هفت روز هفت یادداشت: نشاط کنترل شده در چهارچوب شرع(ابراهیم نبوی)
طنز هفته – ابراهیم نبوی
بستگی دارد از چه زاویهای به مسائل نگاه کنید. مثلا همین نماز که خیلی از آدمها از آن لذت میبرند و آن را یک گفتگوی عاشقانه با معبودشان میدانند، همین نماز از یک زاویه دیگر تکرار تعدادی عبارت بیمعنی و خم و راست شدن بیخودی است که اگر آدم از ورزش سوئدی خوشش بیاید، خیلی بهتر از نماز نتیجه میدهد. یا مثلا رقصیدن که خیلی از آدمها فکر میکنند زبان اندام و شادی جسم است، ولی آقای جواد لاریحانی فکر میکند غربیها برای شادی کردن مثل الاغ لگد میاندازند. یا مثلا همین شیوه آوازخوانی محسن نامجو که من فکر میکنم یک اجرای مدرن و زیبا در موسیقی است، ولی مخالفانش فکر میکنند صدای حیوانات را از خودش صادر میکند. همه چیز بستگی به این دارد که از کدام زاویه نگاه کنید، از زاویه آدمی که یک رفتار را دوست دارد یا ندارد.
یکی از همین زاویههای متفاوت ماجرای نشاط است که معاون وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی درباره آن گفته که «ما معتقد به نشاط کنترل شده و در چهارچوب شرع هستیم که کسی نباید جلوی چنین نشاطی را بگیرد.» من واقعا از معاون وزیر ارشاد تشکر میکنم که جلوی نشاط کنترل شده و در چهارچوب شرع را نمیخواهد بگیرد.
مثلا همین عشق که بعضی آدمهای کنترل نشده که در چهارچوب شرع نیستند، معتقدند که عشق کنترل نشده این جوری است که عاشق نمیتواند جلوی خودش را بگیرد و سر به کوه و بیابان میگذارد، گریه میکند، شعر میگوید، طرف را بغل میکند و ماچ میکند و هزارتا کار دیگری که چون خانواده نشسته و کنترل نشده است، اصلا نباید به آن فکر کرد. بیایید همین نشاط عشق را کنترل کنیم. یعنی به جای اینکه بطور کنترل نشده، به دختر مردم نگاه کنیم، به مامانمان بگوییم که بطور کنترل شده برای ما عشق انتخاب کند، بعد به جای اینکه بطور کنترل نشده برایش نامه بفرستیم، مامانمان برود خواستگاری. بعد به جای اینکه بطور کنترل نشده به عشقمان بگوییم «عزیزکم! دوستت دارم»، به او بگوییم: «مادرتان بهتر شدن؟» و به جای اینکه برایش عطر و گل هدیه ببریم، بطور کنترل شده، یک دست ظرف چینی گل بنفش برایش بخریم و آخرش هم به جای اینکه بغلش کنیم و ببوسیمش و تمام تنش را غرق بوسه کنیم، زرپ و زرپ اقدام به تولید مثل در چهارچوب شرع انورخوجه کنیم.
آقای معاون کنترل شده وزیر! نشاط کنترل شده یعنی چی؟ شما رقص را کنترل کن، میشود ورزش صبحگاهی و در بهترین حالت رقص بررهای مهران مدیری، موسیقی رپ را کنترل کن و در چهارچوب شرع بیاور، میشود نوحهخوانی حاج محمود کریمی، عطر شانل را کنترل کن، میشود گلاب، دست دادن را کنترل کن، میشود این دست دادنهای هندی احمدی نژاد که فقط تکان دادن سر راج کاپور را کم دارد. همین قهقهه زدن را کنترل کن، میشود تبسم ملوکانه و قیافه عشوهخرکی آمده رهبر معظم انقلاب با آن چشمهای حزباللهی پسند. شادی بعد از گل در استادیوم را کنترل کن، میشود فحش خواهر و مادر به همراهی سینه زنی جمعیت پس از پیروزی در استادیوم.
اصلا آدم نمیفهمد که چطوری است در مملکت سنگ پرت کردن و فحش دادن و از دیوار بالا رفتن را کسی کنترل نمیکند و همه به فکر کنترل نشاط در چهارچوب شریعت هستند؟ همین میشود که تازه بعد از دومیلیون سال و اندی و کورس نمایندگان مجلس تازه میخواهند قانون وضع کنند که اگر عدهای تصمیم گرفتند به مراسم سخنرانی قانونی کسی حمله کنند و طرف را سه سوت لت و پار کنند، پلیس موظف است جلوی حمله کنندگان را بگیرد. اصلا برای چی؟ نشاط از نظر خیلی از برادران حمله کردن به دیگران است. چرا جلوی شادی ملی آنها را میگیرید؟
مهدی خزعلی و بقیه رسانههای معاند نظام
به مسئولین قضایی کشور میگویی چرا فلان دانشجو را دستگیر کردید و او را کتک زدید و زندانی کردید؟ طرف جواب میدهد که فلان دانشجو هیچ فرقی با بقیه ندارد. یعنی فکر میکند مشکل ما این است که چرا همه دانشجویان را زندانی نمیکنید؟ میپرسی: برای چی فلان نماینده مجلس حق ندارد سخنرانی کند؟ میگوید: از نظر ما همه نمایندگان مجلس برابرند. یعنی هیچ نمایندهای حق حرف زدن ندارد.
طرف را زندانی کردند. وقتی وارد سلول شد یک زندانی پرسید چند سال زندان گرفتی؟ گفت: ده سال. پرسید: جرمت چیست؟ گفت: بیگناهم، هیچ جرمی نکردم. طرف گفت: مزخرف نگو! اگر بیگناه بودی فقط پنج سال زندان میگرفتی، حتما جرمی کردی که ده سال زندان گرفتی.
یعنی این نکته واضح و آشکار است که در ایران ده سال زندان حتما یک دلیلی دارد، وگرنه اگر هیچ دلیلی نداشته باشد، آدم را پنج سال زندان میکنند. دادستان تهران درباره بازداشت مهدی خزعلی گفته: «درباره مهدی خزعلی این سئوال به وجود میآید که چه تفاوتی میان او و رسانههای معاند نظام وجود دارد؟» هیچی، هیچ تفاوتی وجود ندارد، بقیه را هم نباید تعطیل و توقیف و زندانی کنی. یعنی یک نفر باید بگوید شصت نفر باید حالی کنند که موضوع چیست.
مشکل رسانههای گروهی
همیشه آماتورها در هنر و فرهنگ نقش مهمی دارند، آنها چون تخصص کافی ندارند و حرفهای نیستند، راههایی به ذهنشان میرسد که کاملا تازه است. سیاستمداران آماتور هم همینطورند؛ راههایی به ذهن شان میرسد که در مخیله هیچ آدم حرفهای جا نمیگیرد. مثلا همین کودتاچیها که سیاستمداران آماتور هستند. طرف چون حوصله و توانایی تشکیل حزب و شرکت در انتخابات و مبارزه انتخاباتی را ندارد، صاف میرود با پنج تا تانک همه نهادهای قدرت را تسخیر میکند و میشود رئیس جمهور و به جای اینکه با مخالفانش بحث کند، آنها را بازجویی میکند. خیلی هم راحتتر است و اگر طرف در پاسخ به سئوالت دلیلی آورد، با چماق چهار تا میزنی توی سرش که کاملا قانع شود.
مثل همین آقای دونالد ترامپ که اخیرا بعد از ساعتها تفکر عمیق و تامل دقیق گفته: «رسانهها بخشی از مشکلاند. مقابل آنها میایستم.» البته به گفته این دانلد که فکر میکند رئیس جمهور آمریکاست، در حالی که شبیه رئیس جمهور چین یا سودان یا ازبکستان یا ایران رفتار میکند، رسانهها فقط بخشی از مشکل آمریکا هستند و مشکلات دیگری هم وجود دارد که خیلی جدی است. چنین مشکلاتی:
مشکل قانون: چرا ترامپ باید مجبور باشد قانون را رعایت کند و اگر دلش خواست خودش نمیتواند قانون وضع کند؟
مشکل دموکراسی: یک مشکل جدی در آمریکا دموکراسی است، چرا ترامپ مجبور است نظر مردم را در نظر بگیرد، آیا راحتتر نیست که من هر کاری دوست دارم بکنم و کسی با آن مخالفت نکند؟
مشکل سازمان ملل: چرا سازمان ملل که دفترش در نیویورک است، به جای اینکه بخشی از دولت ترامپ باشد، مستقل است و نظراتی مخالف ترامپ دارد؟ آیا بهتر نیست که سازمان ملل متحد زیر نظر آمریکا باشد؟
مشکل چشم سبز و موبور: چرا رئیس جمهور آمریکا باید همه مردم آمریکا، از جمله سیاهان و مومشکیها و چینیها و سرخپوستها و قد کوتاهها را تحمل کند؟ آیا رئیس جمهور آمریکا اینقدر نباید قدرت داشته باشد، که مردمی را که دوست دارد به عنوان ملت تعیین کند و فقط موبورهای چشم سبز را به عنوان آمریکایی حساب کند؟
مشکل ملانیا ترامپ: آیا دختر رئیس جمهور آمریکا حق ندارد که از کاخ سفید به عنوان محل تبلیغ لباسهایی که شرکتش تولید میکند استفاده کند؟ آیا این ظلم به ملانیا ترامپ نیست؟
عربده کشی دشمنان اسلام
یکی از معایب خارجیها این است که هیچ تصور درستی از دموکراسی و ریاست جمهوری ندارند. مثلا آنها فکر میکنند یک رئیس جمهور خوب کسی است که بیکاری را از بین ببرد، احترام کشور را افزایش دهد، فاصله فقرا و ثروتمندان را کم کند، امنیت و آسایش بیشتری برای مردم ایجاد کند، سطح دانش و آگاهی مردم را بالا ببرد، وضعیت پزشکی و بیمه را بهتر کند و فضای آزادتر و بهتری برای مردم ایجاد کند و بقیه مزخرفاتی که در خارج بعضیها به آن اعتقاد دارند و برخی از دشمنان داخلی هم گاهی همین مزخرفات را تکرار میکنند. در حالی که واقعیت این نیست. اصلا ما برای چنین چیزهایی رئیس جمهور انتخاب نمیکنیم. البته ما که انتخاب نمیکنیم، خودش انتخاب میشود، اما اگر بکنیم هم دلیلش همین است که آقای احمد خاتمی گفته که «رئیس جمهوری آینده کشور باید در برابر عربده کشی دولتهای استکباری مقتدرانه بایستد.» دیدید! حال کردید؟ این هم دلیل مناسب برای انتخاب رئیس جمهور کشور.
مساجد خانه سالمندان میشود؟
البته در این که مسئولان جمهوری اسلامی آدمهای بسیار مطلعی هستند، شکی نیست. یکیاش همین آقای غلامحسین غیب پرور رئیس بسیج که گفته «دشمنان قصد دارند مساجد را به خانه سالمندان تبدیل کنند.» همین جمله نشان میدهد که این رئیس بسیج میفهمد که مساجد کشور تبدیل به خانه سالمندان شده است، ولی آنچه او نمیفهمد این است که این کار را دشمن نکرده، بلکه دوستان خودش چنین کردند. شما اگر مساجد را دولتی کنید، بعد حکومت را بدهید دست یک مشت پیرمردی که سه بار کیلومتر صفر کردند و تاریخ تولدشان را یادشان نیست. تعدادی روحانی هم داشته باشید که آخرین سفر خارجیشان با کشتی نوح بوده و اعضای مجلس خبرگان و امام جمعههای کشور خاطره میانسالیشان مصادف با نوجوانی هیتلر و آبراهام لینکلن و شاه عباس است و نصف مراجع تقلید کلا آلزایمر و پارکینسون دارند، طبیعی است که مساجد کشور هم بشود خانه سالمندان.
اصلا بگو جوانی یعنی چه؟ جز این است که جوانی یعنی موسیقی، عشق، شادی، شوخی، زیبایی، لباس خوب، رقص، تحصیل، امید، شور و شوق و همه چیزهایی که به موجب قانون ممنوع است. برادر من! شما انتظار داری جوانان از صبح تا شب در فکر نابودی استکبار و موسیقی و خوشحالی باشند، بعد انتظار داری ملت بیایند توی مسجد که چه بشود؟ آن جوانی که چهره محبوبش جنتی و خمینی و کاظم صدیقی و علم الهدی است که جوان نیست، پیرمردی است که هنوز ریش درنیاورده. برنامه هفتگی جوانان بسیجی این است که اعتکاف کنند، چله بنشینند، نماز شب بخوانند، وصیت نامه بنویسند، منتظر امام زمان باشند، اخبار سیاسی گوش کنند، به فکر مبارزه با دشمن باشند، و اگر خیلی خوشبخت باشند، تولید فرزند برای آینده شیعیان بکنند. حالا هی بشین غصه بخور که چرا جوانان مملکت مسجد نمیروند. یعنی واقعا جوانی کجایی که یادت بخیر!
هرهفته بیست هزار شبکه و کانال را میبندیم
دادستان کل کشور یعنی آقای جواد منتظری که از آن جوادهای بدخیم است، گفته که «هرهفته بین پانزده تا بیست هزار کانال و شبکه فاسد اخلاقی و اعتقادی را میبندیم.» و این سیاست سالهاست که وجود دارد و معنی آن این است که در هر سال که ۵۲ هفته میشود، بیش از یک میلیون شبکه و کانال اینترنتی بسته میشود و اگر هر کانال پنجاه نفر مخاطب داشته باشد، در هر سال ۵۰ میلیون نفر از مخاطبان اینترنت فارسی که کلا ۴۰ میلیون نفر هستند، کانالها و شبکههای مورد علاقهشان بسته میشود و در مقابل به گفته وزارت ارشاد بعد از صدها سال تلاش، در این وزارتخانه کلا ۵۰۰۰ کانال تا به حال مجوز گرفته یا ثبت شدهاند.
آدم اصلا نمیفهمد برای چی اینهمه حکومت و رهبران آن نگران کاربران اینترنت هستند. کلا ۴۰ میلیون کاربر داریم که هر سال راه ارتباطی ۵۰ میلیون نفرشان بسته میشود. اصلا برای چی نگران هستید. بی خیال. به زندگیات برس. این دادستان با اشاره به انتشار تصاویر سران جنبش سبز در فضای مجازی گفته: «بدتر ازتصاویر سران فتنه، فرهنگی است که به ذهن جوانان ما تزریق میکنند، اینها که عددی نیستند.» یعنی معلوم نیست که اینها اگر عددی نیستند، برای چی شش سال است حصرشان کردی و ول نمیکنی؟ دادستان که تازه یادش افتاده که چنین سئوالی هم مطرح است، گفته: «البته نمیگویم نسبت به انتشار عکسها بیتفاوت باشید.» همین است، هم عددی نیستند، هم خیلی مهم هستند. یعنی اگر دست راست طرف توانست به دست چپش نگوید شکر زیادی نریز توی چایی که من مرض قند دارم، تکلیف آدم روشن میشد.
اعتصاب غذای خارجی
همین دادستان کل کشور یعنی همان آقای جواد منتظری گفته که «اعتصاب غذاها از خارج خط داده میشود. میگویند پایت که به زندان رسید شروع کن و ما از شما حمایت میکنیم.» یعنی فکر کن طرف محکم با چماقی عظیم به ضخامت تاریخ میزند توی سرت و اگر هم داد بزنی و بگویی «آخ! سرم شکست»، میگوید: «خارجیها تحریک کردند که داد بزند.» برادر من! تحریک لازم ندارد. شما توی سر هرکسی که بزنی، طرف اگر لال نباشد، جیغ میزند. حتی اگر لال باشد هم جیغ میزند. یکی را انداخته زندان، ملاقاتش را قطع کرده، به او اجازه دفاع از خودش را نمیدهد. اتهامش را هم اعلام نمیکند. طرف هم میگوید پس من نمیخواهم زندگی کنم. یعنی غذا نخوردن هم مبارزه است؟ اصلا بگو تو که میدانی طرف از این طریق میخواهد با تو مبارزه کند، برای چی او را زندانی میکنی؟ لابد میخواهد بگوید چون مجرم است. اگر مجرم است، برای چی بعد از اعتصاب غذا آزادش میکنی؟