض کردم چند مشت هم به من زد. بعد هم چشمان مان را بستند و دستبد زدند و حتی ما را در طول راه هم اذیت کردند. حتی به من که سنم از آنها زیادتر بود اهانت کردند و حرف های بی ادبانه ای به من و بقیه می زدند.
– شما را به کجا منتقل کردند؟
نمی دانم کجا بود به خدا. چشم های ما را بسته بودند، نمی دیدم. من یک روز آنجا بودم، بازجویی شدم و پس از آن آزاد شدم. اما من این عمل را غیر قانونی، غیر شرعی و غیر انسانی می دانم. اگر کمک به زلزله زده ها جرم است باید اعلام می کردند که مردم نباید به زلزله زده ها کمک کنند. هیچ کجای قانون و شرع نیامده است که کمک کردن به انسان دیگری خلاف است. اگر برای من مشکلی پیش بیاید و دیگران کمکم کنند جرم تلقی می شود؟
– آیا دلیل حمله به کمپ و بازداشت شما در بازجویی ها عنوان شد، اتهام شما دقیقا چه بود؟
والا در بازجویی فقط گفتند که اتهام ما پخش مواد غذایی غیر بهداشتی به زلزله زدگان بوده است. راستش گیج شدم، نمی دانم. دلیلش را باید ماموران کلانتری روستای خواجه توضیح دهند که اینهمه به ما بی احترامی کردند.
– آیا اجناس داخل انبار تخلیه شد ؟ چه اتفاقی برای اجناس افتاد؟
خبر ندارم. راستش من پنج شنبه آزاد شدم و با برخوردی که شد دیگر نرفتم به انبار سر بزنم.
– به طور تقریبی می توانید بگوید چقدر جنس داخل انبار بود؟
حدود ۱۰،۱۵ کامیون پر از جنس بود.
– باشگاه خبرنگاران جوان در خبری اعلام کرده بود که کسانیکه دستگیر شده اند همه آدم های وابسته به بیگانگان بودند و یا بهاییانی بوده اند که هدفشان تبلیغ دین بهاییت بوده است، نظرتان درمورد چنین ادعاهایی چیست؟
این دروغ محض است. من خودم مسلمان و سید هستم. آنجا اصلا بهایی وجود نداشت، همه مسلمان و شیعه بودند. اصلا وسط زلزله و آنهمه غم که کسی نمی تواند بهاییت تبلیغ کند! همه در آن گروه مسلمانی بودند که برای رضای خدا به زلزله زده گان کمک می کردند. هر کس که این خبر را نوشته فقط می خواسته شایعه سازی کند.
– به نظرخودتان چرا از شما خواستند که کمپ را تخلیه کنید؟
والا می گویند که دولت می خواسته خودش کالاها را پخش کند و دیگران دخالت نکنند. اما مردم هم حق دارند به هموطنان زلزله زده شان کمک کنند.
– آیا امدادگری بعد از ضرب و شتم ماموران حالش بد شد؟
چند نفری خیلی کتک خوردند. نمی دانم به خدا. من قلبم درد گرفت و فشارم بالا رفت. اما این را هم بگویم که بعضی از ماموران هم رفتارشان خوب بود، بعضی ها خیلی بد بود.
– آیا زنان امدادگر هم کتک خوردند؟
من ندیدم. من و حسین جلو بودیم، وقتی به حسین مشت زدند و او هی می گفت کلیه هایم، کلیه هایم. من دیگر حواسم به کس دیگری نبود فقط بچه ام را می دیدم. اما واقعا جرم ما چه بود، ما که چند روز شبانه روز زحمت کشیدیم، جنس تهیه کردیم و دست مردم می رساندیم. ماموران کلانتری خواجه باید جوابگو این اتفاق باشند.