هفت روز هفت یادداشت: اشتغال نقدی به موسیقی و چرا منشور حقوق شهروندی غیرقانونی است(ابراهیم نبوی)
طنز هفته – نوشته ابراهیم نبوی
در این که فیلم « گاو» داریوش مهرجویی فیلم خوبی بود، هیچ شکی نداشتم، ولی وقتی آیتالله خمینی در سالهای اول انقلاب از این فیلم تعریف کرد، شک کردم. او گفته بود: «فیلم گاو یک فیلم آموزنده و فرهنگی است.» این را که شنیدم، فکر کردم مگر این فیلم چه عیبی داشت که آیتالله خمینی از آن تعریف کرد؟ بیشتر که فکر کردم دیدم که طرف حق داشته؛ موضوع فیلم یک گاو است و طبیعتا ایشان با گاو آشنایی کافی داشت، مطمئنم حتی اگر علمالهدی و جنتی و نقدی هم فیلم « گاو» را ببینند از آن خوششان میآید، هرچه باشد فیلم در مورد یک گاو است، درباره انشتین و موتزارت و پیکاسو که نیست.
روحانیون هیچ چیز را که نفهمند، گاو را میفهمند و نباید به شعورشان در این حد توهین کرد. از طرف دیگر فیلم «گاو» توی روستا میگذشت و مظاهر تمدن و شهرنشینی در آن دیده نمیشد. قهرمان فیلم هم اسمش «مش حسن» بود و طبیعتا نام آشنایی برای روحانیون بود. اگر اسم قهرمان فیلم بهجای مش حسن، کامبیز یا کامران یا کورش بود، با آن مشکل پیدا میکردند. داستان فیلم هم با مرگ گاو مربوط بود و شخصیت فیلم هم دیوانه بود، پس طبیعی بود که موضوعاتی مانند «گاو»، «مرگ»، «دیوانه» و «روستا» را آیتالله خمینی خیلی خوب میفهمید. حالا شما درباره یک الاغ یا یک شتر هم فیلم درست کنید، مطمئنم روحانیون و عزیزان سپاه نه تنها هیچ اشکالی بر آن نمیگیرند، بلکه خیلی هم از آن خوششان میآید.
نه اینکه بخواهم به روحانیون توهین کنم یا آنها را کوچک کنم، مطمئنم آنها را کوچکتر از همین که هستند نمیکنم، مسئله این است که هر موجود ایدئولوژیکی همین است. استالین و هیتلر هم احتمالا از هر گاوی یا هر فیلم جنگی خوششان می آمد. الآن شما موسیقی بسازید که درباره مبارزه با استکبار جهانی یا جنگ باشد، مطمئنا آنها خیلی خوب آنرا میفهمند، ولی فیلم بسازید راجع به عشق، زندگی، زیبایی طبیعت، چنان گیری میدهند که آن سرش ناپیدا.
همین است که سردار نقدی هنوز پا از بسیج بیرون نگذاشته، تصمیم گرفته که تهیه کننده موسیقی بشود و گفته: «برای مقابله با موسیقی ذلتنما، خانههای سرود راهاندازی میشود.» یعنی من هرچه میکنم بفهمم «موسیقی ذلتنما» یعنی چه، درک نمیکنم. یعنی اگر یک موسیقی ” قدرتنما” باشد، مسئله حل میشود؟ استاد نقدی گفته: « اگر موسیقی برخلاف تقویت ایستادگی استفاده شود هنر نیست، جنایت است.» و توضیح داده که از موسیقی باید برای مبارزه با ظلم استفاده کرد. یعنی کلا بتهوون و موتزارت و باخ و چایکوفسکی و همه جنایتکار یودند. اینطوریهاست؟
درود بر بدحجاب
خیلیها از کت و شلوار شیک متنفرند و دوست دارند گونی برنج تنشان کنند، خیلیها هم از چشم و ابروی قشنگ بدشان میآید و دوست دارند توی خیابان همه خانمها کلا در یک لایه سیاهی رفته باشند و در بهترین حالت یک عینک رویت شود و همین. منظورم از همین، همین سردار محسن کاظمینی، فرمانده سپاه تهران است که گفته: «بدحجابی ظاهر شهر را خراب کرده است.» یعنی طرف آرزو می کرد خداوند همه زنان را نارگیل خلق میکرد که کلا یک قهوهای قلمبه باشد و کسی هم به آن نگاه نکند. از اینها مهمتر این است که این سردار جانگداز اسلام (غلط از مجری تلویزیون است، به آنتن ما دست نزنید) مشکلاش با فساد و فحشا و آدم فروشی و روسپیگری و طلاق و به هم ریختن زندگی خانوادهها نیست، مشکلش فقط ظاهر شهر است. بقول ایرج میرزا «بدو گفتم تو صورت را نکو گیر، که دام دام دام دارام دام دام دارام دیم.»
«منشور شهروندی غیرقانونی است»
خیلی وقت بود که منتظر منشور شهروندی بودم، بالاخره خدارا شکر که انتظار برآورده شد و هفته قبل آقای روحانی کلیدش به دری خورد دری به تختهای و منشور شهروندی منتشر شد. حالا اینکه این منشور ضمانت اجرایی دارد یا ندارد یا اصولا باید گذاشت دم کوزه یا پارچ آبش را خورد، بماند، ولی بالاخره کاچی به از هیچی و همین که یک منشور وجود دارد که آدم فکر میکند به موجب آن حقوق شهروندی دارد، از نظر روحی و بهداشت روانی کلا چیز خوبی است.
حالا فرض کنید منشور شهروندی نداشتیم، کلی باید چهل سال رنج و غصه می خوردیم و عاقبت، تقدیر ما به دست هیچ کسی هم نبود. باز چهل و سه سانت جای شکرش باقی است که حداقل یک چیزی داریم که بگذاریم در کوزه آبش را بخوریم. مثلا همین دو سه چهار پنج شش هفت هشت ده پانزده بیست سی سال گذشته، هی قانون اساسی را میگرفتیم و میخواندیم و کلی حرص میخوردیم که کسی براساس اصل بیست و سوم قانون اساسی حق تفتیش عقاید ندارد، بعد باید بازجویی پس بدهی و زندان بمانی بخاطر اینکه یک جور دیگری فکر میکنی که طرف تفتیش نکرده محکومت میکند، یا آزای مطبوعات و بیان و تجمعات و چیزهای دیگر طبق قانون وجود دارد، ولی در واقعیت وجود ندارد.
باز هم خدا را شکر که دیگر از این که حقوق ملت قانون اساسی اجرا نمیشود و فقط حقوق حکومت و دولت اجرا میشود، غصه نمیخوریم و از این به بعد میتوانیم غصه بخوریم که چرا منشور شهروندی اجرا نمیشود. همین که تغییر ذائقه دادیم خودش بقول عزیزان افغان نشانه ترقیات ماست.
البته فعلا منشور شهروندی قرار نیست اجرا شود و ضمانت اجرایی آن به همان شکل است که در باب کوزه توضیح داده شد، ولی تا پیش از داستان کوزه، آیت الله شیخ محمد یزدی هم در کمال عصبانیت( طبیعتا با کمال خرازی فرق دارد) گفته که: «من تکتک ۱۲۰ بند تنظیم شده در این منشور را خواندم، اما متاسفانه یک کلمه از اصل چهار قانون اساسی، سخنی به میان نیامده است.» و اضافه کرده که « هیچگاه قانون اساسی نمیگوید که فتنهانگیزان و اهانتکنندگان به اصل مقدسات و اسلام آزادند تا هرچه بخواهند به اسم آزادی بگویند.» آخرش هم نتیجه گرفته که «منشور شهروندی خلاف قانون است.» بیا! خیالتان راحت شد؟ حالا یکی یک کوزه بدهد ما از تشنگی مردیم، اصلا منشور می خواهیم چکار.
حقوقهای نجومی و راس جامعه
من مطمئنم بسیاری از آدمهایی که نظر می دهند، سخنرانی میکنند یا مصاحبه میکنند، واقعا معنی حرفهایشان را نمیفهمند. خدای ناکرده منظورم این نیست که قبل از حرف زدن فکر نمیکنند، منظورم این است که اصولا فکر نمیکنند، قبل و بعد و حرف و غیرحرف هم ندارد. طرف میگوید انقلاب، ولی منظورش حکومت است، میگوید حکومت، منظورش دولت است، میگوید ملت، منظورش عمه جانش است و میگوید فقرا، ولی منظورش عزیزان ارزشی است. نه اینکه بگویم فقط «علم الهدی» نمیفهمد، آنکه اظهرمنالشمسالواعظین است، آنهایی که درس هم خواندند و از دور به نظر متفکر و دانشمند هم میرسند گاهی کیلوکیلو نظریه صادر میکنند، ولی توی کلماتشان مفهومی وجود ندارد. حالا اینکه پرویز فتاح وزیر نیروی دولت احمدینژاد گفته که «فقط افراد شکم سیر در فتنه ۸۸ حضور داشتند.» که کلا مشکل جدی دارد. در همان دوران جنبش سبز یا همان که فتنه نامیده میشود، احمدینژاد تخم دوزرده گذاشته بود و گفته بود که «ایران تنها کشوری است که در آن گرسنه نداریم.» اگر این فرض را بپذیریم و قبول کنیم که مردم در آن دوران همه شکمشان سیر بود، پس طبیعتا کل مردم که شکمشان سیر بود در فتنه حضور داشتند.
این که هیچ، طرف گفته: «در فتنه ۸۸ یک نفر از مددجویان کمیته امداد حضور نداشتند.» لامروت، هیچ؟ هیچ هیچ؟ یعنی این کمیته امداد چهارو نیم میلیون آدم تحت پوششاش هستند، تو از کجا خبر داری که یک نفر هم از آنها در فتنه حضور نداشتند؟ اصلا فرض کن حضور داشته بودند، تو از کجا میفهمی؟ طرف نیم ساعت در فتنه حضور داشت، الآن هشت سال است نمیتواند کمر راست کند.
چنان میگوید “حتی یک نفر” انگار دوربین مخفی کارگذاشته و همه آن چهارونیم میلیون نفر را کنترل می کند. این حضرت اضافه کرده که: «به جای دارندگان حقوقهای نجومی فقرا باید در راس جامعه قرار بگیرند تا جامعه بتواند به سمت پیشرفت بیشتر حرکت کند.» این همان جایی است که من مطمئنم طرف ایکی ثانیه هم در موردش فکر نکرده.
یعنی چی که فقرا در راس جامعه قرار بگیرند؟ یعنی این فقرا بشوند وزیر و وکیل؟ بشوند نماینده مجلس؟ بشوند قاضی و امام جمعه؟ چطوری در راس جامعه قرار بگیرند؟ این فقرا چهارتاشان احمدینژاد و مشایی و رحیمی و بقایی بودند که هنوز دولت دستشان نیامده بود، بزرگترین اختلاسهای تاریخ ایران را کردند. حالا نمیخواهم مثل اسیچسیهایی که همهشان یک بابابزرگ داشتند که جنتی توی خانهاش پیشخدمت بود- به همین قرآن مجید!- بگویم که روحانیون همه روضهخوان دوزاری بودند، ولی تمام گیرندگان حقوقهای نجومی و میلیاردرهای بعد از انقلاب و اختلاس کنندهها همه شان همان پابرهنههای قبلی هستند، دوباره میخواهی عدهای فقیر بیاوری راس جامعه که آنها هم کیسههای خالیشان را پرکنند؟ بیخیال عزیز! بقول کرمانیها «همون خر سیا، راه آسیا».
ای بیعرضه آن طرفی
یعنی من هرچه شک داشتم دارد برطرف میشود که همین روحانی بهترین رئیس جمهور قابل تصور در بهترین خاورمیانه است، اگر هم تا حالا مقادیر معتنابهی شک داشتم، دارد برطرف میشود. اصلا اگر آدم بیعرضهای بود، آقای نقوی حسینی نماینده جناح بزن و ببند بده بغلی نمیگفت: «روحانی قدرت حل مشکلات کشور را ندارد.» حتما با عرضه است که همه امامان جمعه و مامومان بقیه روزهای هفته و سرداران سپاه و قضات کشور و عزیزان گلگون کفن حالشان از دست او خراب است. البته نمیدانم چرا میگویند روحانی عرضه حل مشکلات کشور را ندارد، مگر شما میخواهید مشکلات کشور حل شود؟ یک جوری حرف نزن که آدم فکر کند با آدم حسابی طرف است، همان کار همیشگیات را بکن.
این انقلاب کی به نتیجه میرسد؟
چهل سال قبل گفته میشد «اگر صدا و سیما یک هفته دست علمای اسلام باشد، همه کشور درست میشود». الآن سی و هشت سال است هفت هشت ده شبکه ۴۸ ساعته تلویزیونی و صد شبکه تمام وقت رادیویی دست علمای اعلام است و هر روز میگویند که صدا و سیما هیچ نفوذی روی ملت ندارند.
سی و پنج سال پیش گفته میشد «تمام مشکلات کشور دست آمریکا و انگلیس است و اگر رابطه با آنها قطع شود انقلاب به نتیجه میرسد.» الآن سی و پنج سال است که سفارتخانه آمریکا شده مرکز بسیج دانشجویی کشور و کلا انگلیس و آلمان و فرانسه و بقیه رفتند به زبالهدانی تاریخ و انقلاب به نتیجه که نرسید، مشکلات کشور هفتصد برابر شد.
سی سال قبل تمام این علمای اعلام فریاد میزدند که این «مرفهین بیدرد» باید بروند و به جای آنها مقادیری «مستضف دردناک» بیایند تا انقلاب به نتیجه برسد، مستضعفان دردناک آمدند و نصفشان شدند دزد و میلیاردر شدند و نصفشان شدند قاضی و میلیاردر شدند و آن قاضیها این دزدها را انداختند زندان و آن یکی قاضی دزد منتظر است که بیافتد زندان و انقلاب به نتیجه نرسید که نرسید.
بیست سال قبل گفتند این روشنفکران «تهاجم فرهنگیزده» اگر بروند دیگر تمام است و انقلاب به نتیجه میرسد، روشنفکران بدبخت هم رفتند و انقلاب همچنان توی همان خان اول مانده است.
پانزده سال قبل گیرهفت پیچ دادند که اگر این لیبرالهای فاسد بروند، انقلاب به نتیجه میرسد، کل مملکت را دادند دست یک مشت غیرلیبرال انقلابی که تولید انبوه فقیر و فاسد و فاحشه و معتاد شد دویست برابر و هنوز هم که هنوز است انقلاب اندرخم همان کوچه سابق( شهید بنبست اسبق) مانده است.
ده سال است گیر دادند به قلیان و ساپورت و شلوار لی و چکمه زنان و همه اینها که اگر بدحجاب از روی نقشه ایران حذف شود، انقلاب به نتیجه میرسد، نتیجه اینکه هر روز خواهران عزیز هی عکسهای جینگولی مستان آپلود میکنند در اینستاگرام و انقلاب به نتیجه نمیرسد.
تازه، بعد از سی و هشت سال که کل دانشگاه و فرهنگ و علوم انسانی و حیوانی و غیره دست آقای حداد عادل بوده و ایشان رئیس فرهنگستان و رئیس سایر جاهای مملکت بوده، تازه هفته پیش آقای حداد عادل فرمودند که «اگر تحول علوم انسانی صورت نگیرد انقلاب به نتیجه نخواهد رسید.»
داداش! شما بلد نیستی برقصی، هی گیرمیدهی به کج بودن زمین. برو ویدئوهای محمدخردادیان را ببین، یاد گرفتی بیا وسط. این انقلاب به نتیجه نمیرسد، اگر برس بود، تا سی و هشت سال میرسید. همچین حرف میزند انگار نیم ساعت از انقلاب گذشته.
دال و شین و میم و نون
هفته قبل بخش کامپیوتری بیت رهبری تمام کیبردهای کامیپوترهای بیت را عوض کرده، نه اینکه دستگاهها خراب شده، مونیتورها سالم، هاردها نو، ماوس و حافظه تمیز، فقط کیبرد ها اینقدر حرف « دال» و «شین» و « میم» و «نون» را استفاده کردند، کیبردها سابیده. یعنی هی گیرگیرگیر به دشمن. بعد هم که همه دشمنان از بین رفتند، دوستان را بگیر و بنشان و بکن دشمن.
البته مشکل فقط از آنها نیست، من هم مشکل داریم، اینقدر عکس علمالهدی سرچ کردم و دانلود و پابلیش کردم، عکس کم آوردم. ترا به خدا از حاج آقا عکس جدید منتشر کنید، ما هی مجبور نشویم عکس تکراری منتشر کنیم. این واقعا در حق بقیه علما ظلم است که ما هی برای طنز نوشتن باید همهاش به علمالهدی فکر کنیم. خودش هم تنش میخارد، یک سخنرانی نمیکند که توی حرفهایش طنز نهفته نباشد.
هفته پیش استاد فرمودند که «در حوزههای علمیه پیچیدهترین مسائل اقتصادی در حال تعلیم و تعلم است.» یعنی من واقعا حال میکنم که در حوزههای علمیه این همه اتفاقات پیچیده می افتد و خوشحالم که این همه میپیچند صدای مشکوک تولید انبوه نمیشود. البته این پیچیدگی همیشه بوده. شما همین الآن بروید دنبال قیمت شتر، اصلا پیدا کردن این قیمت خودش پیچیده است. شترم کجا بود؟ دیجیتال چی؟
تازه بعد از اینکه قیمت شتیر را پیدا کردید باید از طریق آن قیمت دیه را در بیاورید. تازه! این فقط یکی از مشکلات اقتصادی پیچیده اسلام ناب محمدی است. واقعا حوزه ها زحمت میکشند و ما فکر می کنیم دارند ول میسابند و علافند.