هفت روز هفت یادداشت: شوخی دستی، علمالهدی و چهره رحمانی حکومت (ابراهیم نبوی)
طنز اجتماعی- ابراهیم نبوی
یکی از هنرهای برجسته بعد از انقلاب ایران که هر دم از این باغش بری می رسد و همیشه راهی برای بیشتر شگفت زده کردن مردم باز می ماند، توسعه صنایع دستی در کشور عزیز ماست. برادر نادر قاضی زاده نماینده ارومیه در مجلس که تا به حال به سکس دهانی برای ایجاد خیزش انقلابی در امت شهیدپرور می پرداخت، اخیرا دیپلماسی شوخی دستی را هم وارد عرصه پارلمانتاریسم کرد. ایشان قبلا در سخنرانی های خودش به کررات درباره روابط ناموسی خودش با نمایندگان جبهه مخالف گفتگو کرده بود و موجبات شعف و شادی جمعی برخی از هموطنان را فراهم ساخته بود. اما اخیرا ظاهرا برخوردهای دهانی و زبانی هم مشکل ایشان را حل نکرد و احسان بداغی روزنامه نگاری را که در مجلس کار خبرنگاری می کرد با کمد مجلس کتک زد.
گزارشها حاکی است که پس از یک گفتگوی نسبتا خشم آلود ناگهان صدایی در مجلس برخاست و چند چیز با هم برخورد کردند. یکی از نمایندگان مجلس گفته است « مشت زد»، اما یکی دیگر از نمایندگان گفته است «بدجوری هل داد.» خود خبرنگار ظاهرا در اثر خشونت اعمال شده و سکوت ناشی از آرامش قبل، در حین و بعد از توفان چیز خاصی نگفته است و تن به قضا داده، ولی نادر قاضی پور نماینده جناح راست افراطی که به شکل عجیبی دچار موضع گیری راست افراطی در کلیه رفتارهایش بوده، گفته است « شوخی کردم.»
این که ایشان کاری کرده واضح و مشخص است، چون محل ارتکاب جرم هنوز کبود و متورم است، ولی اینکه شوخی شوخی کرده یا واقعا جدی، محل سئوال است. یعنی هم محل سئوال است و هم محل کبودی. این نماینده مجلس از ارومیه که گفته های امام جمعه سابق ارومیه را قبض و بسط تئوریک و عملیاتی داده و در عمل شوخی دستی به جای آورده، انگیزه خود را از این اقدام خودجوش چنین گفته که «من در حال رد شدن مثل تراکتور همه چیز را از جلوی خودم برداشتم.» فعلا در مجلس سکوت سرشار از سروصداست و بقول آیدین سیار سریع، در پستوی خانه نهان باید کرد.
بدون اعلام اتهام
بعضی وقت ها این عوامل اپوزیسیون و عناصر منحرف و مخالفان حکومت یک حرف هایی می زنند که آدم حرص اش در می آید. در ده پانزده وب سایت دیدم نوشتند که «پنج مسیحی توسط ماموران وزارت اطلاعات بدون اعلام اتهام بازداشت شدند.» من که مطمئنم که دلیل این بازداشت ها مسیحی بودن این افراد نبوده، این حکومت و این قوه قضائیه کسی را بخاطر مسیحی بودن امکان ندارد دستگیر کنند. اصلا تا به حال کسی بخاطر مسیحی بودن در ایران دستگیر شده؟ چنین چیزی ممکن است؟ حالا ممکن است تصادفا پنج نفر را دستگیر کرده باشند، تصادفی تصادفی هر پنج تاشان مسیحی از آب درآمدند. در مملکتی که در مقابل هفتاد و هفت هشت میلیون مسلمان، ۳۵۰ هزار نفر مسیحی داریم، ممکن نیست که همین طوری پنج نفر را دستگیر کنند، همه شان یک دفعه مسیحی باشند؟ من مطمئنم این افراد جرم مهمی کردند که دستگیر شدند. اصلا بعید نیست. ممکن است این افراد توی تلگرام یا اینستاگرام عکس شان را گذاشته باشند، ممکن است توی فیسبوک برای پسرخاله شان لایک زده باشند؟ ممکن است پارتی رفته باشند؟ ممکن است مدل لباس باشند؟ ممکن است دانشجو باشند و نظرشان با بقیه مخالف باشد. اصلا ممکن است حجاب شان بد بوده. بیخودی که کسی را دستگیر نمی کنند، این همه جرم در مملکت است، یک جوری حرف می زنید آدم عصبانی می شود می خواهد یک دیوار پیدا کند که بغل کلیسای ارامنه تهران باشد، سرش را بکوبد به آن.
آسمان امن، زمین ناامن
بعضی اوقات این عزیزان سپاه یک حرفهایی می زنند که آدم فکر می کند انگار جنگ سوم جهانی اتفاق افتاده، فقط چون ما نامحرم هستیم، یا می ترسند سکته بزنیم، خبرش را به ما نمی دهند. عزیزان من! راحت باشید. ما تحملش را داریم، تو را به خدا به ما هم بگوئید، جای دوری نمی رود. بچه است دیگر، دست می زند، خاکبازی می کند، ولی جای دوری نمی رود. مثلا همین سردار سید مهدی حسینی، فرمانده پدافند خاتم الانبیاء که گفته است: «آسمان ایران امن ترین آسمان خاورمیانه است.»
برمنکرش لعنت. اصلا کی گفت ناامن است؟ ما که مطمئنیم که فضای ایران امن ترین فضای خاورمیانه است، اصلا از همین موضوع که هر سال دو سه تا هواپیمای توپولوف و لاغروف یکی دو تا زرپی می افتد کف زمین یا می خورد توی کوه یا هنوز از زمین بلند نشده، در هنگام حرکت معمولی در فرودگاه بالش می خورد وسط پنجره مدیریت هواپیمایی و مثل بال ملخ کنده می شود، معلوم است فضای ایران چقدر امن است. اصلا چرا ناامن باشد؟
بدون اینکه خدای ناکرده گلوله ضدهوایی شیک شود، یا جنگنده شکاری بالای آسمان ایران باشد، هر شش ماه یک هواپیمای نظامی سقوط می کند، امنیت بیشتر از این؟ یعنی دعوایی بین این جناح و آن یکی جناح در مورد نشست و برخاست هواپیماهای روسی در فرودگاه نوژه شده، حالا تا دو سال هر ماه دو فرمانده سپاه باید بر امنیت فضای ایران تاکید کنند. روسیه از نوژه استفاده کرده، کودتای نوژه که نشده، بی خیال. مشکل برسر ناامن بودن فضای ایران نیست، مشکل سر این است که بدون اینکه جنگی در کار باشد، تیری در برود، جنگنده ای بالای سر ایران بیاید، وضعیت قرمز و سفیدی اعلام شود، بدون نیاز به هیچ دشمنی خود بخود زمین و آسمان ایران ناامن است. اصلا شما خودش را عصبانی نکن، امنیت داریم کیلو کیلو، تن تن، خروار خروار. و واقعا هم امنیت خروووووار.
هیلاری ام الداعش و ام المدعوش
خیلی وقت بود خبری از سردار قاسمی نشده بود، دلم برایش تنگ شده بود. هر دفعه دهان باز می کرد آدم کلی می خندید و تفریح می کرد، بخصوص با آن حالت دست پیچاندنش در حال سخنرانی های هیجان انگیز و خیره شدن چشمش که تا مرفق وسط تخم چشم آدم فرو می رود. دیروز سردار سعید قاسمی گفته که « هیلاری کلینتون در کتاب خود به صراحت اعلام کرده که ام الداعش است.» یعنی خود هیلاری گفته « انا ام الداعش»؟ برای چی انگلیسی نگفته که « I am the mother of ISIS » که حداقل انگلیسی زبان ها هم بفهمند؟ البته یک احتمال وجود دارد که هیلاری خاطراتش را به عربی نوشته که فقط عرب ها و سرداران سپاه بخوانند، که بعدا ضایع نشود که طرف مادر داعش بوده و بیخودی گفته من مادر چلسی ام. حالا همین چلسی را به عربی می گفت یک دفعه عوضش می کردند می گفتند مادر منچستر یونایتد است، دارد تقلب می کند، ولی برای چی ام الداعش؟عایشه نبود که به جای ام المومنین ام الداعش باشد. یعنی این آدمهایی که این جملات سردار را می شنوند،خنده شان نمی گیرد؟
امام جواد و چهارجوابی علیه السلام
اگر از این هزار تا ضرب المثلی که در زبان فارسی داریم، ۹۹۹ تایش غلط باشد، همین یکی که « دو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» از بیخ درست درست است. مثلا همین ماجرای «امام نقی» و این دشمنان تا بن دندان مسلح به استتوس و کامنت و لایک که باعث شدند روحانیت کشور، بعد از ۱۴۰۰ سال متوجه شوند که واقعا امام نقی در همه این ۱۴۰۰ سال مظلوم واقع شده بود و با این یادآوری تازه محققین و دانشمندان تاریخ اسلام در همین سه چهار سال دهها کتاب در مورد امام نقی نوشتند و این امام را از مظلومیت درآوردند، خودش خدمت بزرگی به اسلام بود؛ حالا چه فرقی می کند دست خدا از آستین مارادونا در بیاید، یا از پاچه دشمنان اسلام یا مارک زوکربرگ، به هر حال اقدامی بود که حتی اگر دشمن هم به آن دست زده بود، آخرش به نفع ائمه اطهار شد. خدا را شکر.
حالا هم که آیت الله علم الهدی به مدت ۲۵ ثانیه دست از موسیقی و کنترل آن در بلاد اسلام برداشته و همین دیروز تصمیم گرفته، این بار از طریق دیگری ته مانده آبروی اسلام ناب محمدی را به باد بدهد، چهره جدیدی را در مقابل ما قرار داده است. واقعا خیلی وقت بود که مردم کلا به امام جواد فکر نمیکردند. اصلا فکر هم می کردند، بیخودی برایشان سئوال پیش نمی آید که واقعا قضیه چیست. ولی محض رضای خدا، برای چی در ذهن این ملت بی دین و ایمان سئوالاتی ایجاد می کنند که همان ته مانده ایمان شان را به باد بدهند؟ خیلی از مردم درباره امام زمان سئوال می کنند که کلا قضیه چی بود. خیلی ها هم برای اینکه دین و ایمان شان به باد نرود اصلا به این موضوع فکر نمی کنند. حالا وسط این همه امام که هر کدام شان هزار تا سئوال در موردشان مطرح است، اصلا شما چی کار به امام جواد دارید؟ این بنده خدا نشسته بود یک گوشه تاریخ اسلام ماستش را می خورد. بیخودی چرا سر شوخی را باز می کنید که آیت الله علم الهدی بگوید: «امام جواد زمانی که به امامت رسید تنها هشت سال داشتند، ولی به سی هزار مسئله علمی پاسخ دادند.»
یعنی تا حالا آیت الله علم الهدی گیرداده بود به امام رضا، چون آن یکی را تنها در مشهد گیر آورده بود و از طرفش هی کنسرت لغو می کرد. آخرش هم اجداد همین آقای علم الهدی زدند این امام رضا را مسموم کردند خیال شان راحت شد، چکار به پسرش دارید؟ پسرش که توی مدینه بود، با یتیمی داشت سر می کرد، ولش نمی کنند. بنده خدا امام جواد حالا کار نداریم در سن هشت سالگی به امامت رسید، در سن ۲۵ سالگی هم مرحوم شد. سر هشت سالگی یعنی چی که به سی هزار سئوال پاسخ داد؟ حالا آقای علم الهدی موضوع را بطور کامل مطرح نکرده، ولی در تاریخ اسلام نوشته شده که امام جواد را برای اینکه امتحان کنند، در عرض چند روز پشت سر هم از او سی هزار تا سئوال پرسیدند.
لامروت ها، مگر آزمون سراسری است که مسلسل وار سئوال می کنید؟ اصلا گیریم مثل کنکور سراسری بود که ۱۰۰ تا سئوال می کنند و ۷۵ دقیقه فرصت جواب دادن وجود دارد. برای ۳۰ هزار سئوال اگر کمتر از یک دقیقه و نیم وقت برای پاسخ دادن به هر سئوال وقت لازم باشد، ۲۲۵۰۰ دقیقه یا ۳۷۵ ساعت وقت باید صرف پاسخ دادن بشود. یعنی این امام بزرگوار روزی ۸ ساعت، به مدت ۴۷ روز داشته امتحان پس می داده؟ همین کارها را کردید که بنده خدا سر ۲۵ سالگی مرحوم شد.
حتما آقای علم الهدی می خواهد بگوید امام این قدر باهوش بود که یک دقیقه و نیم هم وقت برای جواب دادن نیاز نداشت. قبول. امام باهوش بود، آن آدم هایی که سئوال می کردند که امام نبودند. آنها برای هر سئوالی که احتیاج به یک دقیقه وقت داشتند؟ اصلا سی هزار تا سئوال را چه کسی می تواند طراحی کند؟ اگر سی هزار سئوال را روی کاغذ آ چهار می نوشتند، روی هر برگه اگر ده تا سئوال بود، سه هزار برگه سئوال لازم بود. کاغذی هم که در کار نبود، روی پوست باید سئوال ها را می نوشتند. لابد می خواهید بگوئید اصلا نمی نوشتند، از حافظه شان استفاده می کردند. آخر سی هزار تا سئوال را چه کسی از روی حافظه می تواند بپرسد؟ یک کمی رحم داشته باشید. چرا با احساس مردم بازی می کنید؟
یکی از سئوالاتی که معروف است، این است که مامون خلیفه عباسی وسط بیابان به امام جواد چهار پنج ساله برخورد می کند، برای اینکه او را امتحان کند، باز شکاری اش رفته بود از دریا ماهی گرفته بود، ماهی را توی دستش پنهان کرده بود و از امام جواد پرسید: «اگر خیلی باهوشی بگو توی دست من چیست؟» امام جواد پاسخ داد: «خالق موجودات زنده ماهی کوچکی در دریا خلق کرده تا باز پادشاهان آنرا شکار کند و خلفا بوسیله آن اولاد پیغمبر را امتحان کنند.» این هم یکی از سئوالاتی که از امام جواد پرسیده شده. یعنی الآن با این سئوال ها ما چکار باید بکنیم؟ یعنی چی می شود؟
این انگلیسی های چشم چپ تریاکی
این مرحوم مش قاسم غیاث آبادی خدابیامرز هی می گفت این انگلیسی ها با آن چشم های چپ شان همه کار میکنند، هی مسخره می کردید میگفتید دائی جان ناپلئون شدی. ناپلئونم کجا بود؟ انقلاب مشروطه که افتاد گردن دیگ پلوی سفارت انگلیس، کودتای رضاشاه که افتاد دست انگلیسی ها، ساقط کردن مصدق هم که بخاطر دشمنی او با انگلیسی ها بود، بقول عزیزان سلطنت طلب که انقلاب ایران هم توسط انگلیسی ها شد، همه روشنفکران و سیاستمداران مملکت هم که آنگلوفیل بودند (این انگلوفیل هم کلمه ای است ها، آدم احساس بی تربیتی می کند، وقتی آن را بکار می برد.) فتنه هم که کار انگلیس بود، پس بقول مرحوم بازرگان اگر همه این کارها را انگلیس کرد، پس این هفتاد میلیون ملت ایران شاخ فندق بودند؟
دیروز نطق قدیمی آیت الله خامنه ای در سایت خودش بازنشر شده که « تریاک کشیدن را انگلیس ها یاد مردم ایران دادند.» یعنی ای بنازم به این انگلیس که صد سال قبل تریاک کشیدن را از چینی ها یاد گرفتند و به ایرانی ها یاد دادند، حالا نه چینی ها تریاک می کشند، نه انگلیسی ها، ما ماندیم و چهار میلیون انگلیسی معتاد. یعنی آدم خودش که نمی فهمد، یکهو دو تا کلاس زبان می رود، زرپی معتاد می شود. البته الحمدالله رب العالمین فعلا مواد اصلی که در کشور مصرف می شود هروئین است که فکر کنم عامل اعتیاد هروئین آمریکایی ها هستند، وگرنه انگلیسی ها کلا کلاسیک حال می کنند. پیشنهاد می کنم حتما بعد از کلاس زبان انگلیسی یک چای نبات بخورید بالا بزند، حالش را ببرید.
چهره رحمانی، چهره علیجانی
واقعا آدم می خواهد حکومت ایران را بشناسد، باید به چهره رحمانی توجه کند. فکر کن بنده خدا تقی رحمانی یک سوم عمرش را که در واقع نصف عمر بعد ار بلوغش می شود در زندان گذرانده، زنش نرگس خانم محمدی هم که زندانی است و بچه هایش آلاخون والاخون در پاریس و حتی تلفنی هم با مادرشان نمی توانند حرف بزنند. این هم چهره رحمانی حکومت که آدم با دقت نگاه به آن چشم تقی رحمانی بکند، عمق فاجعه را می فهمد و تازه درک می کند این چهره رحمانی ایران اسلامی یعنی چی. همین است که برادر همیشه کاندید یعنی سردار محسن رضایی گفته: «از ابتدای انقلاب تا کنون بیش از صدها هزار نفر مورد عفو قرار گرفتند و بیست هزار نفر منافقین به دلیل توبه کردن از گذشته شان آزاد شدند که به این چهره رحمانی ایران اسلامی کسی توجه نمی کند.» یعنی شما برای چی توجه یا بقول سردار «توژه» نمی کنید؟ این همه آدم اعدام نشدند، شکرگذار نیستید؟
واقعا طرف فکر می کند اگر صدها هزار نفر کشته نشدند، و بیست هزار نفر اعدام نشدند، چه معجزه بزرگی رخ داده. البته چهره رحمانی کره شمالی را هم بیایید ببینیم، واقعا همین الآن کره شمالی ۲۴ میلیون نفر از مردم کشور را اعدام نکرده، درست است که سه مقام سابق کره شمالی همین هفته گذشته اعدام شدند و یکی شان هم به دلیل چرت زدن موقع سخنرانی کیم جونگ اون اعدام شد، ولی همین الآن چهره رحمانی دولت کیم جونگ اون را می خواهید ببینید توژژژه کنید که ۲۴ میلیون نفر از مردم کره شمالی هنوز اعدام نشدند. درست است که کره شمالی دو میلیون نفر را اعدام کرده، ولی هنوز ۲۴ میلیون نفر اعدام نشدند، یعنی شما نیمه خالی کیم جونگ اون رو نمی بینید؟
فکر کنید کشوری که فقط صدها هزار نفر در آن مورد عفو قرار گرفتند، یعنی چی؟ الآن ده پانزده سال است که هر چهره سیاسی زندانی که ما می شناسیم، بیست دقیقه هم زندان شان مورد عفو قرار نگرفته، ببین چقدر محکوم بودند که فقط صدها هزار نفرش عفو شدند. یعنی واقعا شما از اینکه اعدام نشدید احساس خوشبختی نمی کنید؟ همین حرف ها را محسن رضایی زده بود که مرحوم پسرش از دست پدر فرار کرد و آخرش هم که هیچی به هیچی.