بازداشت های خانوادگی در جمهوری اسلامی ایران – تحلیل حقوقی از مهرانگیز کار
مهرانگیزکار- اخیرا این واقعیت که رژیم ایران خانواده های روزنامه نگاران تبعیدی را برای تحمیل خواسته های خود بر رسانه های خارج از کشور به گروگان می گیرد، از سوی گزارشگران بدون مرز با انتشار آمار علنی شد . برپایه این منبع خبری – حقوق بشری ، بیش از دویست روزنامه نگار و وب نگار پس از سرکوب معترضین به نتایج انتخابات دومین دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد ، به اجبار ایران را ترک کرده و با رسانه های خارج از کشور همکاری می کنند . موج خروج ادامه دارد و خانواده های این تبعید شده ها از سوی نهاد های امنیتی رژیم زیر فشار و تهدید به سر می برند.
در آخرین مورد از این رویه امنیتی، حتا از خانواده ها خواسته شده تا از فرزند تبعیدی خود بخواهند “به صورت مخفیانه اطلاعاتی را در مورد بی بی سی در اختیار ماموران دولت ایران قرار دهند” این رفتار غیر قانونی نهادهای امنیتی – پلیسی- قضائی ایران را پیترهاروکس، مدیر سرویس جهانی بی بی سی اخیرا فاش کرده است. کم نیستند ایرانیانی که سالهاست در همین شرایط به سر می برند و از ترس پیامد های افشای آن دم نمی زنند. همه شهروندانی که با چنین تهدیدها و خواسته هائی در گیر بوده و هستند ، این بخت را نداشته اند که یک مقام با اهمیت رسانه ای و جهانی ، دردشان را با جامعه جهانی در میان بگذارد. اینک فرصت خوبی است تا دیگران نیز از این مشقت ها که پشت سر گذاشته یا هنوز با ان درگیر هستند سخن بگویند.
با بررسی آنچه رخ داده می توان گفت که بازداشت های خانوادگی در ایران رو به افزایش است. دیری است در جهان مسئولیت فردی به خویشاوندان کسی که بر کرسی اتهام نشسته سرایت نمی کند. در این باره قوانین و رویه های قضائی شفاف است. ایران نه تنها در موارد بسیار افراد خانواده متهم را زندانی می کند ، بلکه با ارعاب و تهدید خانواده ها بر درجه ظلم و بیداد که تبدیل به عادت ثانوی جمعی از ماموران اطلاعاتی ، پلیسی و قضائی شده می افزاید . خانواده های در گیر با نهادهائی که به سهولت قانون را نقض و آن را دور می زنند، از یک طرف برای آگاهی از وضعیت زندانی شان دست و پا می زنند، از سوی دیگر در گردابی فرو می روند که باید بی آن که نقشی در اتهامات وارده بر زندانی در بند خود داشته باشند، بار اتهامات او را به دوش بکشند .
تازگی ندارد که از خانواده کسانی که در یک رسانه خارجی کار می کنند با تهدید و ارعاب می خواهند آنها را به کشور باز گردانند . تا کنون و طی سه دهه که از این رویه غیر قانونی می گذرد، حتا یک مورد موفقیت هم نصیب نیروهای ارعاب و تهدید نشده است. خانواده ها مشقت را تحمل می کنند، ولی به خواسته های غیر قانونی ماموران بها نمی دهند . پس از سه دهه شکست همچنان و مانند بسیاری موارد اشتباه را تکرار می کنند. غافل اند از این که خانواده های گرفتار نه تنها به این اندرزهای امنیتی اعتنا نمی کنند، بلکه بر خلاف گدشته با استفاده از امکانات ارتباطی امروزی ، موضوع را به منابع خبری می سپارند و بیش از پیش از نقض گسترده و سیستماتیک قانون در ایران پرده بر می گیرند.
قوانین ناظر بر متهمین در ایران به قدر کافی روشن است و در این قوانین مجوزی برای سلب آزادی و امنیت خانواده های زندانیان و تهدید و ارعاب آنان وجود ندارد . افراد انسانی هریک به موجب قوانین شرعی و عرفی مسئول رفتار ، کردار و گفتار خودشان هستند و نمی توان این مسئولیت را به خانواده آنها تسری داد . این شیوه که در ایران رویه شده است از سوی مقامات و مدیران رده بالای حکومتی که به بهانه مصلحت گرائی راه بر هر نوع آزادی می بندند ، تقبیح نمی شود و ماموران با دست باز خانواده ها را بی آنکه در موضوع مورد نظر آنها نقش داشته باشند ، بازخواست کرده و به آنها توهین و بد زبانی می کنند . اصرار خانواده بر دیدار حضوری با زندانی که به موجب قانون حق آنهاست ، اصرار خانواده بر اعزام زندانی بیمار شان به مراکز درمانی مجهز خارج از زندان که حق آنهاست ، اصرار خانواده بر انتشار اخبار شکنجه و ضرب و شتم زندانی که حق آنهاست ، به پیگرد ، بازداشت و اجبار آنها به تسلیم و سکوت منجر می شود . پس از بحران انتخابات و سرکوبی معترضین به مادران کشته شدگان هم رحم نکردند و آنها را به جرم دادخواهی به زندان بردند و طعم داغ و درفش را به آنها چشاندند تا از دادخواهی منصرف بشوند . از آن بیش به خانواده های عزادار که عزیزشان را در حمله ها و هجوم ها به اعتراض های بی خشونت از دست داده اند اجازه سوگواری و تشییع جنازه داده نشد و از اینکه عزاداران را تهدید به قتل کنند و برخی را بکشند پروا نکردند .
اینک روزگاری را تجربه می کنیم که جهان دیری است از آن دور شده است . بازداشت و مجازات پدر و مادری که در فراق فرزند تبعیدی شان می سوزند ، ننگی بر بسیار ننگ ها افزوده است و خانواده ها به اندازه ای از بازگشت فرزندان زجر کشیده و تبعیدی شان به کشور می ترسند که حاضرند بمیرند و تن به فرامین غیر قانونی و نامشروع سپاهیان ظلم نسپارند . آنها در هر شرایطی که قرار می گیرند پیغام شان به عزیز تبعید شده این است
در این شرایط که نیروهای امنیتی از آن با خبر هستند ، این همه فشار بر خانواده ها برای بازگرداندن فرزندان شان به کشور چه فایده ای دارد و چرا بیش از این خود را در جهان بی اعتبار می کنند ؟